New Page 1
استراتژيهاي آموزشي
اجراي آموزش و پرورش شخصيت
آموزش و پرورش شخصيت را در بنياد سيستم مدرسهاي ايالات متحده ميتوان يافت و
هميشه بهعنوان بخش جدايي ناپذير آموزش، مد نظر بوده است. اما براي مدتي، و درست
زماني كه وجود اين عامل بيشترين ضرورت را داشت، مراكز آموزشي نسبت به ضميمه كردن
توسعه شخصيتي در كارشان قصور كردند. اما امروزه به هر حال اين عامل در روي صفحه
رادار آموزش كشوري دوباره ظاهر شده است. نشانههاي اوليه حاكي ازآن است كه مدارسي
كه بر روي آموزش شخصيت تأكيد ميكنند ( و اين آموزش شخصيت در حوزه پيشرفت برتري
شخصيتي متمركز است )، به خاطر آنست كه نتايج شگفت انگيز آن را ميبينند. طرح مشاركت
آموزش شخصيت ـ يك ائتلاف ناهمگون ملي مركب از اشخاص و سازمانها كه هدفش توسعه و
بهبود شخصيت اخلاقي جوانان است ـ اين اصل را به عنوان « فرآيند طولاني مدت كمك به
جوانان در بسط و توسعه شخصيت خوب »، نفي ميكند بلكه اين اصل يعني دانستن، انتقال و
فعاليت در زمينه ارزشهاي نژادي از قبيل انصاف، صداقت، دلسوزي، مسئوليت پذيري و
احترام به خود و ديگران ميباشد.
هدف اين كار، در نظر داشتن دانش آموزان در محيطي است كه تمرين ارزشهايي را كه
جامعه نياز دارد، به نمايش گذاشته، تعليم داده و تشويق كند. در نتيجه، دانش آموزان
نه تنها از اين ارزشها آگاه خواهند بود، بلكه آنها را در خود ملكه كرده و مطابق
آنها تصميم گرفته و عمل ميكنند.اين امر نيازمند تمركز بر ارزشها در برنامه و
فرهنگ مدرسه دارد. اين امر زمان و كوشش ميخواهد و اغلب مستلزم توسعه نيروي مجريان
مدارس براي تعميم دادن آموزش شخصيت در مدارس ميباشد، اما سرمايه گذاري براي سنجش
ميزان ارزش تلاشها در حال انجام است.
مدارس متوسطه و دبيرستانهاي سراسر كشور كه با هر كدام از پيشرفتهاي آموزشي و
شخصيتي سازگار شدهاند، نتايج شگفت انگيزي را در سراسر محيطها و فرهنگهايشان، در
سطح تعهدات اجتماعي دانش آموز، در مشاركت والدين و حتي در پيشرفت آموزشي بالاتر
ديدهاند.
آموزش و پرورش شخصيت، در مدارس مختلف با جمعيت نژادي يكسان يا متنوع و با دانش
آموزاني از خانوادههايي مربوط به طيف گسترده اجتماعي ـ اقتصادي كار ميكند. آموزش
وپرورش شخصيت به منظور موثر واقع شدن، بايد حساب شده و آگاهانه باشد. اين آموزش
بايد به همه زمينههاي زندگي مدرسهاي، از ساعات آموزشي گرفته تا ورزش و ديگر
فعاليتهاي فوق برنامه، ضميمه شود. اين آموزش بايد نماد همه پيوندهاي ميان فردي ما
بين بزرگسالان و دانش آموزان باشد. مدارسي كه آموزش و پرورش شخصيتي خوبي به اجرا
در آوردهاند، محيطهاي صميمي ايجاد كردهاند كه نسبت به موضوعات رفتاري نظير
تنهايي يك دانش آموز و خصومت بين گروهها و فرقههاي مختلف، حساس هستند. اين موسسات
آموزشي، ارتباط و درك قوي بين دانش آموزان با بزرگسالان ايجاد كردهاند. آنها
پذيراي مسائل هستند و معلمان، مديران و دانش آموزاني دارند كه اغلب، وقتي كه دانش
آموز ديگري مشكلي برايش پيش ميآيد، مايلند وارد عمل شده و مسئوليت به عهده بگيرند.
پاسخ به نيازهاي دانش آموزان مختلف در مدارس دولتي
پاسخ به نيازهاي دانش آموزان مختلف در مدارس دولتي، موضوعي است كه در ايالات
متحده بحث در خصوص آن هيچگاه پايان نميپذيرد. خط مشي دهندگان، آموزگاران،
دادگاهها و والدين دائماً در جستجوي بهترين روشها براي آموزش همه دانش
آموزان هستند. بهعنوان مثال تصميمات اتخاذ شده دادگاهها و سياست جبران بي
عدالتيهاي گذشته نسبت به اقليتها، باعث ايجاد ابتكاراتي ميشوند كه كيفيت آموزش
را در همه مدارس و بويژه آماده نمودن و حمايت از معلمان جهت تدريس در كلاسهايي كه
تنوع مليتي دانش آموزانشان زياد است، بهبود ميبخشند. برنامههاي ارزيابي، براي
اجراي آزمونهاي مناسب دانش آموزان اقليتهاي زباني و دانش آموزان معلول، در حال
گسترش هستند. خط مشي دهندگاني كه سيستمهاي پاسخگويي را طراحي ميكنند، همواره
گوشزد ميكنند كه پيشرفت واقعي در مدارس فقط در صورتي اندازه گرفته ميشود كه همه
دانش آموزان در روند پاسخگويي درگير شوند نه اينكه عدهاي مانند دانش آموزان
اقليت را از امتحان معاف كنيم. آموزش و پرورش دو زبانه همچنان بحثانگيز است، اما
در بيشتر جوامع به شدت اجرا ميشود و عموماً تقاضاي زيادي در بين والدين مبني بر
بهبود تدريس زبان خارجي براي همه دانش آموزان وجود دارد. اين تعهد هميشگي در نظر
گرفتن نيازهاي كساني كه آموزش ميبينند (بدون در نظر گرفتن اختلافات آنها )، در
آينده مستلزم ايجاد مدارسي در آمريكا خواهد بود كه در آن همانطور كه پيش بيني شده
است، تا پايان اين قرن، 60 درصد جمعيت آمريكا را اقليتها تشكيل خواهند داد.
