قدمت تاريخي جزيره اصلي (انگلستان، اسکاتلند، ايرلند) به چندين قرن پيش از ميلاد
مسيح باز ميگردد.
طي قرون6 و7 پيش از ميلاد، اقوام سلت به بريتانيا آمده و با غلبه بر ايبريان (ساكنين
پيشين انگلستان) در اين سرزمين سكني گزيدند. آخرين دسته از مهاجمان سلت، بلژها بودند
كه در سال 75پيش از ميلاد از بلژيك فعلي به آنجا رفتند.طي سالهاي 55و54 پيش از ميلاد،
روميان (در زمان جوليوس سزار و يوليوس قيصر) در جزيره پياده شده و فتوحاتي انجام دادند.
هجوم اصلي روميان طي سال43 پس از ميلاد، بوسيله امپراطور كلاوديوس اول بود كه قسمتي
از جزيره بريتانيا به تصرف وي درآمد. در زمان سلطه روميان شورشهايي روي داد. انحطاط
دولت روم طي قرن پنجم ميلادي و هجوم ساكسونها و ايرلنديها به جزيره بريتانيا سرانجام
طي سال 410 ميلادي، به خودمختاري اهالي انگلستان منجر گرديد. در اين اثنا، مهاجميني
نيز از شمال اروپا به انگلستان هجوم آوردند.
از اين تاريخ، نواحي مختلف بريتانيا مورد هجوم اقوام ژرمن، آنگل و ساكسون قرار گرفت.
طي قرن ششم، مسيحيت دوباره به انگلستان وارد شد. در اين زمان انگلستان از وحدت سياسي
برخوردار نبوده و به چندين كشور تقسيم شده بود كه از جمله مهمترين آنها مي توان به
نورثامبريا، مرشا، كنت و وسكس اشاره نمود. گفتني است كه ميان ممالك فوق، همواره درگيري
وجود داشت. سرانجام طي سال829، كليه اين ممالك، اگبرت، شاه وسكس را بعنوان پادشاه
انگلستان برگزيدند. دراين زمان، انگلستان بر اسكاتلند و ايرلند مسلط نگرديده بود. اگبرت
نخستين پادشاه از سلسله ساكسونهاي غربي بود. اين سلسله بخود پانزده پادشاه ديد كه از
جمله مهمترين آنها مي توان به اثلوولف، آلفرد كبير، ادوارد، اتلستن، ادگار واتلرد
دوم اشاره نمود. 15پادشاه اين سلسله، طي سالهاي1016-829 بر انگلستان حكومت كردند. در
زمان جانشينان اگبرت، انگلستان با هجوم اقوام نورمن مواجه گرديد.بعدها طي سال 878 ،
آلفرد كبير آنان را شكست داد و از وسكس بيرون راند، اما ناچار شد كه قسمتهاي شمالي
و شرقي انگلستان را به آنان واگذار كند.
طي قرن دهم، اراضي فوق مجددا بوسيله دولت انگلستان باز پس گرفته شده و انگلستان
ازوحدت كامل برخوردار گرديد. طي سال1991ميلادي، هجوم دانماركيها به انگستان آغاز شده
و نهايتا انگلستان به تصرف آنان درآمد. طي سالهاي42- 1016، انگلستان تحت سلطنت شاهان
دانماركي اداره مي گرديد. با افول نفوذ دانماركيها طي سال 1042، ادوارد خستوان و سپس
در سال 1066، هارولد دوم از ساكسونهاي غربي به سلطنت رسيدند. با آغاز نفوذ نورمنها،
مقارن با دوران سلطنت ادوارد خستوان، زمينه جهت حكمراني نورمنها فراهم گرديد.
انگلستان، طي سالهاي1154-1066تحت سلطنت4 پادشاه نورمن قرار گرفت. سلطنت ويليام
اول(ويليام فاتح) نخستين پادشاه نورمن، آغاز دوره جديدي در تاريخ انگلستان به شمار
مي آمد، چراكه وي پادشاهي مقتدر بوده و جديت فراواني در ايجاد يك حكومت مركزي داشت.
پس از انقراض حكومت خاندان نورمن، خاندان پلانتاژنه به حكومت رسيد. بين اين دو خاندان
تا حدودي وابستگي فاميلي وجود داشت. در سلسله پلانتاژنه 8 تن بين سالهاي1399- 1154
حكمراني نمودند. در اوايل قرن سيزدهم، جان بيزمين، پادشاه انگلستان بر آن شد تا پا
را از قوانين حاکم، فراتر بگذارد، اما فئودالها، حاكمان كليسا و شهرها بر ضد او متحد
شدند. اين اقدامات سرانجام به تأسيس مجلس عوام در كنار مجلس عيان (لردها) منجر گرديد.
در زمان ادوارد اول پنجمين شاه پلانتاژنه (طي سالهاي1307-1272)، حكومت ناحيه ويلز بدست
انگلستان افتاد. ضمنا از سال1169، دستاندازي انگلستان به ايرلند آغاز گرديد.
سرانجام، ايرلند دراوايل قرن شانزدهم(مقارن با هنري هشتم) به تصرف كامل انگلستان
درآمد. طي سالهاي1337تا1453جنگ مهم فرانسه و انگلستان معروف به جنگ صد ساله درگرفت.
علت اساسي بروز چنين جنگهايي، كشمكشهايي بود كه از زمان ويليام فاتح ميان انگلستان
و فرانسه بر سر تسلط كنارههاي درياي مانش وجود داشت.
نخستين مرحله جنگ، طي سالهاي60- 1337در زمان ادوارد سوم، با ادعاي ادوارد مبني بر
تملك بر فرانسه آغاز گرديد. طي بروز جنگ دريايي (سال1340)، فرانسه بسختي شكست خورد.
در سال1346، بار ديگر فرانسويان در ناحيه كرسي شكست خوردند و در سال بعد بندر كاله
بدست انگلستان افتاد. درجنگي كه طي سال1356، در ناحيه پواتيه رخ داد، ژان دوم پادشاه
فرانسه مغلوب و اسير شد و سرانجام دوره اول جنگهاي صدساله طي سال1360 با انعقاد پيمان
بريتاني پايان يافت. به موجب اين پيمان، ناحيه كاله و نواحي غربي و جنوب غربي فرانسه
به انگلستان واگذار شد. مرحله دوم اين درگيريها (طي سالهاي73- 1369) جنگ يكطرفه بسود
فرانسويها بود كه به آزاد سازي بيشتر سرزمينهاي اشغالي منجر گرديد. طي سال1415، هنري
پنجم پادشاه انگلستان، بار ديگر آتش جنگ را شعلهور ساخته و در جنگي در ناحيه آزنكور
به پيروزي دست يافت. طي سال1420، با انعقاد پيمان تراوا، شارل ششم پادشاه فرانسه، هنري
را بعنوان نايب السلطنه و وليعهد فرانسه منصوب نمود، اما پس از مرگ شارل ششم پسر وي
از وليعهدي كنارهگيري ننمود، و از اينرو در سال 1422، جنگهاي نامنظمي، مجددا ميان
انگلستان و فرانسه رخ داد. طي سال1429، نواحي شمالي فرانسه به تصرف انگلستان و متحدينش
(دوك بورگوني و كنت فلاندر) درآمد. در آن اثنا، ژاندارك دختر آزاده فرانسوي، با حمايت
شارل هفتم (پسر شارل ششم) اورلئان دربند را آزاد نموده، انگليسيها را در ناحيه پاته
شكست داده و موجبات تاجگذاري شاه در شهر رنس را فراهم آورد. ژاندارك مدت كمي پس از
اين به اسارت انگليسيها درآمده و با حكم تكفير سوزانده شد. قتل فجيع ژاندارك پيروزيهاي
فرانسه را كند نساخت و در سال 1435، فرانسه با اعطاي امتيازات بسيار، به اتحاد با دوك
بورگوني نائل آمده و مرحله نهايي جنگ آغاز شد.
