New Page 1
اصول اصلي قانون اساسي
از جمله مهمترين اصول قانون اساسي کشور اسپانيا مي توان به موارد ذيل اشاره نمود
:
اصل1
1ـ اسپانيا كشوري اجتماعي و دموكراتيك مبتني بر قانون مي
باشد كه براي حفظ ارزشهاي والاي نظام حقوقي خود ، آزادي ، عدالت ، برابري و
پلوراليسم سياسي را ترويج مي نمايد.
2ـ حاكميت ازآن ملت اسپانيا ميباشد وقواي كشور ازملت سرچشمه مي گيرند.
3ـ رژيم سياسي كشور اسپانيا پادشاهي پارلماني مي باشد.
اصل2
قانون اساسي برتجزيه ناپذيري كشو رتأكيد كرده ومعتقد است كه وطن مشترك و تقسيم
ناپذيري ،متعلق به كليه مردم اسپانيا مي باشد. حق خودمختاري مليتها و مناطق را به
رسميت شناخته و تضمين مي نمايد.
اصل3
1ـ اسپانيولي ، زبان رسمي كشور مي باشد. همه اسپانيايي ها موظف به يادگيري آن هستند
و حق استفاده از آن را دارند.
2ـ ديگرزبانهاي اسپانيا درجوامع خود مختار مربوط به خود و براساس آيين نامه هاي
خودرسمي خواهند بود.
3ـ زبان هاي مختلف اسپانيا ميراث فرهنگي محسوب شده و مورد احترام و حراست ويژه
قرار خواهند گرفت.
اصل4
1-پرچم اسپانيا از سه نوار افقي به رنگهاي قرمز ، زرد ، قرمز تشكيل شده به طوري كه
پهناي رنگ زرد آن دوبرابر هركدام از نوارهاي قرمز باشد.
2-آيين نامه هاي جوامع خود مختار مي توانند براي هركدام از اين جوامع ، حق
استفاده از پرچم و آرم مخصوص را به رسميت شناسد.اينگونه پرچم ها دركنار پرچم
اسپانيا، درساختمان هاي دولتي و مراسم رسمي استفاده خواهند شد.
اصل5
پايتخت كشور شهر مادريد مي باشد.
اصل6
احزاب سياسي مروج پلوراليسم سياسي هستند. وظيفه آنها انعكاس خواسته هاي مردمي بوده
و ابزار اصلي مشاركت در تعيين سرنوشت سياسي ،محسوب ميشوند.ايجاد و آغاز فعاليت
احزاب با احترام به قانون اساسي قوانين مربوطه آزاد است. تشكيلات داخلي و عملكرد
احزاب بايستي دموكراتيك باشد.
اصل7
سنديكاهاي كارگري و اتحاديه هاي كارفرمايان وظيفه دفاع ازمنافع اقتصادي و اجتماعي
خود را دارند. ايجاد فعاليت آنها با احترام به قانون اساسي و قوانين مربوطه آزاد
است. تشكيلات داخلي عملكرد آنها بايستي دمكراتيك باشد.
اصل8
1ـ نيروهاي مسلح از نيروهاي زميني ، دريايي و هوايي تشكيل شده و وظيفه تضمين حاكميت
و استقلال ، دفاع از تماميت ارضي و اجراي قانون اساسي را به عهده دارند.
2ـ چگونگي تشكيلات قواي مسلح را با توجه به قانون اساسي ، قانون معين خواهد
نمود.
اصل9
1ـ كليه شهروندان و مسؤولان تابع قانون اساسي و ديگر قوانين هستند.
2ـ وظيفه دولت حفظ آزادي و مساوات براي اشخاص و گروه هاي حقيقي و حقوقي بوده و
بايستي شرايط لازم رابراي مشاركت كليه شهروندان درامورسياسي،اقتصادي،فرهنگي و
اجتماعي فراهم آورد.
3ـ قانون اساسي، اجراي قوانين ،مقررات ، مجازات، حفظ امنيت قضايي و جلوگيري از
استبداد مجريان دولتي را تضمين مي نمايد.
اصل10
1ـ كرامت اشخاص،حقوق غيرقابل نقض آنها،آزادي رشد افراد ،احترام به قانون وحقوق
ديگران ، اساس نظم سياسي و آرامش اجتماعي را تشكيل مي دهند.
2ـ مقررات مربوط به حقوق اساسي و آزادي هاي شناخته شده درقانون اساسي ،با توجه
به بيانيه حقوق بشر و قراردادها و توافقنامه هاي بين المللي كه به تصويب اسپانيا
رسيده است ، تفسير خواهد شد.
اصل11
1ـ چگونگي سلب ، كسب و حفظ تابعيت اسپانيايي را قانون معين مي سازد.
2ـ از هيچ اسپانيايي الاصلي نمي توان سلب تابعيت نمود.
3ـ دولت مي تواند قراردادهاي تابعيت مضاعف را باكشورهاي آمريكاي لاتين و ديگر
كشورها امضاء نمايد. اينگونه كشورها اگر نه تابعيت مضاعف را به رسميت نشناسد،
تابعيت اسپانيايي به اتباع آنها اعطاء مي شود ، بدون آنكه تابعيت كشور اصلي خود را
از دست بدهند.
اصل12
اتباع اسپانيايي از سن 18 سالگي ، صغير محسوب نخواهند شد.
اصل13
1ـ اتباع خارجي در اسپانيا از آزاديهايي كه در اين قانون و قوانين ديگر آمده است ،
برخوردار خواهند بود.
2ـ تنها اتباع اسپانيا از حقوق شناخته شده درماده 22برخوردار خواهند بود. مگر
آنكه بر اساس قراردادهاي دوجانبه،حق شركت در انتخابات محلي براي خارجيان نيزفراهم
شود.
3ـ استرداد مجرمين تنها براساس قراردادهاي دوجانبه امكان پذير است. جرايم سياسي
از اين ماده قانون مستثني ميگردد،تروريسم جرم سياسي محسوب نمي شود.
4ـ چگونگي اعطاي حق پناهندگي به شهروندان ديگر كشورها را قانون معين مي سازد.
اصل14
كليه اسپانيايي ها در برابر قانون يكسان هستند. بدون آنكه محل تولد ، نژاد ، جنس ،
مذهب ، عقايد و ديگر مسائل شخصي و اجتماعي سبب امتياز و تبعيض گردد.
اصل15
كليه اشخاص حق زندگي ، رشد و تكامل جسمي و روحي خود را دارند. هيچكس را نمي توان
تحت شكنجه و يا رفتار غيرانساني قرار داد. مجازات مرگ به جز در قوانين جزايي نظامي
زمان جنگ لغو مي گردد.
اصل16
1-آزادي هاي عقيدتي، مذهبي و تفكرات شخصي وگروهي تا حدوديكه نظام اجتماعي شناخته
شده در قانون را به خطر نيندازد ، تضمين مي گردد.
2ـ هيچكس را نمي توان مجبور به اعلام مواضع ايدئولوژيكي مذهبي و يا اعتقادي خود
نمود.
3ـ هيچ مذهبي ،دين رسمي كشور نمي باشد. نهادهاي دولتي بايستي به اعتقادات مذهبي
جامعه اسپانيا احترام گذاشته و روابط خود را با كليساي كاتوليك و ديگر مذاهب حفظ
نمايند.
اصل17
1ـ آزادي و امنيت حق مسلم اشخاص است. آزادي هيچكس را نمي توان محدود كرد. مگر در
مواردي كه قانون معين مي سازد.
2ـ مدت بازداشت موقت نمي تواند بيش از زمان مورد نياز براي انجام بازرسيها و يا
حداكثر بيش از 72 ساعت باشد. فرد بازداشت شده پس از اين مدت يا آزاد شده و يا در
اختيار مراجع قضايي قرار مي گيرد.
3ـ در صورت بازداشت ، بايستي بلافاصله به متهم دلايل بازداشت را تفهيم كرد. متهم
را نمي توان مجبور به اقرار نمود.حق حضور وكيل دردستگاههاي قضايي و انتظامي براساس
قانون تضمين خواهد شد.
اصل18
1ـ حيثيت ، حريم شخصي و خانوادگي و وجهه اشخاص ، تضمين مي شود.
2ـ مسكن اشخاص از تعرض مصون است. ورود و بازرسي محل سكونت بدون اجازه صاحب ملك
يا حكم قضايي ، ممنوع است.
3ـ محرمانه بودن كليه وسايل ارتباطي بالاخص نامه ها ، تلگراف ها و تلفنها تضمين
مي شود ، مگر به حكم قضايي.
4ـ قانون حدود استفاده از اطلاعات را براي تضمين حيثيت وحريم هاي شخصي و
خانوادگي شهروندان ، مشخص مي سازد.
اصل19
ملت اسپانيا حق انتخاب محل اقامت و تردد آزادانه در سرزمين اسپانيا را دارد.همچنين
حق ورود وخروج ازكشور رادارد،مگر آن كه آن راقانون محدودسازد.دلايل سياسي يا
ايدئولوژيكي نمي تواند محدودكننده قانون مذكور باشد.
اصل20
حقوق ذيل شناخته و تضمين مي شود :
الف) آزادي بيان و عقائد از طريق سخنراني ، نوشتار و ياهرگونه وسائل ارتباطي
ديگر.
ب ) آزادي ايجاد و خلق آثار ادبي ، هنري ، علمي و فني.
ج)آزادي انتصاب معلم ، مربي و ....
د)آزادي دريافت اطلاعات از هرگونه وسايل ارتباطي
5)توقيف تأليفات ، وسائل سمعي و بصري و ديگر وسائل ارتباطي تنها با مجوز قضايي
امكان پذير است.
اصل21
1ـ تشكيل اجتماعات ، بدون حمل سلاح آزاد است. اجراي اين قانون احتياج به مجوز قبلي
ندارد.
2ـ اجتماعات و تظاهرات در معابر عمومي ، بايستي با مجوز قبلي باشد و تنها به دلايل
اخلال در نظم عمومي و خطر براي اشخاص و اموال مي توان از آن جلوگيري كرد.
اصل22
1ـ ايجاد انجمن هاي مختلف آزاد است.
2ـ انجمن هايي كه اهداف آنها جرم محسوب شود غير قانوني هستند.
3ـ انجمن هاي ايجاد شده بايستي به ثبت برسند.
4ـ انحلال و جلوگيري از ادامه فعاليت انجمنها تنها با حكم قضايي امكان پذير است.
5ـ ايجاد انجمن هاي زيرزميني و شبه نظامي ممنوع مي باشد.
اصل23
1ـ شهروندان حق مشاركت در سرنوشت عمومي خود به صورت مستقيم يا از طريق نمايندگان
منتخب در انتخابات سراسري را دارند.
2ـ همچنين حق دستيابي به مشاغل دولتي را درشرايط يكسان و با ارائه مدارك مورد
لزوم دارند.
اصل24
1ـ كليه شهروندان حق دستيابي به قضاوت و دادگاهها را براي اجراي حقوق و منافع مشروع
خويش دارند. به نحوي كه هيچكس احساس بي دفاعي ننمايد.
2ـ همچنين فرد ، حق داشتن قاضي مشخص شده توسط قانون ، وكيل ، اطلاع از اتهامات
عليه خود ، روند قضايي كوتاه مدت و با ضمانتهاي كافي ، استفاده از مدارك مورد لزوم
براي دفاع از خود ، اقرار نكردن عليه خويش ، اعتراف نكردن به گناهان را داشته و اصل
برائت است. قانون حدود مواردي را كه به دلايل نسبي يا اسرار حرفه اي نمي توان به
برخي از اتهامات پاسخ داد را معين مي سازد.
اصل25
1ـ هيچكس را نمي توان محكوم به جرائمي نمود كه در هنگام وقوع ، بر طبق قوانين جاري
زمان ، جرم محسوب نمي شده است.
2ـ هدف از مجازاتهايي مانند زندان و غيره ، تنبيه و بازگرداندن اشخاص به جامعه
مي باشد و نمي توان افراد را به كار اجباري مجبور ساخت. محكومين به زندان نيز از
حقوق اساسي ذكر شده در قانون اساسي بهره مند خواهد بود ، به جز استثنائاتي كه
مشخصاً در حكم دادگاه و قوانين بازداشت آمده باشد.در هر حال زنداني حق كار، كسب سود
حاصل از آن ، بيمه هاي اجتماعي ، تحصيل و ادامه رشد شخصيت خود را دارد.
3ـ دستگاههاي دولتي نمي توانند مجازاتهايي كه مستقيم يا غير مستقيم از آزادي ها
جلوگيري مي نمايد را تحميل نمايند.
اصل26
هتك حيثيت افراد توسط ادارات دولتي وسازمانهاي حرفه اي ممنوع است.
اصل27
1ـ آموزش و پرورش حق همگان بوده و انتخاب نحوه فراگيري آزاد است.
2ـ هدف ازآموزش ،رشد وپرورش شخصيت انساني برپايه اصول دموكراتيك و حقوق و
آزاديهاي اساسي است.
3ـ دولت بايستي زمينه هاي لازم را براي اينكه فرزندان افراد معتقد به آموزش هاي
مذهبي و اخلاقي ، به اينگونه آموزشها دستيابي داشته باشند را فراهم نمايد.
4ـ آموزش ابتدايي اجباري و رايگان مي باشد.
5ـ دولت وظيفه دارد از طريق برنامه ريزي هاي آموزشي ، مشاركت دادن مردم و ايجاد
مراكز مورد نياز ، امكانات استفاده از آموزش را فراهم نمايد.
6ـ اشخاص حقيقي و حقوقي مي توانند با احترام به قانون اساسي مراكز آموزشي ايجاد
نمايند.
7ـ معلمان ، اولياء و دانش آموزان دركنترل و مديريت مراكز تحصيلي دولتي دخالت
دارند.
چگونگي آن را قانون معين مي سازد.
8ـ دولت بازرسي و ارزشيابي سيستم آموزشي را براي تضمين اجراي قوانين به عهده
دارد.