توجه به مسئلة تبعيض جنسيت
بخشي از تقاضاي عمومي براي برابري بيشتر شهروندان را جنبش حقوق شهروندي در
مدارس تحريك نمود كه در آن به محروم نمودن دختران از برنامههاي خاصي توجه شده بود.
از وقتي كه بيشتر شكايتها و اعتراضات مربوط به تبعيضها، در سطوح بالاي آموزشي و
در خصوص مسئله تبعيض جنسيت بود، قانون نهم ( ماده الحاقي طرح آموزش سطوح بالاتر در
سال 1972 )، مسئله تبعيض را « براي گرفتن حمايت مالي دولت فدارال در هر نوع
فعاليّت يا برنامه آموزشي » ممنوع كرد و چون بيشتر مدارس مقاطع تحصيلي 12 گانه از
كمكهاي چند جانبه دولت ايالات متحده بهره مند ميشوند، حق نهم در مورد آنها نيز
صدق ميكرد. در نتيجه مدارس شروع به دادن برنامههاي ورزشي بيشتري به دختران كردند
و كتابهاي درسي و منابعي را انتخاب كردند كه تساوي جنسي را ترويج ميكردند و ثبت
نام دختران را در برنامههاي حرفهاي مخصوص مردان، آغاز كردند. هدف تساوي جنسي منحر
به بررسي دقيق و مداوم شركت نمودن دختران در زندگي مدرسه شد. احتمالأ توجه به
نگرشهاي نابرابر، ثبت نام بيشتر دختران را در دورههاي پيشرفته رياضي و علوم و
همچنين كوششهايي را كه براي اطمينان از دسترسي يكسان دخترها و پسرها به
كامپيوتر در حال انجام است، توجيه ميكند. تحقيق بر روي موضوع جنسيت، بر آماده
نمودن معلمان و برنامههاي گسترش حرفهاي نيز، ( از زماني كه يافتهها نشان
دادهاند كه معلمان بدون اينكه متوجه باشند گاهي وقتها در كار تدريسان به دخترها
اهميت نميدهند ) تأثير گذاشت. مثلأ تحقيق نشان ميدهد كه معلمان ممكن است در
كلاسها براي پاسخ دادن و فعاليت كلاسي از پسرها بيشتر سوال كنند و در عين حال
پاسخ سوالات مشكل و پيچيده را از دختران كمتر ميپذيرند.
تنوع مذهبي
بر خلاف سيستمهاي آموزشي در بسياري از كشورها، ايالات متحده در مدارس يك جدايي
ناحيهاي كليسا و ايالت را اجرا ميكند. اگر چه چند شهر و ايالت در حال آزمايش
برنامههاي تضميني هستند كه اجازه هزينه نمودن بود جههاي دولتي را در خارج از
سيستم دولتي، از قبيل مدارس ديني و مذ هبي ميدهند، اما بودجههاي دولتي فقط براي
مدارس دولتي هستند. بسياري از اين برنامهها در دادگاهها مورد بحث هستند. به علت
وجود اين جدايي، در ايالات متحده يك ناحيه مدرسهاي ويژه مذهبي به شكل سالم وجود
دارد. در حدود 5 ميليون دانش آموز كه 10 درصد ثبت نام مقاطع تحصيلي 12 گانه را
تشكيل ميدهند، به مدارس ابتدايي و راهنمايي ويژه ميروند. مدارس كاتوليك، نيمي از
اين مدارس ويژه را تشكيل ميدهند. ساير مذاهب، 35 درصد آن را تشكيل ميدهند. در بين
مدارس آموزشي مذهبي، بيشترين گسترش مربوط به جوامع مسلمان است كه اكنون در ايالات
متحده حدود 200مدرسه دارند.
تنوع پيشرفت
با اين كه مدارس درحال پيشرفت بسوي استانداردهاي بالاتر براي همة دانش آموزان
هستند، علاوه بر آن يك سنت باستاني در آمريكا در كل 12 مقطع تحصيلي اين كشور
زمينههاي آموزش دانش آموزان نخبه و استثنايي را فراهم ميآورد. در قديم، پبش از
آنكه قانون، آموزش و پرورش دولتي را براي همه در نظر بگيرد، خانوادهها امكاناتشان
را صرف آموزش بچههايشان در اتاقهاي نشيمن خانه و يا صرف ديگر رفاهيّات ميكردند.
