آموزش ابتدايي
ساختار آموزشي
آموزش مقدماتي (كلاسهاي 1 تا 8) در كشور بلغارستان، مدرسه
ابتدايي (كلاس 1 تا 4) و مدرسه متوسطه مقدماتي (كلاس 5 تا 8) را در بر ميگيرد. اين
مقطع آموزشي در مدارس متعلق به دولت، شهرداريها و مدارس خصوصي داير ميباشد.
منابع آموزش و كتب درسي رايگان بوده و از طريق مدرسه ارائه
ميشوند. پس از اتمام موفقيتآميز كلاس چهارم، مدرك آموزش ابتدايي صادر ميشود.
مدرك آموزش مقدماتي پس از اتمام موفقيتآميز كلاس هشتم صادر ميشود.
سياستهاي آموزشي
در بيانيه جهاني آموزش و پرورش همگاني، اهميت زيادي به فراهم
كردن زمينه لازم ومناسب جهت دسترسي همه كودكان به آموزش ابتدايي و اتمام موفقيت
آميز آن داده شده است. ميتوان گفت كه بلغارستان دستاوردهاي چندي در اين زمينه
دارد. اهميت زيادي به آموزش ابتدايي به طور اخص، از لحاظ كسب آگاهيهاي اساسي، رشد
مهارتها و عادات يادگيري، و همچنين تعليم و تربيت و رشد جامع شخصيت هر دانشآموز
داده شده است. به اين طريق، فرصتي جهت اتمام كاملتر تحصيلات پايهاي و گذاري
آسانتر و بي مسأله تر به تحصيلات پايههاي بالاتر فراهم ميشود.
در مدارس ابتدايي تا حد امكان سعي ميشود فعاليتهاي آموزشي به
واقعيت زندگي كودك نزديك تر شود تا بتوان وي را در زمينههايي همچون پيشرفت در
مطالعه تقويت تمايل و علاقه به شيوه فعال زندگي، و درك و حل مستقل مسايلي كه با آن
مواجه ميشودياري رساند.به همين خاطر، محتويات برنامههاي درسي را به روز در
ميآورند و شيوهها و ابزار آموزش را متنوع مي سازد تا به دانشآموزان اين
فرصت را داده شود كه از خود اتكايي و اختيار بيشتري برخوردار شوند و بتوانند
فعالتر در حل مسايل مشاركت كنند. به معلمان توصيه ميشود كه از راهبردهاي جديد
فعاليتهاي آموزشي وشناختي بهره گيرند. اين راهبرد ها باعث بوجود آمدن يك فضاي
همكاري متقابل بين معلم وشاگردان و خود شاگردان با يكديگر و شكل گيري مهارتهاي كار
گروهي و تيمي ميشود.
برنامه هاي آموزشي
برنامههاي درسي در پايههاي ابتدايي جهت يادگيري درمطالعه زبان
بلغاري،ادبيات،رياضيات، جغرافياي كشور،طبيعت، هنرهاي زيبا،مؤسيقي كار انفرادي و
اختياري و تربيت بدني(25-22 كلاس در هفته) تنظيم شده اند.كه حداقل لازم برا ي آموزش
عمومي است. همچنين، چهار كلاس براي موضوعهاي اختياري گنجانده شده است كه براي
مطالعه زبانهاي خارجي يا فعاليتهاي آموزشي همراه با ورزش وپرورش ذوق زيبا
شناسي و غيره تنظيم شده است. مدارس آموزش عمومي، كه از سوي وزارت علوم و آموزش هم
به رسميت شناخته شده اند.طرح ويژه اين را به مي بندند كه منضمن آموزش زود هنگام
زبان خارجي و در برگيرنده برنامه هاي ساده ايي براه آموزش موسيقي،رقاصي و هنرهاي
زيباست.براي راه اندازي اينگونه مدارس دسترسي به متخصصان ويژه وتجهيزات لازم
ضروريست.
آمار آموزشي
نرخ ثبت نام ناخالص وروديهاي جديد پايه اول ابتدايي
براساس شاخص، كشور بلغارستان از لحاظ قابليت دسترسي به تحصيلات
ابتدايي و طرفبت نظام آموزش و پرورش جهت تأمين راهيابي به تحصيلات ابتدايي براي
جمعيت واجد سن قانوني ورود به مدرسه از سطح عمومي بالايي برخورداراست.افزايش تعداد
وروديهاي پايه اول ابتدايي درسال تحصيلي 96-1994 به دليل تغيير سن قانوني
ورود به مدرسه بوده استكه علاوه بر دانش آموزان هفت ساله،دانش آموزان شش ساله هم مي
توانستند ثبت نام نمايند
دادههاي آماري در مورد تعداد دانشآموزان ابتدايي در
صورتيكه بر حسب سن قانوني ورود به مدرسه تنظيم شود.نتايج و نمونه هاي دقيقتري را به
دست ميدهد.پس از مقايسه دادهها با يكديگر، به اين نتيجه مي رسيم كه تا پيش
از سال تحصيلي 93-1992 تعداد دانشآموزاني كه سن آنها از سن قانوني ورود به مدرسه
كمتر يا بيشتر است به 2000-3000نفر مي رسد و اين در حاليست كه در سال تحصيلي
1993-1994اين تعداد بر 5000-6000نفر بالغ مي گردد.اين افزايش به خاطر كودكان شش
ساله است كه بنا به ميل والدينشان اسم نويسي كرده اند
نسبت بالاي ثبت نام دانشآموزان از دستاوردهاي مدارس
ابتدايي بلغارستان است. سهم كلي جذب وروديهاي جديد در نخستين پايه ابتدايي به
منزله درصدي از جمعيت واجد سن قانوني ورود به مدرسه، بر اساس سالهاي تحصيلي به شرج
ذيل است.