9ـ دولت وظيفه فراهم نمودن شرايط لازم براي مراكز آموزشي را به عهده دارد.
10ـ دانشگاه ها خود مختار مي باشند. چگونگي و حدود آن را قانون معين مي سازد.
اصل28
1ـ عضويت درسنديكاها آزاد است. قانون مي تواند محدوديتهايي را در اين مورد براي
نيروهاي مسلح وديگر نيروهاي انتظامي به دليل وضعيت خاص آنان قائل شود. آزادي
سنديكاها عبارت است ازايجاد سنديكا وعضويت درآن.اعضاء سنديكا همچنين ميتوانند
دركنفدراسيون و سازمانهاي بين المللي سنديكايي به فعاليت بپردازند.هيچكس را نميتوان
به عضويت در سنديكاها مجبور نمود.
2ـ اعتصاب كارگران براي دفاع ازمنافع خود ،حق مسلم آنهاست.چگونگي انجام اعتصابات
بدون مخل نمودن خدمات مورد نياز جامعه را قانون معين مي سازد.
اصل29
1ـ كليه اسپانيايي ها حق درخواست و ارائه شكايتهاي شخصي و جمعي خود را بر اساس
قانون دارند.
2ـ نيروهاي مسلح و ديگر مؤسسات نظامي ، شكايات خود را با توجه به قوانين منحصر
به فرد آنها ، ارائه مي نمايند.
اصل30
1ـ دفاع از كشور وظيفه كليه مردم اسپانيا مي باشد.
2ـ قانون وظايف نظامي اسپانيايي ها را مشخص كرده و افرادي كه به دلايل اعتقادي
يا ديگر دلايل از خدمت نظام معاف مي شوند بايستي به خدمات اجتماعي بپردازند.
3ـ براي حفظ منافع عمومي ، مي توان دفتر خدمات به شهروندان را ايجاد نمود.
4ـ وظايف شهروندان در مواقع اضطراري توسط قانون معين مي شود.
اصل31
1ـ كليه شهروندان بايستي در پرداخت هزينه هاي عمومي ، با توجه به قدرت اقتصادي خود
و از طريق مشاركت درسيستم مالياتي عادلانه همكاري ها عادلانه بوده و هيچگاه جنبه
مصادره نخواهند داشت.
2ـ هزينه هاي عمومي براساس معيار درآمدهاي براساس معيار درآمدهاي عمومي طرح ريزي
شده و اجراي آن بستگي به قدرت اقتصادي دارد.
3ـ حدود و ميزان اينگونه همكاري ها را قانون معين مي سازد.
اصل32
1ـ مرد و زن با حقوق يكسان مي توانند ازدواج نمايند .
2ـ حدود ، شكل ازدواج ،سن، حقوق و وظايف مزدوجين، چگونگي جدايي و طلاق را قانون
معين مي سازد.
اصل33
1ـ حق مالكيت خصوصي وارث ، شناخته مي شود.
2ـ حدود و نحوه اجراي حقوق مذكور را قانون معين مي سازد.
3ـ هيچكس را نمي توان از مالكيت محروم ساخت مگر درمواردي كه منافع عمومي مطرح
باشد.سلب مالكيت در اين مواقع با توجه به قانون و پرداخت غرامت صورت مي گيرد.
اصل34
1ـ ايجاد بنيادهاي مختلف براي حفظ منافع عمومي آزاد است.
2ـ اجراي بندهاي 2 و 4 ماده 22 در بنيادها نيز لازم الاجرا است.
اصل35
1ـ كليه اسپانيايي ها حق كاركردن ، آزادي انتخاب شغل و حرفه ، رشد و ترقي از طريق
كار ، كسب سود كافي براي رفع نيازهاي خود و خانواده خود را بدون هيچگونه تبعيضي
دارند.
2ـ قانون كار ، نوع تشكيلات كار را معين مي نمايد.
اصل36
قانون وجه مشخصه حقوقي كانون هاي شغلي و حرفه هاي تخصصي را مشخص مي سازد. تشكيلات
داخلي كانونهاي حرفه اي بايستي دموكراتيك باشد.
اصل37
1ـ قانون برمذاكرات مابين كارگران و كارفرمايان تأكيد كرده و اجراي توافقات حاصله
را تضمين مي نمايد.
2ـ اقدامات گروهي كارگران و كارفرمايان جهت حفظ منافع خود قانوني ميباشد. دولت
بدون قضاوت و يا محدود كردن حقوق ذكر شده تنها بايستي خدمات مورد نياز و ضروري
شهروندان را تضمين نمايد.
اصل38
فعاليت شركت ها در چارچوب اقتصاد و بازار آزاد است. دولت بايستي از توليد كار شركت
ها با توجه به برنامه هاي كلي اقتصادي حمايت نمايد.
اصل39
1ـ حمايت هاي اجتماعي ، اقتصادي و قضايي خانواده ها به عهده دولت است.
2ـ دستگاههاي دولتي بايستي از فرزندان و مادران ، بدون درنظرگرفتن وضعيت تأهل
آنان ، حمايت نمايند. قانون امكانات لازم براي انجام تحقيقات راجع به ولايت پدران
را فراهم مي سازد.
3ـ اولياء بايستي ، نه هنگام تأهل و نه پس از طلاق ، از هرگونه كمكي نسبت به
فرزندان در دوران صغارت آنان دريغ نورزند.
4ـ اطفال از حفاظت هاي پيش بيني شده در قرادادهاي بين المللي بهره مند خواهند
بود.
اصل40
1ـ دولت بايستي شرايط لازم را براي توسعه اجتماعي و اقتصادي و تقسيم عادلانه ثروتها
در چارچوب يك سيستم با ثبات اقتصادي فراهم آورد.بالاخص بايد تلاشهاي خود را بر
ايجاد كار متمركز نمايد.
2ـ همچنين بايد برآموزش حرفه ها،ايجاد امنيت وبهداشت دركار،استراحت مورد نياز
كارگران از طريق محدوديت زمان كار، اعلام نمودن تعطيلات مقطعي و ايجاد مراكز مورد
نياز ديگر تأكيد نمايد.
اصل41
دولت بايستي كليه شهروندان را تحت پوشش بيمه هاي اجتماعي ، بالاخص به هنگام
بيكاري ، قرار دهد. ارائه كمك هاي ديگر ، آزاد است.
اصل42
دولت بايستي از حقوق اقتصادي و اجتماعي كارگران اسپانيايي مقيم خارج دفاع كرده و
سياست هاي خود را در بازگشت آنان متمركز نمايد.
اصل43
1ـ بهداشت حق همگاني است.
2ـ سازماندهي و هدايت بهداشت عمومي،از طريق اقدامات پيشگيري و راه خدمات مورد
نياز ، به عهده دولت است. قانون حقوق وظايف شهروندان را در اين مورد را معين مي
سازد.
3ـ دولت بايستي آموزش هاي بهداشتي ، تربيت بدني و ورزش را ترويج نمايد. همچنين
بايد تسهيلات لازم را براي استفاده از اوقات فراغت فراهم آورد.
اصل44
1ـ توسعه آموزش هدايت آن به عهده دولت است.
2ـ دولت بايستي آموزش علوم و تحقيقات علمي و فني را در مسير منافع عمومي هدايت
نمايد.
اصل45
1ـ حق استفاده از محيط زيست مناسب ، همگاني بوده و حفاظت از آن نيز وظيفه همگان
است.
2ـ دولت بايستي استفاده منطقي از منابع طبيعي را براي حفظ وبهبود كيفيت زندگي و
حفاظت آن را با حمايت و همبستگي جامعه ،ترويج نمايد.
3ـ كساني كه به موارد ذكر شده در بند قبلي تعرض نمايند ، بر طبق قانون مجازات
شده و بايستي رفع ضرر نمايند.
اصل46
حفظ ميراثهاي تاريخي،فرهنگي و هنري اسپانيا به عهده دولت است.قوانين جزايي بايستي
نسبت به تعرض به اينگونه ميراثها مجازات در نظر گيرند.
اصل47
داشتن مسكن مناسب حق مسلم كليه اسپانيايي هاست. دولت بايستي شرايط لازم را فراهم
كرده و تسهيلات كافي براي داشتن مسكن را بوجود آورد. جامعه نيز از ارزش هاي اضافي
حاصل از فعاليت هاي مسكن سازي دولت ، بهره مند خواهد بود.
اصل48
ايجاد شرايط لازم براي مشاركت جوانان در توسعه سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي
به عهده دولت است.
اصل49
دولت بايستي با اتخاذ سياستهاي پيشگيري ،درمان و توانبخشي براي معلولين جسمي و
رواني ، زمينه هاي لازم را براي شهروندان مذكور آماده كرده تا از حقوق ذكر شده در
اين عنوان بهره مند شوند.
اصل50
دولت بايستي ازطريق ايجاد پانسيونهاي مناسب،كفايت اقتصادي سالمندان را تضمين
نمايد.همچنين رفاه آنها را با ارائه خدمات اجتماعي مختص سالمندان درزمينه
بهداشت،مسكن ، فرهنگ و اوقات فراغت تأمين نمايد.
اصل51
1ـ دولت دفاع از مصرف كنندگان را از طريق اقدامات امنيتي، بهداشتي و حفظ منافع
اقتصادي آنها ، به عهده دارد.
2ـ دولت وظيفه ارائه اطلاعات و آموزش هاي لازم به مصرف كنندگان را داشته و از
سازمان هاي ذيربط حمايت خواهد كرد. همچنين بايستي به درخواست ها و شكايات مصرف
كنندگان رسيدگي نمايد.
3ـ با توجه به بندهاي ذكر شده قبلي بايستي مقررات داخلي و مجوز توليدات به تصويب
برسد.
اصل52
قانون ، وظايف سازمان هاي حرفه اي و تخصصي را براي دفاع از منافع اقتصادي معين
خواهد كرد. تشكيلات داخلي و عملكرد اينگونه سازمانها بايستي دموكراتيك باشد.
اصل53
1ـ اجراي حقوق و آزادي هاي شناخته شده در فصل دوم عنوان حاضر ، به عهده كليه
دستگاههاي دولتي است. تنها قانون كه در عين حال نبايد ناقض اصل حقوق مذكور باشد ،
مي تواند ميزان اين آزاديها را با توجه به اصل1ـ161،محدود نمايد.
2ـ كليه شهروندان مي توانند از عدم وجود آزاديهاي شناخته شده در اصل 4 و بخش اول
فصل دوم به ديوان ها شكايت نموده و يا از ديوان قانون اساسي فرجام خواهي نمايند.
فرجام خواهي در مورد دلايل وجداني ذكر شده در اصل30نيز صورت خواهد گرفت.
3ـ احترام و حراست از اصول شناخته شده در فصل سوم ، اساس فعاليت هاي قضايي و
دولتي مي باشد. محدود نمودن حقوق مذكور تنها در مواردي كه قانون معين مي سازد مي
تواند در ديوان هاي عادي مورد بررسي قرارگيرند.
اصل54
مدافع ملت تشكيلات سازماني بوده كه به عنوان نماينده مجلسين و منتصب از جانب آنان ،
براي دفاع از حقوق ذكر شده در اين عنوان ، ايجاد خواهد شد. مدافع ملت مي تواند
عملكرد ادارات دولتي را بازرسي نموده و به مجلسين گزارش دهد.
اصل55
1ـ حقوق شناخته شده در اصول 17و 18 بندهاي 2 و 3، اصول 19 و 20 بندهاي الف ـ ب و 5
، اصول و 28 بند 2 و اصل 37 بند 2 مي تواند به هنگام حكومت نظامي و به نحوي كه در
قانون اساسي 21 پيش بيني شده است ، معلق شود. بند 3 از اصل 17 از اين مورد استثناء
مي گردد.
2ـ قانون مي تواند حدود و نوع معلق نمودن حقوق شناخته شده در اصل 17 بند 2 و اصل
18 بندهاي1و3رابراي افرادي مشخص،باانجام تحقيقات كافي وياحكم قضايي وكنترل
پارلماني،در مورد 2باندهاي مسلح و تروريست ،معين سازد.سوء استفاده ازاين اصل،
مسؤوليت جزايي دارد.
اصل56
1ـ پادشاه رييس كشور و سمبل اتحاد و ثبات آن است. شاه عملكرد عادي نهادها را زير
نظر داشته و عاليترين مقام دولتي در روابط بين المللي مي باشد. وظايف شاه را قانون
اساسي و ديگر قوانين معين مي سازد.
2ـ عنوان رسمي او ” شاه اسپانيا “ است مي توان از عناوين ديگر نيز كه در رابطه
با سلطنت باشد ، استفاده كرد.
3ـ شخصيت شاه خدشه ناپذير بوده و مسؤوليتي ندارد . وظايف شاه هميشه بايستي به
نحوي كه در اصل 64 آمده است ، انجام گيرد در غير اين صورت ، اعتبار ندارد. موضوع
اصل 65 بند 2 ، از اين مورد مستثني مي گردد.
اصل57
1ـ سلطنت اسپانيا در خانواده اعليحضرت خوان كارلوس اول،
وارث سلسله تاريخي بوربون ، موروثي است. جانشين سلطنت فرزند مذكر اول مي باشد. در
غير اينصورت وابستگي نزديك بر دور ، مرد بر زن ، سن زيادتر بر سن كمتر ارجحيت دارد.
PRINCIPE DE 2 ـ وليعهد از بدو تولد يا از زماني كه به عنوان وليعهد نامبرده
شود ، عنوان نامبرده ثرنسيثه ـ د ـ آستورباس) و عنوان هاي ديگري كه به طور سنتي
براي جانشين سلطنت
ASTURIAS اسپانيا استفاده مي شده است را
همراه دارد.
3ـ در صورت عدم وجود جانشين به طوري كه ذكر شد ، مجلسين مي توانند با توجه به
منافع اسپانيا جانشين سلطنت را معرفي نمايند.
