New Page 1
تاريخچه آموزشي
ارتباط با فرهنگ قاره اي
در عصر كهن بود كه سيستم نوشتاري از چين و از طريق شبه جزيره كره به ژاپن وارد
شد. در نيمه دوم قرن پنجم، برخي از نجيب زادگان كه در پايتخت و ژاپن مركزي و نيز در
نواحي محلي زندگي ميكردند، خواندن و نوشتن را آموختند. در نتيجه يادداشتهاي
نوشتاري به سيستم نوشتاري چين و با استفاده از حروف چيني يا مدل ژاپني و استفاده از
فرم هجايي كهن كانا (مان يوكانا ( حروف ساده شده چيني) ارائه ميشد. در اوايل
قرن هشتم بهيون شوكي، تاريخ ژاپن، با استفاده از حروف چيني تأليف شد كه شامل
يادداشتهاي پراكندهاي بود كه توسط طوايف پيشرو آن دوران از نسلي به نسل ديگر
رسيده بود. گزيده هاي شعر مان يوشو و سند كوجيكي نيز در همان قرن گردآوري شده اند.
گزينه هاي شعر مان يوشو به زبان مان يوكانا و كوجيكي با استفاده از حروف چيني به
زباني مركب از چيني و ژاپني نوشته شده است.نه تنها حروف الفبا و ادبيات كهن چين،
بلكه تكنولوژي هم از طريق كره به ژاپن باستان وارد شد؛ اين تكنولوژي شامل كشت برنج
خيس، چرخ سفالگري، و علم فلز شناسي در حدود قرن دوم يا سوم پيش ميلاد مسيح
ميباشد. در نتيجه، بسياري از هنرها و مهارتهاي پيشرفته توسط ادبا و هنرمندان
چيني يا كرهاي ساكن ژاپن به ژاپن وارد و در آنجا گسترش يافت. تعداد كودكان اشراف
زادهاي كه در نمونه هاي تاريخي كنفوسيوس آموزش ميديدند و جواناني كه به
روحانيت بودايي وارد ميشدند رو به افزايش بود. از اين رو تا پايان قرن ششم،
جامعة ژاپن كه در شرقي ترين بخش منطقة فرهنگي چين واقع شده بود، تا مرحلة تمدن پيش
رفت.
نخستين نظام مدرسه اي
نخستين مدرسه دولتي كه از روي سيستم آموزشي جاري چين (تانگ دينايسي) الگو برداري
شده بود، گفته ميشود كه در نيمه دوم قرن هفتم تأسيس شده است. اولين تلاش
براي تأسيس سيستم آموزش همگاني دراوايل قرن هشتم و به عنوان بخشي از برنامه اصلاحات
فراگير سياسي به نام اصلاحات تايكا (645) بود. در نتيجه يك گاكوري (قانون آموزشي)
وضع شد كه به برقراري دايگاكو (آكادمي عظيم) و كوكوگاكو (آكادميهاي محلي) انجاميد.
اين مؤسسات آموزشي با هدف آشكار ساختن اعتبار دولت ملي متمركز تحت نفوذ امپراطور، و
جذب فرهنگ چين، و تربيت دولت و مقامات رسمي محلي تأسيس شدند. در همين زمان، به
منظور استخدام مقامات تحصيل كرده در مؤسسات خصوصي و مردان خودآموختهاي كه در
دايگاكو يا كوكوگاكو حضور نيافته بودند، راهي باز باقي ماند. عده معدودي پروفسور
تمام وقت براي دايگاكو در نظر گرفته شدند، و ادبيات و تاريخ چين باستان در آنجا
تعليم داده شد. به ثبت رسيده كه در نيمه اول قرن هشتم، دادگاه امپراتوري
مزرعة برنجي را براي كمك به دانشآموزان نيازمند به كمك مالي اهدا كرد. در آن زمان،
فقط يك دايگاكو وجود داشت كه در پايتخت امپراتوري قرار گرفته بود.از سوي ديگر،
كوكوگاكو در تمامي مراكز استاني تأسيس شد و نقش مهمي در آموزش محلي ايفا نمود.
بيشتــر دانشآموزان از طوايف قدرتمند ميآمدند، اما ورود براي فرزندان
افراد عادي هم ممكن بود. يك پزشك هم براي مداواي كاركنان رسمي محلي و ساكنان در هر
يك از كوكوگاكوها در نظر گرفته شد.به علاوه، در پايتخت امپراطوري ايمنوريو (مدارسي
كه نوعي جهان بيني بر پاية تقويم و ستاره شناسي را آموزش ميدادند، تري
ياكوريو (براي آموزش علم مهارت در هنرهاي درماني و پزشكي )، گاگاكوريو (براي آموزش
موسيقي منتقل شده از چين)، سيستم دايگاكو و كوكوگاكو پس از انتقال پايتخت امپراتوري
از نارا به كيوتو مدتي شكوفا شد، اما اين شكوفايي در قرن دهم رو به افول نهاد.
