New Page 1
آموزش ابتدايي
ساختارآموزشي
طول دوره آموزش ابتدايي6سال است که ازسن 7سالگي آغاز گرديده و تا سن12سالگي به
طول مي انجامد. اين مقطع آموزشي در زمره آموزش رسمي بوده وگذراندن آن براي افراد
اجباري است. هر جلسه پايه هاي1 و 2 تحصيلي مدت زمان 30 دقيقه به طول مي
انجامد.زمان كلاس درپايه هاي 3 تا 6نيز40دقيقه براي هرجلسه است.طبق آمارسال
1994،نسبت معلمين به دانش آموزان به ميزان 1/22است.نرخ افت تحصيلي نيز 2/3
درصد است. طبق آمارسال 1993،پوشش تحصيلي به ميزان 1/92 درصد مي باشد.
تعداد كل معلمان
|
تعداد كل ثبت نامي
|
تعدادمدارس
|
سال تحصيلي
|
1136907
|
16348376
|
147066
|
1990
|
1141032
|
26325701
|
147683
|
1991
|
1153816
|
26339995
|
148257
|
1992
|
1172523
|
26319852
|
148942
|
1993
|
1172640
|
26200023
|
149464
|
1994
|
سياستهاي آموزشي
دسترسي همگاني به آموزش ابتدايي تا سال 2000
آموزش پايه، در كشور اندونزي از طريق دو كانال راهبري ميشود، از طريق مدرسه يا
آموزش رسمي يا آموزش غير رسمي. آموزش پايه 9 ساله شامل 6 سال آموزش ابتدايي و 3 سال
آموزش راهنمايي ميباشد. حال آنكه آموزش پايه در خارج از مدرسه از طريق گروههاي
آموزشي بستة A(Packet A)كه مشابه با آموزش ابتدايي است، و بستة B(Packet B) كه
مشابه با آموزش راهنمايي ميباشد، راهبري ميشود.
علاوه براينها، جوامعي كه ازطرف دولت حمايت ميشوند،مدارس اسلامي راهبري
مسلمانان تدارك ديدهاند.اين مدارس نيز طرفدار آموزش پاية اجباري 9ساله هستند.
برنامه هاي آموزشي
برنامه هاي آموزش ابتدايي به منظور ايجاد فرصتي برابر براي آموزش و اصلاح و
بهبود وضع كيفي آموزش و پرورش ميباشد. هدف از توسعة دسترسي برابر به آموزش يا به
آماده كردن كودكان 7 تا 15سال، براي ورود به آموزش پاية 9 ساله ميباشد.حال آن كه
هدف از ارتقاء سطح كيفي آموزش پايه، افزايش دستاوردهاي دانش آموزي بر طبق استاندارد
برنامة آموزشي ملي است. اميد است كه فارغ التحصيلان مقطع آموزشي پايه، شناخت و
مهارتهاي لازم براي تحصيلات بيشتر يا براي خدمت كردن به جامعه را كسب كنند توسعة
دسترسي به آموزش پايه از طريق آموزش پايه 9سالة همگاني و با استفاده از انواع
طرحهاي متداول به اجرا در ميآيد. در مقطع ابتدايي از طرحهاي زير استفاده ميشود:
آموزش ابتدايي متداول، مدارس كوتاه مدت، مدرسة PAMONG، غير مداول مدارس ابتدايي
مختلط مدرسه ابتدايي(آموزش ابتدايي اسلامي)Pondok Pesantrem,(Madrasah
Lbtidaiyah)(مدرسه غير رسمي اسلامي)، مدارس ابتدايي براي معلولين، گرو، آموزش ردة
A. حال آن كه در مقطع راهنمايي(SLTP) از طرحهاي زير استفاده ميشود، مدارس راهنمايي
متداول، مدارس راهنمايي كوتاه مدت، مدارس راهنمايي عمومي، MTS، مدارس راهنمايي
مختلط، مدرسة ثانويه(Madrasah Tsanawiyah)(مدارس راهنمايي اسلامي)، Pondok
Pesantrem(آموزش غير رسمي اسلامي)، مدارس راهنمايي براي معلولين، گروهي آموزشي ردة
B. اميد است با ارائة طرحهاي گوناگون، دانش آموزان اين امكان را داشته باشند تا
متناسب با شرايط مدرسة مورد نظر را خود را انتخاب كنند. اميد آن ميرود كه بتوان
كلية دانش آموزان مقطع 7 تا 15 سال را در آموزش پايه9 ساله پذيرفت.