از اين تاريخ، انگلستان بتدريج تمامي نواحي تحت تصرف خود بجز كاله را از دست داد.طي
سالهاي جنگ صدساله، اتفاقات مهم ديگري نيز در انگلستان رخ داد. اين جنگ همچنين موجب
شد كه پارلمان كشور به نظارت بر نظام مالياتي و روند انتخاب وزراء مبادرت نمايد.
طي سالهاي49- 1348، بيماري طاعون به هلاكت صدها هزار تن در سراسر انگلستان و اسكاتلند
و كمبود شديد كارگر منجر گرديد. طي سال 1414 لالردها ( فرقه مسيحي) شورشي برعليه حاكمان
طمعكار كليسا كه در دولت نيز نفوذ داشتند، صورت دادند كه بينتيجه ماند.
همچنين طي سال1399، ريچارد دوم از سلطنت خلع شده و هنري چهارم از خاندان لنكستر
به پادشاهي انتخاب گرديد. طي سالهاي84- 1455 جنگ هاي معروف به جنگ گلهاWar of the)
(Roses ميان دو خاندان لنكستر و يورك رخ داد. در اين جنگ ها، سربازان خاندان لنكستر
نشان گل سرخ و سربازان خاندان يورك نشان گل رز سفيد داشتند. طي اين جنگ ها، هنري ششم
(از خاندان لنكستر) و ادوارد چهارم، ادوارد پنجم و ريچارد سوم (هر سه از خاندان يورك)
بر انگلستان حكومت داشتند. اين جنگ ها بنفع خاندان يورك پايان يافت. طي سال1485، هنري
از خاندان تودور (تئودور) از خاك فرانسه پاي به انگلستان نهاد و با قتل ريچارد سوم
خود بنام هنري هفتم به سلطنت رسيد. خاندان تودور نيز طي سالهاي 1485-1603 بر انگلستان
حكومت راندند.
شاهان اين سلسله 5 تن بودند. هنري هفتم قدرت سياسي اشراف را كه بر اثر جنگ گلها
تضعيف شده بود، درهم شكست. گفتني است كه تاريخ جديد انگلستان از دوره سلطنت 24 ساله
وي آغاز ميگردد. دوره سلطنت خاندان تودور، از جمله ادوار درخشان تاريخ انگلستان به
شمار مي آيد.
در زمان هنري هشتم، اصلاحات ديني در انگستان اعمال گرديد. علت اعمال اين قبيل اصلاحات،
اختلاف وي با پاپ بود. هنري هشتم، به واسطه ازدواج جديد، قصد متاركه با همسرسابق خود
را داشت و از آنجاييكه اين امر با قوانين مسيحيت آنروز مغايرت داشت، از اينرو پاپ
مخالفت نموده و وي را تكفير نمود. در مقابل، وي نيز قانوني را در پارلمان گذراند كه
بموجب آن كليساي انگلستان تحت نفوذ شاه قرار گرفته و شاه بعنوان رئيس كليسا محسوب گشت.
پس از هنري هشتم، سه فرزند او ادوارد ششم، ماري تودور و اليزابت اول به سلطنت رسيدند.
بعدها، پارلمان انگليس مسلك انگليكان را تصويب نمود. در سال1558، اليزابت اول به پادشاهي
انگلستان رسيد.
در زمان سلطنت وي، بروز اختلافات مذهبي موجب كدورت روابط ميان انگلستان و اسكاتلند
گرديد. ملكه اليزابت اول درطول 45 سال حكومت خود، انگلستان را از نظر سياسي و نظامي
به قدرت درجه اول جهاني مبدل نمود. در اين اثنا، فيليپ دوم پادشاه اسپانيا كه تعصب
شديدي نسبت به مذهب كاتوليك داشت، از اصلاحات ديني انگلستان به خشم آمده و به سبب حمايت
اليزابت از پروتستانهاي فرانسه، آهنگ مخالفت با وي ساز نموده و درصدد برآمد كه او را
از پادشاهي خلع و دختر عموي او ماري استوارت را بجاي وي به حكومت بگمارد، اما در سال
1587، اليزابت مبادرت به قتل ماري استوارت نمود. فيليپ دوم پادشاه اسپانيا اين كار
را بهانه قرار داده و 135 كشتي جنگي خود را با بيش از سيهزار سپاهي روانه انگلستان
نمود.گفتني است كه نيروي دريايي اسپانيا در آن زمان، به نيروي دريايي شكستناپذير معروف
بود. اين نيروها پيش از ورود به خاك انگلستان، درگيري هايي با ناوهاي انگليسي داشتند،
اما سرانجام بر اثر طوفان در درياي مانش 130 كشتي از 135 كشتي آنان نابود شده و سيهزار
تن نيز جان باختند. از آن زمان، انگلستان گام در راه مبدل شدن به يك نيروي جهاني دريايي
گذاشته و به تدريج مستعمراتي در سراسر جهان من جمله آمريكاي شمالي بدست آورد. طي سال1603،
ملكه اليزابت درگذشت و چون وارثي نداشت تاج و تخت انگلستان به جيمز اول پسر ماري استوارت
رسيد. بدين طريق سلطنت انگلستان بدست خاندان استوارت افتاد. خاندان استوارت، طي دو
دوره زماني (سالهاي49- 1306و 1714-1660) حكومت كردند. پادشاهان اين سلسله روي هم هفت
تن بودند. در زمان جيمز اول سر سلسله شاهان استوارت، همكاري پارلمان و شاه، كه در
دوره تودور تا حدي برقرار بود، پايان گرفته و طبقه متوسط از نفوذ بسياري برخوردار گرديد.
جيمز اول با وجود برخورداري از مادركاتوليك، به پذيرش مذهب رسمي انگلستان (انگليكان)
مبادرت نموده و از در دشمني با كاتوليكها برآمد.
طي سال1605،جمعي از كاتوليكها تصميم به نابودي جيمز گرفتند، اما سوء قصد آنان پيش
از اجرا كشف و خنثي شده و توطئهگران بازداشت گرديدند. اين عمل، موجب محروميت كاتوليكها
از حقوق مدني به مدت دو قرن شد. با مرگ جيمز، پسرش چارلز اول به پادشاهي رسيد.
وي اختلافات عمدهاي با پارلمان پيدا كرد. شاه خواستار حكومت استبدادي بود. شاه
و پارلمان هر يك جداگانه براي خود متحديني فراهم آورده و به جنگ پرداختند. چارلز از
كمكهاي اشراف، انگليكانها، كاتوليكها و ايرلنديها برخوردار بود و پارلمان نيز از ياري
تجار و صنعتگران و اسكاتلنديها سود ميجست. رهبرمخالفان شاه يك نماينده مجلس بنام اوليور
كرامول بود. قواي كرامول، سپاهيان شاه را شكست داده و طي سال 1645، شاه به ناچارتسليم
شرايط پارلمان شد.