دايگاكو ديگر دانشآموزان تيز هوش را جذب نميكرد؛ ساختمان در آتش سوزي عظيمي كه در
سال 1177 دركيوتو روي داد، از ميان رفت و بازسازي هم نشد. دايگاكو قرباني
تغيير اجتماع بود. با رشد و توسعه ادبيات محلي ژاپن، تعداد دانشآموزاني كه مايل به
يادگيري ادبيات چين بودند، رو به نقصان نهاد، قدرت دربار امپراتوري افول كرد و
بودجه اين مؤسسه شديداً كاهش يافت.نام رسمي دايگاكو، دايگاكوريو بود، و اين اسم و
محتواي آموزش آن در سالهاي بعد بر مؤسسات آموزش عالي تأثير گذاشت.
مدارس كيوتو
در اين دوره، تعدادي از مؤسسات خصوصي در كيوتو تأسيس شدند، كه مشهورترين آنها
كوبون ـ اين ( اوايل قرن نهم )، كانگاكو ـ اين ( 821 )، گاكان ـ اين ( قرن نهم )،
شوگاكو ـ اين (881 )، شوگي شوچي ـ اين ( قرن نهم ) و امثال آن بودند. اينها به شكل
مدارس تحت پوشش دايگاكو تأسيس شدند. گاكورين، مؤسسه آموزشي در ادارة مركزي يك فرقة
بودايي به عنوان نسخة مقياس كوچكي از دايگاكو سازماندهي شد. برخي از اين مدارس
خصوصي مدتي نسبتاً طولاني، حتي پس از تأسيس دايگاكو و كوكوگاكو ادامه يافتند. از
اين گذشته،بسياري از مؤسسات خصوصي در خانه هايي تشكيل ميشد كه سنت فعال
آموزش خانوادگي در آنها به ارث گذاشته شده بود. بسياري از كساني كه در مؤسسات
خصوصياي از اين قبيل تحصيل كرده بودند، در ادارات دولتي، مشاغلي را كسب
ميكردند.
دوران سلحشوري و رزم آوري
با افول قدرت متمركز در دربار امپراطوري، قدرت رزمندگان رو به افزايش نهاد. اساس
قدرت آنها در املاك وتيول ايالتي قرار داشت. سرانجام، در حدود اواخر قرن دوازدهم،
دولت نظامي S hogunate در كاماكورا در شرق ژاپن بنا نهاده شد، و نشان آغاز دوران
دولت رزمنده گرديد. امپراطور همچنان در كيوتو حكمراني ميكرد، اما مقامي پوشالي
بود. دولت Shogunate در قرن چهاردهم در كاماكورا افول كرد و مدت كوتاهي در سلطة
رزمندگان وقفه افتاد. پس از اختلال كوتاهي در قدرت سياسي و توسط امپراطور و دادگاه
اشرافزادگان، رژيم فئودال در كيوتو شروع بكار كرد و چند قرن ادامه يافت. جامعة
ژاپن، درطول اين دوره ( از قرن چهاردهم تا اواخر قرن شانزدهم ) تغييراتي اساسي را
متحمل شد. بخصوص، دورة بعد از قرن پانزدهم، يك سري شورش كشاورزان و شورشهايي را به
خود ديد كه مسبب آنها رهبران قدرتمند محلي بودند، و اين به از دست رفتن قدرت
آشيكاگا شوگون، رياست دولت فئودال انجاميد. اين مسئله بيش از يك قرن با جنگ
داخلي دنبال شد، و اواخر قرن شانزدهم بود كه تمام ملت تحت لواي سپهسالار تويوتومي
هيديوشي متحد شدند. جانشين او، توكوگاوا Shogunate و دولت مركزي قدرتمندي را
بنا نهاد كه صلح و ثبات را به مدت 250 سال اعمال نمود.اين دوران، كه سالهايي پر از
اغتشاش و هرج و مرج را در بر ميگرفت، به نظر دربار اشرافزادگان دوراني بيهوده براي
فرهنگ و آموزش بود. با اين وجود، در طول اين زمان، فرهنگي كاملاً نو رو به شكوفايي
نهاد كه بر انرژي عامه بنيان گذاشته شده بود.
مدارس سنتي در كيوتو درحال ويراني بودند،درحاليكه درمنطقة كانتو ( توكيوي امروزي
)، كانازا و ابونكو ( تفكر كتابخانهاي كه در قرن سيزدهم بنياد نهاده شد )، و
آشيكاگاگاكو ( مدرسهاي بنياد نهاده شده در قرن چهاردهم مورد تأئيد نيروي رزمندگان
بودند. بر اساس مقررات مدارس كه در سال 1439 وضع شده بود، آشيگاكاكو مكاني
براي يادگيري كنفوسيوس گرايي از كشيش هاي فرقة اذن شد. دانشآموزان اساساً
راهب بودند.زماني كه Shogunate نخستين بار در قرن دوازدهم در كاماكوزا بنياد نهاده
شد، هدف رزمندگان برقراري موازين جديد اخلاقي و فرهنگي نو بود، اما آنها قادر
نبودند از عهدة آموزش رسمي در چارچوب طبقاتي خود برآيند. روحانيت بودايي به نحوي
مطلوب، مناسب تدريس و يادگيري سيستماتيك حروف چيني بود. كشيش ها نيز به عنوان
سفراي فرهنگي به چين و نيز برقراري تماس مستقيم با مردم در چارچوب دولت رزمنده و
فرهنگ عمل ميكردند. در اين زمان، فرقه هاي جديد بوديسم از چين گرفته تا محلي
ظاهر شدند. فرم محلي بوديسم، « بوديسم كاماكورا » خوانده ميشود.