از جمله مهمترين برنامه هاي آموزشي مراکز آموزش ابتدايي ميتوان از موارد ذيل نام
برد :
پنكاسيلا
علوم مذهبي
آموزش مدني
زبان اندونزيايي
خواندن و نوشتن
رياضيات
معرفي علوم و تكنولوژي
جغرافيا
تاريخ ملي
صنايع دستي و هنر
ورزش و تربيت بدني
رسم
زبان انگليسي
اطلاعات محلي
تعداد ساعت هفتگي بر مبناي پايه هاي تحصيلي
پايه 6
|
پايه 5
|
پايه 4
|
پايه 3
|
پايه 2
|
پايه 1
|
موضوعات درسي
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
آموزش پنكاسيلا
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
علوم ديني
|
8
|
8
|
8
|
10
|
10
|
10
|
زبان اندونزيايي
|
8
|
8
|
8
|
10
|
10
|
10
|
رياضيات
|
6
|
6
|
6
|
3
|
-
|
-
|
علوم
|
5
|
5
|
5
|
3
|
-
|
-
|
علوم اجتماعي
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
صنايع دستي و هنر
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
2
|
بهداشت وورزش
|
-
|
-
|
-
|
-
|
-
|
-
|
زبان انگليسي
|
7
|
7
|
5
|
4
|
2
|
2
|
مطالب محلي
|
42
|
42
|
40
|
38
|
30
|
30
|
جمع جلسات
|
اهداف آموزشي
هدف آموزش ابتدايي اين است كه علاوه بر آماده كردن دانش آموزان براي ورود به
مقطع آموزش براي ادامة تحصيلات بالاتر، مهارتهايي اساسي در اختيار آنها قرار دهد تا
به عنوان شهروندان و افراد جامعه و همچنين به عنوان انسان آنها نيز بتوانندبه
پيشرفتهايي در زندگي نائل شوند.از جمله ديگر اهداف ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود
:
رشد زندگي كودكان بصورت انفرادي،به عنوان عضوي ازجامعه ،به عنوان شهروند و عضوي
از جامعه بشري
آماده ساختن آنان براي اينكه به مطالعات خود طي دوره متوسطه ادامه دهند .
توسعه آموزشي
براي حمايت از توسعه و دسترسي برابر به آموزش پايه در مقطع ابتدايي طرحهاي زير
به اجرا در آمده است:
1) بناي ساختمانهاي جديد براي مدارس ابتدايي(UGB)، كلاسهاي جديد(BKB) براي
مدارس ابتدايي Inti، مدارس ابتدايي Inpres(آموزش مربوط رئيس جمهوري)، I dan SD
Inpres II، مدارس ابتدايي با يك معلم و همچنين ساختن خانههايي براي مديران مدارس
ابتدايي؛
2) نوسازي مدارس ابتدايي و توسعة كلاسهاي جديد
3) مساعدت مدارس ابتدايي در مناطق فقير نشين، حمايت از ردههاي آموزشي(Iearning
packages)، ياري رساندن به مدارس ابتدايي در مناطق دور، افزايش ريشهكن كردن
بيسوادي در ميان كودكاني كه مقطع سن تحصيلي رسيدهاند، توسعة خدمات اجتماعي از طريق
تفاهم قسمت به قسمت براي مدارس ابتدايي كوتاه مدت، اعلان و رهبري همگاني كردن آموزش
پايه 9
ساله، تشكيل كلاسهاي ويژهاي از طريق معلمهاي مهمان.
لازم به ذکر است که بهبود كيفيت مدارس ابتدايي از طريق برنامههاي زير دنبال
ميگردد :
1- حمايت از مدارس
2- تربيت معلمان متخصص و بالا بردن كارآيي آنها، كارآمدتر كردن برنامة آموزشي
1994 براي معلمان، رؤسا و مديران مدارس، كارآمدتر كردن گروه آموزشي معلمان(KKG)،
رؤساي گروه آموزشي مدارس(KKKS)، گروههاي آموزشي مديران(KKPS)؛ بالا بردن ظرفيت
منطقهاي آموزش براي معلمان و ديگر كاركنان آموزش؛ ارتقاء دادن به مهارتهاي خواندن،
نوشتن و حساب كردن، اجراي نظارت و راهبري فني، ادارة مدارس و مراحل يادگيري و
آموزش، كارآمدتر كردن معلمان خصوصي، بالا بردن كارآيي معلمان براي دانش آموزان كند،
بالا بردن مشاركت اجتماعي، بالا بردن سطح جامعه پذيري برنامههاي اجرايي مدارس
ابتدايي، كارآمدتر كردن مديريت كتابخانهها، آموزش خلاصه نويسي، مشاوره و كمك
هزينههاي تحصيلي.
3- تهية بورس و كمك هزينة تحصيل براي مخارج عمل مدارس.
