New Page 1
معضلات آ موزشي
برخي از مشكلات آموزشي كه ژاپن در حال حاضر با آنها روبروست، در زير مورد بحث
قرار ميگيرند. برخي فقط مختص ژاپن هستند، در حاليكه برخي ديگر در ساير
كشورها نيز معمول هستند. چشمگيرترين آنها در اينجا يك به يك ذكرميشوند اما در
واقع، همه به هم مربوط ميباشند و درحال حاضر به طور جدي مورد توجه قرار گرفته اند.
. رشد اقتصادي بالا در طول دهة 1960 و تغييرات اجتماعي ايجاد شده توسط آن، عنصر
رقابتي در امتحانات ورودي دانشگاه و تكميلي متوسطه را تشديد نموده و به تغيير معناي
واضح روند آموزش انجاميد. تأكيد شديد بر امتحانات ورودي و در نتيجة تشديد رقابت به
منظور جايگزيني در دانشگاههاي درجه يك ژاپن، به عنوان ابزاري جهت يافتن شغل پس از
فارغ التحصيلي متجلي ميشود. از اين رو امتحانات بر شيوههاي آموزشي والدين و
معلمان تسلط يافته اند. اخيراً برخي از والدين به منظور تلاش جهت تضمين كسب شغل
مطلوب براي كودكانشان، كودكان پيش دبستاني خود را به مدارس ويژه ميفرستند، يا معلم
خصوصي استخدام ميكنند تا زمينه را براي امتحانات آينده هموار كنند. و به اين وسيله
اميد دارند شانس آنها را در ورود به دانشگاه هاي معتبر وصاحب نام افزايش دهند.طي
سالهاي اخير شاهد رشد امتحان ورودي صنايع همچون مدارس مخصوص آمادگي امتحان ( و نيز
مدارس هنر، موسيقي، ورزش و غيره)، و افزايش سالانة سهم هزينه هاي آموزشي در كل
بودجه خانواده مشهود بوده است.مشكل ديگري كه مربوط به اين مسئله است، افزايش تعداد
كودكاني است كه قادر به تحمل كلاس خود در مدرسه نيستند. به منظور كنار آمدن با
مشكلاتي از اين قبيل، در ميان مربيان حركتي به منظور داشتن آزادي عمل بيشتر در
برنامة درسي و اصلاح سيستم رده بندي و ارزيابي در حال بررسي است.
. مشكل ديگر آموزش كه ناشي از رشد اقتصادي بالاميباشد، پديدة باصطلاح يوگامي
يعني تغيير معنا و تحريف رشد كودكان ميباشد. اين مسئله از دهة 1970 مشكل اجتماعي
شده است. از جمله علل اصلي بروز چنين وضعيتي ميتوان ازنقش عمدة فرهنگ ارتباط جمعي،
خانواده هايي كه در آنها هر دو والد كار ميكنند، مشكلات ترافيكي، فرو پاشي محيط
زيست و غيره نام برد. افزايش چشمگيري در تعداد كودكاني كه از atatxia غير
ارادي يا مشكلات رواني ژنتيكي همچون شكايت از سردرد، خميازه حتي صبح ها، و خشم
سريع و احساس بيهودگي و پوچي حاد رنج ميبرند وجود دارد. گرايشات ذاتي ذهني و يا
جسمي از اين نوع مشكل جدي آموزش شده است. البته اين گونه مشكلات رابطه نزديكي با
طريقي دارد كه حوزة فعلي آموزش از آن طريق تحت الشعاع توجه به امتحانات ورودي
رقابتي قرار گرفته است. با اين حال، بسياري از مشكلات به طور خالص، مشكلات آموزشي
نيستند، بلكه به صورتي گسترده تر ريشه در محيط اجتماعي و فرهنگي دارند.همزمان، به
رويدادهاي بزهكاري نوجوانان و رفتارهاي غير عادي آنان توجه زيادي شده است. نرخ
اخير بزهكاري نوجوانان در سال 1983 در اوج بوده است، و پس از آن به آرامي رو به
كاهش نهاده است، اما هنوز بالاست. دزدي، روسپي گري، استفاده از مواد مخدر
محرك، و حوادث مسموم كننده، افزايش سريعي را نشان ميدهد، و سن بزهكاري پايين تر و
پايين تر آمده است. از اواخر دهة 70، خشونت توسط جوانان در مدرسه، و درخانه نيز
افزايش يافته است. ترس از مدرسه، فرار از مدرسه، و ارعاب كودكان ضعيفتر نيز حادتر
شده است. اين ضرورتي آشكار براي مدارس و جوامع است كه با هم براي يافتن راه حل
مشكلاتي چون تأكيد زياد بر امتحانات ورودي و زوال استعداد تحصيلي و نيز مشكلات ناشي
از تغييرات زندگي و محيط فرهنگي كودكان و پايين آمدن توانايي تحصيلي در چارچوب
خانواده و جامعه كار كنند.