وي پس از چندي، مجددا شروع به مخالفت با استبداد نمود كه با فشار پارلمان، به فرار
وي از كشور منجرگرديد. فرار چارلز سبب آغاز دومين مرحله جنگ داخلي طي سال1647 شد. جنگ
بزودي پايان پذيرفت. در همان اثنا، پارلمان به محاكمه چارلز به جرم خيانت، مبادرت
نمود.
طي سال1649، چارلز كشته شد. پارلمان پادشاهي را ملغي و حكومت جمهوري برقرارشد. كرامول
به رياست جمهوري منصوب گرديد. طي سال1649، كرامول به ايرلند لشگر كشيده و به سركوب
شورشيان مبادرت نمود. طي سال1650، همچنين قيام سلطنت طلبان اسكاتلند بدستور كرامول
به شدت سركوب شد. در سال1653، كرامول با انحلال پارلمان، خود قدرت را در دست گرفت.
طي سال1657،پس از تشكيل پارلمان، مقام سلطنت به كرامول پيشنهاد گرديد، اما وي از قبول
آن خودداري نمود. در اين اثنا، حضور انگلستان در صحنههاي جهاني محسوستر ميگرديد.
با تصويت قوانين دريانوردي طي سال1651، جنگهاي دريايي ميان كشور انگستان و هلند
بوقوع پيوست كه موجب پيروزي انگلستان گرديد.دولت انگلستان، درجهت تصرف مستعمرات اسپانيا
در آمريكاي جنوبي،جنگهاي58- 1655را ترتيب داده و با پيروزي در اين جنگها، نواحي و جزاير
وسيعي را بدست آورد. طي سال1659، با مرگ اوليور كرامول، پسرش ريچارد كرامول جانشين
وي شد. وي فاقد تجربه و قدرت لازم جهت اداره امور كشور بود. در اين اثنا، سران ارتش
و اعضاي پارلمان بر سرجلب قدرت در مبارزه بودند. طي سال1659، كرامول وادار به انحلال
پارلمان شده و سرانجام بر اثر فشارهاي وارده پس از هشت ماه حكومت، استعفاء داده و به
خارج گريخت.
طي سال1680، پس از 20 سال،وي مجددا به انگلستان بازگشت. با استعفاي كرامول پسر ماري
استوارت(چارلز دوم از خاندان استوارت) كه سالها در ناحيه اسكاتلند بر عليه كرامولها
ميجنگيد، به سلطنت رسيد. وي در شيوه حكومت خود ستمگري را پيشه نموده و 25 سال بركشور
حكومت نمود.وي كوشش زيادي در جهت خنثي سازي آثار وقايع گذشته نمود.طي سال1685، با مرگ
چارلز دوم، برادرش جيمز دوم به حكومت رسيد. زياده روي هاي وي در استبداد، موجب بروز
انقلابي طي سالهاي89- 1688 گرديدكه به انقلاب باشكوه معروف است.گفتني است كه وقوع اين
انقلاب به بركناري جيمز دوم منجر گرديد. با اتحاد دو حزب مهم آن زمان (ويگ و توري)
با هفت تن از اشراف، جيمز دوم از سلطنت خلع شده و متحدانش با دعوت از مري، دختر پروتستان
مذهب جيمز و شوهرش ويليام، آنها را به سلطنت خوانده و آن دو تن نيز مشتركا بنام ويليام
سوم و مري دوم شروع به حكومت رسيدند. در اين دوران، پارلمان كشور در جهت پيشگيري از
استبداد شاهان بعدي و رعايت اصول مشروطه، لايحهاي را تصويب و به امضاء ويليام رسانيد.
از آن زمان،حكومت مشروطه سلطنتي در كشور برقرار گرديد. در زمان ويليام سوم ، قدرت
بدست تجارو ملاكين حزب ويگ افتاد. طي سالهاي1641و1689، ايرلندي ها سر به شورش و استقلالطلبي
برداشتند. در نيمه دوم قرن هفدهم، انگلستان صدها هزار كيلومترمربع از نقاط مختلف جهان
را به تسلط خود درآورد. نفوذ گسترده اين كشور در امريكاي شمالي و هند موجب بروز سه
جنگ انگلستان و هلند گرديد كه در تمامي آنها انگلستان به پيروزي دست يافت.
104 سال پس از بهم پيوستن انگلستان و اسكاتلند،طي سال 1707، پارلمانهاي دو كشور
نيز ادغام گرديد. گفتني است كه اين اتحاد سرفصل جديدي در تاريخ مملكت متحد بريتانياي
كبير و اسكاتلند به شمار ميرود. در طول قرن هجدهم، جنگهايي ميان فرانسه و انگلستان
بر سر مستعمرات در گرفت از آن پس امپراطوري انگلستان توسعه اقتصادي فراواني يافت.
اولين نخست وزير بريتانياي كبير (رابرت واليول) طي سالهاي42-1721 بر سر كار آمد.
با مرگ وي طي سال 1714، پارلمان، سلطنت انگلستان را به يكي از نوادههاي جيمز اول (سر
سلسله خاندان استوارت) بنام جرج اول، محول نمود. جرج امير ناحيه هانوور آلمان بود.
در زمان نخستين پادشاهان سلسله هانوور، اختيارات سلطنتي از حيطه اختيارات شاه خارج
و بدست پارلمان افتاد. در نيمه دوم قرن هجدهم، انگلستان بتدريج اكثر مستعمرات خود
در آمريكا را از دست داد و تنها كانادا در آمريكاي شمالي براي آن باقي ماند.
اما كمي پس از آن توانست سرزمينهاي زيادي را در اقيانوسيه تحت استعمار خويش درآورد.پيروزي
انگلستان در جنگ با فرانسه بر اقتدار اين كشور افزود. طي سالهاي1850- 1750، انگلستان
به عنوان نخستين قدرت صنعتي جهان مطرح گرديد. تحولات اين دوره به انقلاب صنعتي معروف
است. از اواخر قرن هجدهم، نفوذ انگلستان درجنوب شرقي آسيا آغاز گرديد. در اواخر قرن18،
نهضت استقلالطلبان در ايرلند بوجود آمد.طي سال1832، حزب ليبرال از اتحاد صاحبان صنايع
و حزب ويگ به وجود آمده و قدرت سياسي از طبقه اشراف به طبقه متوسط انتقال يافت. طي سال1833، پارلمان كشور، پس از سالها كشمكش بردگي را ممنوع اعلام نمود.
طي سال1837، ملكه ويكتوريا سلطنت 64 ساله خود را آغاز نمود. وي از لحاظ مدت سلطنت،از
طولاني ترين دوران حكمراني بر انگلستان برخوردار بوده است. طي دوره سلطنت وي، انگلستان
به اوج قدرت سياسي، اقتصادي و نظامي خود رسيد. طي دوره سلطنت وي همچنين اصلاحات سياسي
فراواني اعمال گرديد. در اواخر نيمه اول قرن نوزدهم، حزب محافظهكار بنيان نهاده شد.