( امروزه، آموزش خانگي بچهها هنوز هم در مقياس نسبتاً كمتري در ايالات متحده وجود
دارد ) خانوادههاي ثروتمند اين نوع آموزش جداگانه را بامالكيت انحصاري و ( فرستادن
بچهها به ) مدارسي كه مدارس آمادگي براي دانشگاه ناميده ميشوند، حفظ كردند. اما
انتظارات و حكم قانوني در قرن گذشته كه همه دانش آموزان تا سن 16 سالگي به مدرسه
بروند، باعث شدند يك سيستم آموزشي براي فراهم نمودن يك سري برنامهها براي سطوح
مختلف تواناييها بوجود آيد. اين امر منجر به گسترش برنامههاي دانش آموزان نخبه و
مستعد شد. به علت تفاوتهايي كه قوانين ايالتي و شيوههاي محلي با هم دارتد، تعداد
دانش آموزاني كه در اين برنامهها ثبت نام كردند تا حدود زيادي باهم تفاوت دارند كه
از 5 در صد در برخي ايالتها تا بيش از ده در صد در برخي ديگر، متفاوت است، اما همه
ايالتها بجز چند ايالت، يا يان برنامهها را تأسيس كردهاند و يا به برنامة آموزش
دانش آموزان نخبه نياز دارند. از وقتي كه طرفداران اين برنامهها گوشزد ميكنند كه
تلاشهاي بيشتر وبودجة بيشتر نياز است، مدارس چند روش را براي به رقابت كشاندن
دانش آموزان مستعد به كار ميگيرند. براي نمونه برنامههايي هستند كه دانش آموزان
چند بار در هفته به كلاسهاي معمولشان نرفته و در فعاليتهاي غني سازي شركت
ميكنند. اين شيوه در سطح مدارس ابتدايي رايجتر است. دبيرستانهاي خوبي كه
فقط تدريس هنر، رياضي يا علوم دارند، به دانش آموزان اين مناطق تكليف بيشتري
ميدهند. مدارسي مانند دبيرستان علوم برونكس در نيويورك سيتي و مدرسه هنرهاي
داك الينگتون در واشنگتن، در سراسر كشور فراوان به چشم ميخورند. يازده ايالت،
مدارس خانوادگي براي تدريس پيشرفته رياضي، علوم و هنر ايجاد كردهاند. « مدارس
فرمانداران »، كه در طول تعطيلات ماههاي گرم سال كار ميكنند، براي آموزش دانش
آموزان بسيار نخبه و مستعد در اين زمانها باز هستند. برخي ايالتها نظير مينه
سوتا، به دانش آموزان بر جستة سال سوم دبيرستان و سال چهارميها اجازه ميدهند كه
با هزينه مسئولين ايالت، در كلاسهاي پس از دوره ة راهنمايي كه در محيطهاي
دانشگاهي تشكيل ميشوند، شركت كنند. دبيرستانها نيز چند روش براي به رقابت كشاندن
دانش آموزان توانا، پيشنهاد ميكنند. آنها ممكن است در برنامههاي كشوري نظير«
اُديسة مايند » و يا خواندن كتابهاي « گريت بوكز » شركت كنند. بيش از 60در صد
دبيرستانهاي دولتي و 46در صد مدارس غير دولتي در برنامة « جايگزيني پيشرفتة انجمن
دانشگاه » شركت ميكنند. معلماني كه صلاحيت بالايي دارند، براي تدريس در دورههاي
«جايگزيني پيشرفته » كه تكاليف سختتر و پيشرفتهتري را نسبت به برنامة آموزشي
دبيرستانهاي معمولي و با موضوعات دانشگاهي در اختيار دانش آموزان قرار ميدهند،
داوطلب ميشوند. در سال 1999 بيش از 700000 دانش آموز دبيرستاني در كلاسهاي فوق
شركت كردند و امتحان دادند. كسب يك نمره خوب در اين امتحان ( 3 يا بيشتر ) كافي
است تا دانش آموز ضمن كسب شهرت بهتواند در دورههاي پيشرفتهاي كه تقريباً در كل
دورة 4 سالة كالجها و دانشگاهها وجود دارد، ثبت نام كند. حدود 30 در صد دانش
آموزان اين دورهها در سال 1999، از اقليتها بودهاند. تلاشهايي براي تشويق
دبيرستانهايي كه اين دورهها را ندارند ( بيشتر آنها در فقر شديد ودر مناطقي كه
اقليتها هستند، قرار دارند)، در حال انجام است كه آنها بهتوانند معلمان ودانش
آموزاني براي اين دورهها آماده نمايند.
جمعيت شناسي قومي دانش آموزان
تنوع جديد زباني در مدارس آمريكا بهطور عمده با تنوع زباني مهاجران سابق تفاوات
دارد. اين تنوع، جامع و فراوان است. بهعنوان مثال، مونت گومري كانتي مريلند
و آرلينگتون ويرجينيا كه هر دو در منطقه كلان شهر واشنگتن هستند، دانش
آموزاني را ثبت نام ميكنند كه پدرانشان به بيش از 36 زبان صحبت ميكنند. در لانگ
بيچ كاليفرنيا كه بهطور ناگهاني بهعنوان پناهگاه كساني كه از غرب ميانة ايالات
متحده ميآيند، شناخته شد، بيش از يك سوم ثبت نام دانش آموزان در مدارس دولتي
امروزه از آسياي جنوب شرقي است. علاوه بر اين، حفظ ارتباط با « سرزمين كهن»
لاسانتر است. حمل و نقل و ارتباطات مدرن، به خانوادههاي مهاجر ادامه ميدهد به
ارتباطاتشان ادامه بدهند و بدين ترتيب زبان و فرهنگشان را حفظ ميكنند. در يك
مدرسه متوسطه در لانگ بيچ، خانوادههاي كامباديان به اجراي دروس روزانه در خِمِر
براي بچههايشان كمك كردند. مهاجرت اخير، پاسخگوي بيشتر تنوعي است كه در مدارس
آمريكا بوجود آمده است. اما مدارس بدون مهاجرت هم تنوع مييابند. حدود 17 در صد
دانش آموزان مقاطع 12گانه (12-K )، آفريقايي – آمريكايي هستند و حدود يك در صد
آمريكايي بومي هستند. خانوادههاي بسياري از آنهايي كه اسپانيايي يا لاتين هستند،
ميتوانند ميراث اجدادشان را با زندگي در مناطق كه جزو مناطق جنوب غربي ايالات
متحده شدند، دنبال كنند. در بين بيشتر زير گروههاي جمعيت دبستاني اسپانياييها،
بيشتر در صد دانش آموزاني كه تولد بومي دارند، مربوط به اجداد مكزيكيها هستند.