4ـ اشخاصي كه حق جانشيني و سلطنت را داشته باشند اما برخلاف نظر شاه و مجلسين
ازدواج نمايند ، خود و فرزندانشان از جانشيني محروم مي شوند.
5ـ كناره گيري از سلطنت ، عدم قبول آن و يا هر ترديد ديگري در مورد جانشين سلطنت
بوجود آيد را قانون حل خواهد نمود.
اصل58
همسر شاه يا زوج ملكه نمي تواند وظايف سلطنتي را به عهده گيرند به استثناء وظايفي
كه مشخصاً به آنها محول گرديده است.
اصل59
1ـ هنگامي كه شاه صغير است. پدر يا مادر شاه و در صورت نبودن هيچكدام ، نزديكترين
فاميل ارشد بر طبق آيين در قانون اساسي معين شده وظايف پادشاه را به عهده مي گيرد.
2ـ در صورتيكه پادشاه از عهده وظايف محوله به هر دليلي برنيايد ومجلسين آن را
تأييد نمايد ، سلطنت به وليعهد واگذار مي شود. در صورتيكه وليعهد صغير باشد ، مانند
بند قبل ، عمل مي شود.
3ـ در صورتيكه هيچكس براي بدست گرفتن امور سلطنتي وجود نداشته باشد ، مجلسين يك
، سه يا پنج نفر را عهده دار امور سلطنتي مي نمايند.
4ـ پادشاه بايستي اسپانيايي بوده و صغير نباشد.
5ـ اجراي وظايف پادشاهي بر اساس قانون اساسي و هميشه تحت عنوان ” پادشاه اسپانيا
“ انجام مي گيرد.
اصل60
1ـ قيوميت شاه صغير را شخصي كه شاه مرحوم معرفي كرده ، به عهده دارد. نايب السلطنه
بايستي اسپانيايي بوده و صغير نباشد. در صورت عدم معرفي قيم توسط شاه ، پدر و يا
مادر و در غير اينصورت مجلسين بايستي از خاندان سلطنتي كسي را انتخاب نمايند.
2ـ قيوميت شاه صغير مقام سياسي محسوب نمي شود.
اصل61
1ـ پادشاه بايستي در مقابل مجلسين سوگند يادكرده كه وظايف خود را به نحو احسن انجام
داده ، پايبند به قانون اساسي و ديگر قوانين بوده و به حقوق شهروندان و جوامع
خودمختار احترام بگذارد.
2ـ وليعهد نيز وقتي كه به سن قانوني مي رسد ، بايستي همان سوگند را ياد نمايد ،
جانشين يا جانشينان شاه نيز بايد همان سوگند را ياد كرده و همچنين وفاداري خود را
به شاه اعلام نمايند.
اصل62
اختيارات و وظايف پادشاه :
الف ) نظارت بر حسن اجراي قوانين.
ب ) انحلال مجلسين و اعلام انتصابات به طوري كه در قانون اساسي پيش بيني شده.
ج ) اعلام همه پرسي در موضوعات پيش بيني شده در قانون اساسي.
د ) پيشنهاد رييس دولت و انتصاب او و همچنين پايان دادن به خدمت رييس دولت به
طوري كه در قانون اساسي پيش بيني شده.
ه ) حكم انتصاب اعضاي دولت ، پس از پيشنهاد رييس دولت.
و ) بررسي تصويب نامه هاي شوراي وزيران ، اعطاي نشان هاي نظامي و غير نظامي با
توجه به قوانين.
ز ) اطلاع از امور دولتي و به عهده گرفتن رياست شوراي وزيران به درخواست رييس
دولت و يا درخواست خود.
ح ) فرماندهي كل نيروهاي مسلح.
ط ) درخواست عفو ، وليكن پادشاه قادر به عفو نمي باشد.
ي ) نيابت آكادمي ها.
اصل63
1ـ شاه سفراء و نمايندگان سياسي را انتخاب مي نمايد. نمايندگان سياسي خارجي در
اسپانيا نيز توسط پادشاه پذيرفته مي شوند.
2ـ پذيرش قراردادهاي بين المللي با توجه به قانون اساسي و ديگر قوانين به عهده
پادشاه است.
3ـ اعلام صلح و جنگ پس از تصويب در مجلسين به عهده پادشاه است.
اصل64
1ـ فرمان هاي پادشاه هميشه بايستي با حضور رييس دولت يا وزراء مربوطه صورت گيرد.
پيشنهاد و انتصاب رييس دولت و موضوع انحلال پيش بيني شده در اصل 99 ، بايستي با
حضور رييس كنگره انجام گيرد.
2ـ مسؤوليت فرمان هاي صادر شده از سوي پادشاه با كساني است كه به هنگام امضاي
فرمان ، حضور داشته باشند.
اصل65
1ـ بخشي از بودجه دولتي براي امور دربار و
خانواده سلطنتي در اختيار پادشاه قرار مي گيرد. شاه در چگونگي هزينه نمودن آن آزاد
است.
2ـ شاه ميتواند آزادانه اعضاي نظامي وغيرنظامي دربارخود راانتخاب نمايد.
اصل66
1ـ نمايندگان مجلسين از سوي مردم انتخاب شده و شامل كنگره نمايندگان و سنا مي باشد.
2ـ وظيفه مجلسين قانونگذاري ،تصويب بودجه ،كنترل دولت و ديگر وظايفي است كه در
قانون اساسي ذكر شده است. نمايندگان مجلسين از تعرض مصون هستند.
اصل67
1ـ هيچكس نمي تواند همزمان نماينده كنگره و سنا باشد. همچنين نمي تواند نماينده
كنگره نمايندگان و نماينده پارلمانهاي جوامع خود مختار باشد.
2ـ نمايندگان مجلسين وابسته به قدرت دولتي نبوده و استقلال رأي دارند.
3ـ تجمعات و جلسات نمايندگان خارج از آيين نامه هاي داخلي مجلسين ، فاقد ارزش
حقوقي مي باشد.
اصل68
1ـ ميزان نمايندگان كنگره حداقل 300 و حداكثر 400نفراست. نمايندگان كنگره با انجام
انتخابات سراسري ،آزاد ، مستقيم و مخفي چنانچه درقانون مشخص شده است ، انتخاب مي
شوند.
2ـ هر شهرستان يك حوزه انتخاباتي ناميده مي شود. ” سأوتا “ و ” مليا “ هر كدام
داراي يك نماينده مي باشند. قانون تعداد نمايندگان هر حوزه را با توجه به ميزان
جمعيت آن مشخص مي سازد.
3ـ انتخابات در هر حوزه انتخاباتي و با توجه به ميزان نمايندگانش مورد نظارت
قرار مي گيرد.
4ـ نمايندگان كنگره براي يك دوره چهار ساله انتخاب ميشوند.مدت نمايندگي پس ازگذشت
چهار سال و يا در صورت انحلال كنگره پايان مي يابد.
5ـ كليه استانهايي كه داراي شرايط معين شده در قانون باشند،حق رأي داشته و
همچنين مي توانند به نمايندگي انتخاب شوند. دولت بايستي تسهيلات لازم را براي شركت
اسپانيايي هاي مقيم در خارج از كشور فراهم آورد.
6ـ انتخابات بايستي سي روز الي شصت روز قبل از پايان دوره قبلي كنگره انجام مي
گيرد. كنگره منتخب بايستي حداكثر پس از 25روز بعد از انتخابات ، اولين اجلاس خود را
تشكيل دهد.
اصل69
1ـ سنا محل اجلاس نمايندگان مناطق و جوامع مختلف است.
2ـ هر استان كه يك حوزه مي باشد ، چهار سناتور را از طريق انتخابات سراسري ،
مستقيم ، آزاد و مخفي براساسي كه قانون معين مي سازد ، انتخاب مي نمايد.
3ـ در استانهاي جزيره اي ، هر جزيره يا مجمع الجزايري كه داراي شوراهاي محلي
باشد ، يك حوزه محسوب مي شود. بدين ترتيب سه سناتور براي قناري بزرگ ، مايوركا
و تنريفه و يك سناتور براي ايبيتا ـ فرومنته را ، منوركا ”فوانته ونتورا ،
گومرا ، يرو ، لناروته ولاثالما انتخاب مي شود.
4ـ شهرهاي ” ساوتا “ و ” مليا “ هركدام داراي دو سناتور مي باشند.
5ـ علاوه بر اين هر جامعه خود مختار يك سناتور را در ازاي هر يك ميليون جمعيت
خود و يك سناتور را از جانب كل جامعه ، به نمايندگي سنا انتخاب مي نمايد. انتصاب
نمايندگان سنا بايستي از سوي پارلمان هاي جوامع خود مختار و يا سازمانهاي مربوطه
انجام گيرد.
6ـ نمايندگان سنا براي مدت چهارسال انتخاب مي شوند ، مدت نمايندگي سناتورها پس از 4
سال و يا درصورت انحلال سنا پايان مي پذيرد.
اصل70
1ـ قانون انتخابات شرايط كانديداها را معين مي سازد ، ولي درهر حال نبايستي سمت هاي
زير را داشته باشند :
الف ) اعضاي ديوان قانون اساسي .
ب ) مقامات عاليرتبه دولتي به نحوي كه قانون معين مي سازد ، به استثناي هيأت
دولت.
ج ) مدافع ملت .
د ) قضات و دادستانها.
ه ) نظاميان رسمي ، اعضاي غير رسمي نظامي سازمان هاي اطلاعاتي ، امنيتي و پليس.
و ) اعضاي شوراهاي انتخاباتي.
2ـ اعتبارنامه هاي نمايندگان مجلسين تحت كنترل قضايي بوده كه قانون انتخابات
چگونگي آن را معين مي سازد.
اصل71
1ـ نمايندگان وسناتورها را نمي توان به دليل اظهار عقايد خود تحت تعقيب قرار داد.
2ـ در مدت نمايندگي ، نمايندگان و سناتورها داراي مصونيت مي
باشند و تنها ميتوان آنان را در حال انجام جرم دستگير نمود. نمايندگان متهم را نمي
توان بدون مجوز قبلي پارلمان يا سنا تحت روند قضايي عادي قرار داد.
3ـ موارد اتهام نمايندگان و سناتورها تنها مي تواند توسط ديوان عالي كشور مورد
بررسي قرار گيرد.
4ـ ميزان دستمزد نمايندگان و سناتورها توسط مجلسين تعيين مي شود.
اصل72
1ـ مجلسين آيين نامه هاي داخلي و بودجه خود را تنظيم و تصويب مي نمايند. آيين نامه
ها و اصلاحات بايستي به رأي اكثريت مطلق نمايندگان برسد.
2ـ مجلسين هركدام رييس و هيأت رييسه خود را انتخاب مي نمايند.درصورتي كه مجلسين
اجلاس مشترك داشته باشند ، اين اجلاس توسط رييس كنگره اداره مي شود و مقررات تصويب
شده هر يك از مجالس در آن اجرا مي گردد.
3ـ رياست مجلسين ، رياست اداري و انتظامي داخلي مجلسين را نيز به عهده دارند.
اصل73
1ـ مجلسين در دو دوره اجلاس عادي دارند. دوره اول
از ستامبر لغايت دسامبر و دوره دوم از فوريه تا ژوان مي باشد.
2ـ به درخواست دولت با اكثريت مطلق اعضاي هر يك از دو مجلسين مي توان تشكيل
اجلاس فوق العاده داد. دستور كار اجلاس هاي فوق العاده بايستي مشخص بوده و پس از آن
پايان مي پذيرد.
اصل74
1ـ اجلاس مشترك مجلسين براي قانون گذاري نبوده و تنها براي انجام وظايفي كه در
عنوان دوم اين قانون آمده ، مي باشد.
2ـ تصميمات مشترك مجلسين در مورد اصول 1ـ 94 ، 2 ـ145 و 2 ـ 158 بايستي به تصويب
اكثريت آراء برسد. روند كار اصل 1 ـ 94 از كنگره و روند كار اصول 2 ـ 145 و 2 ـ 158
از سنا آغاز مي شود. در صورتي كه توافق مابين سنا و كنگره براي تصويب حاصل نشود ،
يك كميسيون مختلط مرتب از اعضاي سنا و كنگره به نسبت به كميسيون مختلط متن قانوني
را تهيه كرده تا به تصويب مجلس برسد. درصورت عدم تصويب ،كنگره مي تواند به تنهايي
با اخذ اكثريت مطلق آراء آن را تصويب نمايد.
اصل75
1ـ كار در مجلسين در جلسات رسمي و در كميسيون
ها انجام مي گيرد.
2ـ مجلسين مي توانند تصويب پروژه ها و پيشنهادهاي قانوني را به كميسيونهاي دائم
واگذار نمايند.با اين حال جلسه رسمي ميتواند هرزمان كه مايل باشد بحث راجع به
پيشنهادهاي قانوني را خود دنبال نمايد.
3ـ انجام اصلاحات در قانون اساسي ، امور بين المللي ، مقررات سازماني و بودجه
دولتي از قانون قبلي مستثني مي گردد.
اصل76
1ـ كنگره وسنا و يا هر دومشتركا مي توانند كميسيونهاي تحقيقاتي درخصوص مسائلي كه
منافع عمومي درميان است ،تشكيل بدهند.نتايج تحقيقات اين كميسيونها نمي توانند در
ديوان هاي قضايي مورداستفاده قرارگيرد.البته اين نتايج ميتواند به دادستاني ارائه
گردد.
2ـ مجلسين مي توانند افراد را احضار نمايند و نمي توان از حضور در مجلسين
خودداري نمود. قانون ، نحوه مجازات در صورت عدم اجراي اين قانون را معين مي سازد.
اصل77
1ـ مجلسين مي توانند درخواست هاي فردي يا گروهي شهروندان را به صورت كتبي دريافت
نمايند. حضور مستقيم و انجام تظاهرات و درخواست هاي حضوري شهروندان در مجلسين ممنوع
مي باشد.