دادهها نشاندهنده ميزان بالاي ثبت نام در پايه اول است. اين
واقعيت، امكانات وتوانايي هاي نظام آموزش و پرورش را د ر زمينه تأمين راهيابي به
آموزش و پرورش براي تمامي دانشآموزان واجد سن قانوني ورود به مدرسه من جمله
وروديهاي سنين بالاتر و پايينتر از سن قانوني ثابت ميكند. (به همين دليل در
صدورودي ها حتي به بالاتر از 100%هم مي رسد)
نرخ ثبت نام خالص وروديهاي جديد پايه اول تحصيلات ابتدايي
به طوركلي، ميزان جذب خالص وروديها ي پايه اول ابتدايي بالا
است. از %15/98 تا %35/99 متفاوت است. پس از سال تحصيلي 1993-94 كه بالاترين ميزان
وجذب خالص يعني در آن صورت گرفت ما شاهد آغاز سير نزولي ثبت نام تمامي دانش آموزاني
كه مي بايست در پايه اول ثبت نام كنند.داده هاي آماري نشان ميدهد كه در صد تعداد
دانش آموزان واجد شرايط ثبت نام نشده در سالهاي تحصيلي 1993-94،1997-98،1998-99به
ترتيب 65%،36/1%و85/1%بوده است اين واقعيت هشدار جدي وزنگ خطريست مهم به تمامي دست
اندر كاران تا هر چه زودتر در جهت رفع اين معضل اقداماتي به عمل آورند.پسران و
دختران بلغارستان فرصت مساوي براي برخورداري از تحصيلات دارند. اصلا عوامل و يا
تصورهاي قالبي مبني بر جنسيت در حوزه آموزش و پرورش بلغارستان وجود ندارد.
اختلافات اساسي در رابطه با ميزان جذب دانشآموزان واجد سن
قانوني ورود به پايه اول ابتدايي در مناطق مختلف كشور، در شهرها و روستاها مشاهده
نشده است
همانگونه كه ميتوان از دادهها پي برد، اختلافهاي كوچكي بين
ميزان جذب دانشآموزان پايه اول ابتدايي در شهرها و روستاها وجود دارد.مناطقي كه در
آنها ميزان جذب به بدترين يا در كمترين حد باشد مشاهده نشده هر چند كه مادر
برخي بلغارستان با يك سيري از شاخصه هاي اخلاقي ويژه روبرو هستيم،طي چند سال ما
شاهد كاهش جذب دانش آموز بوده ايم كه در اين ارتباط پايين ترين ميزان جذب به مناطق
زير مي شد:
هاسكووو(%5/95 درسال تحصيلي99-1998، %77/95 در96-1995 )،
ورنا(%58/96در95-1994)،
مونتانا(%24/97 در 99-1998 و روسه (%83/97 در 95-1994 ).
بالاترين ميزان جذب پايه اول ابتدايي در طي دوره تحقيق
به مناطق ذيل مربوط مي شد:
پلووديو(%43/99 در سال هاي تحصيلي 95 –1994 و 96-1995 و %47/99
در سال 97-1996)، شهر صوفيه (%36/99 درصد در 95 –1994 و%06/99 از 1996 تا 1998
)نواحي صوفيه
نواحي صوفيه (%24/99 در 98-1997)
دادههاي آماري نشان ميدهد كه كودكاني هستند كه در پايه
اول ابتدايي ثبت نام نشدهاند اما تعدادشان كم است. اين عده پيوسته مايه
دغدغههاي مدارس، معلمان،و مجموعههاي زير نظر شهرداري و مجموعههاي
منطقهاي آموزش و پرورش هستند.
نسبت ثبت نام نا خالص
تحليل نسبت نا خالص ثبت نام در بلغارستان نشان دهنده سطح بالايي
از ثبت نام در آموزش ابتدايي و قابليت و ظرفيت كشور جهت تأمين امكانات دستيابي
تمامي كودكان به آموزش و پرورش همگاني است. نسبت ثبت نام در دهه اخير به تدريج از
%66/98 در سال تحصيلي 91-1990 به %34/100 در 98-1997 افزايش يافته است. بالاترين
نرخ اين نسبتها به دوره 1998-1994 مربوط مي شود. اگر دادههاي مربوط به نسبت نا
خالص ثبت نام با دادههاي مربوط به ثبت نام در پايه اول ابتدايي مقايسه شود
اين نتيجه حاصل ميشود كه دانشآموزان پايه اول ابتدايي با موفقيت بيشتري ثبت نام
ميشوند: نسبت نا خالص ثبت نام براي ساير پايههاي ابتدايي پايين تر است.
نسبت ثبت نام خالص
نسبت خالص ثبت نام نشاندهنده ثبت نام (بورس) گروه سني قانوني
براي آموزش ابتدايي به عنوان درصدي از جمعيت واحد با سن قانوني است. اين نسبت
اندازه گيري دقيقتري از ميزان شركت كودكان واجد سن قانوني ورود به مدرسه ابتدايي در
امر ثبت نام به دست ميدهد.
