امروزه كنفدراسيون سوئيس شامل 26 ايالت است كه ميتواند بعنوان دولتهاي خودمختار
مورد توجه قرار گرفته شود.مخصوصاً درزمينه امورات آموزشي و فرهنگي، هر ايالت مستقل
و خودمسئوليت است.وزارتهاي ايالتي آموزشي بزرگترين موسسان مديريت آموزش هستند. بنابراين،
سوئيس يك وزارت آموزش مركزي و درنتيجه سيستم آموزش كلي ندارد، اما از26 سازمان آموزشي
مختلف برخوردارست.برخي قسمتها، بطور گسترده از يكديگر متفاوت هستند اما آنها همگي يك
شرايط اساسي و بنيادي بطور معمول دارند.
هر كودك، نرمال يا معلول مجبور است از سن7تا 15 يا 16 سالگي در مدرسه حضور داشته
باشد.طبق آمارسال تحصيلي94/1993،ميانگين 6/4 درصد ازتمامي دانش آموزان معلول بابرنامهي
آموزشي خاص به آموزش درمراكزآموزش استثنايي مبادرت نموده اند.
همچنين اين درصد شامل دانش آموزاني با ناتوانيهاي يادگيري است با بينظميهاي رفتاري
يا در بعضي ايالات دانش آموزاني با زبان مادري، كه بطور اصلي در كلاسهاي استثنايي خودكفا
آموزش داده شدند. همچنين اين كلاسها بخشي ازسيستم آموزش عمومي هستند براي اينكه وزراء
ايالتي آموزشي مسئول هستند.بخشي ازدانش آموزان با اختلال درصحبت، بچههايي با عيب و
نقص بينائي و شنوايي،جسمي و چندمعلوليتي با اختلال رفتاري شديد و با عقبافتادگي ذهني
درمدارس مسكوني آموزش داده ميشوند. اين موسسات بطور مستقيم در ارتباط با وزراء ايالتي
آموزش نيستند و آنها بطور گسترده توسط نهادهاي فدرال تامين اعتبار مي گردند. براي درك
بيشتر از موضوعات دنبال شده، دو حقيقت مهم وجود دارد:
از يك طرف، موسسه آموزشي سوئيس تا حدي با 26 وزارت آموزش تمركز زدا شد. برخلاف تلاشهاي
گوناگون جهت رسيدن به حداقل همكاري ميان ايالتها، در سطح ملي هيچ نظم قانوني در ارتباط
با تكميل در مدارس معمولي وجود ندارد. بنابراين همه هدايت رسمي و نه نظرات ملي براي
تكميل فرد ناتوان بغير از يك پيشنهاد كه در تاريخ 1985 ارائه شد، وجود ندارد كه آن
هم به سختي مورد توجه قرار گرفت.
درسوئيس، وزراء ايالتي آموزش مسئول تكميل سطح تواناييهاي معلولين در سطح ايالتي
هستند، گرايش افزايش به سمت تكميل ميتوانسته تا چند سال پيش مورد مشاهده واقع شود.
چندين ايالت در تكاپو براي تكميل آموزش استثنايي در سيستم آموزش معمولي هستند.
ازطرف ديگر اداره فدرال بيمه معلولين اهميت بالايي براي پيشرفت معلولين در سوئيس
قائل است.بيشترين دانش آموزان با نيازهاي آموزش استثنايي در كلاسهاي معمولي، بچههايي
با نقص زباني و صحبت كردن هستند. صحبت كردن در مورد اين مقوله از دانش آموزان، مناسبتر
خواهد بود كه به سياست جدا نكردن و نداشتن تبعيض بجاي تلفيق تاكيد نمود. برخلاف نيازهاي
درماني مخصوص براي آنها اين دانشآموزان هرگز بطور اتوماتيك جداسازي نشدهاند.تنها
5 تا 10درصد از بچهها با اختلالات زباني وكلامي به مدرسه استثنايي بازگشت داده نشدند.
اما در بيشترين مواقع، اختلالات زباني و كلامي از دانش آموزان جدا شده مشكل اولين آنها
نيستند، بعلاوه آنها از اختلالات رفتاري و يا مشكلات يادگيري رنج ميبرند. دركشور سوئيس،
دانش آموزان با اختلالات زباني و گفتاري پيچيده جدا نشدهاند. بعلت اينكه سيستم آموزشي
عمومي ميتواند يك شبكه انبوه از حمايتهاي آموزش استثنايي آماده كند.پيشرفت قابل درك
به سمت انتخاب كردن ناتوانمندان ميتواند در زمينه مشكلات يادگيري مشاهده شود.درحدود
12 سال پيش، دانش آموزان با مشكلات يادگيري توانستند در كلاسهاي معمولي براي يكبار
باقي بمانند.آموزش بر پايه برنامه آموزشي منظم بود و آنها همياري و همكاري خاصي توسط
معلمين حامي كسب كردند.درحال حاضر، بطور تخميني 300 مدرسه سوئيسي درخصوص اين نوع تلفيق
تمرين ميكنند.درحدود 8 تا 12درصد از همه دانش آموزان با مشكلات يادگيري در كلاسهاي
معمولي تلفيق شدند. بنظر ميرسد كه اين سهميه پايين باشد اما با توجه به استانداردهاي
سوئيس ميتواند به عنوان نسبت بالايي مورد توجه واقع شود.دانش آموزان با زبان مادري
خارجي دركلاسهاي معمولي دربيشتر ايالات سوئيس حضوردارند.معمولاً آنها حمايت خاصي براي
بهبود اطلاعات از زبان آموزشي استاندارد گرفتند. چندين ايالت پر جمعيت، كلاسهاي استثنايي
براي اين دانش آموزان برپا كردند كه در تلفيق آنها با كلاسهاي معمولي به اندازه ممكن
كمك ميكنند. اما برخلاف اين تمايلات تلفيق، آمارهاي رشد تعدادي از دانش آموزان را
با زبان مادري خارجي در كلاسهاي استثنايي نشان ميدهد.دانشآموزان با معلوليت جسمي،
با اختلال بينايي و شنيداري در يك مقياس كوچك گنجانده شدند. دو پيش شرط حياتي براي
مكان افراد ناتوان وجود دارد:
از يك طرف، اين دانش آموزان مجبور هستند استاندارد آموزشي را از كلاسهايشان بدون
اختلاف از برنامهي آموزشي منظم كسب كنند. ازطرف ديگر، مدارس مجبور هستند حمايت درماني
لازم در قضيه آنها در دسترس قرار دهد.بعضي مدارس استثنايي تعرض گرفته اند. آنها شروع
به آماده كردن حمايت براي دانش آموزان با نيازهاي آموزشي ويزه ميكنند، كساني كه در
مدارس معمولي حضور دارند. براي نمونه كارمندان مدارس استثنايي چندين كودك معلول ذهني
را حمايت ميكنند كه در كودكستان منطقه مسكوني آنها حضور دارند.
ساختارهاي مالي ناتوانمند در سوئيس در ديد سياست جداسازي و تبعيض متوقف شده است.
برخلاف هواداران براي تكميل، مدارس استثنايي ميتوانند در يك سالن مناسب مطمئن
باشند. بيشترين حد و مرزهاي راهنمايان مدارس استثنايي ميتوانند درافتخارحمايت
از سياستگذاران مردمي و ديگر شخصيتهاي شناخته شده ازاهميت ايالتيومنطقهايبه
حساب آيد.