2ـ مجلسين مي توانند درخواست هاي دريافت شده را به دولت ارائه نمايند. دولت
بايستي در صورت تمايل مجلسين به اين گونه درخواستها ، پاسخ دهد.
اصل78
1ـ هر مجلس داراي يك ”نمايندگي دائمي “ بوده كه حداقل 21عضو دارد. نمايندگي مذكور
معرف گروه هاي پارلماني با توجه به تعداد نمايندگان آنها است.
2ـ رياست دائمي به عهده رياست هر يك از مجلسين است. وظايف دائمي اجراي اصل 73 ،
وظايف ديگر محول شده اصول 86 و 116، در زمان انحلال يا پايان كار و نمايندگي مجلسين
در زماني كه اجلاس رسمي ندارد ، مي باشد.
3ـ در صورت پايان يافتن كار مجلسين يا انحلال آنها ،نمايندگي دائمي به وظايف خود
تا شكل گيري مجلسين جديد ادامه مي دهد.
4ـ پس از شكلگيري مجلسين جديد ، نمايندگي رسمي ، امور جاريه و تصميمات اتخاذ شده
را به اطلاع مجلسين مي رساند.
اصل79
1ـ براي تصويب لوايح درجلسات رسمي مجلسين،حضور اكثريت اعضاء لازم است.
2ـ لوايح بايستي به تصويب اكثريت حاضرين درمجلسين برسد.لوايحي كه براساس قانون
اساسي و يا ديگر قوانين و يا مقررات خود مجلسين احتياج به اكثريت مطلق دارد ،
مستثني مي گردد.
3ـ رأي سناتورها و نمايندگان ، قائم به شخص بوده و قابل واگذاري نيست.
اصل80
جلسات رسمي مجلسين علني مي باشد.به استثناي جلساتي كه به تصويب اكثريت مطلق
نمايندگان رسيده باشد.
اصل81
1ـ قوانين در رابطه با حقوق اساسي و آزاديهاي اجتماعي،قوانين مربوط به جوامع خود
مختار ، قوانين مربوط به انتخابات وديگر قوانيني كه درقانون اساسي پيش بيني شده
باشد،قوانين سازماني ناميده مي شوند.
2ـ تصويب،اصلاح وحذف اينگونه قوانين نياز به رأي اكثريت مطلق كنگره دارد.
اصل82
1ـ مجلسين مي توانند چنانچه مايل باشند تنظيم برخي از لوايح قانوني را به دولت
واگذار نمايند. اما تنظم قوانين سازماني از اين مورد مستثني مي گردد.
2ـ در صورت محول نمودن تنظيم قوانين به دولت ، بايستي چارچوب قانوني آن ، و
اينكه آيا هدف پيش نويس يك قانون جديد و يا ادغام تند قانون در يكديگر است. مشخص مي
شود.
3ـ در صورت محول نمودن تنظيم يك لايحه قانوني به دولت ، بايستي هدف به صورت واضح
مشخص شده و مدت زماني مناسب براي تدوين لايحه در نظر گرفته شود. دولت نمي تواند
هيأت ديگري را مسؤول رسيدگي و تدوين پيشنويس بنمايد.
4ـ لوايح قانوني تدوين شده بايستي اهداف لايحه را به صورت واضح بيان نمايند.
5ـ مجوز تنظيم لوايح قانوني بايستي حدود آن را نيز مشخص نمايد به نحوي كه مشخص
شود آيا منظور تنها تدوين يك متن است يابامتون قانوني ديگر نيز ارتباط دارد.
6ـ بدون دخالت در وظايف مخصوص ديوانها و دادگاه ها،قوانين تدوين شده بايستي
فرمولهاي مخصوصي را براي كنترل اجرايي آن تدوين نمايند.
اصل83
قانون هاي كلي نمي توانند :
الف ) قوانين كلي ديگر را اصلاح نمايند.
ب ) به تدوين مقررات براي امور منسوخ شده بپردازند
اصل84
1ـ هرگاه يك پيشنهاد قانوني يا تصويبنامه اي مخالف قوانين معتبر باشد ، دولت مي
تواند مانع پيشگيري آن شود. همچنين مي تواند يك پيشنهاد قانوني مبتني بر جلوگيري
كلي يا جزيي قانون مذكور را ارائه دهد.
اصل85
پيشنهادهاي قانوني دولت عنوان تصويبنامه هاي قانوني را خواهد داشت.
اصل86
1ـ درصورت نياز فوري و فوق العاده ، دولت مي تواند تصويبنامه هاي قانوني موقت را
تصويب نموده ،به نحوي كه متضاد با اصول حقوق ،وظايف و آزاديهاي شهروندان كه درعنوان
اول آمده است ، نباشد.
2ـ تصويب نامه ها بايستي فوراً وحداكثر پس از30روز براي بحث و رأي گيري به كنگره
نمايندگان فرستاده شوند.كنگره نمايندگان نيز بايستي ظرف مدت مذكور،نظر خود را
پيرامون اعتبار يا لغو اعلام نمايد.براي دستيابي به اين منظور درمقررات ، رويه ويژه
اي در نظر گرفته خواهد شد.
3ـ پس ازمدت مقرر شده در بند فوق،مجلسين مي توانند مصوبه را به صورت لايحه
قانوني و با قيد فوريت مورد بررسي قرار دهند.
اصل87
1ـ قانون گذاريهاي دولت ،كنگره و سنا بايستي براساس قانون اساسي ومقررات مجلسين
انجام گيرد.
2ـ پارلمانهاي دولت هاي خود مختار مي توانند از دولت درخواست تدوين يك لايحه
قانوني را بنمايند.يا اينكه ميتوانند يك پيشنهاد قانوني را به هيأت رييسه كنگره
ارائه دهند و حداكثر3نفر ازنمايندگان پارلمان خود را،براي دفاع ازپيشنهاد مذكور به
كنگره اعلام نمايد.
3ـ يك قانون سازماني چگونگي وشرايط ارائه پيشنهادهاي قانوني مردم را به كنگره
نمايندگان ، معين خواهد ساخت. براي قبول بررسي پيشنهادهاي قانوني مردمي حداقل نياز
به 000/500 امضا مي باشد.پيشنهادهاي قانوني مردمي نمي تواند شامل قوانين
سازماني ،مالياتي ، بين المللي و عفو زندانيان شود.
اصل88
لوايح قانوني تصويب شده توسط شوراي وزيران ،همراه با گزارش سوابق لازم به كنگره
فرستاده مي شود.
اصل89
1ـ به جريان انداختن پيشنهادهاي قانوني بر اساس آيين نامه هاي مجلسين انجام خواهد
گرفت ، بدون اينكه اولويت لوايح مانع از ابتكارات تدوين به نحوي كه در اصل 87 آمده
است ، بشود.
2ـ پيشنهادهاي قانوني كه مطابق اصل 87 از سنا آغاز شود ، به كنگره ارسال خواهد
شد تا رويه مربوطه دنبال شود.
اصل90
1ـ پس از تصويب لايحه قانوني در كنگره نمايندگان ،رييس كنگره آن را به رييس سنا
،مي رساند تا بحث در سنا آغاز شود.
2ـ سنا پس از دريافت متن دو ماه مهلت داشته تا آن را وتو كرده يا اصلاحيه ارائه
دهد. براي وتوي يك لايحه قانوني آراء اكثريت مطلق سناتورها لازم است. پس از آن
كنگره مجدداً بايستي لايحه را با اكثريت مطلق به تصويب برساند تا بتوان آن را جهت
توشيح پادشاه ارسال كرد.
3ـ مهلت دوماهه اي كه سنا براي بررسي لوايح در اختيار دارد ، در صورتي كه لايحه
با قيد فوريت ارسال شود به 20 روز كاهش مي يابد.
اصل91
قوانيني كه به تصويب مجلسين رسيده است ، پس از15روز به توشيح پادشاه رسيده و سپس
منتشر خواهند شد.
اصل92
1ـ تصميمات سياسي كه از اهميت ويژه اي برخوردار باشند را مي توان به همه پرسي
گذاشت.
2ـ پيشنهاد همه پرسي از سوي رييس دولت مطرح و پس از موافقت كنگره نمايندگان ،
پادشاه فراخوان آن را صادر خواهد كرد.
3ـ يك قانون سازماني ، شرايط و چگونگي انواع همه پرسي كه در اين قانون اساسي پيش
بيني شده را معين خواهد ساخت.
اصل93
از طريق يك قانون سازماني مي توان اجازه عقد قراردادهاي بين المللي را صادر نمود.
اجراي قراردادها و قطعنامه هاي بين المللي و فراملي به عهده مجلسين يا دولت خواهد
بود.
اصل94
1ـ موافقت دولت با قراردادها يا
پيمانهاي بين المللي ، درموارد ذيل نياز به اجازه مجلسين دارد :
الف ) قراردادهايي كه جنبه سياسي دارند.
ب ) قراردادهاي نظامي
ج ) قراردادها يا پيمانهايي كه بر تماميت ارضي كشور يا بر حقوق مقرر در عنوان
اول اين قانون اساسي تأثير گذارند.
د ) قراردادها يا پيمانهايي كه بر دارايي عمومي تأثير گذارند.
ه ) قراردادها يا پيمانهايي كه موجب لغو يا اصلاح قوانين ديگر شده يا اجراي آن
نيازمند اقدامات قانون گذاري باشد.
2ـ كنگره و سنا را بايستي فوراً از عقد قراردادها و پيمانهاي ديگر آگاه نمود.
اصل95
1ـ عقد قراردادهاي
بين المللي كه با مفاد قانون اساسي مغايرت دارد ، نياز به انجام اصلاحات در قانون
اساسي دارد.
2ـ دولت يا هر كدام از مجلسين مي توانند به ديوان قانون اساسي مراجعه كرده و
نسبت به وجود يا عدم وجود مغايرت ، نظر خواهي نمايد.
اصل96
1ـ قراردادهاي بين المللي پس از اينكه
رسماً در اسپانيا منتشر شوند به بخشي از نظام قانون داخلي تبديل مي شود. مفاد آنها
در صورتي مي تواند لغو، اصلاح و يا معلق گردد كه يا در خود قرارداد منظور شده باشد
و يا بر طبق مقررات كلي حقوق بين المللي تغيير يابد.
2ـ براي مخالفت با قراردادها و پيمانهاي بين المللي همان رويه اي كه درماده 94
منظور گرديده به كار گرفته خواهد شد.
اصل97
دولت هدايت سياستهاي داخلي و خارجي و اداره دستگاههاي نظامي و غير نظامي و دفاع
از كشور را به عهده دارد.دولت مجري قوانين و مقررات با توجه به قانون اساسي و ديگر
قوانين مي باشد.
اصل98
1ـ دولت مركب از رييس ، معاونين در صورت لزوم وزراء و ديگر اعضايي است كه قانون
معين مي سازد.
2ـ رييس دولت وظايف ديگر اعضا را هماهنگ نموده ، بدون اينكه خدشه اي در اختيارات
مستقيم آنها وارد آيد.
3ـ اعضاء دولت نمي توانند به استثناي وظايف ناشي از مسؤوليت خود و مسؤوليت
پارلماني فعاليتهاي حرفهاي يا تجاري ديگر داشته باشند.
4ـ قانون ،
فعاليتهاي حرفه اي قيد شده در بند فوق را معين مي سازد.
اصل99
1ـ پس از هر بار تجديد كنگره و يا موارد ديگر كه در قانون پيش بيني شده است ،
پادشاه پس از مشورت با نمايندگان گروه هاي سياسي مختلف كه در پارلمان حضور دارند ،
كانديدايي را براي رياست دولت پيشنهاد خواهد كرد.
2ـ كانديداي پيشنهادي پادشاه بايستي برنامه هاي دولت خود را دركنگره نمايندگان
ارائه نموده و درخواست رأي اعتماد نمايد.
3ـ چنانچه كنگره نمايندگان با اكثريت مطلق اعضاي خود به كانديداي مذكور رأي
اعتماد دهد ،پادشاه او را به رياست دولت منصوب خواهد نمود.چنانچه اكثريت قيد شده به
دست نيايد،رأي گيري مجدد پس ازساعت انجام گرفته واين بار اكثريت ساده كافي
خواهدبود.
4ـ چنانچه پس از رأي گيريهاي ذكر شده رأي اعتماد حاصل نگردد ، كانديداهاي جديدي
پيشنهاد خواهند شد.
5ـ چنانچه تا دوماه پس از رأي گيري در مورد اولين كانديدا هيچكدام از كانديداهاي
بعدي از كنگره نمايندگان رأي اعتماد نگيرند ، پادشاه مجلسين را منحل و به درخواست
رييس كنگره فراخوان انتخابات جديد را صادر خواهد كرد.
اصل100
ديگر اعضاي دولت را رييس دولت به پادشاه معرفي كرده و حكم انتصاب آنان را پادشاه
صادر مي نمايد.
اصل101
1ـ فعاليت دولت جديد در صورت از دست دادن اعتماد يا به خاطر استعفاء يا فوت رييس
آن به پايان مي رسد.
2ـ دولت معزول بايستي وظايف خود را تا مراسم تحليف دولت جديد ادامه دهد.
اصل102
1ـ اتهامات جنايي رييس دولت وديگر اعضاي آن در شعبه كيفري ديوانعالي بررسي
خواهدشد.
2ـ رسيدگي به اتهامات يا هر جرم ديگري كه عليه امنيت كشور باشد ،تنها از طريق
درخواست يك چهارم نمايندگان كنگره وتصويب اكثريت مطلق آن،قابل پيگيري خواهدبود.
3ـ عفو عمومي شامل هيچكدام از موارد مندرج در بند قانوني فوق نخواهد شد.
اصل103
1ـ دستگاههاي دولتي بايستي منافع عمومي را مد نظر داشته باشند ودرآنها بايد كفايت
، سلسله مراتب ، عدم تمركز ، هماهنگي و احترام به قانون ، رعايت شود.
2ـ دستگاههاي دولتي كشور بر اساس قانون تأسيس و اداره مي شوند.