4- تهيه راهنماييهاي اجرايي برنامة آموزشي مدارس ابتدايي، كتابهاي راهنمايي بخش
به بخش براي مدارس اجتماعي،كتاب راهنمايي روشها و تكنيكهاي موضوعات اصلي، كتاب
راهنمايي مرجع براي بهبود كيفي مدارس ابتدايي و كتابهايي دربارة مراحل يادگيري و
آموزش و كتابخانه؛
5- تهيه ابزار كمک آموزشي سمعي و بصري و اسباب و اثاثيه مدارس ابتدايي و تجهيزات
مدرسهاي
6- ساختن كتابخانه در مدارس و تدارك وسائل ارتباط جمعي آموزشي
7- رفابتهاي تحصيلي در سطح ملي و مقدار ورودي در برنامههاي آموزشي
نسبت معلمين به دانش آموزان
نسبت معلمين به دانش آموزان به عنوان وسيله اي براي سنجش ميزان بكارگيري منابع
انساني ، يعني معلمان ، در رابطه با جمعيت دانش آموزان استفاده مي شود.درمواقع
خاص،از آن براي تعيين سطح توانايي معلمان در مدارس نيز استفاده مي شود و همچنين به
عنوان وسيله اي براي توزيع مازاد معلمان درمدارس خاصي كه نياز به معلمان متخصص در
موضوعات مورد نياز شان دارند نيز بكار مي رود .
در مقطع ابتدايي ، روند نسبت معلم به دانش آموز يكسان باقي مانده است.درسال
1990نسبت معلم به دانش آموز ،نسبت 23 به يك بود كه رقم ايده آلي در مقطع ابتدايي
محسوب مي شود. اين نسبت در3سال بعد از آن همچنان به همان شكل باقي مانده و در
سال 1993 كاهش يافته به نسبت 22 به يك رسيد و تا سال 1998 به همان شكل باقي ماند.
تصور مي رود كه در سالهاي 2000 – 1999نسبت معلم به دانش آموز به 23 به يك خواهد
رسيد در سال 1990 و 1992 نسبت نسبت معلم به دانش آموز در مقطع ابتدايي ، مدارس
دولتي ، خدود 24 به يك بود.در سال 1993 اين رقم كاهش يافت و به 23 به1 رسيد و تا
سال 1996به همان اندازه باقي مانده است.در سال 1998 اين رقم كاهش يافت و به 23 به
يك رسيد و تا سال 1996 به همان اندازه باقي مانده در سال 1998 اين رقم كاهش يافت و
به 22 به يك رسيد.
اينطور تصور مي گرددكه اين رقم درسالهاي 2000 – 1999 به 23 به يك برسد .در مدارس
خصوصي مقطع ابتدايي، نسبت معلم به دانش آموز روندي مشابه با مدارس دولتي نشان مي
دهد
افت تحصيلي
ميزان ردي ، سطح كارائي داخلي مدارس خاص را در تهيه خدمات آموزشي براي دانش
آموزان را نشان مي دهد.نسبت ردي در مقطع ابتدايي هم در مدارس خصوصي و هم دولتي در
دهه گذشته كاهش داشته است ، در سال 1990 نسبت ردي مدارس ابتدايي در تمام كلاسها به
66/9 درصد رسيد .در سال 1995 اين رقم به 18/7 درصد كاهش يافت و اين كاهش ادامه داشت
تا در سال 1998 به 69/6 درصد رسيد . اينطور تصور مي رو د كه نسبت ردي مدارس ابتدايي
دولتي درسال 2000 كاهش يابد و47/6درصد رسيد.روندي مشابه براي دانش آموزان مدارس
خصوصي در مقطع ابتدايي رخ داد. در سال 1990 نسبت ردي مدارس خصوصي در مقاطع ابتدايي
34/8 درصد بود كه در مقايسه با مدارس دولتي كمتر بود اين رقم درسال 1995،كاهش يافت
و به %77/5 رسيد و در سال 1998 به 64/5 درصد رسيد و نسبت ردي دانش آموزان در مقطع
ابتدائي مدارس خصوصي در سال 2000 تا سقف 21/6 درصد برآورد مي شود.