بوديسم و آموزش
هر فرقة بوديسم كاماكورا با مردم عادي تماس داشت، و تعداد هواداران رو به افزايش
نهاده بود. فرقة ذن، بخصوص، كه اصول كنفوسيوس را شامل ميشد، تسهيلات
آموزشي را در معابد بنيان نهاد. اين مدارس معبدي، سنتي از آموزش كنفوسيوس و تربيت
كشيش را بوجود آوردند. پنج معبد بزرگ كيوتو و 5 معبد كاماكورا مراكز يادگيري و
آموزش شدند، و از تعداد زيادي دانشآموز ثبت نام كردند.آموزش كه حول معابد
ميگشت، محدود به مراكز كيوتو و كاماكورا نبود. بعد از قرن پانزدهم، در معابد
بوديسمي كه ارتباط چندي با لردهاي فئودال محلي يا خانواده هاي قدرتمند داشتند،
پسران چنين مرداني تحت مراقبت قرار داده شدند و در آنجا بر اساس
كنفوسيوس آموزش ميديدند. اين ترا ايري ( «ورود به معبد ») خوانده ميشود و
در آن هنگام عملي مرسوم گرديد. در نتيجه، كشيش هاي بودايي نه تنها جانشينان خود را
تربيت ميكردند، كه به مردم خارج از روحانيت نيز خواندن و نوشتن را ميآموختند.
بتدريج اين عمل در ميان طبقة صاحب نفوذ بازرگان نيز گسترش يافت. عمل ترا ايري با
عمل بعدي حضور در تراكويا ( مدرسه معبد ) توسعه يافته در دوران ادو(1868 -
1603)، فرق ميكند، ترا ايري نمونة اولية مدرسه معبد تراكويا ديده شده
است.تقاضاي رو به افزايش آموزش، بر فرهنگ رو به رشد عامل پسند تأثيري متقابل داشت.
ادبياتي نظير اجراي اتو گيزوچي (مجموعة قصه هاي عاميانه ) و گيوگن ( تئاتر فكاهي)
در ميان عامه و رزمندگان از محبوبيت زيادي برخوردار بود و به شكل گيري فرهنگ تا حد
زيادي مطول انجاميد كه با فرهنگ اشرافي و نخبه سالار دوران قبل بسيار متفاوت
بود.اين نوع جديد فرهنگ در ميان افراد عادي هم كه علائق آنان ـ خواندن و نوشتن به
شكلي روزافزون تحريك ميشد، شكوفا شد.درنخستين نيمة قرن چهاردهم، كتاب درسياي به
نام ا رايمونو ( كتابي به روش مكاتبهاي) به منصة ظهور رسيد ؛ اين كتاب نخستين كوشش
براي آموزش دانشعملي به روش مكاتبهاي بود. اين اثر نقش در تاريخ كتابهاي ژاپن
ايفا كرد. سازمان اصلاحات ميجي كتابهايي نظير اين به وفور ياد ميشدند. (
1868 ) .
اولين مدارس مسيحي ژاپن
در قرن شانزدهم، هنگام جنگ داخلي ژاپن، پدر فرانسيسكوا يك ساوير به درخواست
Jesuit و به منظور اجراي كار ميسيونري وارد ژاپن شد. گرايش به مكتب
كاتوليكها، در زمان رنج و ناآرامي داخلي در ميان ژاپني ها هواداراني كسب كرد ،و
حتي لردهاي برجسته هم به اين كيش فرا خوانده شدند. ميسيونرهاي خارجي كه به ژاپن
آمده بودند، علاوه بر مذهبي خارجي محصولات تمدن معاصر اروپايياي چون انواع مختلف
ابزار و آلات موسيقي و امثالهم را همراه آورده بودند و آنها را به ژاپني ها عرضه
ميداشتند. ژاپني ها نيز نجوم، جغرافيا و علوم پزشكي و امثالهم را به اروپا عرضه
ميداشتند.ميسيونرهاي پرتغالي براي آموزش جوانان ژاپني و با هدف تلاش براي تبليغ
ايمان به مذهب كاتوليك مدارسي ساختند. مدارس ابتدايي در شمال غرب كيوشو تأسيس شدند،
و ديگر مدارس مشابه مؤسسات آموزشي دبيرستاني در كيوشو و ناحيه ناگويا بنا نهاده
شدند. در كيوتر، مدرسهاي وجود داشت كه رياضيات و نجوم تدريس ميكرد. ساختار