زير گروههاي بزرگ ديگر شامل پويرتو ريكانس و آمريكاييهاي كوبايي هستند كه
مهاجرتشان پيش از مهاجرت خانوادههاي آمريكايي مركزي شروع شد. در مجموع،
اسپانياييها تا سال 2005 بزرگترين گروه اقليت در مدارس دولتي آمريكا خواهند بود.
زماني، هدف مدارس ايجاد سرزمين چند مليتي بود. خط مشئي كه سابقه فرهنگي طرفدار
يكسان سازي را به حداقل ميرساند. امروزه، هنوز مدارس برروي سواد زبان انگليسي تأ
كيد ميكنند املا آنها همچنين بر يادگيري فرهنگهاي گوناگون نيز تمركز دارند.
كتابهاي درسي و ساير منابع كلاسي كوشش مي- كنند معرفي گستردهاي از فرهنگهاي
متفاوت ارائه دهند و تلاشهايي كه براي استخدام معلمان گوناگون انجام مي- شود با
هدف ايجاد تنوع بيشتر دركار تدريس صورت ميگيرد. دولت فدرال و برخي از برنامههاي
ايالتي، بودجه-هايي را براي آموزش و پرورش دو زبانه در نظر ميگيرند. اين
استراتژيِ يادگيري چند تا از دروس آموزشي به زبان بومي در كنار زبان انگليسي، در
اواخر قرن گذشته به منظور نگه داشتن دانش آموزان آلماني زبان در مدارس دولتي در
شهرهاي ايالتهاي مياني ايالات متحده، به كار ميرفت. ترس از خارجيها پس از جنگ
جهاني اول منجر به واكنش شديد عليه برنامههاي آموزش دو زبانه شد. تصميمي كه يك
دادگاه عالي ايالات متحده در سال 1970 (دهة 70 ) گرفت، براي دانش آموزان اقليتهاي
زباني، آموزش و پرور ش ويژه و مناسب و در نتيجه حمايت از باز گشت برنامههاي دو
زبانه را تضمين كرد. اما به هر حال، نگراني از موج گسترده مهاجرت به كاليفرنيا، در
جلب موافقت رأي دهندگان در رفراندمي كه شديداً كلاسهاي دو زبانه را در آن ايالت
محدود ميكند، تأثير داشت. با اين كار، اولويت به يك تغيير و تحول سريع به سمت زبان
منحصر انگليسي بهعنوان پيروي از قانون دادگاه عالي، داده ميشود. از سوي ديگر، وزير
آموزش و پرورش ايالات متحده ريچارد ريلي اخيراً پشتيباني خود را از برنامههاي
متمركز دو زبانه جهت كمك به دانش آموزاني كه به زبانهاي اقليت صحبت ميكنند كه
بهتوانند شيوايي و رواني زبان خودشان را حفظ كنند، اعلام كرد. اين برنامهها در
كنار آموزش انگليسي دادن يك فرصت خوب به دانش آموزان انگليسي زبان تا بهتوانند يك
زبان ديگر را ياد بگيرند، اجرامي شوند. تأثير تنوع قومي و نژادي در مدارس، در بين
ايالتهاي مختلف، متفاوت است پنج ايالت كاليفرنيا، تگزاس، فلوريدا، نيويورك و ايلي
نويس، بزرگترين ثبت نام اقليتهاي زباني تجربه ميكنند. تنوع ثبت نامها همچنين
گرايش به متمركز شدن در مدارس شهرهاي مركزي دارد (تقريباً همة نواحي شهري بزرگ
اكنون دانش آموزان اقليت را بيشتر از دانش آموزان سفيد پوست دارند). اما حتي در
مدارس روستايي در چنين ايالتهايي هكچون آلباما و كانزاس ميتوان تعداد زيادي
بچههاي اقليتهاي زباني يافت كه خانوادههايشان جذب جوامع نه چندان صنعتي شدهاند.
نكته ديگر دربارة تنوع نژادي – قومي در مدارس ايالات متحده، كه مهمتر هم هست، اين
است كه چگونه اين مراكز آموزشي پاسخ اين تنوع را ميدهند. در گذشته، معمولاً كاركنان
مدارس انتظار داشتند پيشرفت دانش آموزان اقليت كمتر از دانش آموزان سفيد پوست باشد
و در نتيجه دانش آموزان اقليت قومي و نژادي زيادي را در برنامههاي جبراني و يا
حرفهاي جاي ميدادند. ترك تحصيل اين دانش آموزان پيش از گرفتن ديپلم دبيرستان نسبت
به دانش آموزان سفيد پوست خيلي بيشتر بود. اصلاحات آموزشي كه بيش از ده سال پيش
شروع شد، بر مبناي استانداردهاي بالاتر براي همة دانش آموزان بود. اين اصلاحات،
مدارسي را كه عملكرد ضعيفي دارند و عمدتاً بچههاي خانوادههاي كم در آمد و يا
اقليت را ثبت نام ميكنند، به يك چالش خاصّ كشاند. « از بين بردن فاصلة » پيشرفت
براي اين مدارس يك اولويت شده است و اين تا حدودي نشانة پيشرفت است. ميزان فارغ
التحصيلان دانش آموزان سفيد پوست و آفريقايي – آمريكايي اكنون تقريباً برابر است،
اگر چه دانش آموزان اسپانيايي هنوز خيلي عقب ترند. چند ايالت، مانند تگزاس، احتياج
به مدارسي دارند كه ميزان بهبود سطح پيشرفت در بين زير گروههاي دانش آموزان را
نشان دهد. اين به معني است كه نمرات كلي نميتوانند مسائل و مشكلات دانش آموزان
اقليت را پنهان كنند. هر جا مدارس امكانات ويژهاي براي دانش آموزان اقليت با
عملكرد ضعيف مهيا ميكنند – مانند كلاسهاي كوچكتر، استراتژي خواندن بر مبناي
تحقيق و انگيزه آمادگي براي دانشگاه – پيشرفت دانش آموز اقليت اغلب از ميانگين ملي
فراتر ميرود.