در اين هنگام، نفوذ شديد انگلستان بر كشورهاي آسيايي به شدت ادامه يافت و سبب بروز
جنگ ترياك (42-1839) ميان كشورهاي چين و انگلستان منجرگرديد. با پيروزي انگلستان، هنگكنگ
به اشغال بريتانيا در آمد. بنادر مهم چين نيز برروي تجارت خارجي باز شد. طي سالهاي56-1853،
بريتانيا در جنگ كريمه وارد عمل شد و به نفع متفقين (عثماني، فرانسه و ساردني)و عليه
روسيه جنگيد. طي نيمه دوم قرن نوزدهم، اتحاديههاي كارگري، گسترش يافت. پس از سال 1875،
بريتانياي كبير كه انحصار صنايع جهاني را برعهده داشت، با رقبايي همچون آلمان و آمريكا
مواجه شد و به واسطه ايجاد بازارهاي جديد، به توسعهطلبي در مصر و جنوب آفريقا مبادرت
نمود. پس از چندي، نواحي بسياري، ضميمه ديگر مستعمرات انگلستان گرديد. طي سال1901،
با مرگ ملكه ويكتوريا (نامآورترين پادشاه انگلستان) كه سلطان ناحيه زرخيز هند نيز
محسوب مي گرديد)فرزند وي به نام ادوارد هفتم از خاندان ساكس كوبورگ گوتا به حكومت رسيد..
در زمان اين پادشاه، اصلاحاتي در كليه امور كشور اعمال گرديد.
طي دوران حكومت ادوارد، دولت انگلستان تغييراتي در سياستهاي خارجي خود اعمال نموده
و به انعقاد سلسله معاهداتي مبادرت نمود كه قاره اروپا را از نظر جبههبندي سياسي منقسم
ساخت.
اين قبيل جبههبنديها خود به برپايي مسابقه تسليحاتي منجر گرديد. اين مسابقه كه
در اروپا ادامه داشت، سرانجام به بروز جنگ جهاني اول منجر شد. با آغاز درگيري در نواحي
اوليه جنگ (اتريش و صربستان) و گسترش جنگ در مرزهاي روسيه و فرانسه توسط آلمان، دولت
بريتانيا، در چهارم اوت سال1914، به آلمان اعلان جنگ داد. ارتش انگلستان به حمايت از
قواي بلژيك كه در حال عقبنشيني بودند، مبادرت نمود تا از اين طريق، به سپاهيان متفقين
ملحق گردد.
از همان اوايل جنگ، انگلستان تفوق نظامي عظيمي در درياهاي اروپا داشت به نحويكه
اين وضعيت تا انتهاي جنگ حفظ گرديد. در نتيجه تفوق تجهيزات، نيروي دريايي آلمان ، در
پايگاههاي خود در محاصره بود. در نزديكي نواحي مركزي شيلي، ناوگان آلمان توانست ناوگان
بريتانيا را شكست دهد. اين درحاليست كه طي هشتم دسامبر، كليه كشتيها در نزديكي جزاير
فالكلند در آبهاي آرژانتين منهدم گرديدند. از اين دوران، مستعمرات آفريقايي آلمان بتدريج
به تصرف متفقين به ويژه انگلستان درآمد. طي سال1915،جنگ با شدت ادامه يافت. در جنوب
غربي آسيا، سپاهيان بريتانيا به بينالنهرين (عراق و ساير كشورهاي عربي شمال شبه جزيره
عربستان كه در آن زمان جزو امپراطوري عثماني بودند نيز متحد آلمان بود) هجوم برده و
به اشغال كوتالعماره مبادرت نمودند. اما پس از چندي آنجا را از دست دادند. طي سال1916،
جنگ شدت گرفته و متحدين نواحي بسياري را اشغال كردند. طي سال1917، آمريكا درحمايت
از متفقين وارد جنگ شد. در اين اثنا،جنگ بشدت گسترش يافته و به كشته شدن تعداد زيادي
از افراد انگليسي منجر گرديد.
طي سال1917، ساير نيروهاي متفقين به كمك انگلستان شتافته و نواحي بينالنهرين، اردن،
فلسطين، سوريه و لبنان بتصرف انگلستان و فرانسه درآمد. در آوريل سال 1918، متفقين بتدريج
تمامي نواحي اشغالي را پس گرفتند. متحدين آلمان نيز بتدريج تسليم شده و سرانجام خود
آلمان نيز پذيراي شكست شد. قرارداد صلح با آلمان در ورساي (حومه پاريس) امضاء شده و
آلمان به پرداخت غرامتهايي به متفقين ملزم گرديده و ضمنا مستعمرات خود را نيز از دست
داد.
بدين ترتيب، جنگ جهاني اول پايان پذيرفت. پس از جنگ، بريتانيا با مسائل دشواري مواجه
گرديد كه از آن جمله مي توان به شورش ايرلنديها اشاره نمود كه سرانجام به استقلال
بخش اعظم آن سرزمين منجر گرديد. از سوي ديگر، پرداخت ديون انگلستان به امريكا ، به
بروز بحرانهايي منجرگرديد. در اين اثنا، شورش در هند و چند مستعمره ديگر نمايانتر
گرديد.
پس از برقراري آرامش نسبي و موقت، بحران اقتصادي سالهاي31-1929 پيش آمد كه اغلب
ممالك جهان را به ورطه ورشكستگي كشاند.گفتني است كه تنها انگلستان توانست بر آن غلبه
نمايد. توسعهطلبي آلمان هيتلري سرانجام طي سال1939، به وقوع جنگ جهاني دوم منجر گرديد.
در سوم سپتامبرسال1939، انگلستان به آلمان اعلان جنگ داد. در آوريل1940، نيروهاي انگليسي
و فرانسوي براي كمك به نروژ در مقابل حمله آلمان به آنجا اعزام گشتند، اما بعدها به
واسطه كمك به فرانسه در مقابل حمله احتمالي آلمان به فرانسه رفتند كه اين امر خود به
سقوط دولت چمبرلن و روي كار آمدن دولت چرچيل منجرگرديد. در ماه مه همان سال، نيروهاي
انگليسي به عقبنشيني از بندر دكنرك (در شمال فرانسه) مبادرت نمودند. با سقوط فرانسه،
ژنرال دوگل رهبر ضد آلمانيهاي آن كشور، نهضت فرانسه آزاد را در لندن بنيان نهاد. در
طول جنگ، كشتيهاي جنگي انگلستان همواره با حملات زيردريائيها و ناوهاي آلماني مواجه
بودند. پس از تسليم فرانسه، انگلستان به رهبري چرچيل به تنهايي جنگ را ادامه داده و
آلمان نيز مي كوشيد تا از راه بمباران هوايي اين كشور را وادار به تسليم نمايد. در
ماه مي1941، حملات هوايي آلمان قطع گرديد.
در اين اثنا، متحدين به پيشرفتهاي خود به ويژه درمنطقه بالكان ادامه داده و از
اين روي، دهها هزار سرباز بريتانيايي با بجاي گذاردن تجهيزات خويش از يونان عقبنشيني
نمودند.
جنگ در جبهه افريقا عمدتا به نفع انگلستان و ساير متفقين آن ادامه داشت تا اينكه
سرانجام در ماه مي سال1943، نيروهاي مستقر در شمال افريقا تسليم شدند. امپراطوري آفريقاي
شرقي ايتاليا نيز از سال1941درتصرف بريتانيا بود. نيروهاي بريتانيايي طي سال1941، عراق،
سوريه و بعدها همراه با كمك نيروهاي روسي، ايران را نيز تسخير نمودند.