هنگامي كه نسبت نا خالص ثبت نام با نسبت خالص ثبت نام مقايسه
ميشود، اختلاف بين دو نسبت مذكور مي توان محاسبه در صد ثبت نام دانش آموزان فاقد
سن قانوني ودانش آموزان واجد سن قانوني را ميسر نمايد مقايسه دادهها در چند
سالهاي تحصيلي نشان ميدهد كه اين اختلاف پايينتر از %1 است. (به جز سال99-1998
كه %44/1 بود). مي توان گفت كه اختلاف بين نسبت خالص ثبت نام و نسبت %100 مي تواند
محاسبه سهم كودكاني كه به سن قانوني مدرسه رسيدهاند ولي در سطح ابتدايي ثبت
نام نشده اند.را ميسر نمايد اين اختلاف بين %3/0 تا %99/1 در سالهاي مختلف متغير
است. افزايش نسبت خالص ثبت نام در اواسط دوره تحت بررسي (1997-1994 )و كاهش آن در
دو سال اخير ديده ميشود. درسال تحصيلي 98-1997، نسبت دانشآموزان ثبت نام نشده
%36/1و در99-1998، %99/1 است. اين شاخصها ازمحروميت چندين هزار كودك از مدرسه
حكايت ميكند اقدامات اجرايي و فعاليتهاي اجتماعي براي كاهش اين دسته در حال انجام
است. تحليل دادهها اختلاف اساسياي را در مورد ثبت نام بر مبناي جنسيت (پسر يا
دختر) نشان نميدهد.
نرخ ثبت نامي دانش آموزان مقطع آموزش ابتدايي(تناسب بين دو جنس مذكرو مؤنث)
نسبت كلي ثبت نام و نسبت خالص ثبت نام در مدارس شهري در مقايسه
با مدارس روستايي بيشتر است.دادههاي موجود نشان ميدهد كه پايين ترين ميزان ثبت
نام دانشآموزان در آموزش ابتدايي طي دوره مورد بررسي درها سكو(%33/96
درسال93-1992 )،بورگاس(%27/97 در 99- 1998 )و مونتاتا(%30/97 در 199394)ثبت شده
است. بالاترين ميزانها در مناطق ذيل مشاهده شده است: وارنا(%78/99 در
95-1994 ) پلووديو(%73/99در 95-1994 )، شهر سوفيا(%04/99 در 92-1991 )
افزايش كلي در ميزان ثبت نام در تمامي مناطق در دوره1997-1994و
كاهش كلي در سال تحصيلي 99-1998 مشاهده شد.
نسبت خالص ثبت نام در آموزش ابتدايي به ازاي مناظق مختلف کشور
وزارت آموزش و علوم و هيأتهاي بازرسي مدارس در مناطق و
شهرداريها با بررسي وضعيت دانش آموزان مردود شده يا دانش آموزان اي كه در اين معرض
خطر ترك تحصيل قرار گرفته اند در اولويت قرار مي دهند.در قبال ثبت نام از چنين دانش
آموزان وباز گرداندن آنها به عرصه آموزش وپرورش احساس مسئوليت سنگيني وجود
دارد.بررسيهاي دوره اي هم صورت مي گيرد اين اقدامات و بررسيها در مورد
دانشآموزان تنبل يا ضعيف اجرا ميشود تا كاستيها ي آنها جبران شود و براي
ماندن آنها در مدرسه هم انگيزهاي باشد. فعاليتهايي به منطور شكوفايي و بروز
علايق آنها سازماندهي ميشود. كارهاي توضيحي و توجيهي در براي والديني كه انگيزه
اي براي تحصيل فرزندانشان ندارند از طريق مساعدت و كمك سازمانها و انجمنهاي غير
دولتي انحام ميشود. غذا، پوشاك،لوازم التحرير و تجهيزات مدرسه و غيره به صورت
رايگان براي كودكان خانوادههاي فقير از طريق همكاري شهرداريها و همچنين از
طريق افراد خير فراهم ميشود. ظرفيت خالي مراكز مربوط به كودكان و نوجوانان براي
اسكان كودكان خياباني، سرراهي و يا پرورشگاهي در نظر گرفته ميشود. تلاشهاي عظيمي
با در نظر گرفتن اهميت مسأله مذكور در حال انجام است چرا كه هم شخصيت اين كودكان و
هم وضعيت جامعه با آن ارتباط دارد.
نرخ دانش آموزان مدارس ابتدايي برخوردار از معلم واحد
شاخص تعداد دانشآموزاني كه با يك معلم آموزش مي بينند از اهميت
ويژهاي در نظام آموزش و پرورش برخوردار است. اين شاخص در خصوص شرايط تعليم وتربيت
دانشآموزان و همچنين در خصوص اينكه چه تعداد دانش آموز با يك معلم آموزش مي بينند
حاوي اطلاعات ارزشمندي مي باشد.به كمك اين شاخص مي توان فهميد كه يك معلم تا چه
اندازه به امكانات لازم جهت شناخت شاگردانش به منظور تعليم وتربيت درست آنها
برخوردار است.
در عين حال اين شاخص براي كشورهاي مختلف قابل مقايسه است
و تعيين كننده و نشان دهنده ميزان هزينهاي است كه كشور براي آموزش و پرورش
دانشآموزان صرف ميكند.