. سيستم فعلي نميتواند جوابگوي تقاضاهاي فعلي والدين براي آموزش پيش
دبستاني باشد. اگر چه نقطه نظري وجود دارد كه سن آموزش پايه تا يك سال پايين بيايد،
اما درحال حاضر برنامهاي براي چنين تغييري وجود ندارد. تركيبي ازعوامل گوناگون
وجود دارند كه باعث تقاضاي تسهيلات بيشتر آموزش پيش دبستاني ميشوند. بيشتر والدين
ميخواهند كودكانشان از نظرعقلاني در زندگي زودتر رشد كنند تا براي ورود به
امتحانات آماده شوند، و معلمان نيز بر اهميت آموزش هوشمندانه و آموزش گروهي در
سالهاي اوليه اصرارميورزند. نگراني و انگيزة والدين براي آموزش كودكانشان نتيجة
برنامه ريزي خانوادگي است كه هدف آن فرزند كمتر و تربيت تا حد ممكن خوب آنان
ميباشد. بيشتر مادران كارمند هم به دنبال فرصتهاي مناسب آموزشي براي كودكان پيش
دبستاني خود هستند. تسهيلات آموزشي پيش دبستاني فعلي شامل كودكستانهاي تحت حمايت
وزارت آموزش و مراكز نگهداري روزانه تحت سرپرستي وزارت رفاه و بهداشت ميباشند. با
اين حال، چون تسهيلات مراقبتي و آموزشي نوزادان هنوز براي برآوردن تقاضاها كافي
نيست، والديني هستند كه بايد نوزادان خود را به كودكستانها يا مراكزخصوصي مراقبتي
كودكان بسپارند.
. آنهايي كه نگران دورة پاياني آموزش متوسطه (دبيرستان) بودند نيز به دنبال
راههايي هستند تا با شرايط ايجاد شده بر اثر درصد بسيار بالاي دانشآموزان راهي
دبيرستان كنار بيايند. در سال 1976، 6/92 درصد دانشآموزان ژاپني در دبيرستان
حضورمييافتند. در دهة 60، وزارت آموزش سياستي را پذيرفت كه تأكيد ويژهاي بر توسعة
تسهيلات آموزش حرفهاي براي تربيت دانشآموزان و رشدمهارتهاي مورد لزوم شغلهاي
صنعتي دارد. با اين حال، تعداد دانشآموزاني كه به مراكز تكميلي متوسطه ميروند بيش
ازحد انتظار بالا رفت. همزمان، بسياري از معلمان اصرار داشتند كه به تمام متقاضيان
خواهان ورود به مراكز تكميلي متوسطه اجازه داده شود وارد اين مراكز شوند. آنها
تصريح ميكردند كه بر آموزش عمومي در سطح تكميلي متوسطه بايد تأكيد شود و خواهان
تأسيس دبيرستانهاي بيشتر و تسهيلات وتجهيزات گسترده و بهبود يافتة آموزشي بودند.
نرخ وروديهاي مراكز تكميلي متوسطه در تكميل دوران مقدماتي متوسطه در ماه مارس
1996، 8/96 درصد بوده است.در حال حاضر( نيم دهة 1990)، ورود به دبيرستان به عنوان
ابزار ارزيابي هوش و استعداد مورد استفاده قرار ميگيرد، و در نتيجة تشديد
قوانين مدرسه، تأكيد بيش از حد بر كارنامه، و طبقه بندي با استفاده از فرمول سيستم
منحني، آموزش مقدماتي متوسطه دارد وارونه جلوه داده ميشود. براي مواجهه با
اين مشكلات، دواير غير دولتي در عوض تأكيد بر امتحانات، به آموزش عمومي اهميت
ميدهند، و تلاش ميكنند به جاي سيستم منحني جديد، استاندارد جديدي براي گروه بندي
ايجاد كنند و در حال بررسي امكان ارائة آموزش متوسطه يكپارچه و پيوسته به جاي تقسيم
فعلي به راهنمايي ودبيرستان هستند.