طي سال1941، كشور شوروي و سپس امريكا در جرگه متفقين وارد جنگ شدند.
ايتاليا نيز طي سال1943تسليم متفقين شد. در ششم ژوئن 1944، با حمله متفقين به نورماندي،
جبهه دوم افتتاح شده و بتدريج آلمان از فرانسه و بلژيك و هلند و لوكزامبورگ عقب نشيني
کرد و در فوريه سال1945 شكست سختي را متحمل شد، به نحويكه اين كشور در هفتم ماه مه
تسليم بلاقيد و شرط شد و جنگ در اروپا پايان يافت. طي جنگ، ژاپن نيز به مستعمرات انگلستان
در شرق و جنوب شرقي آسيا حمله برده و به اشغال نواحي مذكور نمود.
سرانجام جنگ پايان يافته و دوره ترميم خسارات آغاز گرديد. طي سال1941، انگلستان
به امضاي منشور آتلانتيك با آمريكا مبادرت نموده و نقش بزرگي در كنفرانسهاي كازابلانكا،
قاهره، مسكو، تهران و يالتا (در كريمه) ايفا نمود. طي جنگ، حزب كارگر به رهبري كلمنت
اتلي رشته امور را در دست گرفت.
در سال 1948، هندوستان استقلال يافت و حل مساله فلسطين به سازمان ملل متحد واگذار
گرديد. طي سال 1955، آنتوني ايدن به نخست وزيري برگزيده شد. حضور قواي انگلستان دربين
نيروهاي اشغالگر كانال سوئز از سال 1956موجب بياعتباري اين كشور نزد ساير كشورها و
ملل جهان گرديد.طي سال1957، مك ميلان به نخست وزيري رسيد. طي سال 1964 نيز، هارولد
ويلسون از حزب كارگر به نخست وزيري برگزيده شد.
در سال1970، پس از سالها مجادله، بريتانياي كبير عضو بازار مشترك اروپا گرديده و
ادوارد هيث به نخست وزيري رسيد. طي سال 1974 نيز با استعفاي هيث، ويلسون نخست وزير
شد، اما وي نيز در سال 1976 استعفا داده و جيمز كالاهان (از حزب كارگر) به نخست وزيري
رسيد.
طي سال1979، در انتخابات عمومي، محافظهكاران به رهبري مارگارت تاچر به پيروزي
دست يافته و دولت خود را تشكيل دادند. ظرف چند سال اخير، مشكلات فراواني من جمله بيكاري
دامنگير انگلستان بوده است. هم اكنون بيش از سه ميليون بيكار در انگلستان وجود داشته
كه مرتبا نيز بر اين تعداد افزوده ميشود. اعتصابات فراواني نيز طي سالهاي81-1980 رخ
داد.
در سال1981، درگيريهاي شديدي ميان شهروندان ايرلند شمالي و نظاميان انگليسي بوقوع
پيوست كه منجر به صدها كشته و زخمي گرديد.
اعتصابات غذا نيز از سوي مبارزين ايرلندي (از جمله بابي ساندز) در زندانهاي انگليسي
بمنظور به رسميت شناخته شدن حقوق آنان بعنوان زنداني سياسي نيز صورت گرفت كه سرانجام
با وساطت كليسا متوقف شده و طي آن چندين تن از اعتصابيون جان سپردند.
طي سال1981، همچنين اكثر شهرهاي انگلستان صحنه تظاهرات رنگين پوستان و بيكاران بود.جامعه
انگلستان، جامعه لائيك محسوب شده و آموزش هاي ديني مدارس آن بسيار كلي بوده و محدود
به مسيحيت نمي گردد. سه شنبه قبل از 4 شنبه توبه در انگلستان به « روز كلوچه» معروف
است. مردم در اين روز بنا بر سنت قديم كلوچه ميپزند و در آن از كره و تخم مرغ كه طي
40 روز از خوردن آن بر حذر شده بودند، استفاده مي نمايند.«يكشنبه مادري» چهارمين يكشنبه
دوره40روزه، دوران روزه داري انگليسي هاست و روزي است كه كليه شهروندان به تدارك هديه
اي براي مادران خود مبادرت مي نمايند. طي نخستين دوشنبه ماه مي نيز جشن« روز مي» برگزار
مي گردد.درشب5 دسامبر كه به شب آتش بازي معروف است، مجسمه «فاوك» سوزانده مي شود تا
شكست او در به آتش كشيدن مجلس انگلستان طي4 نوامبر 1605 جشن گرفته شود. دومين يكشنبه
ماه نوامبر نيز روز ياد بود سربازان انگليسي است.دراين روز سپاه انگلستان با فروش كاغذهاي
قرمز رنگي، به جمع آوري اعانه براي سربازان مبادرت مي نمايد. در شب كريسمس ،مصادف با
25دسامبر، نيز جشن تولد مسيح برپا مي گردد. در انگلستان اكثر ادارات، (و نه مغازه ها)
در فاصله بين كريسمس تا سال جديد تعطيل مي باشند. روز سال جديد (اول ژانويه) ، جمعه
نيك (جمعه پيش از عيد پاك)، دوشنبه پاك (دوشنبه پس از عيدپاك) در زمره ايامي محسوب
مي گردند كه در انگلستان به «تعطيلات بانكي»معروفند، چرا كه طي اين سه روز صاحبان كليه
مشاغل وحتي بانكداران از فعاليت خود داري مي نمايند. ساير تعطيلات بانكي شامل روز مي،
آخرين دوشنبه ماه مي و آخرين دوشنبه آگوست، روز كريسمس و روز بوكس است. كارمندان كشور
انگلستان نيز، از تعطيلات ساليانه 4 تا 5 هفته اي برخوردار مي باشند. اكثريت شهروندان
انگليسي نيز به استفاده از مرخصي هاي خود طي ماه هاي جولاي يا آگوست مبادرت مي نمايند.
عده اي نيز جهت پرداختن به اسكي از اين تعطيلات طي فصل زمستان بهره مي گيرند.
ملاحظات جغرافيايي
كشور انگلستان با 046/244 كيلومتر مربع وسعت به عنوان هفتاد و چهارمين كشور جهان
در نيمكره شمالي، غرب قاره اروپا، شرق اقيانوس اطلس شمالي، و در كنار درياي مانش واقع
شده و متشكل از دو قسمت اصلي است كه نصفالنهار مبداء از جنوبشرقي آن (ناحيه گرينويچ
در حومه لندن) ميگذرد. قسمتي از انگلستان (در ايرلند شمالي) با جمهوري ايرلند(ايرلند
جنوبي) مرز مشترك دارد. سرزمين بريتانيا از مساحتي معادل كشور نيوزيلند و نيمي از خاك
كشور فرانسه برخوردار ميباشد. اين سرزمين از چشم اندازهاي مختلفي برخوردار بوده و سهم
عمده اراضي آن ، به جز مناطق شمالي و جنوب غربي، نسبتا مسطح و كم ارتفاع است و اين
درحالي است كه بيشتر قسمتهاي ولز و اسكاتلند از سرزمينهاي كوهستاني متشكل مي گردد.