در آموزش ابتدايي،اين شاخص در كشور بلغارستان بين 84/13
دانشآموز زير نظر يك معلم در سال تحصيلي 91-1990، 93/17 دانشآموز در 94- 1993 و
71/17 دانش آموز در سال 98-1997 در حال نوسان بوده است. اين دادهها نشانگر
روند افزايشي تعداد دانشآموزان به ازاي هر معلم در طي دوره 98-1990 است. پس از
1993 هنگاميكه پايه چهارمآموزشي از راهنمايي به ابتدايي منتقل شد، تعداد
دانشآموزان حدوداً به 102000نفر رسيد و اين در حالي بود كه تنها 500معلم براي آنها
آماده تعليم بودند.نفر اين امر به افزايش قابل توجه تعداد دانشآموزان به نسبت
معلمان منجر شدآنچنانكه تعداد دانش آموزان(از 84/13 به 93/17 نفر افزايش يافت كه در
آن هنگام،تغيير مثبت و خوبي بود،
نرخهاي نسبتا بالاي اين شاخص در آموزش ابتدايي (كه در راهنمايي
و دبيرستان به ترتيب بين 14-13 و 17-16 است) به شرايط ايجاد شده براي آموزش همگاني
كودكان و همچنين ماهيت اجباري آموزش مقدماتي و ابتدايي مربوط است. دادهها نشان
ميدهد كه اين شاخص يه طرز قابل توجهي در مدارس شهري بالاتر است (مخصوصا در شهرهاي
بزرگتر ي نظير سوفيا، پلووديو، وارنا، روسه، بورگاس و غيره ) و به طرز قابل توجهي
در روستاها كمتر است: اين نسبت در شهرها 36/16ودر روستاها21/10 ميباشد.اين مربوط
به سياستي است كه در كشور اجرا ميشود: حفظ مدارس و كلاسهادر روستاهاي كوچك با همان
تعداد كم دانشآموزان و در جاهاي ممكن ثبت نام دانشآموزان كم جمعيت يك روستا در
روستاهاي مجاور.پيامد چنيين سياستي طبعاًعبارت خواهد بود از مراقبت وتوجه بيشتر به
دانش آموزان والبته نبايد از خاطر برد كه هزينه آموزش به هنگاميكه تعداد دانش
آموزان تحت تعليم يك معلم به 8 يا 6 نفر مي رسد سنگين ودشوار خواهد شد. از لحاظ
تقسيم بندي مناطق، بيشترين ميزان شاخص در شهرهاي سوفيه (93/21 نفر به ازاي هر معلم
در سال تحصيلي 94-1993 ) بور گاس(.2/19 نفر در همان سال) روسه 32/18 نفر كمترين
ميزان شاخص در شهر هاي سكووو 6/12 نفر در 91-1990 مونتانا67/12 نفرقرار داشت
زيادي از مدارس كوچك در روستاهاي كوچك مناطق فوق است همچنين مربوط به شاخصهاي
پايين فرايندهاي جمعيتي و مخصوص آمار تولد است.
طي سالهاي اخير، يكي از وظائفي كه وزارت آموزش وعلوم آن را در
اولويت گذشت عبارت بود از بهينه سازي شبكه آموزش وپرورش همراه بابررسي شرايط و
تعداد دانشآموزان و كودكان متولد پس از 1990سال اين كار وزارتخانه مذكور براي اين
منظور بود تا تصميمات مديريتي براي حفظ و توسعه مدارس كوچك با ادغام يا تعطيلي
آنها اتخاذگردد. اين فرايند براي براي روستاها و مناطق شهري كوچك بسيار زيانبار
واسفناك است. تجربه نشان داده است كه بستن مدارس روستاهاي كوچك به كم شدن جمعيت و
افت روستاها ميانجامد. به همين علت براي پيشگيري از چنين مشكلات مي بايد با دقت
تمام وبه طور كاملاًويژه اي در جستجوي صحيح ترين وقابل قبول ترين راه حل بود با همه
اين وجود فرايند بهينه سازي شبكه آموزش و پرورش باعث به روز كردن آموزش، غني سازي
تجهيزات و تاسيسات فني و مادي، ارتباطات بهتر و آموزش موثر تر دانشآموزان ميشود.
نرخ دانشآموزان دو ساله يا چند ساله به ازاي سنوات تحصيلي
شاخص دانشآموزان مردود شده نشان دهنده ناكارآيي دروني
نظام آموزش و پرورش و يا به بيان دقيقتر ناكارايي آن در مورد اين بخش از
دانشآموزان است. اين شاخص بيانگر شماري از دانش آموزاني مي باشد كه قادر به كسب حد
اقل نمره علمي قابل قبول نيستند ويا آنكه نتوانستند از پس مطالب آموزشي مورد مطالعه
برايندويا آنكه براي ارتقاءبه سطوح بالاتر،از دانش،مهارت وصلاحيت هاي لازم بي بهره
اند اين دسته از دانشآموزان همان پايه قبلي را در سال تحصيلي بعدي ميگذرانند. به
همين دليل اين شاخص هر ساله مورد بررسي دقيق قرار مي گيرد ودر واقع اين كار شرط
لازم ومهم جهت اتخاذ تصميمات شايسته مديريتي ميباشد.تحليل دادههاي مربوط به
دانشآموزان مردودي درمدارس ابتدايي نشان ميدهد كه طي دوره 98-1990تعداد اين
دانشآموزان2800 تا5700 نفر يا بين% 2 تا%5كل دانشآموزان– در نوسان بوده است.طي
سالهاي گذشته اين روند رو به كاهش گذارده است.اين كاهش حائز اهميت بوده و نشاندهنده
تلاشهايي است كه از سوي معلمان و مدارس براي اين نوع دانشآموزان انجام ميشود.
همانگونه كه ملاحظه ميگردد،تعداد دانشآموزان مردودي درابتداي دوره(طي سالهاي
92و91و1990)بيش از حد زياد است، مخصوصا طي سال1991 كه بر6118 نفر بالغ گمردوديد.
اين تعداد به ازاي هر مدرسه 5/1 تا2 نفر است.خاطر نشان مي گردد
كه مدارس داراي آموزش و پرورش عمومي بالغ بر 3500 مدرسه است. اين تعداد و درصد در
ارتباط با تعداد كل دانشآموزان چندان زياد نيست، اما هنگاميكه براي تعليم و تربيت
موفقيت آميز هر كودك تلاش ميكنيم،مي توان گفت كه تعداد دانشآموزان دو ساله قابل
ملاحظه است. در مورد دلايل مردود شدن و از سر گيري پايه قبلي توسط دانشآموزي كه
نمره بدي از امتحانات در پايه يك دريافت كرده است اطلاعات كاملي ودقيق در دست نيست.