آموزشي اين مدارس از نظر روش همانند اروپائيان بود و موضوعات مورد تدريس
لاتين پرتغالي، موسيقي غرب، نقاشي، حكاكي ظروف مس و غيره بود.با اين حال، دروس
روزانه دانشآموزان شبانه روزي اين مدارس، از خيلي جهات مشابه دروس مدارس معبد
بودايي بود. موضوعات شامل زبان ژاپني و تاريخ ژاپن، ظاهراً منعكس كنندة تلاش
ميسيونرها در دنبال كردن رسومات و سيستم مؤسسات آموزشي ژاپن جهت جلب نظر جوانان
ژاپني ميباشد. اين مدارس در قرن هفدهم به علت سركوب كامل مسيحيت توسط
Shogunate توگاكاوا از ميان رفتند. با اين وجود، اين واقعيتي تاريخي است كه مؤسسات
آموزشي اروپايي زماني در قرن شانزدهم در ژاپن وجود داشته اند. مطابق اسناد كتبي
مانده از ميسيونرهاي پرتغالي ،كودكان ژاپني سخت كوش تر از كودكان اروپايي بودند و
زبان لاتين را به سرعت بيشتري ميآموختند.فرم و محتواي آموزش فراهم شده در
اين مدارس، در سالهاي اخير هيچ تأثيري بر آموزش ژاپن نداشته است. با اين حال، در
طول اين دوره، و زماني كه دولت آموزش فنون و پژوهشهاي اروپايي را ممنوع كرد، برخي
از بخشهاي علوم و فنون در علم پزشكي و نجوم بي شك به شكلي محدود از نسلي به نسل
ديگر به ارث ميرسيد.برخي از كلمات پرتغالي به شكل ژاپني عرضه شدند و برخي از آنها
هنوز هم مورد استفاده قرار ميگيرند.
آموزش در دوران ادو
دورة جنگ داخلي زماني به پايان رسيد كه Shogunate توكاگاوا بنا نهاده شد. جامعة
ژاپن 260 سال پس از آغاز قرن هفدهم، در معرض روند توسعة بي نظيري قرار گرفت و زير
لواي سياست انزواطلبي فقط روابط خارجي محدودي برقرار كرد. با خاتمة اين سياست،
سرنوشت ژاپن رو به تغيير نهاد. با اين وجود، تا آن زمان ژاپن مؤسسات و سيستم آموزش
خود را بر اساس سيستم سياسي مجدداً سازماندهي شدة Shogunate دولت مركزي و لردهاي
ايالتي فئودال وسعت بخشيده بود. بعد از نيمة دوم قرن هجدهم بود كه تسهيلات آموزشي
به شكل مدارس سريع ترين رشد را نشان دارند. پيش از همه دولت حمايت خود را از مدارس
خصوصي تأسيس شده توسط هلياشي رازان را وسعت بخشيد و در سال 1690 آنها را تحت كنترل
دولت قرار داد، و هاياشي نوبوآتزو، نوة رازان را به عنوان مدير منصوب كرد. در سال
1790، زماني كه سيستم اصلاح گرديد، اين مؤسسه آموزشي، مؤسسهاي تحت كنترل مستقيم
دولت Shogunate گرديد و نام شوهيزا كاگاكومنجي (شوهيكو) به خود گرفت. گرچه
اين مؤسسه رسماً دايگاكو خوانده نميشد، اما عنوان اعطا شده به رياست مدرسه
بيانگر آن است كه مسئولان نمونة مؤسسه دايگاكوريو قرن هشتم را در ذهن داشته
اند.آموزش در اين مدرسه حول كنفوسيوس گرايي مورد پذيرش Shogunate، تمركز داشت. فارغ
التحصيلان اين مدرسه، فارغ التحصيلان يا اديباني ميشدند كه براي طبقات
فئودال كار ميكردند. به مرور، در هر قلمرو فئودالي، مدارس خصوصي تحت حمايت
قرار داشتند و سرانجام مدارس دولتيا ي بر مبناي مدارس خصوصي بنا نهاده شدند كه
توسط دولتهاي طبقات مختلف اداره ميشوند. مدارس تحت حمايت طبقات به اين نحو
رشد كردند تا به حدود 200 مدرسه رسيدند وبيشتر آنها پس از نيمة دوم قرن هجدهم بنا
نهاده شدند و حتي پس از شكل گيري دولت ميجي جديد در سال 1868، 46 مدرسه طبقاتي شكل
گرفتند.