ارتقاء تحصيلي
نسبت تداوم شاخصي است كه براي سنجش تعداد دانش آموزاني كه در مقطع ابتدايي تا
كلاس پنجم و در مقطع راهنمايي تا كلاس دوم را به طور پيوسته پشت سر مي گذارند
و نسبت تداوم در مقطع ابتدايي افزايش را در دهه اول 1990 نشان مي دهد كه تا سالهاي
اخير همچنان ثابت باقي مي ماند.در سال 1990 نسبت تداوم در مقطع ابتدايي به 84 درصد
رسيد و در سال 1994 افزايش يافته و به 4/90 درصد رسيد . اين رقم همان روند را تا
سال 1998 نشان داد و اينطور تصور مي شود كا تا سال 2000 باقي بماند . اگر نقطه نظر
وجهه و رتبه مدرسه به مساله نگاه كنيم نسبت تداوم دانش آموزان مقطع ابتدايي طي 10
سال گذشته تا 6 درصد افزايش داشته است . در سال 1990 نسبت تداوم دانش آموزان
مدارس ابتدائي به 4/84 درصد رسيد و در سال 1994 افزايش پيدا كرد و به 91 درصد رسيد
. اين رقم همچنان تا سال 1998 همچنان در همان درصد 90 باقي ماند كه براي سال 2000
اينطور برآورد مي شود كه اين رقم افزايش يافته به 2/91 درصد برسد روند نسبت تداوم
دانش آموزان بي ثباتي زيادي را نشان داده است . در سال 1990 ، نسبت تداوم دانش
آموزان مدارس خصوصي در مقطع ابتدايي به 5/84 درصد رسيد و در سال 1991 افزايش يافته
به 5/93 درصد رسيد در سالهاي بعد اين ميزان كاهش يافته به 7/83 درصد در سال 1995و
4/85 درصد در سال 1998 رسيد.براي سال 2000 اين روند به همين صورت تخمين زده مي شود.
ضريب كارآيي
ضريب كارايي يا كارآي دروني آموزش ابتدايي مشخص كننده درصد دانش آموزاني است كه
مقطع ابتدايي را تكميل كرده اند.كارايي دروني مشخص شده درمقطع ابتدايي11درصد مي
باشد.درسال 1990 كار آيي دروني مشخص شده در مقطع ابتدايي74درصد در سطح ملي بوده است
كه اين رقم در سال 1996افزايش يافته به84 درصد رسيد برآورد اين رقم براي سال 2000 ،
85درصد مي باشد.اگر اين مسئله را از لحاظ وجه مدرسه اي مورد بررسي قرار دهيم
،خواهيم ديد كه ضريب كارايي مدارس خصوصي ودولتي درمقطع ابتدايي شكل يكساني رانشان
ميدهد.
درسال 1990ضريب كارآيي مدارس دولتي در مقطع ابتدايي به74درصد رسيد و درسال 1994
افزايش پيدا كرده و به91درصد رسيد اين رقم بطور پيوسته افزايش پيدا كرد و درسال
1998 به 84 درصد رسيد و تا سال 2000 همچنان يكسان باقي خواهد ماند.ضريب كارآيي
مدارس خصوصي در مقطع ابتدايي در سال 1990 تنها به75درصد مي رسيد و درسال 1994
افزايش يافته به 81 درصد رسيد.اين رقم در سال بعد كاهش يافته به78 درصد رسيد و در
سال 1996 افزايش دوباره پيدا كرده به 82 درصد رسيد و در سال بعد نيز همچنان يكسان
باقي ماند.اينطور برآورد مي شود كه اين رقم در سال 2000 افزايش پيدا كرده و به %83
درصد برسد .
معضلات آموزشي
از آغاز همگاني كردن آموزش ابتدائي در سال 1984، و به دنبال آن، همگاني شدن
آموزش پايه 9 سال در سال 1984 و يك دهه بعد از آن، تا كنون، يك سري مشكلاتي در مقطع
آموزش ابتدائي از اين عوامل اقتصادي، فرهنگي اجتماعي و جغرافيايي ايجاد شده كه در
گذشته كاملاً به آن توجه ميكردند. اين مشكلات را ميتوان در پنج گروه اساسي كه در
زير آمده است طبقهبندي كرد:
كمك ناكافي به دانشآموزان مقطع راهنمايي، به خصوص درمناطق فقيرنشين، روستايي
و دور افتاده و مناطق واقع در جزاير
ميزان بالاي ترك تحصيل كردگان مقطع ابتدايي(919000طي سال 1998)ومقطع راهنمايي
( 643000) و ميزان مردودين
كيفيت پايين آموزش ابتدايي، كه از طريقGenuine Ebtanas Value (NEM) به عنوان يكي
از
شاخصهاي كيفي آموزشي، مورد ارزيابي قرار ميگيرد؛
مشاركت محدود جامعه در حمايت از آموزش اجباري به دليل محدوديتهاي جغرافيايي،
اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي
مشاركت آموزش اجباري در سطوح منطقهاي(استاني، حوزهاي، و حوزههاي فرعي) زياد
چشمگير نيست؛
|