تحول استانداردهي آموزشي مدارس
استانداردها در ايالات متحده تقريباً در هر زمينهاي تبديل به شعار اصلي
سياستمداران شدهاند. با توجه به نظر سنجيهايي كه نشان ميدهند آموزش و پرورش در
رأس و در مركز نگرانيهاي اصلي سوال شوندگان قرار دارد، سياستمداران تقريباً در همة
ايالتها خواستار برافراشتن پرچم اصلاحات در مدارس هستند. با داشتن يك اقتصاد در
حال رشد و فقدان ظاهري خطرات ملي، فرمانداران ايالات با بكار گرفتن اصلاحاتِ بر
پاية استانداردها براي نجات آموزش و پرورش، توجه شان را به مشخص نمودن نيازها جهت
رفع آنها در سيستم مدارس دولتي كشور معطوف نمودهاند. مفهوم كاملاً واضح است.
اصلاحاتِ بر پاية استانداردها، مدارس و نيروي كاري آنها را جهت يادگيري دانش
آموز، مسئول و پاسخگوي بار ميآورد. اين خط مشي، منطقي، حساب شده و از لحاظ اقتصادي
قابل قبول است و با آزمايشهايي كه ميزان موفقيت دانش آموز را در هدفهاي مشخص شده
يا استانداردهاي مورد نظر ارزيابي ميكند، معين ميكند كه دانش آموز در آينده د
رهر مقطع درسي چه چيزهايي را بايد ياد بگيرد. اين اهداف در ايالتهاي مختلف،
متنوع هستند.
اما به هر حال خط مشي جديد خالي از انتقاد نخواهد بود. محافظه كاران خيلي
علاقمند هستند كه با متمركز كردن خط مشي آموزش و پرورش در چار چوب استانداردهاي
ايالتي، اين موضوع را به شكل محلي كنترل كنند. همچنين برخي از معلمان ميترسند كه
با اين روش كل برنامة تدريسشان جنبه آزمايشي داشته باشد. علاوه بر ان بحثهاي
مخالفان آزمايشهاي پر خطر كه حدس ميزنند در آينده دانش آموزان با نمرات تك دست و
پنجه نرم كنند، بر خلاف پيشنهاد فراگير اصلاحات است. با وجود اين طرفداران
استانداردها، روي اين سيستم براي بازدهي مطلوب نتايج، حساب ميكنند. بحران اعتماد
به آموزش و پرورش عمومي، محرك ايجاد اصلاحات شد. سياستمداران در جستجوي راهي مفيد
براي اطمينان از موثر بودن اين اهداف هستند. حال كه اين استانداردها در سال پيش يك
سري گزارشات جدي از جمله « خطر ملي ظ (سال 1983 ) و «عصر نتايج » ( سال 1986 ) نسبت
به وضعيت آموزش و پرورش عمومي اظهار تأسف كردند و هشدار دادند كه عدم موفقيت دانش
آموزان ايالات متحده به منظور زندگي كردن مطابق استعدادهايشان، ميتواند منجر به
يك بحران اقتصادي و حتي ميتواند به يك مسئله جدي ملي تبديل شود. در سال 1989
رئيس جمهور جرج بوش در واكنش به نتايج مطالعات، فرمانداران ايالات را منجمله
بيل كلينتون از آركانزاس به نخستين نشست آموزش و پرورش در در چارلاتسليو ويرژينيا
دعوت كرد، هدف اين نشست يافتن راهي براي افزايش پيشرفتهاي آكادميكي بود طوري كه
دانش آموزان ايالات متحده بهتوانند در اقتصاد جهاني رقابت كنند. نتيجه اين نشست،
تعهد نامهاي به نام «اهداف 2000» با مشاركت فرمانداران بود كه به منظور بهبود
آموزش و پرورش ايالات متحده از طريق يك سري اهداف آموزشي كه تا سال 2000 بايد تحقق
مييافتند، تنظيم شد. در سال 1994 پرزيدنت كلينتون از طريق كنگره آمريكا « اهداف
2000 » را رهبري مي- كرد : طرح آموزشي آمريكا.
اين قانون گذاري به ايالات دولت فدرال كمك كرد استانداردهاي آموزشي خودشان را
ابداع كرده و ارزيابيهايي به منظور اندازه گيري پيشرفت اين اهداف بعمل آورند.