به همين علت نمي توان در اين مورد به طور دقيق قضاوت كرد ومعلوم ساخت كه آيا مردود
شدن دانش آموزان به خاطر عدم دسترسي، پيچيدگي ودشواري مواد آموزشي بوده است ويا
بخاطر عقب ماندگي رشد فكري ويا جسمي دانش آموز وبه خاطر دلايل ديگر.اما ميتوان
اثبات كرد كه معلمان پايه ابتدايي و مخصوصاٌ معلمان پايه اول ابتدايي تلاش زيادي
ميكنند تا هر كودك را با سواد كنند و به او آموزش دهند تا كودك سال تحصيلي را با
موفقيت به پايان برساند.
در كشور (بلغارستان)،طبق سنتهاي حاكم پس از اتمام سال تحصيلي
معلمان به صورت فوق العاده سعي مي كنند به كودكاني كه به لحاظ تربيتي دچار نواقص
ونارسايي بوده و يا درمعرض خطر مردودي مي باشند بيشتر آموزش دهند تا سال
تحصيلي را با موفقيت به پايان برسانند.
اما در پايه دوم ثبات بيشتري در تعداد و درصد دانشآموزان
دوساله (ردي ) طي سالهاي 98-1990 مشاهده ميشود و بين 3400تا 4600 دانشآموز بوده
است. در سال 96-1995، بالاترين درصد دانشآموزان دو ساله (ردي) يعني %30/4 و
پايينترين در صد در 91-1990 يعني %21/3 بوده است. بايد توجه داشت كه در صد معدودي
در پايه دوم طي سالهاي گذشته حدود 4%بوده است ونبايد از ياد برد كه دانش آموزاني كه
در پايه اول به خاطر عدم بر خورداري از توانايي هاي لازم فكر مردود ميشوند در پايه
دوم تعدادشان كمتر مي شود ونكته دلالت براين مي كند كه معلمان با اين نوع دانش
آموزان در پايه اول آن طور كه شايسته است كار نكردند.%68/4 دانشآموزان دو ساله در
94-1993 تعدادشان در سال اخير (98-1997) به 3079 يا %98/2 رسيده است.
نرخ مردودي هاي مدارس ابتدايي
آمار نشان مي دهد كه دانشآموزان مردودي در پايه اول در سالهاي
اخير از حدود 0512/0 در سال 91-1990 به0267/0 در 98-1997 به صورت تدريجي در حال
كاهش بوده است. گرايش در پايههاي سوم و چهارم نيز اينگونه است. كاهش مذكور
قابل ملاحظه است. مي توان آن را يك نوع تغيير بسيار مثبت دانست. اما به هرحال در
پايه دوم ثبات و حتي افزايش اين آمار ديده ميشود.
به طور كلي ميتوان گفت كه در تمامي پايههاي ابتدايي در
تمام سالهاي تحصيلي، پسران بيش از دختران مردود ميشوند. در برخي در در
1997-98 رسيد.در 1993-94 در حد پايين تر است و به 0.066/1 در سال 1996-97 به
0.69 / 1 موارد،اين نسبت قابل در نوسان بوده است
ثابت شده است كه دختران ساعي تر و درس خوان تر از پسرانند و
آمار دختران ردي از 0111/0 تا 0216/0 متغير است و در سالهاي گذشته به طور قابل
ملاحظهاي كاهش يافته است. لازم است كه معلمان توجه بيشتري به پسران بكنند، به اين
نحو كه مسئوليت آنها را در قبال انجام تكاليف آموزشي افزايش داده و انگيزه مظالعه
آنها را ارتقاء دهند. از دادههاي ارائه شده درخصوص دانشآموزان مردودي طي دوره
1998-1990 نتايج مهمتر ذيل را ميتوان استخراج نمود:
درصد دانشآموزان مردودي در يك سال تحصيلي بخش كوچكي معادل 80/2
تا 64/5 درصد از كل دانشآموزان مشغول به تحصيل در پايههاي آغازين مدارس
ابتدايي را در بر مي گيرد تعداد اين دانشآموزان از 2800 تا 5700 نفر است كه
نتوانستند حداقل نمره علمي لازم را كسب كنند واز از عهده محتويات در سي تدريس شده
بر آيند و اين امر نشان دهنده ضعف و ناكارآيي نظام آموزشيمي باشد. اين ارقام نشان
ميدهد كه در مدارس ابتدايي، شرايط سخت و محكمي در مورد كيفيت آموزش تنطيم شده است
به گونه اي كه دانش آموزان بدون بهرهمندي از آموزش لازم نمي توانند به آساني از
پايه ايي به پايه ديگر ارتقا يابند. مشاهدات بسياري از معلمان نشان ميدهد كه
پيشرفت بخش عظيمي از دانشآموزان در سال دوم بسيار كم است اين واقعايك نوع تنبيه
براي دانشآموز است كه شديداً اعتماد به نفس و احساسات عاطفي او را تحت تاثير قرار
ميدهد و از اين لحاظ برانگيزه او براي مطالعه بهتر نيز تاثير مي گذارد. تعداد
دانشآموزان مردودي طي سالهاي گذشته روندي مثبت ومطلوب داشته است كه نشان دهنده
تلاشها و مراقبتهاي انجام شده از سوي معلمين و مدارس است.