3ـ قانون ، آيين نامه كارمندان دولتي را تنظيم كرده و حق عضويت آنها در سنديكاها
را در نظر خواهد گرفت.
اصل104
1ـ نيروهاي انتظامي به دولت وابسته بوده و وظيفه حراست ازحقوق ،آزاديها و امنيت
شهروندان را به عهده دارند.
2ـ وظايف ، اصول و آيين نامه نيروهاي انتظامي توسط يك قانون سازماني معين خواهد
شد.
اصل105
قانون موارد ذيل را معين مي نمايد :
الف ) آگاهي شهروندان به طورمستقيم يا از طريق سازمانها و اتحاديه هاي رسمي از
رويه تدوين مقررات اداري كه بر آنان تأثير مي گذارد.
ب ) چگونگي دستيابي شهروندان به بايگاني ها و اسناد اداري مگر در موارد كه امنيت
و دفاع كشور و حريم اشخاص در خطر افتد.
ج ) اعلام روش و عملكرد دستگاههاي دولتي و مطلع نمودن افراد ذينفع از آن.
اصل106
1ـ دادگاه ها بر رعايت مقررات و قانوني بودن اقدامات دستگاه هاي دولتي نظارت
دارند.
2ـ مردم به نحوي كه قانون مشخص مي سازد ميتوانند به خاطر صدمه ديدن داراييها و
حقوق خود از دولت غرامت دريافت نمايند ،مگر درمواقع اضطراری. پرداخت غرامت در صورتي
انجام مي گيرد كه صدمات به واسطه عملكرد خدمات دولتي پيش آمده باشد.
اصل107
شوراي كشور بالاترين مرجع ممشاورتي دولت مي باشد.تركيب و اختيارات آن را يك قانون
سازماني معين خواهد ساخت.
اصل108
دولت مسؤل اقدامات سياسي خود در مقابل كنگره نمايندگان مي باشد.
اصل109
مجلسين و كمسيونهاي آنها مي توانند از طريق رؤساي خود ، كمكهاي مورد نياز را از
دولت و دستگاه هاي دولتي ، مقامات دولتي و جوامع خود مختار درخواست نمايند.
اصل110
1ـ مجلسين و كميسيون هاي آنها مي توانند اعضاي دولت را احضار نمايند.
2ـ اعضاي دولت مي توانند در جلسات مجلسين با كميسيونهاي مربوطه شركت كرده و نقطه
نظرات خود را اعلام نمايند.همچنين اعضاي ديگردستگاههاي دولتي مي توانند درجلسات
شركت كرده و توضيحات لازم را ارائه نمايند.
اصل111
1ـ دولت يا هر يك ازاعضاي آن موظف به پاسخگويي به سؤالات نمايندگان مجلسين مي
باشند. در هرهفته مي توان مدتي را براي اين منظور درنظر گرفت.
2ـ در صورتي كه توضيحات قانع كننده نباشد، مجلسين مي توانند به استيضاح خود
ادامه دهند.
اصل112
رييس دولت مي تواند پس ازمشورت در شوراي وزيران براي هركدام از برنامه هاي خود از
كنگره نمايندگان درخواست رأي اعتماد نمايد.كسب اكثريت ساده آراء نمايندگان براي اين
مورد كافي است.
اصل113
1ـ كنگره نمايندگان مي تواند از طريق استيضاح از دولت درخواست مسؤوليت سياسي
بنمايد.
2ـ استيضاح بايستي حداقل توسط يك دهم نمايندگان مطرح شده و كانديدايي را براي
رياست دولت معرفي نمايد.
3ـ رأي گيري در مورد استيضاح تا پنج روز پس از ارائه آن امكان ندارد.دردو روز
اول امكان استيضاح هاي آلترناتيو نيز وجود دارد.
4ـ درصورتي كه كنگره نمايندگان استيضاح را تصويب ننمايد ، درخواست كنندگان نمي
توانند مجدداً استيضاح ديگري را در همان دوره ارائه دهند.
اصل114
1ـ چنانچه كنگره نمايندگان به دولت رأي اعتماد ندهد ،دولت بايستي استعفاي خود را
به پادشاه تقديم كرده وسپس براساس ماده 99قانون اساسي ،رييس دولت جديد معين گردد.
2ـ چنانچه كنگره نمايندگان استيضاح را تصويب نمايد وپس ازتقديم استعفاء به
پادشاه، كانديداي حزبي كه دولت را استيضاح كرده بر اساس ماده 99 براي مقام رياست
دولت معرفي شده و پادشاه حكم او را تفويض خواهد كرد .
اصل115
1ـ رييس دولت پس از مشورت با شوراي وزيران و با مسؤليت خود مي تواند انحلال كنگره
يا سنا و يا هردو را پيشنهاد نمايد. سپس پادشاه فرمان آن را امضاء كرده و تاريخ
انتخابات جديد تعيين خواهد شد.
2ـ زماني كه دولت استيضاح شده باشد ، نمي تواند پيشنهاد انحلال مجلسين را مطرح
نمايد.
3ـ انحلال پارلمان تا يك سال پس از انحلال قبلي ممكن نخواهد بود. مگر در مواردي
كه در ماده 5 پيش بيني شده است.
اصل116
1ـ يك قانون سازماني چگونگي اعلام وضعيت فوق العاده ، اضطراري و حكومت نظامي و
همچنين محدوديتهاي مربوط به آن را معين خواهد كرد.
2ـ اعلام وضعيت فوق العاده از سوي دولت بايستي از طريق مصوبه شوراي وزيران و
حداكثر براي مدت 15 روز انجام گيرد.كنگره نمايندگان بايد فوراً تشكيل جلسه داده و
آن را بررسي نمايد.تمديد وضعيت فوق العاده بدون مجوزكنگره نمايندگان ممكن نمي باشد.
مصوبه دولت بايستي محدوده جغرافيايي تحت تأثير وضعيت فوق العاده را نيز مشخص نمايد.
3ـ اعلام وضعيت اضطراري از طريق مصوبه شوراي وزيران اما با مجوز كنگره نمايندگان
امكان دارد.مصوبه مربوط به وضعيت اضطراري بايستي صراحتاً اثرات آن ، منطقه اجراء و
مدت آن را تعيين نمايد.اين مدت نمي تواند بيش از سي روز باشد كه تا30روزديگر قابل
تمديد است.
4ـ اعلام حكومت نظامي باتصويب اكثريت مطلق كنگره نمايندگان و پس از پيشنهادات
دولت اعلام خواهد شد. كنگره نمايندگان محدود اجراءمدت زمان و شرايط ديگر آن را مشخص
خواهد كرد.
5ـ در زماني كه يكي از شرايط فوق جاري باشد نمي توان كنگره نمايندگان را منحل
نمود. درصورتي كنگره درايام تعطيلات باشد بايستي فوراً تشكيل جلسه دهد،همچنين در
شرايط مذكور نمي توان در فعاليت دستگاه هاي كشور وقفه اي ايجاد نمود.چنانچه كنگره
منحل ، يا دوره آن به پايان رسيده باشد و يكي ازشرايط مذكور پيش آيد، نمايندگي
دائمي كنگره وظايف آن را به عهده خواهد گرفت.
6ـ اعلام وضعيت فوق العاده ،اضطراري وحكومت نظامي درمسؤوليتهاي دولت و اعضاي آن
، تغييري نخواهد كرد.
اصل117
1ـ عدالت از مردم سرچشمه مي گيرد و قضات با برخورداري از استقلال و پايبندي به
قانون به نمايندگي از سوي شاه آن را اجراء مي نمايد.
2 ـ قضات را نمي توان خلع يا بازنشسته نمود مگر بر طبق قانون.
3ـ اجراي عدالت و دادخواهي انحصاراً به دادگاهها و ديوان هايي كه قانون مشخص مي
نمايد ،مربوط مي گردد. مقررات ، اختيارات و روش هاي قضايي را نيز قانون معين خواهد
ساخت.
4ـ دادگاه ها به غير از وظايفي كه در بند قبل مشخص گرديد و صراحتاً براساس قانون
معين مي شود ، اختيارات ديگري ندارند.
5ـ اصل وحدت سلسله مراتب قضايي،اساس تشكيلات دادگاه ها مي باشد.سلسله مراتب
دادگاه هاي نظامي راقانون معين خواهد ساخت.اينگونه دادگاهها منحصراً براي اعضاء
نيروهاي مسلح بوده و در زمان حكومت نظامي حوزه فعاليت آنها بر طبق قانون اساسي
خواهد بود.
6ـ تشكيل دادگاههاي استثنايي ممنوع مي باشد.
اصل118
اجراي احكام و آراي قضات اجباري ميباشد.همچنين همكاري با دادگاهها در جريان
تحقيقات قضايي اجباري است.
اصل119
دادگستري درمواردي كه قانون مقرر مي سازد،رايگان است.همچنين خدمات دادگستري براي
كساني كه از بضاعت مالي برخوردار نيستند ، رايگان خواهد بود.
اصل120
1ـ اقدامات قضايي علني خواهد بود مگر در مواردي كه قانون معين مي سازد.
2ـ تشكيل دادگاهها و رسيدگي به اتهامات،ترجيحاً بايستي حضوري انجام گيرد .
بالاخص در موارد جنايي.
3ـ احكام صادره با ذكر دلايل بايستي در جلسه علني دادگاه قرائت شود.
اصل121
زبانهاي ناشي از اشتباهات قضايي،همچنين زبانهاي ناشي ازعملكرد دستگاههاي قضايي
موجب پرداخت غرامت توسط دولت و طبق قانون خواهد شد.
اصل122
1ـ قانون سازماني قوه قضائيه ، چگونگي تأسيس،نحوه كار و چگونگي اداره دادرسي و
دادگاه ها رامشخص مي نمايد.همچنيين تعيين كننده آيين نامه قضات وپرسنل قضايي مي
باشد.
2ـ شوراي كل قوه قضائيه برعملكرد دادگاهها ناظر مي باشد.يك قانون سازماني، آيين
نامه ، انتصابات ، ارتقاء ، بازرسي و سيستم انضباطي آن را مشخص خواهد ساخت.
3ـ شوراي كل قوه قضائيه متشكل از رياست ديوان عالي كه رياست شورا نيز به عهده
خواهد داشت و 20عضو ديگر است كه به مدت پنج سال توسط پادشاه منصوب مي شوند.از اين20
نفر ،12نفر ازميان قضات ،4نفربه پيشنهاد كنگره و 4 نفر به پيشنهاد سنا خواهد بود.
درهر دو مورد اين حقوقدانان بايستي شناخته شده و سه پنجم اعضاي كانون وكلا و قضات
به آنها رأي بدهند. همچنين بايد بيش از15سال سابقه كار قضايي داشته باشند.
اصل123
1ـ ديوانعالي بالاترين مرجع قضايي ميباشد ،مگردرزمينه نگهباني ازقانون اساسي.
2ـ رييس ديوان عالي توسط شوراي كل قوه قضائيه پيشنهاد و براساس قانون توسط شاه
منصوب مي شود.
اصل124
1ـ دادستاني بدون اينكه به زبان ديگر نهاد ها عمل نمايد وظيفه دفاع از حاكميت قانون
، حقوق شهروندان و منافع عامه را به طور تسخيري به درخواست طرفهاي ذينفع به عهده
دارد. همچنين موظف است از استقلال دادگاه هها مراقبت كرده و ازمنافع اجتماعي در
دادگاه ها دفاع نمايد.
2ـ دادستاني وظايف خود را از طريق سازمانهاي مختص به خود انجام خواهد داد.
3ـ يك قانون سازماني آيين نامه
دادستاني را تنظيم خواهد نمود.
4ـ دادستان كل كشور به پيشنهاد دولت و به توصيه شوراي كل قوه قضائيه ، توسط
پادشاه منصوب مي شود.
اصل125
شهروندان ميتوانند بامشاركت در هيأتهاي منصفه دردستگاه دادگستري شركت نمايند.
چگونگي تشكيل هيأت هاي منصفه را قانون معين خواهد ساخت.
اصل126
پليس قضايي در اجراي وظايف خود يعني تحقيق ، كشف جرم و تضمين حقوق مجرمين در
چارچوبي كه قانون معين سازد ، وابسته به قضات ، دادگاه ها و دادستاني مي باشد.
اصل127
1ـ قضات ، دستياران آنها و دادستانها نمي توانند درحين خدمت در دادگستري سمتي ديگر
را پذيرفته و يا در احزاب وسنديكاها عضويت داشته باشند.قانون، چگونگي اتحاديه هاي
حرفه اي قضات و دادستانها را معين خواهد ساخت.
2ـ قانون ، چگونگي و نحوه اعلام مخالفت و اعتراض اعضاي قوه قضائيه را مشخص كرده
و استقلال كامل آنها را تأمين مي نمايد.
اصل128
1ـ كل كشور درشكلهاي مختلف آن و تحت مالكيت هر كس كه باشد بخشي از اقتصاد بوده و
همانند منافع عمومي حمايت مي شود.
2ـ فعاليتهاي اقتصادي بخش دولتي مورد حمايت قانون قرار دارند.بنا برقانون، بخش
دولتي ميتواند اختيارات خودرا دردرآمدها يا خدمات اساسي حفظ نمايد.به ويژه
درانحصارات . همچنين چنانچه منافع عمومي اقتضاء نمايد به همكاري باديگر بخشها
بپردازد.
اصل129
1ـ قانون، نحوه مشاركت مردم را دربيمه هاي اجتماعي و در فعاليتهاي دولتي كه عملكرد
آنها مستقيماً بر كيفيت زندگي و رفاه اثر مي گذارد ، معين خواهد ساخت .
2ـ دستگاههاي دولتي بايستي ازفعاليتهاي اقتصادي حمايت كرده وبا تنظيم مقررات
مناسب تعاونيها را ترويج نمايد.همچنين بايستي ازدستيابي كارگران به سهام شركت هاي
توليدي حمايت نمايد.