توسعة مدارس طبقاتي
توسعة مدارس طبقاتي رابطه نزديكي با تقاضاهاي رو بهرشد بروكراتهايي با قابليت
اجرايي داشت. به اين علت كه نظام پردازي بروكراتيك در تمامي زمينه هاي دولت و در
تمامي قلمروهاي طبقاتي نيز در زمينه هاي اجرايي،مالي و قانوني دولت مركزي
توكوگاوا پيشرفت ميكرد.چون طبقه حاكم از موازين اخلاقي نظامي حمايت ميكرد،
آموزش هنرهاي رزمي در بسياري از مدارس طبقاتي معمول بود. با اين وجود كنفوسيوس
گرايي مورد قبول Shogunate و دانشفرهنگ، ضرورتي جهت مجريان و قانون گذاران موفق در
نظر گرفته ميشوند و تحصيلات از ارزش بالايي برخوردار بود.با ملتي متحد و درحال صلح،
و اختلاف با كشورهاي خارجي قلع و قمع شده در اثر سياست انزوا طلبي، سيستمي كه
رزمندگانش در خدمت لردهاي فئودال بودند، رو به ضعف نهاده بود. به علاوه، طبقه حاكم
به شكلي فزاينده به وفور نعمت علاقمند بود، و سالهاي طولاني صلح، موازين نظامي و
روح سلحشوري را از ميان برد. در اين رابطه، مديران طبقاتي ضرورت فراهم آوردن تربيت
اخلاقي براي رعيت رزمنده لردهاي فئودال را احساس ميكردند.نوع رسمي كنفوسيوس
گرايي، وسيلة ايده آلي جهت تحقق بخشيدن به دو هدف اوليه يعني اصلاح توانائيهاي
بوروكراسي و انتقال مفاهيم اخلاقي بود. آموزشهاي كنفوسيوس قرار بود نظم فئودالي را
توجيه كنند و توانايي خواندن ونوشتن را وسعت بخشند. سيستم نظم اجتماعي بر پاية
وفاداري به لرد فئودال شخص و پارسايي مربوط به فرزندان جان كلام زندگي اخلاقي در
نظر گرفته ميشد.بعد از دورة ادو وسطي، شرايط مالي طبقات به علت حمايت غير خلاق از
رعيتهاي رزمنده بدتر شد. برخي از طبقات ترقي خواه به منظور كسب درآمد مالياتي
بيشتر، كشاورزي يا صنايع دستي را مورد تشويق قرار دادند. علوم و فنون لازم جهت خلق
تحصيلات سيستماتيك بتدريج توسعه يافت. اين نوع تحصيل جيسوگاكو (علم كاربردي) خوانده
ميشود. بعد از نيمة دوم قرن هجدهم، شورش كشاورزان جدي تر شد و اين به علت بد شدن
شرايط مالي دولتهاي مركزي و طبقاتي بود. اين موقعيت مدارس طبقاتي را ناگزير از نظم
فئودالي ساخت.حتي در دوران انزوا، براي برآورده ساختن نياز به علوم كاربردي،
دستاوردها و علوم هلند از طريق ناگازاكي ارائه ميشد، و اين تنها پنجرة باز به سوي
دنياي خارج بود. علم پزشكي نخستين شاخة علوم بود كه ارائه شد، اما با شروع فشار
نيروهاي خارجي به ژاپن جهت باز كردن درهايش، دانشعلوم نظامي هم درخواست شد.
Shogunate سوابقي در مورد علوم كاربردي و علوم اروپايي ارائه شده از سوي هلند را
گردآوري كرد، اما از ترس تضعيف تسلط فئودالها، عامه را از يادگيري اين علوم منع
كرد. در سال 1790، قانون كنترل آموزش وضع شد كه بر اساس آن كنفوسيوس رسمي «علوم
ارتدكس» در نظر گرفته ميشد.با اين حال، با افزايش مشكلات در داخل و فشار از خارج در
قرن نوزدهم، برخي از طبقات ترقي خواه، علوم كاربردي را به كار ميگرفتند و
حتي تعليمات اروپايي را در مدارس طبقاتي تدريس ميكردند.
تراكويا در دورة ادو
قبلاً اشارة مختصري به تراكويا، مدرسه معبد دوران ادو و مكاني جهت آموزش كودكان
داشتيم بعد از قرن هجدهم،تراكوياهايي از اين قبيل تا حد مؤسساتي جهت آموزش كودكان
شهرستاني و كشاورز و جوانان رزمندهاي كه به سن مناسب حضور در مدارس طبقاتي
نرسيدهاند ،توسعه يافت. آموزش ديگر در قسمتي از ساختمان معبد بودوايي ارائه
نميشد، بلكه در ساختماني مجزا انجام ميشد، و كشيش هاي شيتو پزشكان
،سامورايي هاي فاقد استاد، و آدمهاي بي اسم و رسم فاضل و دانشمند و امثالهم به
عنوان معلم عمل ميكردند، درحالي كه قبلاً فقط كشيشهاي بودايي چنين مقامي
داشتند. آموزش با تدريس نوشتن آغازميشد. در برخي از مدارس توسط همسران معلمان به
دختران آداب معاشرت آموزش داده ميشد، و مدارسي مخصوص دختران هم وجود داشت.
گاهي هم محاسبه با چرتكه ياد داده ميشد. محتواي آموزش شامل يادگيري نوشتن
كانا ( دست خطهاي هجايي) و حروف چيني بود. تفسيرهايي در مورد ارايمونو و
ديگر كتب و اصول و خطابه هاي اخلاقي وجود داشت.آموزش اخلاق بر پاية كنفوسيوس رسمي
بود، اما اصول بورسيه چيني نيز در اين كتابها ارائه ميشد. اين را نه تنهاميتوان
اين عامل استناد داد كه نويسندگان اين كتابها كشيشهاي بودايي بوده اند،
بلكه نشان ميدهد كه ايده هاي كنفوسيوس كه ارائه دهندة ديدگاههاي اخلاقي
طبقة حاكم است با تمامي جوانب زندگي آدمهاي عادي هماهنگ نيست. برخي از كتابها
براي استفادة رزمندگان، هنرمندان، و كشاورزان اصلاح شد، و شواهدي براي تقاضاهاي
فزاينده خواندن و نوشتن در ميان طبقات متوسط رو به بالا فراهم آورد.