استانداردهاي زبان همچنين راه را براي اجراي مجدد طرح آموزش و پرورش ابتدايي و
راهنمايي مصوب كنگره در همان سال هموار نمود. در اينجا بود كه برخي از ايالتها
شروع به وضع استانداردهاي آموزشي نمودند كه بوضوح مشخص ميكند آنها يادگيري چه
چيزهايي را از دانش آموزان هر مقطع ميخواهند. اما پيشرفت كار كُند بود. در طول
مدتي كه فرمانداران و صاحبان مشاغل براي دومين بار در سال 1996 تشكيل جلسه ميدادند،
فقط 14 ايالت با استانداردها سازگار شده بودند. دانش آموزان در امتحانات بين
المللي همواره نمرات بدي ميگرفتند. مديران مشاغل دائم نگران افزايش نياز به
كارگران با مهارت بالا بودند و اساتيد دانشگاه از كمبود اسف بار فارغ التحصيلان
دبيرستاني شكايت ميكردند. همچنين والدين نسبت به موضوع كيفيت آموزشي مدارس
دولتي بي تفاوت نبودند و ميخواستند بدانند دلارهايي كه براي ماليات ميدادند چگونه
خرج ميشدند. سياستمداران توجه شان را بيشتر كردند. آنها ضمن مطرح كردن موضوع در
نشستهاي آموزشي، قول اصلاحات سيستماتيك را دادند در عين حال موافقت نمودند
استانداردهايي را در قالب خط مشي ايالتي نوشته و مشغول آماده ساختن و تدارك
امتحاناتي شوند كه ميزان پيشرفت استانداردها را اندازه ميگرفت. جوايز و
تشويقهايي هم براي پاسخگو نگاه داشتن دانش آموزان و مدارس در قبال اين اهداف
ايالتي در نظر گرفته شد. از زمان نشست سال 1996، همة ايالتها بجز يكي از
آنها، با جنبههاي كلي استانداردها سازگار شدهاند. بيش از 40
امتحان براي سنجش ميزان دستيابي دانش آموزان به اهدافي كه براي آنها در نظر گرفته
شده است، برگزار شده است. فقط ايالت لوا – ضمن گردن نهادن به كنترلهاي محلي – از
قانون استانداردهاي ايالتي رد شده است. عموماً فرآيند اجراي استانداردها به
شكل مردمي بوده است. قانون گذاران، كميته مخصوصي شامل معلمان، اساتيد دانشگاهها،
رهبران جوامع، صاحبان مشاغل و سياستمداران براي اجراي استانداردها در درسهاي زبان
انگليسي، رياضي، علوم و تاريخ برگزيدند.
به عنوان مثال در ايالت دِلِوِر يك گروه استانداردهاي آموزشي طرح نمودند و يك
امتحان براي اندازهگيري چگونه گيري يادگيري و عملكرد دانش آموزان در مقاطع سوم،
پنجم، هشتم و دهم مطرح كردند. قانون گذاران ايالت دِلِوِر در تازهترين نشست شان در
خصوص پاسخگو بودن مسئولان، يك سري قوانين براي كمك به استانداردهايي كه در سال
1995 اجراكردند، تصويب نمودند. اين امتحانات به آموزگاران اجازه ميدهد كه عملكرد
دانش آموز را در سطح مدرسه، ايالت و كشور مقايسه كنند. «براي موفق شدن در قرن 21 در
دنيايي كه بهطور فزاينده رقابتها زياد ميشوند»، قانونگذاري ايالتها از لحاظ
كلامي شبيه قانونگذاري ساير ردهها و اختيارات است : «بچههاي ايالت دِلِوِر بايد
با استانداردهاي بالايي دست و پنجه نرم كنند. اجراي استانداردهاي سختگيرانه در
موضوعات آموزشي اصلي و قائل شدن پيامدهايي براي رد شدن در اين استانداردها، براي
مدارس، دانش آموزان، معلمان ومديران و والدين انگيزه قوي ميشود تا در تلاش و تكاپو
براي برتري آموزش باشند. براي دانش آموزاني كه در اين امتحانات رد ميشوند، بيشتر
ايالتها آثار و پيامدهايي در نظر گرفتهاند كه اين پيامدها هم به دانش آموز وهم
به مدرسه بر ميگردد. اين معيارهاي سنجش مسئوليت عبارتند از : خاتمه دادن به ترفيع
اجتماعي (طرح فرستادن يك دانش آموز به مقطع بعدي حتي اگر وي به استانداردهاي مقطع
خودش تسلط پيدا نكرده باشد)؛ جلوگيري از فارغالتحصيل شدن دانشآموزان مدارس
راهنمايي تا زماني كه آنها امتحانات خروجي ايالتي را نگذرانده باشند؛ رتبه بندي
مدارس (گاهي اوقات از طريق نمرات كتبي ) بر اساس عملكرد دانش آموز در
امتحان. برخي ايالتها در صدد هستند به منظور پيشرفت دانش آموز، معلمان را هم
ارزشيابي كنند. در حقيقت حدود 40 ايالت «كارتهاي گزارش» را (ارزشيابيهايي كه توسط
ادارات آموزش وپرورش ايالات صورت ميگيرد)
در مدارس به منظور سنجش پيشرفت مؤسسات آموزشي در برقراري استانداردهاي آموزشي
ايالات، پخش ميكنند طبيعتاً به علت علاقة شديدي كه در همه جا به پيشرفت آموزشي
وجود دارد، اين كارتهاي گزارش با استقبال عمومي خوبي مواجه شدند. نمره دادن به
مدارس، بدون بحث و جدل نبوده است. تقريباً بدون استثنا ء، مدارسي كه مرتباً نمره
ردي دريافت ميكنند، در مناطق كم درآمدي از ايالت هستند كه اغلب في نفسه فاقد منابع
و الزامات محيطي براي سازگار شدن هستند. علاوه بر اين، اختصاص دادن اعتبارات و
منابع، اغلب بستگي به رتبة مدرسه دارد. در طي دهة گذشته، 23 ايالت قوانيني را تصويب
كردند كه به آنها اين قدرت را ميداد تا تصدي مدارسي را كه رد شدهاند بهعهده
بگيرند. يازده ايالت دقيقاً همين كار را كردند. چند تا از مناطق در نواحي بزرگ شهري
مانند شيكاگو، از اين روش پيروي كردهاند. شهردار شيكاگو حتي اختيار تعطيل نمودن
مدارس ردّ شده را دارد. در سال 1999 فرماندار « تام ريج » از ايالت پنسيلوانيا از
قانون ايالتيِ « طرح بهبود آموزشي » كه هشت تا از مدارسي را كه بدترين عملكرد را در
اين ايالت داشتند، از حكم اجاره و ادغام خلاص ميكرد، حمايت كرد. اگر مدارس
در ساية احكامي كه مجازات كمي براي آنها در نظر گرفته، همچنان در اين تستها ردّ
شوند، آنها تحت نظارت مستقيم كميته نظارتي مربوط به ايالت در خواهند آمد. وقتي كه
تصدي مدرسهاي بهعهده گرفته ميشود ( البته در اثر بي كفايتي مسئولين قبلي اش ) و
يا تغيير ساختار مييابد، گروهي از كارشناسان به اين مدرسه رفته و هر كاري را براي
بازگرداندن اين مدرسه به حالت نرمال انجام ميدهند. زماني كه استانداردها به اجرا
در ميآيند و دانش آموز اطلاع دارد كه چه چيزي از او خواسته ميشود، بحث امتحان و
پاسخگو بودن پيش ميآيد. اين يك چالش واقعي براي بسياري از قانون گذاران است.