. در زمينة آموزش معلولان، براي بسياري از كودكان معلول جسمي و ذهني آموزش عادي
تأمين نشده است. قبل از جنگ جهاني تقاضا براي آموزش اجباري كودكان معلول وجود داشت.
از زمان جنگ، جنبش تلاشهاي زيادي كرد و حمايت همه جانبهاي از سوي معلمان دريافت
نمود. در سال 1979 مقرر شد كه آموزش پايه استثنايي به مورد اجرا گذاشته شود، با اين
حال، هنوز مشكلات زيادي وجود دارد كه بايد در روند اجرا حل شوند. يكي از اين عوامل،
مقرراتي است كه هنوز والدين را از اجبار فرستادن فرزندان معلول خود به مدرسه
معذورميدارد، به اين علت كه احساس ميكنند فايدهاي ندارد و مدرسه ممكن است
تمايلي به پذيرش اين كودكان نداشته باشد. دولتهاي محلي با اين مشكل آموزش اجباري
پايه استثنايي به انحاء مختلف سر و كار دارند. نياز فوري براي مشاهدة طولاني مدت
كلاسهاي آموزش ويژه و نيز بحثي كامل ميان والدين، معلمان و متخصصان وجود دارد تا
سيستمي بنا نهاده شود كه كودكان معلول بيشتري را تشويق به حضور در مدرسه كند، و
مدارس بيشتري هم براي كودكان معلول تأسيس شود.به علاوه، مشكل مشاورة كودكان معلول،
پس از تكميل آموزش پايه و هنگام تصميم گيري در مورد آينده وجود دارد. كودكاني كه
نميتوانند وارد دبيرستان شوند، يا كساني كه قادر به پيدا كردن كاري مناسب نيستند،
ممكن است مهارتهاي را كه در طول تحصيل كسب كردهاند از دست بدهند و نتوانند از
فرصتهايي كه در پيش رو دارند براي كسب مهارت سود جويند. سال 1981 سال جهاني
معلولين بود، اما هنوز ضرورتي عاجل براي تضمين هر چه سريع تر آموزش معلولان وجود
دارد.
. بعد از جنگ جهاني در حوزة آموزش عالي، تعداد دانشگاهها بشدت افزايش يافت. در
سال 1998، دانشگاههاي چهارساله تقريباً 604 دانشگاه شد، و تعداد كل دانشجويان 7/2
ميليون بود. كالجهاي دو ساله، بيش از 588 و تعداد دانشجويان تقريباً 825/416 نفر
بود. با اين حال، دانشگاههاي زيادي هستند كه بر آموزش عمومي تأكيد دارند و تسهيلات
آموزشي ضعيفي دارند. دانشگاههاي خصوصي به ويژه و در كل با وجود شهريه نسبتاً بالاي
خود، در زمينه هايي چون مطالب،نسبت كادر آموزشي به دانشجو،و غيره به استاندارد
دانشگاهها كه به طور ثابت پس از جنگ جهاني دوم افزايش يافته بود، در طول دورة پنج
ساله كه شروع آن 1977 بود، افت موقتي داشت كه نشان از شهرت فعلي مدارس بازرگاني بعد
از متوسطه و حرفهاي داشت و شايد عكس العمل نسبت به فشارهاي رواني مربوط به امتحان
ورودي دانشگاههاي ملي و تحت پوشش شهرداري را منعكس مينمود. با اين حال، از
آن به بعد، اين تعداد سالانه افزايش يافت. در سال 1998، 7/40 درصد دانشآموزان فارغ
التحصيل دبيرستان راهي دانشگاه شدند، در حالي كه 4/54 درصد فرم تقاضانامه به
دانشگاهها و مدارس عالي فرستاده بودند. اينكه آيا ژاپن در 50 سال پس از جنگ
ميتواند به عنوان نمونه اي براي بهبود آموزش در ديگر كشورها مطرح گردد مورد ترديد
است. با اين حال، مشكلات فعلي ژاپن در اين زمينه، ممكن است در ديگر كشورهاي صنعتي
هم روي دهد.
|