دلايل مردودي گوناگون است. در مورد بخشي از دانشآموزان ميتوان
گفت كه آنها به دليل عدم آمادگي لازم براي مدرسه مردود شده اند. دليل محتمل
ديگر ممكن است پيچيدگي، دشواري و غير قابل بودن درك محتويات درسي باشد، اما مشاهدات
و تحليلها نشان ميدهد كه تا حد قابل توجهي از اين پيچيدگيها و دشواريها به خاطر
مقتضيات سني دانشآموزان است و نميتوان آن را دليل عمده دانست. بخشي از
دانشآموزان به علت عدم برخورداري از سلامتي رد ميشوند و بخش ديگري از نژاد
روماRomaو از خانوادههاي ضعيف اجتماعي هستند. اغلب اين دانشآموزان به دليل
نداشتن لباس، كفش، غذاو دور بودن راه وغيره از مدرسه غايب ميشوند.براثر غيبت و در
نتيجه حاضر نشدن بر سر کلاس درس، مطالب روي هم جمع شده و در نتيجه از لحاظ درسي
عقب ميافتند.
در نظام آموزش و پرورش بلغارستان مخصوصاً براي آموزش مطلوب در
پايه هاي ابتدايي اصول وسنن خاص گنجانيده شده تا به كودكاني كه از لحاظ يادگيري و
تسلط بر مطالب درسي عقب هستند مراقبت و توجه ويژه اي گردد.معلمان با اين دسته
به صورت متمايز و انفرادي كا ر ميكنند تا شكافهاي آموزشي بين آنها و ساير
دانشآموزان از بين برود و از لحاظ آموزش پيشرفت كنند. در مورد برخي از دانشآموزان
تلاش آنها سودمند نيست.سنجش و آزمايش پزشكي كودكان در بدو ورود به مدرسه كاملا
لازم است اين آزمايشها از اين لحاظ اهميت دارد كه به كمك آنها مي توان رشد و
آمادگي عمومي و فكري كودكان را براي ورود به مدرسه تعيين كرد و بدنبال آن هر چه زود
تر واز همان سال اول آموزش شكاف ها وكاستي ها را بر طرف كرد تعدادي از مدارس به
صورت مستقل و بر اساس روشها و معيارهاي خودشان آزمايشها را انجام ميدهند،
اما در سطح ملي براي چنين امري معيار وابزار مشخص وجود ندارد. تلاشهاي خاص و
بيشتري برا ي آموزش هر كودك لازم است تا او مطابق استعدادهاي خودش مطالعه
كند و در جهت موفقيت در تحصيل خودش بكوشد.
شاخص بسيار مهم ديگري كه كارآيي نظام آموزش و پرورش را تعيين
ميكند. تعداد دانشآموزاني است كه در مدارس ابتدايي به پايه هاي بالاتر ارتقا
يافته باشند.اين شاخص از طرز آموزش منتج ميشود كه هم تاثير فرايند آموزش و هم
قابليت فهم و جذب مطالب درسي را به لحاظ مقتضيات سني و استعدادهاي دانشآموازن به
منظور نيل به آموزش موفقيت آميز نشان مي دهد.
دادهها ي مربوط به اين شاخص در مورد آموزش و پرورش
ابتدايي چه چيزي را ثابت ميكند؟
دانشآموزاني كه طي دوره 1998-1990 به پايه بالاتر را ه يافته
اند بيش از %61/90 هستند و در بعضي از پايهها به صورت جداگانه (مثلا در پايه
چهار م ابتدايي) تا سقف %84/95 نيز ميرسند. اين نتيجه بسيار بالا و خوبي در زمينه
آموزش است و نشان ميدهد كه كارآيي فعاليتهاي و زحمات معلمان و مدرسه مفيد و كافي
بوده است. در پايه اول، اين درصد در سال 96-1995 به بالاترين حديعني 89/93 درصد و
درسال 93-1992 به پايينترين حد يعني-%16/92 يعني اما در سالهاي اخير بين92
تا %94 بوده است كه نشان دهنده افزايش است. با لحاظ اين مطلب كه دانشآموزان بدون
اجراي آزمايشهاي پزشكي و مربوط به اموزش و تعليم و تربيت وارد مدرسه ميشوند. يعني
تعيين و تشخيص شرايط و آمادگي آنها براي مدرسه انجام نميشود، و اينكه بخش قابل
ملاحظهاي (حدود 50 درصد) از طريق كودكستانها به مدرسه را ه مييابند، اما حتي
نيمي از كودكان بدون آموز ش مقدماتي وارد مدرسه ميشوند. با لحاظ تمام اين مطالب
ميتوان گفت كه اين درصد خيلي بالا است. افزايش اين درصد در سال تحصيلي اخير
(98-1997) به بيش از %13/94 نشان دهنده موفقيت شيوههاي آموزشي وكارايي و
مهارت هاي حرفهاي معلمان است.
در پايه دوم درصد دانشآموزان راه يافته به پايه بعدي به
ميزانهاي بالاتر ي يعني تا %84/95 در سال 95-1994 مي رسد همچنين در
اين پايهها در صدها از بين %95-93 كمتر نيست كه نشان دهنده ثبات و كمي
افزايش در سالهاي اخيراست.در همين ارتباط بايد گفت كه نتايج پايههاي 3و4 نيز بين
%95-93 در حال توسان بوده است. پايين ترين درصد دانشآموزاني كه به پايه بعدي راه
يافته اند،به پايه چهارم مربوط مي شد كه در طي سال تحصيلي 1994-95به 90.61%رسيد.اين
مقدار در سال تحصيلي 1997-98 به بالاترين حد خود يعني 95.71%رسيد.
