Untitled Document
معضلات آموزشي
ازجمله عمده ترين معضلات آموزشي كشور لهستان ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
. عدم تناسب بين پيشرفت تحصيلي مناطق شهري در مقايسه با مناطق روستايي
. كاهش بودجه عمومي آموزش
. عدم توانايي دولتهاي خود مختار محلي درجبران كاهش سرمايه وبودجه ايالتي
. عدم دسترسي كليه مدارس كشور به ابزارهاي آموزشي و وسايل آزمايشگاهي
اصلاحات اساسي
تغييردرسيستم سياسي باتغيير وتحولات اقتصادي واجتماعي همراه است كه اين تغييرات
ازسال 1989به وقوع پيوسته است وسبب گرديده عقب ماندگي فرهنگي رخ دهد.عدم تناسب بين
شرايط و استانداردهاي زندگي مردم درمناطق روستايي ومناطق شهري بزرگ كاملاًمشهوراست
.7/14ميليون نفردرمناطق روستايي ساكن هستند (يعني %38ازكل جمعيت لهستان )غيرازاين
افراد درحدود11560 لهستاني نيز(9/29%كل جمعيت )زمين يامزرعهاي باوسعت بيش از
1/0هكتاردارند.
خانوادههاي 5نفره وبيشتردرحدود 2/12%ازكل جمعيت شهري راتشكيل ميدهند درصورتي
كه اين ميزان درمناطق روستايي به 7/92%ميرسد.درخانة كشاورزان بطور متوسط بيش از
4نفر زندگي ميكنند نسبت كودكان بالاي 14سال نيزدراين مناطق روستايي بسيار بالاست
وبطور متوسط 1/24% گزارش شده است.
همين شاخص براي شهرهاي بزرگ %8/19است .3/4ميليون نفردربخش كشاورزي مشغول بكارند
كه 28%كل كارمندان راتشكيل ميدهد(23نفراز هر100نفر)
دركشورهاي عضواتحاديه اروپا كاركنان بخش كشاورزي بطورمتوسط از5%فراتر
نميرود.غيراز 2/8ميليون نفري كه زارع شخصي دارند %8/77ازافراد نيز برروي مزارع
ديگران كارميكنند كه اين مزارع وسعتي بيش از10هكتارندارد .
. مدرسه به عنوان يك مركز توسعة محلي چند منظوره
براي پيشرفت فرهنگي واجتماعي درروستاهاي لهستان توسعة آموزشي مناطق روستايي امري
اجتنابناپذير است .باتوجه به اين مطلب توسعة فعاليتهاي مدارس ومؤسسات محلي اهميت
حياتي پيداميكند.سرمايه گذاريهاي پيشنهادي ازقبيل بودجة آموزشي مناطق
روستايي(rural education bonus)بسيار مؤثروكمك كننده است.نرخ رشددربخش كشاورزي
وغذايي تاحدزيادي به كيفيت بالاتر آموزش وسرويس هاي اجتماعي وهمچنين بهبودابزاري
وفراساختاري روستاهابستگي دارد.شايد دراينصورت استانداردهاي زندگي درروستاهابهبود
يابد.تعدادزيادي ازكاركنان بخش كشاورزي براي ادامة تحصيل درمحيطهاي روستايي
فراخوانده شدند. پيشرفت چرخهاي وكسب مهارتهاي جديد ممكن است سبب شود فرد ازيك شغل
ديگر روي آورد وبدين ترتيب فرصتهاي شغلي زيادي پديد خواهد آمد(بعنوان مثال باسرويس
دهي وخدمات به كشاورزي وجوامع روستايي محلي )
بنابراين لازم است ازپتانسيلهاي موجود مدارس محلي درجهت كسب مهارتهاي ابزاري
فردي وسازماني بهره برد.
. پررنگ نمودن نقش مهدكودكهاي روستايي درايجاد فرصتهاي آموزشي برابر
توجه ويژهاي به نگهداري دراوايل كودكي ونيزتوسعة فعاليتها باهدف ايجاد فرصتهاي
آموزشي يكسان براي كودكان روستايي مبذول خواهدشد.
شبكة مهدكودكهاي روستايي عمدتاًازمؤسسات 1يا2رتبهاي وكلاسهاي پيش ازمدرسة مدارس
ابتداييي تشكيل يافته است.