اصل130
1ـ دستگاههاي دولتي درتوسعه و مدرنيزاسيون كليه بخشهاي
اقتصادي به ويژه كشاورزي ، دامداري،شيلات و صنايع دستي مشاركت خواهند كرد تا كيفيت
زندگي اسپانياييها ارتقاء يابد.
2ـ براي همين منظور مقررات ويژه اي را براي مناطق كوهستاني تدوين خواهدكرد.
اصل131
1ـ دولت از طريق قانون براي فعاليتهاي اقتصادي برنامه ريزي كرده تا نيازها را برطرف
كرده و موجب توسعه مناطق ، بخشها و رشد درآمد و ثروت گردد.
2ـ برنامه ريزيهاي دولت بايستي پيشنهادات جوامع خودمختار رادرنظر گرفته و به
همكاري و مشورت با سنديكاها و ديگر سازمانهاي اقتصادي بپردازد. بدين منظور يك شوراي
اقتصادي تشكيل خواهد شد.كه تركيب و نحوه كار آن را قانون معين مي سازد.
اصل132
1ـ قانون ، چارچوب حقوقي اموال دولتي و مشترك را براساس اصول غير قابل انتقال
بودن ، غير قابل مصادره بودن ، استفاده اختصاصي نكردن و بي توجهي نكردن به آن، معين
خواهد ساخت.
2ـ ثروتهاي عمومي، ثروتهايي هستند كه توسط قانون مشخص ميشود.مناطق دريايي ،سواحل
، رودها و درآمدهاي طبيعي جزيي از آنها هستند.
3ـ قانون ، مالكيت دولت و ملي ، نحوه اداره و نگهداري از آنها را معين مي سازد.
اصل133
1ـ تنها دولت از طريق قانون حق وضع ماليات را دارد.
2ـ جوامع خودمختار وشوراهاي محلي نيزبا توجه به قانون اساسي وديگر قوانين مي
توانند درخواست ماليات براي امور محلي خود بنمايند.
3ـ كليه منافع مالياتي بايستي از طريق قانون به مصرف برسد.
4ـ دستگاههاي دولتي تنها مطابق قانون مي توانند هزينه هاي خود را انجام دهند.
اصل134
1ـ تهيه بودجه كل كشور به عهده دولت بوده و مجلسين وظيفه بررسي و تصويب آن را
دارند.
2ـ بودجه كل كشور براي يك سال تنظيم شده و در آن كليه درآمدها و هزينه هاي بخش
دولتي ذكر خواهد شد. همچنين بايستي منافع حاصل از ماليات آن مشخصاً ذكر شود.
3ـ دولت بايستي حداقل سه ماه قبل از پايان سال ، بودجه را به كنگره نمايندگان
معرفي نمايد.
4ـ اگربودجه كشور تا قبل ازروز اول سال اقتصادي جديد به تصويب نرسد، به صورت
خودكار بودجه سال قبل تجديد شده تا زماني تا زماني كه بودجه در حال بررسي تصويب
گردد.
5ـ عليرغم تصويب بودجه ، دولت مي تواند لوايح قانوني مبني بر افزايش يا كاهش
هزينه ها و درآمدها را پيشنهاد نمايد.
6ـ كليه پيشنهادات مبني بر كاهش يا افزايش بايستي قبلاً به تصويب شوراي وزيران
رسيده تا مورد بررسي قرار گيرد.
7ـ بودجه كشور نمي تواند به تدوين مالياتي بپردازد. تنها مي تواند آنها را
درصورتي كه پيش بيني ده باشد ، اصلاح نمايد.
اصل135
1ـ دولت براي انتشار اوراق قرضه يا اخذ اعتبار نياز به مجوز قانوني دارد.
2ـ اعتبارات اخذ شده براي پرداخت پرداخت بهره ها يا اصل اوراق قرضه هميشه به
عنوان هزينه ها در بودجه ثبت خواهد شد و قابل اصلاح نمي باشد.هزينه هاي مذكور
بايستي با شرايط قانوني اوراق قرضه انطباق داشته باشد.
اصل136
1ـ ديوان محاسبات عاليترين مرجع بررسي حسابها و مديريت اقتصادي دولت و بخش دولتي
است.اين ديوان مستقيماً به مجلسين وابسته بوده و به نمايندگي ازآنها به بررسي
حسابهاي دولتي مي پردازد.
2ـ صورت حسابهاي بخش دولتي به ديوان محاسبات ارسال شده و بايستي مورد تأييد قرار
گيرد.ديوان محاسبات نيز گزارشي سالانه براي مجلسين تهيه كرده و در صورتي كه خلافي
انجام شده بايستي آن را مشخصاً اعلام نمايد.
3ـ اعضاي ديوان محاسبات مانند ديگر قضات ازاستقلال و عدم وابستگي برخوردار
خواهند بود.
4 ـ يك قانون سازماني ، تركيب سازماندهي و وظايف ديوان محاسبات را معين خواهد
ساخت.
اصل137
اساس تقسيمات كشوري را شهرستانها ، استانها و جوامع خود مختار تشكيل مي دهد.
تقسيمات مذكور از خودمختاري در مديريت برخوردار خواهند بود.
اصل138
1ـ دولت اصل همبستگي ذكر شده درماده 2 قانون اساسي را تضمين نموده و بايستي توازن
اقتصادي مناسب و عادلانه را براي مناطق مختلف اسپانيا درنظر گيرد.بالاخص بايد توجه
خاص به جزاير داشته باشد.
2ـ اختلافات موجود مابين جوامع خودمختار به هيچ وجه نبايد موجب تبعيضات اجتماعي
و اقتصادي گردد.
اصل139
1ـ حقوق و وظايف اسپانيايي ها در كليه مناطق كشور يكسان مي باشد.
2ـ هيچ مسؤولي نمي تواند مقرراتي تدوين نموده كه به طور مستقيم يا غير مستقيم
مانع آزادي تردد و اسكان اشخاص و اموال در اسپانيا گردد.
اصل140
قانون اساسي خودگرداني شهرستانها را تضمين نموده و آنها ازشخصيت حقوقي كامل
برخوردار خواهند بود.دستگاه و ادارات محلي آنها وابسته به شهرداريهاي است كه
ازشهردار و مشاورينش تشكيل شده است.مشاورين شهرداري توسط مردم محل و از طريق
انتخابات آزاد، مستقيم و مخفي، براساس قانون، انتخاب مي شوند.شهردار توسط مردم يا
مشاورين منتخب ، منصوب مي شود. قانون ،شرايط چگونگي تشكيل هيأت مديره هاي شهرداريها
را معين خواهد ساخت.
اصل141
1ـ استانها داراي شخصيت حقوقي خاص ومستقل خود بوده وازمجموع شهرستانها و دهستانهاي
خود ، تشكيل مي شوند.هرگونه تغييري در حدود استانها بايستي از طريق يك قانون
سازماني به تصويب مجلسين برسد.
2ـ دستگاه و ادرات خود مختار استانها ، بايستي انتخاب شوند.
3ـ چند شهرستان مي توانند تجمع كرده و يك گروه خودمختار را درداخل استانها تشكيل
بدهند.
4ـ مجمع الجزاير و جزاير، ادارات مستقل خود را به صورت شورايي اداره خواهند كرد.
اصل142
ادارات محلي بايستي درآمد كافي براي انجام وظايف خود را داشته باشند.كسري درآمد
آنها با مشاركت دولت و جوامع خود مختار رفع خواهد شد.
اصل143
1ـ در اجراي حق خودمختاري كه در اصل2اين قانون اساسي آمده است. شهرستانهاي همجوار
كه داراي تاريخ ،فرهنگ و اقتصاد مشترك هستند مي توانند به ايجاد جوامع خودمختار با
توجه به قانون اساسي و ديگر قوانين ، بپردازد.
2ـ ابتكار روند خودمختاري بايستي از سوي نمايندگان ادارات مربوطه ذينفع آغاز
گردد. بدين صورت كه دوسوم جمعيت داراي حق رأي شهرستانها از آن حمايت نمايند. شوراي
محلي درخواست كننده ، پس از شش ماه بايستي انتخاب مذكور را انجام دهند.
3ـ در صورتي كه ابتكار خودمختاري در انتخابات رأي كافي بدست نياورد ، درخواست
مجدد خودمختاري تنها پس از گذشت 5سال ممكن است.
اصل144
مجلسين از طريق يك قانون سازماني مي توانند به دلايل منافع ملي :
الف) مجوز ايجا يك جامعه خود مختار را به شرط اينكه تنها از يك استان تشكيل شده
باشد و شرايط ذكر شده در اصل 1ـ 143 را نداشته باشد ، صادر نمايند.
ب ) مجوزايجاد يك سازمان خودمختار را براي مناطقي كه درتشكيلات ادغام نشده اند ،
صادر نمايد.
ج)روند خودمختاري ها چنانچه در اصل2ـ143آمده است را كنترل نمايند.
اصل145
1ـ ايجاد فدراسيون مابين جوامع خود مختار تحت هيچ عنواني امكان پذير نيست.
2ـ قانون ، شرايط و چگونگي انجام مناسبات در زمينه مديريت و ارائه خدمات مابين
جوامع خودمختار را معين ميسازد.توافقات همكاري مابين جوامع خودمختارنيازبه مجوز
قبلي مجلسين دارد.
اصل146
طرح سازماني جوامع خود مختار بايستي توسط پارلمان ذينفع تهيه شده و براي تصويب
نهايي به مجلسين ارائه شود.
اصل147
1ـ طرح سازماني جوامع خودمختار ، اساس مقررات جوامع خودمختار را تشكيل داده و
دولت از آن همانند مقررات حقوقي خود حمايت خواهد كرد.
2ـ طرح سازماني جوامع خود مختار بايد :
الف ) جامعه خودمختار را با ذكر قوميت مخصوص به خود معرفي نمايد.
ب ) محدوده جغرافيايي خود را مشخص سازد.
ج ) سازمانها و مؤسسات مخصوص به خود و مقر آنها را تعيين نمايد.
د ) حوزه فعاليتهاي خود را با توجه به چارچوب قانون اساسي و نحوه انتقال قدرت را
مشخص نمايد.
3ـ انجام اصلاحات در تشكيلات سازماني جوامع خود مختار تنها در موارد پيش بيني
شده درطرح آنها صورت گرفته كه درهر حال ازطريق يك قانون سازماني بايستي به تصويب
مجلسين برسد.
اصل148
اختيارات جوامع خود مختار در موارد ذيل حاصل مي شود :
· اول ـ سازماندهي مؤسسات مربوط به خود.
· دوم ـ انجام تغييرات در تقسيمات شهرستانها و دهستانهاي مربوط به خود ، در
صورتي كه شهرستانهاي مذكور مجوز آن را به جوامع داده باشند.
· سوم ـ مسكن و شهرسازي.
· چهارم ـ ايجاد آتيه عمومي در داخل جوامع خود.
· پنجم ـ راه و راه آهن . در صورتي كه توسعه آن تنها در داخل جامعه خود آنها
انجام مي گيرد.
· همچنين مي توانند به توسعه وسائل حمل و نقل بپردازند.
· ششم ـ ايجاد بنادر و فرودگاههايي كه فعاليت تجاري نداشته باشد.
· هفتم ـ كشاورزي و دامداري با توجه به مقررات كلي اقتصاد كشور.
· هشتم ـ بهره برداري از كوهستانها و جنگلها .
· نهم ـ مديريت در حفاظت از محيط زيست.
· دهم ـ انجام پروژه هاي ساخت و بهره برداري از آب.
· يازدهم ـ ماهيگيري در آبها و رودهاي داخلي .
· دوازدهم ـ برپايي نمايشگاه هاي مربوط به خود.
· سيزدهم ـ حمايت ازتوسعه اقتصادي جوامع خود با توجه به چارچوب سياستهاي
اقتصادي كشور.
· چهاردهم ـ توسعه صنايع دستي.
· پانزدهم ـ ايجاد موزه ها ، كتابخانه ها و تالارهاي موسيقي مخصوص به خود.
· شانزدهم ـ مالكيت اموال هنري مخصوص به خود.
· هفدهم ـ رشد و توسعه فرهنگي، تحقيقاتي و آموزش زبان مخصوص به جامعه خود.
هيجدهم ـ برنامه ريزي براي رشد صنعت جهانگردي.
· نوزدهم ـ برنامه ريزيهاي ورزشي براي رشد و استفاده مناسب از اوقات فراغت.
· بيستم ـ ارائه كمك هاي اجتماعي.
· بيست و يكم ـ ارائه درمان و بهداشت.
· بيست و دوم ـ نگهباني و حفاظت از ابنيه و تأسيسات.
هماهنگي و مديريت پليس محلي كه بر اساس يك قانون سازماني اختيارات و وظايف آن
معين خواهد شد.
2ـ پس از گذشت پنج سال و از طريق انجام اصلاحات در تشكيلات سازماني ، جوامع
خودمختار مي توانند اختيارات خود را در چارچوب اصل 149 قانون اساسي افزايش دهند.
اصل149
1ـ اختيارات دولت مركزي موارد ذيل را در بر مي گيرد :
· اول ـ تضمين شرايط، براي اينكه اسپانيايي ها درحقوق و وظايف يكسان باشند.
· دوم ـ امور تابعيت ، مهاجرت ، خارجيان و حق پناهندگي.
· سوم ـ روابط بين المللي
· چهارم ـ دفاع و نيروهاي مسلح
· پنجم ـ دستگاههاي قضايي
· ششم ـ امور جزايي و زندانها. احضارات قضايي بايستي به صورتي انجام گيرد كه در
محدوده وظايف جوامع خود مختار دخالت ننمايند.
· هفتم ـ قوانين كار ، به طوري كه اجراي آن بر سازمانهاي جوامع خود مختار تأثير
نگذارد.
· هشتم ـ قوانين مدني شامل مقررات حقوقي ـ مدني ، ازدواج ، ثبت احوال ، به نحوي
كه در اختيارات جوامع خود مختار دخالت ننمايند.
