|
« ز » |
ضرب المثل هاي ايراني |
|
|
|
||
|
ز آب خرد، ماهي خرد خيزد --- نهنگ آن به كه از دريا گريزد ! |
|
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد ! |
|
زبان بريده بكنجي نشسته صم بكم --- به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم . (( سعدي )) |
|
زبان خر را خلج ميدونه ! |
|
زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون ميآورد ! |
|
زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد --- بهوش باش كه سر در سر زبان نكني . |
|
زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخاني ميچرخه ! |
|
زخم زبان از زخم شمشير بدتره ! |
|
زدي ضربتي ضربتي نوش كن ! |
|
زرد آلو را ميخورند براي هسته اش ! |
|
زرنگي زياد فقر ميآره ! |
|
زرنگي زياد مايه جوانمرگيست ! |
|
ز عشق تا بصبوري هزار فرسنگ است ! (( دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدي )) |
|
زعفران كه زياد شد بخورد خر ميدهند ! |
|
زكوة تخم مرغ يك دانه پنبه دونه است ! |
|
زمانه ايست كه هر كس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آينه حيران حسن خويشي ... )) (( آصفي هروي )) |
|
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز! |
|
زمستان رفت و رو سياهي به زغال موند ! |
|
زن آبستن گل ميخوره اما گل داغستان ! |
|
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا ! |
|
زن بد را اگر در شيشه هم بكنند كار خودشو ميكنه ! |
|
زن بلاست ، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشه ! |
|
زن بيوه را ميوه اش ميخواهند ! |
|
زن تا نزائيده دلبره، وقتيكه زائيد مادره ! |
|
زن جوان را تيري به پهلو نشيند به كه پيري ! |
|
زن راضي، مرد راضي، گور پدر قاضي ! |
|
زن سليطه سگ بي قلاده است ! |
|
زن كه رسيد به بيست، بايد بحالش گريست ! |
|
زنگوله پاي تابوت ! |
|
زن نجيب گرفتن آسونه، ولي نگهداريش مشكله ! |
|
زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند ! |
|
زني كه جهاز نداره، اينهمه ناز نداره ! |
|
زورش بخر نميرسه پالون خر را بر ميداره ! |
|
زور داري، حرفت پيشه ! |
|
زور دار پول نميخواد، بي زور هم پول نميخواد ! |
|
زهر طرف كه كشته شود اسلام است ! |
|
زير اندزش زمين است و رواندازش آسمون ! |
|
زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن ! |
|
زير دمش سست است ! |
|
زير ديگ اتش است و زير آدم آدم ! |
|
زير سرش بلنده ! |
|
زير شالش قرصه ! |
|
زير كاسه نيم كاسه ايست . |
|
زيره به كرمان ميبره ! |