كارآيي بالا در آموزش مستلزم نزديك شدن اين ميزانها به رقم
%100 است، اما وجود دانشآموزان مردودي و همچنين اخراجيها نشان ميدهد كه
مدرسه و معلمان هنوز بايد براي حفظ دانشآموزان اخراجي و بهبود آموزش رديها تلاش
كنند.
نرخ دانشآموزان اخراجي
نرخ دانشآموزان اخراجي بنابر دادههاي آماري حدود %3-1
است و تنها در برخي از پايهها، در برخي از سالهاي تحصيلي، به سقف %5-4
ميرسد. اين شاخص نيز نشان دهنده عدم موفقيت آموزش و پرورش ناتواني معلمان و مدرسه
در حفظ و انگيزه دادن به تمام يا بخشي از دانشاموزان براي ادامه تحصيل، و همچنين
عدم احساس مسئوليت خانواده در زمينه اجراي قانون آموزش اجباري كودكان تا سقف 16 سال
است. مطابق آمار بدست آمده، تعداد اين دانشآموزان چندان زياد نيست. در مورد برخي
پايهها، در برخي از سالهاي تحصيلي تعداد دانشآموزان اخراجي به 383 نفر (در
پايه دوم) در سال تحصيلي 94-1993 و در حد بسيار كم يعني-%80/0 بوده است.در پايههاي
ديگر، نيز تعداد 6212 دانشآموز (%89/5) اخراج شده اند.تعداد دانشآموزان
اخراجي معمولاً بين1000 و 3000نفر متغير است.در پايه اول، پايين ترين ميزان اين
شاخص طي سال 92-1991 يعني %06/1 و بالاترين آن در 95-1994 يعني %10/4 مشاهده شده
است. افزايش تعداد دانشآموزان اخراجي در سالهاي اخيرتا 3600-3400 (%25/3-20/3)در
98-1997 بوده است.در پايه دوم تعداد اين دانشآموزان بسيار پايين تر بوده و از
%80/0 تا %93/1 در نوسان بود و تنها در 92-1991 به %39/3 افزايش يافت. در پايه سوم
نيز شاخص ميزانهاي نسبتا پايين است و از % 20/1 در 94-1993 به %67/2 در
96-1995 اما در برخي از سالها (93-1992) يه %30/4 نيز ميرسد. مثلا، در سالهاي
اخير، تعداد دانشآموزان اخراجي در پايه سوم كاهش مييابد. در برخي از سالهاي
تحصيلي درصد دانشآموزان اخراجي بسيار پايين است و در ساير سالهاي تحصيلي قابل
توجه است. نميتوان گفت كه گرايش مداوم به سمت افزايش در حال شكل گيري است. بلكه در
سالهاي اخير در حال كاهش بوده است، اما در همه پايهها اين اتفاق نيفتاده و در
برخي سالهاي تحصيلي به خاطر وجود شرايط خاص آموزش ابتدايي در كشور بلغارستان آمار
اخراجي بسيار زياد است.دلايل اخراج يا خروج دانشآموزان از مدرسه در آمارهاي ما به
صورت مجموع و كلي براي كل نظام آموزشي مدارس كشور محاسبه و گزارش شده است و به صورت
طبقه بندي شده نيست در اغلب اوقات،پديده اخراج به دليل عدم تمايل دانشآموزان به
ادامه تحصيلاتشان (%12 دانشآموزان اخراجي)، خروج از كشور (حدود%24 ) انتقال بدون
تاييد ثبت نام شان در مدرسهاي ديگر (%11 ) بيماريهاي مزمن (%9/1) و غيره بوده
است. بخش عظيمي از دانشآموزان اخراجي از نژاد روما (Roma)،هستند و به دلايل
اجتماعي و اقتصادي از والدين بيكار، كثرت فرزندان خانواده، نداشتن لباس و كفش و غذا
و غيره و همچنين به دليل انگيزه پايين براي تحصيل، مدرسه را ترك مي كنند بسياري از
مدارس براي اين دسته از دانشآموزان به جمع آوري هدايا از قبيل ميپردازند
پوشاك، كفش مي پردازند و، از طريق حمايت و پشتيباني مالي در مدارس تغذيه رايگان را
سازماندهي ميكنند، و به جستجوي حمايت مالي از طريق سازمانهاي غير دولتي و همچنين
از طريق هيأت معتمدان مدرسه ميپردازند، اما اين مراقبتها و توجهها موقّتي
و بي ثبات است. امكانات مالي مدارس جهت مراقبت از دانش آموزان و آموزش آنها بسيار
ناكافي است.به طور كلي ميتوان گفت كه كارايي آموزش در مدارس ابتدايي بسيار خوب
است. حدود %95-92 دانشآموزان به پايههاي بالاتر ارتقا مييابندو همگام با
همكلاسان خود به تحصيل ادامه ميدهند. حدود %5-2 دانشآموزان ردي هستند و تقريبا به
همين تعداد (%5-2)نيز دانشآموزاني هستند كه سر گردان يا در معرض اخراج و ترك تحصيل
هستند. در موردپايههاي اول اين آمارها آنقدر بالا نيست، اما هنگاميكه اين
آمار دانشآموزان كم سن و سال را هم در برگيرد در آنوقت مدارس بايد تلاش بيشتري
براي حفظ و نگهداري آنها در مدرسه بكنند و به صورت كار آمد آنها را آموزش دهند.
