Untitled Document
معضلات آموزشي
برنامههاي اول تا ششم ملي توسعه،برروي توليد نيروي كار لازم براي توسعه كشور
تأكيد داشتند. برنامههاي هفتم و هشتم (2002 – 1997 و 1996 – 1992) بر انسان به
عنوان محور اصلي توسعه تمركز يافتهاند. طرح توسعه آموزش و پرورش نيز در كنار
برنامه توسعه ملي ايجاد شد.درارزيابي موانع ومشكلات مربوط به مديريت آموزش و پرورش
در بخش اول برنامه توسعه ملي هفتم، به شرح ذيل مشخص گرديد :
1) عدم برابري تحصيلي
پوشش تحصيلات اجباري،به دليل عدم وجود دسترسي به برخي مناطق يا شرايط ويژه برخي
والدين كه باعث ميشود فرزندانشان امكانات آموزشي مناسبي دراختيار نداشته باشند
كامل نيست.بعضي والدين به تناوب محل زندگي خود را عوض ميكنند و بعضي ديگر
ميخواهند كه فرزندانشان در خانه باشند تا بار كاري آنها را كم كنند. عليرغم تلاش
دولت براي گسترش و بهبود فرصتهاي تحصيلي، اين هدف به طور كامل محقق نشده است.از
آنجايي كه اين برنامه هنوز در سطح ملي عملي نشده بود، بودجه لازم براي تحقق آن در
نظر گرفته شده بود. آژانسهاي مسئول مجبور بودند از بودجههاي ديگرشان باري اين
منظور استفاده كنند كه اين كار باعث كاهش انعطافپذيري اين برنامه ميشد. خطمشي
تقسيم مسئوليتها در دولت نيز به طور كامل تعيين نشده بود. تحصيلات براي معلولين
به طور وسيع و كامل وجود نداشت چون اطلاعات كاملي درباره انواع معلوليتها موجود
نبود. به علاوه، معلمين، به طور كامل براي برآورده ساختن نيازهاي مختلف دانشآموزان
مختلف تعليم نديده بودند. امكانات آموزشي نيز براي ارائه آموزش و پرورش استثنايي
كافي نيستند.
2) عدم وجود كيفيت تحصيلات
موفقيت دانشآموزان در برخي كلاسها به حد استاندارد نيست مثل رياضيات و تجربه
زندگي در سطح ابتدايي يا علوم در سطح دبيرستان.
مشكلات مربوط به مديريت تحصيلات عالي مربوط به كمبوداساتيد مجرب دربعضي
زمينههاي خاص مثل مهندسي و كامپيوتر تعداد فارغالتحصيلان اين رشتهها محدود است.
فارغالتحصيلان اين رشتهها مايلند كه به بخش خصوصي يا دولتي بپيوندند. به
علاوه، تربيت تكنسينها به دليل كمبود امكانات به هيچ وجه مؤثر نيست.
3) عدم وجود ساختار مشخص تحصيلاتي براي پيشرفت اخلاقيات
تحصيلات در زمينه اخلاقيات، ساختار مشخصي ندارد بلكه وابسته به مدرس است. بعضي
معلمين به حد كافي آگاه نيستند و نميتوانند ميزان آمادگي و تمايل دانشآموزانشان
را ارزيابي كنند.در برقراري اخلاقيات در خانواده،كلاس وجامعه، كمبود تداوم و
پيوستگي وجود دارد.بين سطوح مختلف آموزش هم شكافهاي عميقي وجود دارد. آموزش
اخلاقيات در سطح ابتدايي با آموزش اخلاقيات در دبيرستان يا در خانه تفاوت دارد. هيچ
الگويي نيزبراي تقليد در اختيار دانشآموزان وجود ندارد.
4) کمبود امکانات آموزشي
با اينكه آژانسهاي مختلفي مسئول آموزشهاي غيررسمي هستند، پوشش اين گونه
آموزشها هنوز نيازها را برآورده نميكند. جوانان و افراد بالغ زيادي درسراسر كشور
و بويژه در نواحي روستايي وجود دارند كه آماده دريافت اين خدمات هستند.
به هرحال هنوز به دليل كافي نبودن اطلاعات،آموزشهاي فني وحرفهاي
اينچنيني،هنوزپاسخگوي نيازها نيستند.كمبود اطلاعات همچنين مانع ميشود تا آژانسهاي
مرتبط، برنامههاي مناسب هرناحيه را تعيين كنند.مشكلاتي نيز درموردكيفيت دورههاي
ارائه شده توسط آژانسهاي مختلف، هماهنگي و برنامهريزي مشترك بين آژانسها وجود
دارد.
5) عدم کفايت مدت زمان دوره هاي آموزشي جهت نيل به توسعه اقتصادي
تحصيلات درسطوح ابتدايي و دبيرستان براي تربيت فارغالتحصيلاني كه قادر به اداره
زندگي خود در اجتماع باشند، كافي نيست. به هر حال در زمينه وجود معلمين مناسب وكتب
آموزشي خاص كه به حد كافي ساده باشند و به كار موقعيتهاي عملي بيايند، كمبود وجود
دارد.در برخي مدارس فني و حرفهاي، معلمين مجرب كافي كه قادر به ارائه دروس مناسب
براي بازار كار باشند، وجود ندارند كه اين يك مشكل جدي براي سيستم ايجاد
ميكند.بهبود اكتساب دانشآموزان به ميزان كمي صورت ميگيرد. در اين سيستم آموزشي،
تأكيد بر تئوري، خيلي بيشتر ازمباحث عملي است.
فعاليتهايي كه براي حل مشكلات و توسعه اجتماع درنظر گرفته شدهاند،مورد استقبال
دانشآموزان قرار نميگيرند. بيشتر اين فعاليتها به صورت پريوديك و به صورت
اردوهايي در روزهاي خاص برنامهريزي شدهاند. برنامه درسي هرسطح،بر مطالبي كه در
آن دروه در نظر گرفته شدهاند تأكيد ميكند اما نميتواند تأثير چنداني در رفتارها
و ذهنيت دانشآموزان بگذارد.
6) عدم اطلاع رساني آموزشي در زمينه بهداشت
تعداد بسياري از دانشآموزان ابتدايي، نسبت به استاندارد، كمبود وزن دارند كه
اين نشاندهنده مشكلاتي درزمينه آموزش بهداشت است.سطح اقتصادي خانوادهها و فرهنگ
آنها به قوانين بهداشتي پاسخگو نيست. دروس بخش بهداشت بيشتر بر ورزش و قهرمان
پروري تأكيد دارند تا اينكه به افزايش آگاهي افراد در زمينه بهداشت فردي بپردازند.
بنابراين دانشآموزان ارزش فعاليتهاي ورزشي را در بهبود شرايط بهداشتي خود درك
نميكنند.
دولت تايلند،درحال حاضر از مشكلات فوقالذكر آگاه است وميداند كه نيازي اضطراري
در زمينه گسترش فرصتهاي تحصيلي، آموزشهاي مادامالعمر و فني و حرفهاي وجود دارد
تا كيفيت زندگي افراد،افزايش يابد.دربرنامه آموزشي ملي سال1990،خط مشيها
وراهنماييهايي باري عملي كردن طرح آموزش همگاني در نظر گرفته شده بودند كه بعدا
مورد بحث قرار خواهند گرفت.
|