درحدود%50ازكودكاني كه ازآموزش پيش ازمدرسه درروستاهابهره ميبرند(درمقايسه
با8%درمناطق شهري )دركلاس صفر (zero class)(كه يك دورة آمادهسازي يكساله جهت
فراگيري مهارتهاي خواندن ورياضيات پايه است )مدارس ابتدايي شركت ميكنند.
بازگشايي مهد كودكهاي شهري وروستايي تاحدزيادي به وضعيت اقتصادي بخشهاي استاني
(gmuny)بستگي دارد.دربخشهاي روستايي كه وضعيت مالي خوبي ندارند.
هيچ بودجهاي به راه اندازي مهدكودكها اختصاص داده نميشودازوالدين شهريههاي
بيشتري گرفتهميشود و زماني راكه كودكان دراين مهدكودكها سپري ميكنند كاهش
ميدهند ويا براحتي آنهاراميپذيرند.اين مشكلات برطرف خواهدشداگر:
به بخشهاي فقيرتربودجة بيشتري جهت راه اندازي مهدكودكها تعلق گيردوراههاي
سازماندهي شدة جديدي بكارگرفته شودتا آموزش پيش ازدبستان بصورت امري متداول وجهاني
درمناطق روستايي پذيرفته شود.
درنتيجة اصلاحات اخيركه درقوانين سيستم آموزشي رخ دادمسئوليت شبكة مهدكودكي
برعهدة شوراهاي بخشها گذاشته شدهاست.اين موضوع اهميت زيادي دارد زيرا باتصميم
گيريهاي محلي عملكرد مهدكودكها ممكن بود متوقف گردد ومؤسسات بسته شوند.
مسئوليت بخشها درادارة مهدكودكها دچار تغيير خواهدشد –مسئولين محلي بايد شرايطي
را مهيا كنند كه تمامي كودكان روستايي ازآموزش پيش ازمدرسه برخوردارگردند.
اصلاحات پيشين و حال حاضر
بدنبال سقوط رژيم كمونيست درسال 1989تغيير وتحولات سيستمي درزمينةاقتصادو سياست
به وقوع پيوست .امروزه بخش خدمات اجتماعي ازقبيل آموزش وپرورش خدمات درماني وسلامتي
وبيمه دچارتغيير وتحولات عميق گرديدهاند.اصلاحات سيستم دولتي منجربه اصلاح سيستم
آموزش وپرورش نيز ميگردد.نقايصي كه درسيستم آموزشي موجودوجودداردازاوايل قرن بيستم
شروع شدهاست اين نقايص ازطريق اصلاحات گسترده اي كه دركشورهاي پيشرفته بويژه
دراروپا رخ داد برطرف گرديد.خصوصيات اصلي اين سيستم آموزشي قديمي عبارت است از :
. ارجحيت اطلاعات برمهارتها
. آموزش ازطريق حوزههاي دانشگاهي
. نقش آموزشي كمرنگ مدارس وفقدان مشاركت والدين دانشآموزان
. آموزش حرفهاي طولاني مدت ودرسطح تخصصي پائين
. ارجحيت آموزش جمعي برآموزش فردي
مهمترين عللي كه به نيازبه يك اصلاح جامع دركل سيستم آموزشي منجر گرديد به شرح
ذيل است:
. عدم توانايي سيستم آموزشي حاضردروفق دادن دانشآموزان باسرعت تغيير وتحولات
اقتصادي فرهنگي واجتماعي
. حالت بحراني نقش آموزشي مدرسه كه ناشي از اهميت دادن فوق العاده به انتقال
اطلاعات ودر عوض كم اهميت شمردن بالابردن مهارتهاوشكل گيري شخصيت دانشآموزان
ميباشد.
. فقدان امكانات آموزشي برابر براي كليه دانشآموزان درتمام سطوح وپائين بودن
درصدجواناني كه دبيرستان ودورههاي آموزش عالي رابطور كامل به پايان رساندهاند.