Shogunate و دولتهاي طبقاتي (به جز چند استثناء) تراكويا را كنترل
ميكردند. اگر چه مشخص نيست چنـد تراكويا در صحن رژيم توكوگاوا (1868) وجود داشته،
اما برآورد قابل قبول بيش از دوهزارميباشد، اما بدون شك تعداد واقعي چند برابر آن
است).
برخي از دولتهاي طبقاتي مؤسسهاي آموزشي به نام گوگاكو براي آموزش مردم عادي
بنا نهادند. مدارك در دسترس اجازه نميدهند تخمين درستي از تعداد كودكان تحصيل كرده
در تراكويا داشته باشيم،اما پروفسور در از انگلستان فرضية معتبري ارائه داد، مبني
بر اينكه ژاپن نرخ باسوادي 54 درصدي براي پسران و 19 درصدي براي دختران داشته است.
مدرنيسم آموزشي
دورة اصلاحات ميجي
سيستم آموزش مدرسهاي مدرن ژاپن در طول دوران ميجي (1912-1868) بسيار سريع توسعه
يافت. Shogunate توكوگاوا كه قادر به هماهنگي با موقعيت دشوار داخلي و فشارهاي
خارجي نبود، قدرت حاكميت خود را رها ساخت. در سال 1868 (سا ل اصلاحات ميجي) دولت
جديدي با بودن امپراطور در رأس آن سازماندهي شد و مقامات جذب شده از طبقات فئودال
قدرتمند بخش غربي ژاپن را رهبري كرد. با وجود يك سري جنگهاي داخلي، خانوادة
توكوگاوا از ويراني گريختند، و Shogun قبلي در ميان لردهاي فئودال منطقه شيزو
كاريكي شد. بعد از اصلاحات موافقت شد كه براي شروع تمام لردهاي فئودال بر قلمرو
خود فرمانروايي كنند.حتي در طول اين دوره،مدارس طبقاتي بيشتري تأسيس شدند و مدارس
طبقاتي موجود گسترش يافتند. نومازوهاي گاكو ( مدرسه نظامي نومازو ) كه توسط
خانوادة توكوگاوا تأسيس شده بود كم و بيش مدرسهاي نظامي بود، اما علوم مدرن غربي و
يك يا دو زبان اروپايي هم تدريس ميكرد. اين مؤسسه از جايگاهي كه در ميان
مؤسسات آموزشي اين دوره داشت به خود ميباليد.تعداد تراكويا نيز درطول اين
زمان افزايش يافت، و مؤسسات خصوصي آموزشي كوچك كه كنفوسيوس يا علوم و زبانهاي
اروپايي را آموزش ميدادند، در توكيو به سرعت توسعه يافتند. كايوگيجيكو،پيشرو
دانشگاه كايو امروزي يكي از بهترين دانشگاههاي خصوصي ژاپن توسط فوكوزاوا يوكيچي،
اديب و مبلغ آموزش عمومي در دوران درست پيش از دوران اصلاحات ميجي تأسيس شد.نخستين
دانشگاه مدرن ژاپن (دايگاكو) توسط دولت و در سال 1887 تأسيس شد و دانشگاه توكيو نام
گرفت اين در نتيجة پيدايش شوهيكو،بزرگترين مؤسسه آموزشي S hogunate، همراه با
كايزيشو (مدرسه علوم اروپايي )، و ايگاكوشو ( مدرسه پزشكي ) بود. هر دو اينها هم
توسط دولت توكاگاوا و به منظور تحصيل علوم غربي تأسيس شدند. در سال 1872، دولت جديد
ميجي قد علم كرد و طرحي براي سيستم مدرسة مدرن به مقياس فراگير و به نام « اشاعة
سيستم مدرسهاي » اعلام كرد. چارچوب اساسي، الگوي سيستم مدارس فرانسه را
دنبال ميكرد، اما عناصري از سيستم هاي چند كشور ديگر نيز بكار گرفته
ميشد. طرح سازماندهي مجدد مدارس نتيجة اين بود كه دولت آموزش را بعنوان عاملي
كليدي درشكل گيري نوعي آگاهي ميديد كه ژاپن را قادر ميسازد ملتي مستقل، قدرتمند و
ثروتمند شود و اين آموزش، جذب دانشفني مدرن را بعنوان ابزاري جهت نيل به اين هدف
تسهيل ميكرد. با اين وجود،نگرشهاي سلطه جويانة كنفوسيوس در مورد آموزش، يعني ايدة
به ارث گذاشتن فرهنگ براي نسلهاي آينده، و ايده آل ايمان كامل مريدان به كساني كه
از نظر فضـل و ادب مافوق او هستند، بههيچ عنوان در آموزش علوم غربي از ميان نرفت.