ضريب كارايي
ضريت كارآيي يك شاخص تلفيقي است كه نشان دهنده كارآيي دروني
نظام آموزش و پرورش است. اين شاخص، تاثير مردودي و شده و ترك تحصيل و اخراجي
از مدرسه را بر كارآيي نشان ميدهد. همانطور كه نشان داده شده است، ضريب كارآيي از
طريق مقايسه تعداد مطلوب و تعداد واقعي سال تحصيلي–سال مربوط به يك مجموعه
همپايهاي تعيين ميشود. مثلا، ضريب كارآيي در پايه پنجم براي 91-1990 به شرح ذيل
محاسبه ميشود:
ميزان كل: 3620 (تعداد مطلوبسال تحصيلي) تقسيم بر 3981 (تعداد
واقعيسال
ضريب كارآيي پايه پنجم
بالاترين ميزان ضريب كارآيي مر بوط به سال تحصيلي 97-1996 بوده
ومعادل % 31/91،مي باشد 917 دانشآموز با موفقيت تحصيلات ابتدايي را به پايان
رسانده اند 785 نفر(%5/78) از اين ميزان در هيچ سالي مردود نشده اند، 120 نفر (%12)
با يك سال (مردودي ) و 12 نفر (%2/1) با 2 سال مردودي فارغ التحصيل شده اند.
تعداد دانشآموزاني كه ترك تحصيل كردهاند يا اخراج شدهاند 74 نفر(%4/7)از كساني
است كه بدون مردودي بالا رفته اند و 9 نفر (%9/0) از مردوديها است يعني روي هم
رفته 83 نفر اصلاًنتوانستند فارغ التحصيل شوند كه 9 نفر شان مردودي كامل و74 نفر
اخراجي بودند.پايين ترين ميزان ضريب كارآيي مربوط به سال 94-1993 استكه معادل
75/87%بوده وبر اساس آن 890 دانشآموز(%89)با موفقيت تحصيلات ابتدايي را به اتمام
رسانده اند، 753 نفر(%3/75) از اين تعداد بدون مردودي، 123 نفر(%3/12) با يك سال
مردودي و 14 نفر (%4/1) با دو سال (مردودي) تحصيلات ابتدايي را با موفقيت به اتمام
رساندند. (منظور از «با موفقيت » اين است كه اخراج يا ترك تحصيل برايشان پيش نيامده
است و در نتيجه از مجموعه همپايهاي خارج نشده اند.)
تعداد دانشآموزان اخراجي يا ترك تحصيلي 98 نفر يعني معادل
(%8/9) كساني است كه بدون مردودي ارتقاءيافته اند و 12 نفر (%2/1) مربوط به
مردوديها است كه جمعا 110 يا %11 ميشود. (%11 يا نفر 11=12+98) ضريب كارآيي در
مورد پسران بين %97/87 در 94-1993 و %87/90 در 97-1996 در نوسان بوده است.كساني كه
در 94-1993 اخراج شدهاند و يا ترك تحصيل كرده اند،118 نفر(%8/11) و در 97-1996، 74
(%4/7) هستند. پسراني كه با موفقيت ولي با يك سال مردودي در 94-93 فارغ التحصيل
شده اند، 128 نفر (%8/12) و با دو سال 19 نفر (%9/1)هستند. كساني كه با موفقيت، اما
با يك سال مردودي در 97-94 فارغ التحصيل شده اند، 139 نفر(%9/13) و با دو سال
مردودي 16 نفر (%6/1) هستند. ضريب كارايي در مورد دختران بين %25/88 در سال 93-92 و
%5/91 در 97-96 متغير است. كساني كه در سال 93-92 اخراج شدند يا ترك تحصيل كردند،
136 نفر(%6/13) و در 97-96، 98 نفر(%8/9) هستند.دختراني كه با يك سال مردودي در
93-92 با موفقيت فارغ التحصيل شدند، 120 نفر (%12) و با دو سال مردودي 12
نفر(%2/1)هستند. در 97-96، فارغ التحصيلان داراي يك سال مردودي، 96 نفر(%6/9) و
داراي دوسال مردودي 7 نفر (%7/0) هستند.
ضريت كارآيي مقطع آموزش ابتدايي
بالاترين ضريب كارآيي در تحصيلات ابتدايي مربوط به سال 91-90
ميشود كه معادل. %5/91 بوده است. اين ضريب حتي از بالاترين ضريب كارآيي در پايه 5،
در دوره مذكور مورد بررسي (91-90) نيز بالاتر است. در اين سال تحصيلي، بالاترين
ضريب كارايي مقطع ابتدايي مربوط به ضريب پسران است:%53/91. امّا در مورد دختران،
بالاترين ضريت كارآيي مربوط به سال تحصيلي 94-93 است كه %6/92 بوده و بالاتر از
بالاترين ضريب كارايي مربوط به كل دانشآموزان (پسرو دختر) است.
پايين ترين ضريب كارايي كل (پسر ودختر) در مقطع ابتدايي در
96-95 %6/88.مي باشد. اين ميزان از پايين ترين ضريب كارايي در پايه پنجم بالاتر
است. ضريب كارايي در مورد پسران در 94-93 در پايين ترين حد قرار ميگيرد(%07/86) و
اين ميزان به هرحال از ضريب كارايي پايه پنجم بالاتر است. ضريب كارايي دختران در
سال 92-91 در پايين ترين حديعني:%54/89 قرار داشت و اين ميزان نيز (همانند مورد فوق
كه مربوط به پسران بود) از ضريب پايه پنجم دختران بالاتر است. بر پايه دادههاي
مربوط به و پيشرفت و ارتقاء دانشآموزان در مجموعههاي همپايهاي مورد بررسي
در صفحات اخير، ميتوان ميزان دانشآموز سال هزينه شده كلي براي تكميل موفقيت آميز
تحصيلات توسط يك دانشآموز در مقطع ابتدايي و همچنين تعداد لازم سال به ازاي هر
دانشآموز فارغ التحصيل را ميتوان محاسبه كرد.