به طور كلي مي توان گفت كه كشور انگلستان به ناحيه اي كوهستاني در شمال و غرب و ناحيه
اي پست در شرق قابل تقسيم است كه دهانه رودخانه اگز (اگزتر) درجنوب غربي و رودخانه
تيس (تي سايد) درشمال شرقي، تا حدودي مرز بين اين مناطق را مشخص مي نمايد. آب و هواي
بريتانيا ، اگر چه بسيار متغير بوده و در تمام مواقع سال باراني است، معمولا ملايم
و معتدل است. آب و هواي غرب كشور مرطوب و ملايم تر از شرق كشور است، شمال غربي مرطوبترين
ناحيه كشور است. اسكاتلند و شمال كشور داراي زمستان هاي سرد و پر برف مي باشند. جنوب
شرقي كشور نيز از بهترين و گرمترين آب و هوا برخوردارمي باشد و اين درحاليست كه حتي
دراين قسمتها نيز امكان بروز زمستانهاي طولاني، سرد و پربارش وجود دارد.متوسط درجه
حرارت درماه ژانويه4درجه سانتيگراد (معادلF 39 )و طي ماه ژوئيه18درجه سانتيگراد(معادلF64)مي
باشد. ممكن است در تابستان درجه حرارت در جنوب شرقي بر26درجه سانتيگراد (F 79)بالغ
گردد. اين كشور را ميتوان از لحاظ طبيعي به سه ناحيه به ترتيب ذيل تقسيم نمود:
ناحيه اسكاتلند در شمال
قسمت اعظم ارتفاعات كشور در آن واقع گرديده و ناحيهاي سرسبز و پوشيده از چمنزار
است كه قسمت عمده جنگلهاي كشور را در برگرفته است. رودهاي زيادي در آن جريان دارند
كه از آن جمله
مي توان به رودهاي دي، كلياد و توئيد اشاره نمود. آب و هواي انگلستان معتدل كوهستاني
و اقيانوسي است. بلندترين نقطه آن قله بننويس با 1343 متر ارتفاع است.
از جمله جزاير مهم كشور ميتوان از جزاير شتلند، اوركني و هبريد (داخلي و خارجي)
و جزيرههاي كوچكتر آيلي، لوئيس، مال، رم و ارن نام برد.
بطور كلي آب و هواي مناطق فوق، بعلت تأثيرپذيري از جريان گلف استريم كه تا كنارههاي
غربي و جنوبي آن را فرا ميگيرد، معتدل و همراه با بارندگيهاي فراوان ميباشد.
ملاحظات سياسي
نوع حكومت كشور انگلستان، پادشاهي مشروطه است. ثبات سياسي در اين كشور از وضعيت
بسيار مطلوبي برخوردار است. قوه مقننه از دو مجلس قانونگذاري(مجلس عوام) با 635 عضو
(براي مدت 5 سال) و (مجلس اعيان) با 1000 عضو تشكيل يافته است.قانون اساسي موجود انگلستان،
قسمتي از قوانين تصويبي مجلس، قسمتي از قوانين عرفي جاري و معمول، و قسمتي از حقوق
سنتي تشكيل يافته است. مواد قانون اساسي هيچگاه بصورت مدون درنيامده و در مواقع لزوم
ميتوانند بر طبق شرايط روز از طريق تصويب پارلمان و يا آراي عمومي تغيير يابند. مجلس
لردها عاليترين مرجع رسيدگي در كشور است و نمايندگانش شامل نمايندگان موروثي، اشراف
و نجيبزادگان، قضات عالي مادامالعمر، 2 اسقف و 24 نفر از كشيشان عالي ميباشد. اين
مجلس داراي قدرت به تعويق انداختن تصويب قوانين ميباشد ولي نميتواند از تصويب نهائي
آنها جلوگيري كند. مجلس عوام واضع قوانين و تصويبكننده نهائي آنها ميباشد.كشورانگلستان
از اتحاد اسكاتلند، انگلند، ويلز و ايرلند شمالي تشكيل يافته كه واحدهاي فوق در امور
داخلي خويش، استقلال و خودمختاري نسبي دارند و هر يك به عنوان كشور مستقل محسوب ميگردند.
بر اساس آخرين تقسيمات كشوري، انگلند از 39 ولايت (كاونتي)، 6 متروپوليتن كاونتي و
«لندن بزرگتر» تشكيل گرديده است. فعاليت احزاب در انگلستان تا حدودي آزاد است. از جمله
احزاب مهم آن مي توان به احزاب محافظه كار، كارگر، آزاديخواه، دموكرات ليبرال(آزاديخواه)،
و حزب ملي اسكاتلند اشاره نمود. طي سال 1945، كشور انگلستان به عضويت سازمان ملل در
آمده و علاوه بر آن در سازمانهاي پيمان آتلانتيك شمالي( ناتو)،سازمان پيمان مركزي(سنتو)،اتحاديه
اروپاي غربي(وئو)، شوراي اروپا، جامعه اروپا، سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (اواسيدي)،برنامه
كلمبو-بانك توسعه آسيا(آدب)، شوراي همكاريهاي گمركي(سيسيدي)،كميسيون اقتصادي سازمان
ملل متحد براي اروپا(اسه)، كميسيون اقتصادي سازمان ملل متحد براي آمريكاي لاتين(اكلا)،سيستم
پولي اروپا(امس)، ملل مشتركالمنافع، سازمان خواروبار ملل متحد(فائو)،گات، آژانس بين
المللي انرژي اتمي(يااآ)، بانك جهاني، سازمان بين المللي هواپيمايي كشوري(ايكائو)،
انجمن بين المللي توسعه سازمان ملل متحد (آيدا)، بنگاه مالي بين المللي(ايفك)،سازمان
بين المللي كار(ايلو)،سازمان مشورتي دريايي بين دول (ايمكو)، صندوق بين المللي پول(ايمف)،اتحاديه
بينالمللي مخابرات(ايتو)، سازمان علمي، فرهنگي و تربيتي ملل متحد(يونسكو)، اتحاديه
جهاني پست(يوپو)، سازمان جهاني هواشناسي(ومو)،سازمان جهاني بهداشت(وهو)و بانك عمران
آمريكا (ايدب) نيز عضويت دارد. طي سال1533، مقارن با حكومت هنري هشتم، انگلستان از
به رسميت شناختن كليساهاي كاتوليك خودداري نموده و از كليسايAnglican به عنوان كليساي
رسمي كشور ياد نمود. با اين وجود، پادشاه رئيس كشور بوده و كليساها از هيچ گونه قدرت
سياسي برخوردار نمي باشند. دركشور انگلستان، قانون اساسي مدوني وجود نداشته و قوانين
اجتماعي در نتيجه تصميم گيري هاي پارلمان ملي وضع مي گردند. نخستين قوانين پارلماني
كشورطي جنگ سال49-1642 با قدرت اجرايي چارلز اول به تصويب رسيد.درآن اثنا، اوليوركرومول
تحت عنوان ويكتوريا به انگلستان حكومت مي نمود. اما پس از مرگ وي، سلطنت قدرت خود را
بازيافت.از آن پس، ملكه اليزابت دوم در راس حكومت قرار دارد و اين درحاليست كه مأمورين
منتخب دولتي به اداره كشور مبادرت مي نمايند.خانه ملت مهمترين بخش قانونگذاري كشور،
از659 عضو برخوردار مي باشد.دركشور انگلستان، حزبي كه بيشترين كرسي مجلس را به خود
اختصاص دهد، عهده دار رهبري كشور گرديده و رهبر آن حزب نيز به سمت نخست وزيري نائل
مي آيد. نخست وزير نيز به كمك كابينه خود به تشكيل نيروي اجرايي كشور مبادرت مي نمايد.