نگرشهاي سنتي كنفوسيوس هم نقاط قـوت داشت، و هم نقاط ضعف. آنان توسعه جامعة ژاپن
را توسط احترام موروثي به كيفيت آموزش فراهم آوردند، اما احترام به صلاحيت هنگام ـ
تلفيق خلاقيت فردي با آموزش علوم و فن آوري ـ مانع ايجاد كرد. علاوه بر اين، چنين
احترامي باورنكردني به صلاحيت به تقويت وضع روحي كمك كرد و به پيدايش سلطه جويي و
خودكامگي سياسي انجاميد.اعلام رسمي سيستم مدارس، تقسيم كامل ژاپن به 8 ناحية فرهنگي
را آغاز كرد كه يك ناحية علمي را به 32 ناحية مدرسة متوسطه، و يك ناحية مدرسة
متوسطه را به 210 ناحيه مدرسه ابتدايي تقسيم ميكرد. هدف اين بودكه در هر
ناحية فرهنگي يك دانشگاه، در هر ناحية مدرسة متوسطه يك مدرسة متوسطه، و در هر ناحية
مدارس ابتدايي، يك مدرسة ابتدايي وجود داشته باشد. از اين رو، انتظارميرفت كه 256
مدرسه متوسطه و 760/53 مدرسة ابتدايي در سراسر كشور احداث گردد. به علت به مرحلة
اجرا درآمدن سيستم مدارس جديد، به انواع مختلف مدارسي كه قبلاً در هر قلمرو طبقاتي
عمل ميكردند دستور داده شد، عملكرد خود را متوقف سازند. تا آن زمان، سيستم
طبقات منسوخ شده بود و سيستم C o Prefecture جاي آنها را گرفته بود. با اين وجود،
مدارس تأسيس شده توسط طبقات فئودال به همان شكل قبلي باقي ماندند. دولت جديد با لغو
آن جوياي تسلط بر آموزش مردم بود. اين نظام فقط تا حدودي شناخته ميشد. در
مورد دانشگاهها، فقط دانشگاه توكيو تأسيس شد، هفت دانشگاه ديگر كه در برنامه
بودند، تأسيس نشدند و همين در مورد مدارس متوسطه و ابتدايي صادق بود. بيشترين كاري
كه دولت توانست انجام دهد، سازماندهي مجدد مؤسسات آموزشي موجودي چون مدارس طبقاتي
پيشين، مؤسسات خصوصي، و تراكويا، و تأسيس مدارس جديد با استفاده از ساختمانهاي
معابد بودايي و خانه هاي شخصي بود. ساخت تعداد مدارس موجود دربرنامه غير ممكن بود.
طبق مطالعات انجام شده در سال 1876، از بيست هزار مدرسه ابتدايي ، حدود 40 درصد از
معابد بودايي استفاده ميكردند ؛ 33 درصد خانه هاي شخصي بودند ؛ و فقط 18
درصد ساختمانهاي جديد داشتند. حدود 60 درصد آنها داراي يك معلم بودند و كمتر از
20 درصد دو معلم داشتند.در ابتداي كار، مدارسي كه با اين سيستم جديد عمل
ميكردند، خيلي مورد استقبال طبقة رزمندة كشاورز يا مردم عادي قرار نگرفتند. دولت
مقامات محلي را تشويق كرد كه سعي كنند كودكان مناطق خود را به حضور در اين مدارس
وادار كنند، اما اين تأثيري جزئي داشت. آموزش به شكل غربي، براي طبقات رزمندة كشور
كه با آموزش كنفوسيوس كاملاً خو گرفته بودند، كودكانه به نظرميرسيد و براي مردم
عادي هم آموزش به سبك غربي كاملاً بيگانه بود. محتواي كتب ترجمه كتابهاي مورد
استفاده در غرب بود و به اين دليل و دلايل ديگر كودكان در مدرسه
حضورنمييافتند.بعلاوه، در روزهاي نخستين دورة ميجي، آموزش حتي درسطح ابتدايي هم
رايگان نبود، و اين بار اقتصادي بالا توسط والدين تحمل ميشد. اين علت ديگري
براي عدم تأييد نظام نوين مدرسهاي توسط مردم بود. نارضايتي از دولت جديد حوادثي را
موجب شد كه در آن ساختمان مدارس سوختند. اين حوادث در حدود سال 1873 آغاز و تا سال
1877 ادامه يافتند.در اين اثنا،معلمان واجد شرايط جهت سيستم مدرسهاي جديد بسيار
نادر بودند، و تربيت معلم يكي از وظايف عاجلي بود كه دولت با آن مواجه بود. در سال
1873، يك مدرسه عادي تأسيس شد و معلمان خارجي براي تدريس با روش تدريس مدارس
ابتدايي خارجي استخدام شدند، تا اصول پايهاي آموزش در مدارس ابتدايي ژاپني بتواند
بنيان نهاده شود. مدارس عادي در سال 1985، 8 عدد بودند ،اما بعد از دو سال، مدارس
عادي ملي باستثناء مدرسة عادي توكيو و مدرسه عادي دخترانة توكيو همه از ميان رفتند.