· نهم ـ قوانين مربوط به دارايي هاي فرهنگي و صنعتي.
· دهم ـ تجارت خارجي و قوانين گمركي و انبارداري.
· يازدهم ـ سيستم پول ، تسعير ، مقررات اعتباري ، بانكها و بيمه ها.
· دوازدهم ـ مقررات مربوط به واحد اندازه گيري ها و ساعت رسمي كشور.
· سيزدهم ـ برنامه ريزيهاي كلي اقتصادي.
· چهاردهم ـ اقتصاد و دارايي كل.
· پانزدهم ـ افزايش و هماهنگي تحقيقات علمي و فني.
· شانزدهم ـ هماهنگي امور بهداشتي و مقررات مربوط به توليدات دارايي.
· هفدهم ـ مقررات كلي بيمه هاي اجتماعي بدون دخالت در خدمات اجتماعي جوامع خود
مختار.
· هيجدهم ـ تدوين چارچوب حقوقي دستگاههاي دولتي و مقررات اجرايي آن بدون دخالت
درسازمان هاي اداري مخصوص جوامع خود مختار. تدوين قوانين مربوط به مصادره دولتي ،
قراردادها و واگذاري هاي دولتي و مشخص نمودن مسؤليتهاي دستگاههاي قضايي.
· نوزدهم ـ ماهيگيري در درياها ، بدون دخالت در اختيارات جوامع خود مختار.
· بيستم ـ كشتيراني تجاري ، پرچم كشتيها ، نورگذاري سواحل و علائم دريايي ،
بنادر و فرودگاههاي عمومي ، كنترل و حمل و نقل هوايي ، خدمات هواشناسي و شماره
گذاري هواپيماها.
· بيست و يكم ـ راه و راه آهن ، درصورتي كه توسعه آن بيش از يك جامعه خودمختار
را در بر گيرد ، حمل و نقل ، ترافيك و تردد خودروها ، مخابرات ، ارتباطات هوايي ،
زير درياييها و ارتباطات راديويي.
· بيست و دوم ـ تنظيم مقررات و تقسيم درآمدهاي حاصل از آب ، درصورتي كه آبها
دربيش از يك جامعه خودمختار جاري باشد ، تأسيسات برقي در صورتي كه انرژي مذكور از
محدوده يك جامعه خودمختار خارج شود.
· بيست و سوم ـ تنظيم مقررات كلي مربوط به محيط زيست بدون دخالت در اختيارات
جوامع خود مختار. تنظيم مقررات اساسي مربوط به كوهستانها ، جنگلها و آبزيان.
· بيست وچهارم ـ ايجاد ابنيه دولت كه چند جامعه خودمختار در آن ذينفع باشند.
بيست و پنجم ـ چارچوب كلي معادن و
انرژي
· بيست و ششم ـ چارچوب توليدات ، تجارت ، مالكيت و استفاده از سلاحها و مواد
منفجره.
· بيست و هفتم ـ مقررات كلي مطبوعات ، راديو تلويزيون و كليه وسايل ارتباط جمعي
با احترام به اختيارات جوامع خود مختار.
· بيست و هشتم ـ دفاع ازداراييهاي فرهنگي و هنري اسپانيا. حفاظت ازموزه ها ،
كتابخانه ها و بايگانيهاي ملي با احترام به اختيارات جوامع خودمختار.
· بيست و نهم ـ امنيت اجتماعي ، بدون دخالت در اختيارات پليس هاي محلي.
· سي ام ـ تنظيم شرايط اخذ ، صدور و ارزشيابي مدارك آكادميك و حرفه اي ، مقررات
مربوط به اصل 27 قانون اساسي جهت تضمين اجراي آن.
· سي و يكم ـ آمارگيري براي مقاصد دولتي.
· سي و دوم ـ انجام انتخابات سراسري جهت همه پرسي.
2ـ بدون دخالت در اختيارات جوامع خودمختار ، دولت ارائه خدمات فرهنگي را وظيفه
اصلي خود دانسته و تسهيلات لازم را برا ي ايجاد ارتباطات فرهنگي مابين جوامع خود
مختار فراهم خواهد ساخت.
3ـ اختياراتي كه به صراحت در اين قانون براي دولت مركزي ذكر نگرديده مي تواند به
جوامع خودمختار واگذار شود.درصورتيكه اينگونه اختيارات درقوانين سازماني جوامع
خودمختار نيزذكر نشده باشد ،دولت بايستي به تدوين مقررات آن بپردازد. درهر صورت
حقوق و وظايف دولت مركزي بر حقوق و وظايف دول خودمختار ارجحيت دارد.
اصل150
1ـ مجلسين مي توانند در زمينه اختيارات دولتي ، به برخي يا كليه جوامع خودمختار
تدوين مقررات قانوني را در چارچوب اصول يك قانون ، واگذار نمايد. بدون دخالت در
اختيارات ديوانها ، و در چارچوب قانون ، چگونگي كنترل مجلسين بر تدوين اينگونه
مقررات مشخص خواهد شد.
2ـ ازطريق يك قانون سازماني ،دولت مي تواند مالكيت برخي از املاك خود را به
صورتي كه قابل واگذاري باشند ،به جوامع خودمختارواگذار نمايد.قانون همچنين بايستي
چگونگي واگذاري اموال و كنترل آنها توسط دولت را معين سازد.
3ـ دولت مي تواند قوانيني را تدوين نمايد كه اختيارات واگذار شده به جوامع
خودمختار را به دليل منافع عمومي ، كاهش دهد. مجلسين بايستي با اكثريت مطلق اينگونه
لوايح قانوني را به تصويب برساند.
اصل151
1ـ درصورتي كه ابتكار خود مختاري در مدت زمان در نظر گرفته شده در اصل 2ـ 143
انجام گيرد و علاوه بر اين سه چهارم نمايندگان يا سازمان هاي مربوطه هر استان يا
حداقل اكثريت رأي دهندگان آن را تأييد نمايند ، مدت پنج ساله در نظر گرفته شده در
اصل 2 ـ 148 ضرورتي ندارد. همچنين درصورتي كه از طريق همه پرسي و رأي اكثريت مطلق
صاحبان رأي مورد تأييد قرار گيرد ، ضرورتي ندارد.
2ـ در صورت بوجود آمدن شرايط ذكر شده در بند قبلي ، آماده سازي طرح سازماني
خودمختاري به طريق ذيل مي باشد :
اول ـ دولت از نمايندگان و سناتورهاي مناطقي كه تقاضاي خودمختاري نموده اند ،
دعوت به عمل آورده تا مجمعي تشكيل داده و طرح سازماني خودمختاري را تدوين كرده و به
تصويب اكثريت مطلق برسانند.
دوم ـ پس از تصويب طرح سازماني توسط مجمع مذكور ، طرح به كميسيون قانون اساسي
كنگره ارسال خواهد شد. كميسيون در مدت دوماه با همكاري مجمع ، طرح را بررسي نموده
تا مشتركاً به توافق دست يابند.
سوم ـ اگر طرح به تصويب كميسيون و مجمع رسيد ، متن آن در مناطق مورد نظر به همه
پرسي گذارده خواهد شد.
چهارم ـ پس از همه پرسي درصورتي كه طرح سازماني به تأييد رسيد ، به مجلسين ارائه
خواهد شد.مجلسين متن طرح را در اجلاس رسمي مورد تصويب قرارداده و سپس پادشاه آن را
به عنوان قانون امضاء خواهد نمود.
پنجم ـ در صورتي كه توافق ذكرشده در بند دوم بدست نيايد ، طرح سازماني به عنوان
لايحه قانوني پس از تصويب در مجلسين در مناطق خواهان خودمختاري به همه پرسي گذاشته
مي شود.درصورت تأييد درهمه پرسي استانهاي ذينفع،مراحل بعدي اجراخواهدشد.
3ـ موضوعات چهارم و پنجم ذكر شده در بند قبلي درصورتي كه در يك يا چند استان
مورد تأييد قرار نگيرد ، مانع تأسيس جامعه خودمختار در ديگر استانها ، به نحوي كه
در قانون سازماني بند 1 اين اصل آمده است ، نخواهد شد.
اصل152
1ـ در قوانين سازماني تصويب شده به رويه اي كه در اصل قبلي ذكر شد ، نهادهاي
خودمختار بايستي بر مبناي يك مجمع قانونگذاري (پارلمان) انتخاب شده درهمه پرسي باشد
كه به تناسب جمعيت آن ،نماينده مناطق مختلف باشد.همچنين يك شوراي دولتي با اختيارات
اجرايي و اداري تشكيل شده كه رييس دولت آن توسط مجمع انتخاب شده و حكم او توسط
پادشاه توشيح مي شود.شوراي دولتي عاليترين مرجع جامعه خودمختاري مي باشد.رييس و
اعضاي شوراي دولتي در مقابل مجمع مسؤل مي باشد.يك شوراي قضايي بدون دخالت
دراختيارات شوراي عالي وظايف قضايي رادرمحدوده خود عهده دارميشود.درقوانين سازماني
خودمختاريها چگونگي و نحوه مشاركت دروظايف قضايي قيد خواهد شد.سازماندهي مذكور
بايستي بر مبناي قوانين سازماني پيش بيني شده قوه قضائيه و استقلال و وحدت قضات
صورت گيرد.بدون دخالت در موارد پيش بيني شده در اصل 123،روندهاي قضايي در مقابل
سازمان هاي قضايي خودمختار انجام شده كه سازمان داراي اختيار در مراحل اوليه قضايي
مي باشند.
2ـ پس از اينكه قوانين سازماني خودمختار به تصويب و تأييد رسيد ، تنها در مواردي
كه پيش بيني شده است يا توسط همه پرسي ، قابل اصلاح خواهند بود.
3ـ شهرستانهاي همجوار ميتوانند حوزه هاي انتخاباتي مشترك ايجاد كرده و از شخصيت
حقوقي كامل برخوردار خواهند بود.
اصل153
كنترل فعاليتهاي سازمان هاي جوامع خودمختار از طريق ذيل انجام مي گيرد :
الف)توسط ديوان قانون اساسي دررابطه با تدوين مقررات و قوانين آنها.
ب ) توسط دولت با مجوز قبلي شوراي كشور و در رابطه با اجراي اختيارات تفويض شده
در بند 2 اصل 150 .
ج ) توسط ديوان اداري در رابطه با ادارات خودمختار و مقررات آنها.
د ) توسط ديوان محاسبات در رابطه با امر اقتصادي .
اصل154
يك نماينده منتخب از جانب دولت ، مديريت ادارات دولتي در جوامع خودمختار را به
عهده داشته و به هنگام لزوم به هماهنگي با ادارات دولتي و خودمختار مي پردازد.
اصل155
1ـ اگر يك جامعه خودمختار وظايف معين شده در قانون اساسي و ديگر قوانين را انجام
ندهد و يا طوري عمل نمايد كه به شدت منافع كلي اسپانيا را در معرض خطر قرار دهد ،
دولت در مرحله اول به رييس جامعه هشدار خواهد داد. درصورتي كه به هشدار دولتي توجهي
نشود ، دولت با تصويب اكثريت مطلق آراء سنا مي تواند جامعه خودمختار را مجبور به
اجراي قوانين بنمايد تا منافع كلي كشور حفظ شود.
2ـ در اجراي اقدامات پيش بيني شده در بند قبلي ، دولت مي تواند دستورات لازم را
به كليه مسؤلين جامعه خود مختار تحميل نمايد.
اصل156
1ـ جوامع خودمختار از خودمختاري مالي براي توسعه و اجراي اختيارات خود برخوردار
خواهند بود. اين خودمختاري با توجه به اصول هماهنگي با اقتصاد كل كشور و همبستگي
مابين كليه اسپانيايي ها ، انجام مي گيرد.
2ـ جوامع خودمختار مي توانند به نمايندگي از دولت به جمع آوري ، اداره و هزينه
درآمدهاي مالياتي با توجه به قوانين بپردازند.
اصل157
1ـ درآمدهاي جوامع خودمختار عبارتند از :
الف ) ـ مالياتهايي كه جمع آوري آنها به طور كلي يا جزيي توسط دولت به آنها
واگذار شده و مشاركت در ديگر درآمدهاي دولتي.
ب ) ـ مالياتها و تعرفه هاي مخصوص به خود.
ج ) ـ درآمدهاي حاصل از صندوق دولتي كه توسط بودجه كل كشور مشخص خواهد شد.
د ) ـ درآمدهاي حاصل از منافع
اعتباري.
2ـ جوامع خودمختار به هيچ وجه نمي توانند ماليات بر املاك خارج از محدوده خود ،
وضع نمايند و يا اينكه مانعي براي آزادي جابجايي كالاها يا خدمات ايجاد نمايند.
3ـ از طريق يك قانون سازماني، چگونگي اختيارات مالي ذكر شده در بند يك ، مقررات
براي حل اختلافات و نحوه همكاري هاي مالي دولت و جوامع خودمختار در نظر گرفته خواهد
شد.
اصل158
1-در بودجه كل كشور ، با توجه به ميزان خدمات و فعاليتهايي كه هر جامعه خودمختار
براي كل كشور انجام داده است و كمك هاي اساسي براي خدمات كلي ، بودجه اي براي جوامع
خودمختار در نظر گرفته خواهد شد .
2ـ براي اصلاح عدم توازنهاي اقتصادي موجود در مناطق مختلف و ايجاد همبستگي ، يك
صندوق كمك براي سرمايه گذاري ايجاد خواهد شد كه درآمد آن توسط مجلسين مابين جوامع
خودمختار تقسيم خواهد شد.
اصل159
1ـ ديوان قانون اساسي مركب از دوازده نفر بوده كه توسط پادشاه منصوب مي شوند.
چهار نفر از آنان به پيشنهاد كنگره و با تصويب سه پنجم آراء نمايندگان ، چهار نفر
به پيشنهاد سنا و با تصويب سه پنجم آراء سناتورها ، دونفر به پيشنهاد دولت و دونفر
به پيشنهاد شوراي كل قضاييه ، مي باشد.