سن راي دركشور انگلستان 18 سالگي است و انتخابات حداقل هر 5 سال يكبار برگزار مي گردد.
اين درحاليست كه درعمل انتخابات درفواصل زماني كمتر از5 سال نيز برگزارمي گردد، چراكه
نخست وزير به تعيين زمان انتخابات مبادرت مي نمايد. نهاد ارشد پارلمان كشور،“ house
of lords” است، كه از بيش از 1200 عضو برخوردار مي باشد. گفتني است كه بالغ بر دو سوم
اين افراد، به كسب قدرت به صورت مورثي نائل مي آيند. 1200 عضو مذكور، از حق راي دهي
برخلاف قوه مقننه نيز برخوردار مي باشند و اين درحاليست كه حق بلوكه كردن آن را ندارند.
در ماه مي1999، “house of lords” با پيشنهاد ايجاد تغيير ساختار خود موافقت نمود. ازميان752
نماينده،92 نفر راي بر ادامه كار خود (كه به صورت موروثي آن را بدست آورده بودند) دادند.
پس از دهه 1960 در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي نحولات گسترده اي رخ داد.
در اواخر دهه مذكور، قوانين طلاق و سقط جنين قانوني شده و حقوق مساوي زنان و مردان
در برابر بر عهده گرفتن مسئوليت هاي برابر مطرح گرديد. دهه1970، با پريشاني زيادي در
ايرلند شمالي همراه بود. طي دهه1960، پيروان كاتوليك بر اين باور بودند كه تبعيضات
اجتماعي پيروان پروتستان، به افزايش خشونت منجر مي گردد. گفتني است كه بروز اين چنين
درگيري هايي،خود به دخالت ارتش انگلستان در سال 1969 منجر گرديد. طي دهه 70، ارتش جمهوري
ايرلندIRA، مصرانه بر اتحاد ايرلند و ايرلند شمالي تاكيد داشت. طي سال1973،كشور انگلستان
به جمع كشورهاي عضو اتحاديه اروپا پيوست. طي سالهاي1974- 1979، حزب كارگر در راس قدرت
قرار داشت.سرانجام، طي سال1979، محافظه كاران به رهبري مارگارت تاچر موفق به كسب قدرت
شده و تاچر، به عنوان نخستين نخست وزير زن تاريخ اروپا معرفي شد. در ژوئن سال1982،
هنگامي كه انگلستان موفق به محاصره جزاير فالكلند شد، تاچر به كسب مجدد محبوبيت خود
دست يافت. در انتخابات سال1990، تاچر مجددا كانديداي اين مقام شد، اما رهبر حزب محافظه
كار، جان ماژور، او را كنار زده و به عنوان نخست وزير برگزيده شد. درانتخابات عمومي
سال1992، محافظه كاران پيروزي يافته و روز به روز از محبوبيت دولت ماژور كاسته مي شد.
تا اينكه نهايتا، طي سال 1997 ، حزب كارگر، پس از 18 سال به كنار زدن حزب محافظه كار
نائل آمده و قدرت را به دست گرفت. توني بلر نخست وزير جديد انگلستان جوانترين فرد انگليسي
است كه پس از قرن19ميلادي به اين سمت منصوب گرديد. بلر، در ابتداي فعاليت خود، قدرت
بيشتري به بانك انگلستان واگذار نمود.وي همچنين به احداث پارلمان جديد در اسكاتلند
مبادرت نمود.
ملاحظات اقتصادي
از جمله مهمترين صنايع كشور مي توان به آهن و پولاد، وسايل مهندسي، كشاورزي، ساختماني،
راهسازي، ماشين و هواپيماسازي، منسوجات، شيميايي و توليدات غذايي و نظامي اشاره نمود.غلات،
چغندر قند، سيبزميني، ميوه و سبزيجات نيز از جمله مهمترين محصولات كشاورزي كشور به
شمار مي آيد. سرانه زمين مزروعي براي هر نفر بالغ بر 12/0 هكتار ميباشد. توليد سالانه
گوشت گاو 06/1 ميليون تن، گوشت خوك862 هزارتن، گوشت گوسفند243هزار تن و صيد ماهي 980
هزار تن ميباشد. توليد سالانه نيروي الكتريسيته نيز معادل 38/283 ميليارد كيلووات
ساعت است. نخستين نيروگاه برق اتمي در جهان براي اولين بار در انگلستان آغاز بكار نمود
و در حال حاضر، قسمتي از برق اين كشور توسط اين نيروگاهها تأمين مي گردد. طي سالهاي
اخير، نفت و گاز طبيعي به مقادير فراوان در درياي شمال كشف گرديده و قسمت عمده احتياجات
سوختي اين كشور را تأمين مي نمايد. ذخاير شناخته شده نفت بالغ بر 19 ميليارد بشكه ميباشد.
معادن ذغال سنگ نيز فراوان بوده، آهن، سرب، مس و روي، قلع، بوكسيت، نمك، گچ، سيليس
و آهك نيز از جمله مهمترين معادن كشور به شمار مي آيد.
نيروي كار كشور بالغ بر26100000 نفر است كه 33% آن در صنايع و 3% در بخش كشاورزي
مشغول به فعاليت مي باشند. واحد پول كشور، پوند يا ليره انگليس معادل100 پنس يا پني،
برابر با 19,2 دلار است. توليد ناخالص ملي، 93,277 ميليارد دلار و درآمد سرانه 4,972
دلار مي باشد كه 32% آن از صنايع و 3% از كشاورزي، 12% از معدن، 9% از حمل و نقل و
ارتباطات و 42% از تجارت و خدمات حاصل مي گردد. هزينههاي آموزش و پرورش كشور بر2/6%
توليد ناخالص ملي بالغ مي گردد. نرخ سالانه رشد توليد ناخالص ملي حدود6 /1% است.