در سال 1878، قانوني به تصويب رسيد كه به موجب آن ضرورت داشت هر P refecture مدرسه
عادي خود را تأسيس كند. تا سال 1940، زماني كه مدارس عادي تا سطح مؤسسات آموزش عالي
ارتقاء يافتند و تحت حمايت دولت ملي قرار گرفتند، مدارس نيز درهمان سطح مدارس
متوسطه باقي ماندند و توسط دولتي P refecture اداره ميشدند.فرهنگ آموزش به
روش غربي در بخش نخست دوران ميجي به شكل انفجار گونهاي اشاعه يافت. مؤسسات خصوصي
كه زبانهاي اروپايي تدريس ميكردند، از نظر كمي افزايش يافتند، و اين بر
سياست دولت در مورد ارجحيت دادن به تمدن و روشنفكري به نسبت هر چيز ديگري تأثير
گذاشت. حدود پايان دهه 1870، جنبش ديگري پديد آمد كه مورد حمايت تعدادي از سنت
گرايان بود و هدف آن به طور مستقيم، قانون امپراتوري بود. با پيش چشم داشتن اين
هدف، از اين مسئله طرفداري ميشد كه اخلاقيات كنفوسيوس مرسوم بايد ژاپني شود
و دولت شينفوگرا به عنوان مذهب ملي برقرار شد. آموزش جديد توسط حاميان اين
طرز تفكر به عنوان ضد ژاپني بودن مورد حمله و انتقاد قرار گرفت. از سوي ديگر ، بعد
از دوران اصلاحات، گروهي از مردم كه در معرض افكار آزادي خواهانه اروپا قرار گرفته
بودند، جنبش حقوق دموكراسي را بنا نهادند. دولت كه اصولاً توسط اعضاء فعال
طبقات با نفوذ رهبري ميشد احساس كرد كه مورد تهديد اين« جنبش حقوق
دموكراتيك » قرار گرفته است و شروع كرد به جلوگيري از تأثير اين نحوة تفكر در دنياي
آموزش. بروكراتهاي دولتي كه متعهد به سياست روشنفكري بودند، در مورد سياست آموزش
مخالف درباريان بودند، اما همزمان در احساس ناامني و تهديد با آنها همدردي
ميكردند. هر دو حزب در يك چيز توافق داشتند و آن اين بود كه : مردم بايد از طريق
قدرت آموزش وفادار و مطيع دولت شوند.موري آرينوري، وزير آموزش سال 1885، شخصيتي
پيشرو در جنبش روشنفكري وملي گرايي بود كه اين سودا را در سر ميپروراند كه از ژاپن
ملتي ثروتمند و توانمند بسازد. او به عنوان نمايندة مبارزات روشنفكري، با گروه
دربار امپراطوري كه هدفشان حاكميت مستقيم امپراتور بود مخالف بود و در مقابل افكار
ارتجاعي آنها مقاومت و ايستادگي ميكرد و در مقابل سياست آنان در مورد آموزش
مذهب و اخلاقيات به نام امپراتور يا دولت موضع ميگرفت.سياست آموزشي دولت تا
سال 1886 مكرراً مورد حمله قرارميگرفت ؛ در آن زمان، موري قانون دانشگاه
امپراتوري، قانون مدارس عادي، قانون مدارس ابتدايي، و قانون مدارس متوسطه را تدوين
نمود، و از اين طريق سيستم آموزشي « براي دولت و توسط دولت » را بنيان نهاد. سيستم
آموزش اجباري هنوز به مورد اجراء گذاشته نشده بود، اما در طول اين دوران پايه هاي
آن برگزار گرديد.موري، به اين نحو، در برقراري پايه هاي آموزش ملي سهم بسزايي
داشت. با اين حال، او هدفي مستعد براي مرتجين بود و در روز جشن تصويب قانون اساسي
(1890 ) توسط تروريستي مورد سوء مقصد قرار گرفت. به اين ترتيب، مخالف پيشرو تئوري
مذهب دولتي و منتقد صريح اللهجة ارتجاع توسط خشونت به قتل رسيد پس ازآن،رهبران
بروكرات روشنفكر و مرتجعيت دربار امپراتور با سازش موافقت كردند و در سال 1890، باز
نويس نسخة مجدد آموزش سلطنتي كه دستورالعملي رسمي در مورد اخلاقيات ملي بود، به نام
امپراتور به تصويب رسيد.اين اتفاق در همان سال افتتاح مجمع ملي و بر مبناي قانوني
اساسي جديد روي داد، كه شامل تضمين حقوق مردم و تصريح سلطنت محدود طبق قانون اساسي
بود.صدور بازنويس آموزش سلطنتي راه را براي نيم قرن آموزش ملي بر اساس “اخلاقيات
ملي ” و متمركز حول محور ستايش امپراتور هموار كرد. روند مايل به سمت فراملي گرايي،
شيتونيزم دولتي، و نظامي گرايي كه در درون درست بيش از شيوع جنگ جهاني دوم مستحكم
شده بود، اين بازنويس سلطنتي در مورد آموزش را كه به عنوان محدود كنندة دموكرات شدن
آموزش ژاپن عمل ميكنند، در متن خود دارد.
|