. نياز به وفق دادن سيستم آموزشي بااهداف اصلاحات ساختاري وسيستمي دولت نياز به
وفق دادن آموزشهاي حرفهاي بانيازهاي درحال تغيير اقتصاد بازار نياز به
ايجادارتباطات نزديكتربين مدرسه و خانواده وهمچنين بين مدرسه وجامعه محلي درگذشته
هيچگاه وضعيتي پيش نيامده بود كه منجر به انجام اصلاحات جامع گردد چنين وضعيتي
دراثرتلاقي عوامل زيرپديدآمد :
. نياز روزافزون به حل چالشهاي مربوط به ورودلهستان به اتحاديه اروپايي
. لزوم ايجادتغييرات درنتيجة اصلاحات سيستمي دولت
. نزول حدسي درجمعيت افراد بين 6تا7سال كه درسال 2002-2001به پائين ترين سطح خود
خواهدرسيد.
اين سه عامل اصلي باعث شدنداصلاحات آموزشي فوراً انجام گردد.زمان نهائي شروع اين
اصلاحات نيز آغاز سال تحصيلي 2000/1999تعيين گرديد.
از جمله مهمترين مواردي كه جهت اعمال اصلاحات اساسي در اين موارد در دستور
كار دولت و وزارت آموزش قرار گرفته است ميتوان از موارد ذيل نام برد:
. تغييرساختارسيتم آموزشي از مهدكودك تادورةدكتري ازقبيل اجراومعرفي يك سيستم
مدرسهاي جديد
. تغيير روشهاي مديريتي ونظارتي آموزش وپرورش جهت هماهنگ سازي اين روشهاباسيستم
دولتي جديد
. اصلاح برنامةآموزشي كه شامل معرفي يك چهارچوب برنامة آموزشي ونيزتغييردر
سازماندهي وروشهائي تدريس ميباشد.
. پايه ريزي وتهية سيستم ودستورالعملهايي براي ارزيابي وآزمودن مستقل ازمدرسه
. تعيين وضعيت اقتصادي منابع ورشهاي مربوط به مسائل جاري مدارس
. تعيين نيازهاي كيفي معلمان كه بامسيرهاي پيشرفت(ترفيع )وسيستم پاداش دهي درسطح
بالا ارتباط دارد.
چنين اصلاح جامع ووسيع درسيستم آموزشي لهستان بايدبه منجربه نتايج زيرگردد:
. شركت بيشتردردبيرستانهاونيز افزايش تعدادافرادي كه دربخش آموزش پس
ازدبيرستان(عالي)ثبت نام مينمايند.
. ايجادفرصتهاي بيشتروكيان براي كلية افراددربهره گيري ازكليه سطوح آموزشي
. ايجادتوازن بين انتقال اطلاعات وبالابردن سطح مهارتهاوهمچنين توجه بيشتر به
پيشرفت وبهبود خصوصيات فردي
. خودمختاري بيشترمدارس
. بهبودكيفيت تدريس معلمان ازطريق مسيرهاي ارزيابي ودادن كارانه (دادن
دستمزدمتفاوت)
. بهبودوضعيت اقتصادي آموزش وپرورش ازطريق اختصاص بودجه بيشترودرآمدهاي خودمدارس
. ايجادارتباط بين مدرسه وخانواده ونيزجامعه محلي
اصلاحات آموزشي دهه 90
ازجمله مهمترين اصلاحات آموزشي دهه90ميتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
. معطوف داشتن توجه برفلسفه آموزش ( حركت ازخود گرايي سازگار با افكار انتقادي
وسازنده و ارزشيابي مجدد مواد آموزشي با تأكيد برعبور از ارزشها ونظرات دانش
آموزان)
. ايجاد قاعده مندي در ساختار داخلي سيستم آموزش ملي
. اصلاح متدهاي تدريس با تأكيد مخصوص براجراي متدهاي تدريس فعال ومركزي شدن
تحقيقات براي حمايت ازآموزش ازطريق تربيت شخصي ودروني دانش آموزان ،سواي انتقال
آموزشهاي تئوريك
. توسعه ابزارهاي كمك درسي درمراكزآموزشي(شامل استفاده ازابزارهاي صوتي وتصويري)
. افزايش كارايي آموزش ( توسعه برنامه هاي آموزش همگاني بدون توجه به بافت محلي
و ساير تفاوتهاي بومي و فردي
. توسعه برنامه هاي آموزشي در مناطق روستايي
|