آنها اغلب حفظ و نگهداري از خط مشيهايي كه جاري كردهاند را كاري دشوار
مييابند، زيرا ممنوعيت ترفيع اجتماعي يا ردّ نمودن سال آخريها و جلوگيري از فارغ
التحصيل شدن آنها ميتواند بذرهاي خشم عمومي را بكارد.به عنوان نمونه در ايالت
ويرجينيا كه آزمايش ايالتي استانداردهاي جديد آموزشي در طول دو سال اول، آمار
قبولي نا چيزي داشت، مخالفان اين آزمايش به قانون گذاران تأكيد ميكردند كه شش بند
از قانونگذاري را كه استانداردها را عوض ميكرد، مورد ملاحظه و بررسي قرار دهند.
و در «ويسكونسين » مسئولين مجبور شدند امتحانات فارغ التحصيلان را كه برگزار شده
بودند، لغو كنند. بحث ارزيابي، بر اساس جنبش اصلاح استانداردها به ذهن ميرسد.
براي سياست گذاران، امتحانات ابزار جذابي هستند زيرا نسبتاً ارزان هستند، به سرعت
ميتوانند اجرا شوند، نتايجشان را به سرعت نشان ميدهند كه با استفاده از نتايج
ميتوان آنها را آسانتر يا سختتر كرد، و به مسئولان اجازه ميدهند فوراً وارد
عمل شوند. آنها بدون دخالت در آموزش كلاسي كه بهطور طبيعي تحت كنترل محلي در
ميآيد، به كار گرفته ميشوند. با اين حال، شماري از فرمانداران، آموزگاران و
كارمندان، در سومين جلسة آموزشي كه در سال 1999 برگزار گديد، نگرانيشان را از
اجراي اصلاحات و ادامة آن بخاطر افزايش مخالفتهايي كه با آن ميشود، ابراز كردند.
برخي از والدين، دانش آموزان و معلمان از ابتدا با اين استانداردها مخالف بودهاند
چرا كه آنها را خيلي سخت و مداوم ديده-اند. ديگر مخالفان، با استانداردها
مخالفتي ندارند اما با امتحانات پر مخاطره مخالفند. از آنجا كه بيشتر ايالات
عملكرد مدرسه ومعلم را با نمرههاي امتحاني دانش آموزان مرتبط ميدانند و به تناسب
نمره، جوايز و تشويقيهايي نيز پيشنهاد ميكنند، بسياري از والدين و آموزگاران بيم
آن دارند كه آموزش كلاسي بر پايه يادگيريهاي طوطيوار باشد. يكي از انبوه
نگرانيهاي آنها اين است كه امتحانات خروجي در 24 ايالات برگزار ميشود و
دانشآموزان بايد پيش از فارغالتحصيل شدن، اين امتحانات را پشت سر بگذارند. در
بهار سال گذشته در ماساچوست دانش آموزان در خواست نامهاي را مبني بر لغو و ابطال
قانوني كه اخذ ديپلم دبيرستاني آنها را منوط به قبولي در امتحان جامع ارزيابي
ماساچوست ميكرد، با 7000 امضا ارائه دادند. روي هم رفته بيشتر والدين با امتحانات
پر مخاطرهاي كه حد اقل در 12 ايالت بوجود آمدهاند، مخالفند. در برخي موارد،
حركت صورت گرفته به سوي پاسخگو بودن و قبول مسئوليت، توانايي سياستمداران
آموزگاران را براي آماده نمودن مدارس و معلمان جهت كمك به دانش آموزان افزايش داده
است. در ايالتهايي كه اصلاحات آموزشي و امتحانات فارغ التحصيلي به كُندي انجام شده
است (تگزاس، كنتاكي و مِريلند )، مقاومت والدين، دانش آموزان و معلمان حداقل بوده
است. هر دو ايالت تگزاس و نورس كولينا از سوي خط مشي دهندگان، بخاطر
استانداردهايشان و نيز بخاطر ارزيابيهايي كه جامعتر بوده و زمان طولانيتري نسبت
به ساير ايالات اجرا شدهاند، ستوده شدهاند. آنها مدارس را رتبه بندي ميكنند؟
كارتهاي گزارس در سطح مدارس پخش ميكنند، امتحانات فارغ التحصيلان دارند و به
مدارسي كه اختلافاتي دارند، كمك ميكنند و جوايزي را براي كساني كه شاخصها را خوب
انجام دهند، اهدا ميكنند. طبق اظهارات ديوي گريسمر (محقق مؤسسة رَندكه اصطلاحات
صورت گرفته در دو ايالت را مورد تجزيه و تحليل قرار داده است )، قسمت اعظم هر دو
الگو، خيلي مشابه هستند. هر دو ايالت، استانداردهاي كتاب درسي و برنامه آموزشي كه
در مدارس تدريس ميشوند را تنظيم كردهاند، امتحانات دقيقاً با استانداردها
همخواني دارند. مدارس محّلي، انعطاف پذيري از جهت بودجه و از جهت خط مشي يافتهاند،
و هردو ايالت از ميانگين نمرات به منظور بهبود مدام خط مشيها. آگاه هستند. در
نتيجه، تگزاس ونورس كارولينيا، پيشرفت آماري خوبي در عملكرد دانش آموزان در
امتحانات ايالتي، مانند طرح ارزيابي ملي پيشرفت آموزش و پرورش كه خود مردم خواهان
آن بودند، داشتهاند. در تگزاس حتي دانش آموزان اقليتها نيز (كه امتحانات ايالتي
سختتر ممكن است براي آنها سنگينتر باشد)، نمراتشان را بهبود بخشيدهاند. از اين
رو روش مبتني بر استانداردها نشان دهندة تغيير تعهد سنتي ايلات متحده به كنترل
محلي و منطقهاي آموزش و پرورش عمومي ميباشد. بيش از يك قرن، جوانان كشور و
خانوادهها يشان از فوايد آموزش رايگان به كمك دولتهاي محلي، لذت و بهره بردهاند.