2ـ اعضاي ديوان قانون اساسي بايستي از ميان قضات ، دادستانها ، اساتيد دانشگاه
ها ، كارمندان عاليرتبه دولتي و وكلاي شناخته شده انتخاب شوند. اين حقوق دانان
بايستي حداقل پانزده سال سابقه كار داشته باشند.
3ـ اعضاي ديوان قانون اساسي براي 9 سال انتخاب شده و هر 3 سال ، يك سوم آنها
تعويض خواهند شد.
4ـ اعضاي ديوان قانون اساسي نمي توانند نمايندگي ، سمتهاي سياسي و اداري ،
وابستگي به احزاب يا سنديكاها ، فعاليتهاي قضايي و دادرسي و يا هرگونه فعاليت حرفه
اي و تجاري
اعضاي ديوان قانون اساسي از استقلال و آزادي مخصوص اعضاي قوه قضاييه برخوردار
خواهند بود.
5ـ اعضاي ديوان قانون اساسي مستقل بوده و نمي توان آنها را از كار بر كنار كرد.
رييس ديوان قانون اساسي توسط اعضاي آن و براي مدت سه سال انتخاب شده و توسط
پادشاه منصوب مي گردد.
اصل160
1ـاختيارات ديوان قانون اساسي سراسر كشور را دربرگرفته و عبارت است از :
الف ) اعلام مغايرت قوانين ، مقررات و احكام قضايي با قانون اساسي ، درصورت
مغايرت ، احكام قضايي كه قبلاً صادر شده باشند،اعتبار خود راازدست نخواهند داد.
ب)بررسي تجاوز به حقوق و آزاديهايي كه در اصل2ـ 53 اين قانون آمده است.
ج ) بررسي اختلافات مابين دولت و جوامع خودمختار و يا اختلاف مابين هركدام از
آنها.
د ) بررسي اختيارات ديگري كه توسط اين قانون يا قوانين سازماني ديگر به عهده آنها
گذارده شود.
2ـ دولت مي توانددر مقابل ديوان قانون اساسي از مقررات تدوين شده توسط سازمانهاي
جوامع خودمختار جلوگيري نمايد. جلوگيري مذكور موجب معلق شدن اينگونه مقررات مي
شود.ديوان قانون اساسي بايستي حداكثر تا پنج ماه اين مقررات را تأييد يا مانع اجراي
آنها شود.
اصل161
1ـ مشروعيت دارند :
الف ) رييس دولت ، مدافع ملت ، پنجاه نماينده ، پنجاه سناتور ، سازمان هاي
اجرايي جوامع خودمختار يا مجمع هاي ( پارلمانهاي ) آنها ، حق درخواست مغايرت قوانين
با قانون اساسي را از ديوان قانون اساسي دارند.
ب ) كليه اشخاص حقيقي و حقوقي ، مدافع ملت و دادستان كل حق درخواست حفاظت قانوني
را از ديوان قانون اساسي دارند.
2ـ يك قانون سازماني محق بودن و مشروعيت داشتن ديگر سازمان ها و اشخاص را براي
ارائه درخواست در موارد ديگر از قانون اساسي را معين خواهد ساخت.
اصل162
درصورتي كه يك سازمان قضايي در رويه قضايي خود احساس نمايد كه احياناً حكم صادره
اش با قانون اساسي مغايرت دارد ، مشكل را مي تواند به ديوان قانون اساسي ارجاع دهد
، وليكن رأي ديوان قانون اساسي به هيچ وجه حكم قضايي محسوب نمي شود.
اصل163
1ـ احكام ديوان قانون اساسي در بولتن رسمي دولت منتشر خواهد شد. اعتبار آن همانند
احكام قضايي مي باشد و از تاريخ نشر آن معتبر مي گردد. نمي توان در مقابل احكام
ديوان ، فرجام خواهي نمود.آراي صادره ديوان قانون اساسي مبني بر مغايت يك قانون با
قانون اساسي و يا محدود نمودن يكي ازحقوق،همگاني بوده و اجراي آن برهمه لازم است.
2ـ درصورتي كه رأي صادره اعلام مخالف ننمايد. قانون معتبر خواهد ماند.
اصل164
يك قانون سازماني ، شرايط نحوه عملكرد ، سازماندهي و رويه ارائه درخواستها را به
ديوان انون اساسي معين خواهد ساخت.
اصل165
پيشنهاد انجام اصلاحات در قانون اساسي بر مبناي پيش بيني هاي انجام شده در بندهاي
1 و 2 اصل اجراء خواهد شد.
اصل166
1ـ پيشنهادات مذكور بايستي به تصويب سه پنجم نمايندگان هريك ازمجلسين برسد.
درصورتي كه توافق مابين مجلسين حاصل نشود ،كميسيون مساوي مركب از نمايندگان و
سناتورها تشكيل خواهد شد تا متن اصلاحيه را تهيه كرده و به تصويب مجلسين برساند.
2ـ درصورتي كه مجدداً با رويه ذكرشده در بند قبلي توافق حاصل نشود و اكثريت مطلق
سناتورها به آن رأي مثبت داده باشند ، كنگره نمايندگان مي تواند با رأي اكثريت
دوسوم نمايندگان ، اصلاحيه را تصويب نمايد.
3ـ درصورت تصويب اصلاحات و درصورت درخواست يك دهم نمايندگان هريك از مجلسين ،
اصلاحيه مذكور در مدت پانزده روز پس از تصويب به همه پرسي گذارده خواهد شد.
اصل167
1ـ هنگامي كه پيشنهاد بازنگري كلي قانون اساسي شود يا بازنگري پيش عنوان ، فصل
دوم عنوان اول ، با عنوان دوم درخواست شود ، دوسوم نمايندگان هريك از مجلسين بايد
آن را تصويب نموده و مجلسين بلافاصله منحل خواهند گرديد.
2ـ مجلسين منتخب بايستي مجدداً پيشنهاد را تأييد و متن جديد قانون اساسي را تهيه
و دوسوم نمايندگانشان به آن رأي مثبت دهند.
3ـ پس از تصويب اصلاحيه قانون اساسي توسط مجلسين ، اصلاحيه مذكور براي تأييد به
همه پرسي گذارده خواهد شد.
اصل168
اصلاح قانون اساسي در زمان جنگ با موقعيت هاي ذكر شده در اصل 116 ، نمي تواند
آغاز گردد.
اصل169
پاورقي لوح قانون ـ اين شرح ضميمه بوده و ازجمله اصول قانون اساسي اسپانيامحسوب
نمي گردد.
( متتم جنبي )
اول ـ قانون اساسي به حقوق تاريخي مناطق با قوميت خاص احترام مي گذارد.
شناسايي كنوني حقوق مذكور، در چارچوب قانون اساسي و قوانين سازماني خودمختاري
انجام خواهد گرفت.
دوم ـ اعلام سن صغير بودن اشخاص كه در اصل 12، اين قانون اساسي آمده است ،
منافاتي با حقوق ويژه و آداب اقوام مذكور نخواهد داشت.
سوم ـ ترميم چارچوب اقتصادي و مالياتي مجمع الجزاير قناري ،نياز به گزارش قبلي
جامعه خودمختار قناري يا سازمان مربوطه دارد.
چهارم ـ جوامع خودمختاري كه بيش از يك دادگاه دارند ، مي توانند آنها را حفظ
نموده و اختيارات را بين آنها تقسيم نمايند. اين تقسيم بندي بايستي با توجه به
قانون سازماني قوه قضاييه و وحدت استقلال آن انجام گيرد.
(متمم موقت )
اول ـ مناطقي كه داراي خودمختاري موقت هستند ، مي توانند با تصويب اكثريت مطلق
سازمانهاي مربوطه ابتكار طرح خودمختاري ذكر شده در بند 2 اصل 142 را كه به
نمايندگان شهرستانها يا سازمانهاي مربوطه واگذار شده ، آغاز نمايند.
دوم ـ مناطقي كه قبلاً طرحهاي سازماني خودمختاري را تهيه نموده اند مي توانند پس
از اعتبار يافتن اين قانون به طرق پيش بيني شده در بند 2 اصل 148 عمل نموده و آن را
پس از تصويب اكثريت مطلق به اطلاع دولت برسانند ، طرح سازماني خودمختاري با توجه به
اصل 2 ـ 151 توسط سازمان مربوطه تهيه خواهد شد.
سوم ـ ابتكار روند خودمختاري واگذارشده به گروه هاي محلي و اعضايش چنانچه در بند
2 اصل 143 آمده است ، تا برگزاري اولين انتخابات محلي پيش بيني شده در اين قانون به
تعويق مي افتد.
چهارم : درخصوص ناوارا و به دليل عدم اطلاع از الحاق به شوراي كل باسك و يا
درخواست خودمختاري ، به جاي اجراي قانون تدوين شده در اصل 143 قانون اساسي ، ابتكار
روند خودمختاري به سازمان قومي مربوطه واگذار مي شود. سازمان مذكور تصميم نهايي را
گرفته و نتيجه آن به همه پرسي گذارده خواهد شد.درصورتي كه تصميم مذكور رأي كافي
بدست نياورد ، تنها درخواست مجدد آن از مدت زمان در نظر گرفته شده در اصل 3 ـ 143
امكان پذير است.
پنجم ـ شهروندان ساوتا و مليا در صورت تمايل مي توانند ، جوامع خودمختار تشكيل
دهند. باتوجه به اصل 144، از طريق يك قانون سازماني ومجوز مجلسين، اعضاي شهرداريهاي
اين دو شهر مي توانند ابتكار روند خودمختاري را آغاز نمايند.
ششم ـ در صورتي كه چند طرح سازماني خودمختاري به كميسيون قانون اساسي كنگره
ارائه شود ، درخواستها بر اساس نوبت بررسي خواهد شد و مدت زمان دوماه پيش بيني شده
در اصل 151، از زماني آغاز خواهد شد كه كميسيون آن را تحت بررسي قرار دهد.
هفتم ـ سازمان هاي موقت خودمختار ، در اين صورت منحل خواهند گرديد :
الف) پس از تأسيس سازمانهاي پيش بيني شده در طرح هاي سازماني خودمختاري.
ب ) درشرايطي كه يقين شود طرح خودمختاري به دليل عدم مطابقت با اصل 143، به
تصويب نخواهد رسيد.
ج ) درصورتي كه سازمان موقت پس از سه سال ، حق خود را به مرحله اجراء نگذارد.
هشتم :
1ـ مجلسيني كه اين قانون اساسي را تصويب نموده اند پس از اعتبار يافتن آن
اختيارات و وظايف ذكر شده در قانون اساسي را به عهده خواهند گرفت . مدت نمايندگي
اين مجلسين حداكثر تا تاريخ 15 ژوان 1981 پايان خواهد گرفت.
2ـ باتوجه به موارد ذكر شده در اصل 99 ، از آنجايي كه احياناً تصويب نهايي اين
قانون به درازا كشد،مدت سي روز براي اجراي اصل مذكور درنظر گرفته خواهد شد.
در اين مدت رييس دولت فعلي اختيارات و وظايف ذكر شده در اين قانون اساسي را عهده
دار خواهد بود. وي مي تواند از اختيارات شناخته شده در اصل 115 استفاده نموده يا با
ارائه استعفاء راه را براي اجراي اصل 99 هموار سازد كه در نتيجه پيش بيني هاي انجام
شده در بند 2 اصل 101 ، اجراء خواهد گرديد.
3ـ درصورت انحلال مجلسين ، براساس پيش بيني هاي انجام شده در اصل 115 و درصورتي
كه موارد قانوني ذكرشده در اصول 68 و 69 هنوز اجراء نگرديده شده باشد ، مقررات قبلي
انتخاباتي معتبر خواهند بود. به استثناي موارد پيش بيني شده در حرف بند يك اصل 70
قانون اساسي و سن رأي دهندگان ، كه در اصل 3ـ 69 پيش بيني شده است.
نهم ـ پس از سه سال از انتخابات اولين اعضاء ديوان قانون اساسي ، چهار نفر از
اعضاي آن به حكم قرعه جايگزين خواهند شد. اين اعضاء از ميان دو پيشنهاد دولت و دو
پيشنهاد شوراي كل قوه قضائيه خواهند بود. پس از گذشت سه سال ديگر چهار نفر بعدي از
ميان پيشنهادات مجلسين جايگزين خواهند شد. پس از آن پيشنهادات بر مبناي پيش بيني
هاي انجام شده در بند 3 اصل 159 ، ادامه مي يابد.
( متمم لغو كننده )
1ـ قانون شماره 1 مورخ 4 ژانويه 1977 در مورد اصلاحات سياسي ، قانون جنبش هاي
ملي مورخ 17 مي 1958 ، قانون اقوام اسپانيايي مورخ 17 ژوئيه 1945 ، قانون كار مورخ
9 مارس 1938 ، قانون مجلسين مورخ 17 ژوئيه 1942 ، قانون جانشيني رييس كشور مورخ 26
ژوئيه 1947 و اصلاحيه منضم به آن مورخ 10 ژانويه 1967 و همه پرسي ملي مورخ 22 اكتبر
1945 ، لغو مي شوند.
2ـ درصورتي كه بتوان اعتبار برخي از قوانين را حفظ كرد ، اعتبار قانون 25 اكتبر
1839 كه استانهاي آلاوا ، گويي پوت كوآ و ويتكايا را تحت تأثير قرار مي دهد. براي
هميشه لغو مي شود. اعتبار قانون 21 ژوئيه 1867 نيز براي هميشه لغو مي شود.
3ـ همچنين اعتبار كليه قوانين و مقرراتي كه مغاير اين قانون شناخته شوند ، لغو
مي شود.
( متمم پاياني )
اين قانون پس از انتشار متن رسمي آن در بولتن رسمي دولت اعتبار مي يابد. همچنين
به زبانهاي ديگر اسپانيا منتشر خواهد شد.
|