از جمله عمده ترين محصولات وارداتي انگلستان مي توان به توليدات نفتي، فلزات، گوشت،
خشكبار، قالي و ميوهجات اشاره نمود كه اكثرا از كشورهاي آمريكا (10% )، آلمان غربي
(8% )، هلند (8% ) و فرانسه (8% ) وارد مي گردد. ميزان صادرات اين كشور، 92 ميليارد
دلار است كه عمدتا بر ماشينآلات، توليدات مهندسي، جنگافزار، مواد شيميايي، وسايل
برقي، اتومبيل، پارچه و كنسرو مشتمل مي گرددكه اكثرا به كشورهاي آمريكا (9% )و فرانسه
و آلمان غربي و هلند (هر يك 6% ) صادر مي گردد. سرانه توليد ناخالص داخلي كشورانگلستان(GDP)
بر21/410 دلار آمريكا بالغ مي گردد.اقتصاد بريتانيا در ميان كشورهاي جهان در رده چهارم
قرار دارد. اين كشور در حالي به استقبال قرن بيست و يكم رفت كه با رشد اقتصادي فزاينده
و سطح بيكاري نسبتا ناچيز روبرو گرديد. روند سريع صنعتي شدن انگلستان طي قرن19ميلادي،
سبب گرديد كه اين كشور به يكي از قدرتمندترين كشورهاي صنعتي جهان مبدل گردد. اين درحاليست
كه آثار ناشي از جنگ جهاني دوم، همواره اقتصاد اين كشور را تحت الشعاع قرار مي داد.پس
از جنگ جهاني دوم، در سال 1995، اكثريت بخشهاي اقتصاد كشور ملي شد. اين موضوع به نوبه
خود، سبب گرديد كه طي 5 دهه، كشور انگلستان با ركورد قابل توجه اقتصادي در ميان سايركشورهاي
اروپايي مواجه گردد. با به روي كارآمدن مارگارت تاچر طي سال1979، صنايع كشور پيشرفت
نموده و بسياري از صنايع به بخش خصوصي واگذار گرديد. در نتيجه دركارخانجات رقابت افزايش
يافت.درحال حاضر، بخش هاي خدماتي كشور از اهميت بيشتري نسبت به بخش صنعتي برخوردار
گرديده و شهر لندن به يكي از مهمترين مراكز اقتصادي دنيا مبدل گرديده است. منابع طبيعي
اين كشورنيز بر نفت، ذغال سنگ و گاز طبيعي مشتمل مي گردد. خدمات بهداشتي و درماني ملي
انگلستان موسوم به (NHS)در سطح بسيار خوبي ارائه گرديده و هزينه نسخه ، دارو و معالجات
دهان و دندان براي كودكان و جمعي از بيماران من جمله زنان باردار رايگان مي باشد. علاوه
برNHS، مراكز درماني خصوصي نيز در انگلستان فعاليت دارند. درحال حاضر، شهروندان انگليسي
با پرداخت مبالغي به شركتهاي بيمه خصوصي خود، بيمه درماني مي گردند تا از معطلي هاي
طولاني مدت جهت برخورداري از امكانات دولتي رهايي يابند. نظارت بر ارز، در اين كشور
وجود ندارد. تعداد بسياري بانك بزرگ در بريتانيا فعاليت داشته و در اكثر شهرها نيز
از يك يا چند شعبه برخوردار مي باشند. اگر چه طي سال هاي اخير به واسطه ادغام و بهينه
سازي بانك ها، از تعداد شعبه ها كاسته شده است. در اكثر بانك ها و بانك هاي رهني (نظير
بانك هاي پس انداز) مي توان امور بانكي با استفاده از تلفن و اينترنت امكان پذير است.
طي سال هاي اخير، خيلي از بانك ها به سبك جديد تاسيس شده است كه در سوپر ماركت ها يا
مغازه ها ، حساب هاي بانكي و خدمات نويني ارائه مي نمايند. در اين حالت، افراد مقيم
و غيرمقيم از توانايي افتتاح حساب بانكي برخوردار مي باشند.
هزينه زندگي در بريتانيا بالاست، به ويژه هزينه غذا و كالاهاي مصرفي سبب گرديده
است كه اين كشور در زمره يكي از پرهزينه ترين كشورهاي جهان محسوب گردد. هر چند، بين
جنوب انگلستان كه ثروتمند و پرهزينه است و شمال آن، اسكاتلند، ولز و ايرلند شمالي كه
كم هزينه تر و ارزانتر است، اختلاف زيادي وجود دارد. عوارض و ماليات اتومبيل، بنزين،
مشروبات الكلي و تنباكو بالاست. با اين وجود ميزان حقوق افراد نيز، خصوصا در جنوب انگلستان،
نسبتا بالاست.
بر اساس ارقام منتشره از سوي دفتر ملي آمار انگلستان ، توليد ناخالص داخلي اين
كشور، ظرف3 ماهه آخر سال2001، نسبت به3ماهه پيش از آن، 2/0 درصد افزايش داشته است.
طبق آمار بدست آمده طي سال2001، كشور انگلستان از رشد اقتصادي معادل 2/4 درصدي برخوردار
مي باشد كه نسبت به رشد اقتصادي3 درصدي سال2000 از رشد اندكي برخوردار بوده است و
اين در حاليست كه كارشناسان، متفقالقول بر اين باورند كه رشد اقتصادي انگلستان طي
سال2001، بالاترين رشد اقتصادي در ميان كشورهاي گروه هفت بوده است. عليرغم افزايش نرخ
بيكاري و اخراجگسترده كاركنان از شركتها، اقتصاد دانان انگليسي معقتدند كه طي سال2002،
نيز، انگلستان قهرمان رشد اقتصادي در ميان كشورهاي گروه هفت بوده است.
از سوي ديگر، ردهبندي اين كشورها از لحاظ نرخ رشد اقتصادي طي سال2002 با سال2001
تفاوت چنداني نداشته و به ترتيب بر كشورهاي انگلستان، فرانسه، ايتاليا، ايالات متحده
آمريكا، كانادا، آلمان و ژاپن مشتمل مي گردد.پويايي رشد اقتصادي كشور انگلستان بيش
از هر چيز مديون بخش خدمات است كه موتور محركه اقتصاد اين كشور محسوب مي گردد و اين
در حاليست كه ساير بخشها همچنان درحالت ركود به سر ميبرند. به نوشته اكونوميست، نرخ
بهرهوري كارگران انگليسي در ميان كشورهاي گروه هفت از همه كمتر است. از سوي ديگر كشور
انگلستان از لحاظ برخورداري از كودكان بي خانمان و بي بضاعت درصدر ساير كشورهاي اروپايي
قرار دارد. به طوركلي مي توان گفت كه 25 درصد جوانان زير رده سني18 سال اين كشور در
زمره خانوادههاي كم درآمد و بي بضاعت مي باشند.
مسكن
قيمت مسكن در بريتانيا بر حسب مناطق مختلف كشور، بسيار متنوع است. اما به طور كلي
مي توان گفت كه قيمت متوسط يك خانه سه خوابه بين50 تا 58 هزار پوند متغير است.
لندن و جنوب شرقي كشور، گران ترين مناطق كشور محسوب مي گردند.طي سالهاي اخير قيمت
ها به طور دائم سير صعودي داشته است. ملكي كه در جنوب شرقي بالغ بر200 هزار پوند
ارزش گذاري مي گردد، درشمال انگلستان ويا اسكاتلند ( به جز ادينبورو) به
نصف اين قيمت خريد و فروش مي گردد.هزينه هاي جانبي خريد ملك در بريتانيا در زمره
ارزان ترينها درجهان بوده و بر3 تا 5 درصد قيمت خريد ملك بالغ مي گردد. در بريتانيا
به واسطه مهلت بازپرداخت طولاني( 25 تا 30 سال با اقساط نسبتا كم) به راحتي مي
توان وام مسكن اخذ نمود. در اين كشور اعطاي وام مسكن تا 95 درصد از قيمت خريد ملك
رايج بوده و براي افرادي كه براي نخستين بار قصد خريد ملك داشته و يا افرادي كه
وام خود را به شركت ديگري انتقال مي دهند ، تخفيف درنظر گرفته مي شود. به نحوي
كه نرخ بهره تخصيصي تا چند سال ، به ميزان 2 درصد كمتر از استاندارد بالغ مي گردد.
دسترسي به وام مسكن و طولاني بودن مهلت بازپرداخت آن بدين معني است كه معمولا خريد
خانه ارزان تر از اجاره آن مي باشد.محدوديت مالكيت خارجي در كشور انگلستان وجود
ندارد.