تغيير در مسئوليتها كه از مدارس محلي و انجمنهاي منتخب آنها تا قانون گذاران و
مديران اجرايي ايالت را شامل ميشود، يك دگرگوني بنيادي در آموزش و پرورش ايالات
متحده است.براي اطمينان يافتن، انجمن مدارس محلي و رؤساي مناطق آموزش هنوز ممكن است
خط مشيهايي وضع كنند اما تأكيد بر نتايج، كاركنان ايالتي را به عمل وا داشته است.
سوالي كه پيش ميآيد اين است كه آيا اصلاحات آموزشي عمومي از فرآيند سياسي تأثير
ميگيرد، چرا كه غالباً دگرگوني اجرايي بخش قانون گذاري ايالات به دنبال انتخابات
ميآيند. اما علاوه بر طرح ريزيهاي مديران آموزشي ايالات، بسياري از فرمانداران
همچنين اعضاي انجمن مدارس را براي به جريان انداختن شرايط به كار گرفتهاند. اين
به اين معنا ست كه حتي زمان رياست يك فرماندار به اتمام ميرسد، اشخاصي را كه در
رأس انجمن مدارس گماشته است، براي كمك به عملي كردن اصلاحات وي، سر كار باقي
ميمانند. تغيير قدرت اجرايي در سطح مدارس دريكي دودهة گذشته به طوركامل توسط
مديران اجرايي همچون لامر الكساندر از ايالت تنسي، ريچارد ريلي ( اكنون وزير آموزش
و پرورش ايالات متحده است ) از ايالت كاروليناي جنوبي، روي رومر از كلرادو، توماس
كين از نيوجرسي و بيل كلينتون از آركانزاس كه همگي اصلاحات بر پاية استانداردها را
به پيش ميراندند، صورت گرفته است. جيمزهانت از ايالت نورس كارولينا آخرين
نفر از اين اشخاص است و با پايان يافتن مدت رياستش در پايان سال جاري، پستش را ترك
خواهد كرد. آيا نسل جديدي از رهبران براي به پيش بردن اهداف 2000 خواهد آمد؟ اگر
اين امر به وقوع بپيوندد، به احتمال زياد موج بعدي اصلاحات بر پاية استانداردها،
مستقيماً با كلاسها سر و كار خواهد داشت. جلسه آموزشي سال 1999 در زمان كمبود قريب
الوقوع معلمان، بر روي كيفيت تدريس متمركز شد. رهبران سياسي و صاحبان مشاغل و
مسئولين آموزشي اكنون در جستجوي راههايي جهت آماده نمودن هر چه بهتر معلمان و
همسو كردن آموزش حرفهاي با استانداردها هستند. آنها در حال همكاري با مدارس
آموزشي كه درجات با تراز ليسانس ميدهد، هستند تا بهتوانند منابعي را كه معلمان
آينده را قادر به در اختيار داشتن شرايط اجراي استانداردها ميسازد، فراهم كنند.
به همان نسبت كه كمبود معلم مشهود است، به همان نسبت جمعيت دانش آموزي گسترش
مييابد و ايالتها براي به خدمت گرفتن بهترين و پر نشاطترين معلمان بويژه در
رياضي، علوم و كامپيوتر، در حال رقابت هستند. مخصوصاً مدارس شهري و روستايي اين
كمبود را احساس ميكنند. قانون گذاران ايالتها با اعطاي بورس، وام، مسكن و
پاداشهايي به كانديداها، در حال رقابت هستند. اخيراً فرماندار گري ديويس از
كاليفرنيا، در يك موضع تحول گرايانه، پيشنهاد كرد كه معلمان از دادن ماليات بر
درآمدهاي ايالتي معاف شوند. هنوز هم با اينكه آنها سعي در استخدام معلمان جديد
دارند، مسئولين ايالتي به دنبال افزايش كيفيت تدريس از طريق گرفتن آزمونهاي صلاحيت
از كانديداهاي تدريس و در خواست آموزش حرفهاي معلمان مجرب، هستند. در نهايت كيفيت
تدريس براي توفيق اصلاحات بر پايه استانداردها حياتي است. به همان شكل كه مسئولين
در واشنگتن نگران هستند، اميد سياستمداران ايالتي محلي و جوامع كاري و دولتي اين
است كه اصلاحات بر پاية استانداردها، يك نيروي كاري باسواد و ماهر و يك پيش كسوت
جديد امريكايي كه بهتواند با قدرت چالشهاي قرن جديد را در آغوش بگيرد، به وجود
آورد.
|