|
گونـاگـون
|
کتیبه‌ها و متون کهن
|
باستان‌شناسی
|
جشن‌ها و آیین‌ها
|
سازه‌های خورشیدی
|
گاهشماری و تقویم
 
|
اخترباستان‌شناسی
|
 

تخت جمشید

بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپُرسگی ملی

بخش سوم

بخش نخست، بخش دوم، بخش چهارم، بخش پنجم

سنگ‌نگاره‌ه

کلیات

ساخت سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید از فناوری و تخصص خاصی بهره‌مند بوده است که دیگر هیچگاه در تاریخ ایران تکرار نشد و امروز هرگز نمی‌توان کوچکترین بخشی شبیه آنها را ساخت و یا بازسازی کرد. ما از جزئیات این تکنولوژی و شیوه‌های ساخت‌و‌ساز و پرداخت دقیق آن بی‌اطلاعیم. سالیان بس طولانی است که این سنگ‌نگاره‌ها طرف توجه مردمان جهان قرار گرفته است و ما تلاش می‌کنیم تا توسط آنها که از منابع مهم مطالعات هخامنشی می‌باشند، آگاهی‌هایی راجع به زندگی و اجتماع و هنر در زمان هخامنشی بدست آوریم.

سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید وقار و بزرگی و اقتدار را عرضه می‌دارند، همه چهره‌ها آکنده از احساس وقار و شرم و آزرم و متانت است، همه نقش‌ها شکوه و عظمت و بزرگی را می‌نمایانند و در آنها اراده و آرامش و جدیت کاملاً هویدا است (← جامعه هخامنشی). در سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید (جز نقش مبهم زنی بر محور چرخ گردونه‌ها)  نقشی از زن وجود ندارد (← زن در تخت‌جمشید).

هیئت‌های نمایندگی ملل

همانطور که در بخش کاخ آپادانا گفته شد، جناح شرقی این کاخ از نگاره‌های متعددی پوشیده شده است. بخش جنوبی این جناح از نگاره 23 هیئت نمایندگی ملل گوناگون متشکل شده است. این نقوش همچنین در بخش غربی جناح شمالی این کاخ مجدداً تکرار شده‌اند. هر یک از این هیئت ها از 3 تا 9 نفر فراهم شده‌اند که هر کدام از آنها کالا یا حیوانی را به همراه دارند. جلوترین شخصی که در هر هیئت دیده می‌شود، احتمالاً سرپرست و سرگروه است، این شخص چیزی به همراه ندارد و توسط راهنما یا آجودانی محلی به سوی کاخ هدایت می‌شود. در همه جا راهنمایان دست سرپرست هیئت نمایندگی را به گرمی در دست گرفته‌اند. هیئت‌های نمایندگی با درخت سروی که نماد سرسبزی و سربلندی و سرزندگی همیشگی است، از هم تفکیک شده‌اند.

بعضی محققان این نقوش را حاملان باج یا هدیه نوروزی برای شاه می‌دانند، اما همانطور که پیش از این گفته شد، این نظر را نمی‌توان بی‌گمان دانست چراکه در هیچ کجا شخص شاه نمایانده نشده است که در حال گرفتن پیشکشی‌ها باشد و علاوه بر این کالاهایی همچون شیر و شتر و قاطر و گوسفند و پشم و تبر، که هیئت نمایندگان به همراه دارند، پیشکشی‌های مناسبی برای پادشاه به نظر نمی‌رسند و در مجموع دلایلی کافی برای اثبات این نظریه فراهم نشده است.

از طریق این نقوش به ما نشان داده می‌شود که صاحبان آنها از کدام دیارند و محصولات و پیشه های آنان در آن سرزمین چیست. همانطور که امروزه نیز برای نشان دادن شخص گیلانی، دختر یا پسری را در لباس گیلکی می‌نمایانند که سبدی از چای بر دوش دارد. یا برای نشان دادن مرد بختیاری او را با لباس آن دیار و با اسب و تفنگ می‌نمایانند.

اما با این همه، این نمایندگان، بعضی از کالاها را واقعاً به همراه داشته‌اند، چراکه آوردن سوغاتی، آیینی پسندیده و بایسته و از رسوم بسیار کهن ایرانیان است و اینها در واقع ارمغان‌هایی است که نمایندگان مختلف برای همدیگر و برای دیگر مردمان می‌آورده‌اند.

1- هیئت نمایندگان ماد

این گروه از 9 نفر تشکیل شده است که پر شمارترین گروه نماینگان در بین 22 گروه دیگر می‌باشد. سرزمین مادها در سمت غرب ایران امروزی که استان‌‌های کردستان، لرستان، کرمانشاهان، همدان و مرکزی را در بر می‌گیرد، بوده است.

داریوش در لوحۀ آجری آپادانای شوش (DSf) از زرگران مادی یاد می‌کند. بدین ترتیب حلقه های زیبایی که در دست دو نفر از نمایندگان است، احتمالاً از جنس طلا می‌باشد. کارایی این حلقه‌ها که به دفعات در سنگ‌نگاره‌ها دیده می‌شود، معلوم نشده است. امروزه گاهی این حلقه‌ها را گردنبند، بازوبند و یا دستبند می‌نامند؛ اما شکل، اندازه، محل خم‌ها و از همه مهم‌تر، طرز در دست گرفته شدن آنها چنین انتسابی را تأیید نمی‌کند (← افزارآلات).

مادی‌ها در این نگاره کلاهی بر سر دارند که علاوه بر روی سر، پشت گردن و گوش و چانه آنان را نیز پوشانده است. آنان بجز آن حلقه‌ها، حامل چند ظرف، یک دشنه و چند جامه هستند. کلاه سرپرست گروه با بقیه تفاوت دارد و از نوع کلاه‌های نمدی و گرد شکل است که هنوز هم امروزه در نواحی مرکزی و غرب ایران بر سر می‌گذارند. این شخص همچنین از معدود کسانی است که دشنه به کمر دارد. نگاره هیئت نمایندگی ماد، بالاتر و جلوتر از همۀ گروه های دیگر حجاری شده است.

2- هیئت نمایندگان عیلام (خوز)

سرزمین عیلامیان، ناحیه جنوب غربی ایران امروزی و استان‌های خوزستان، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد است. هیئت عیلامی از شش نفر که جامه بلند و چین‌دار بر تن و چکمه‌ای بنددار بر پای دارند، تشکیل شده است. این گروه، کلاهی کوتاه و لبه‌دار یا همراه با سربند بر سر گذاشته‌اند. اینان یک ماده شیر با دو توله، دو کمان که هر سوی آنها به شکل سر اردک یا مرغابی ساخته شده است و دو دشنه به همراه دارند. بخش بالایی نیام این دشنه از یک سو بلندتر از سوی دیگر است و فایده آن در اینست که هنگامی که دشنه در پر شال قرار دارد، قسمت بلندتر آن در روی شال قرار می‌گیرد و در برابر سقوط استحکام بیشتری پیدا می‌کند. هیئت نمایندگی عیلام به دنبال مادها قرار گرفته‌اند.

3- هیئت نمایندگان ارمنیه

گروه ارمنیان از کم‌شمارترین هیئت‌های اعزامی است که تنها از سه عضو تشکیل شده است. سرزمین ارمنیان بسیار وسیعتر از ارمنستان امروزی بوده و بخش‌هایی از شرق آسیای صغیر را نیز در بر می‌گرفته است.

هیئت ارمنی اسبی بسیار خوش‌هیکل و آراسته و مزین به آذین‌های جالب و نیز کوزه‌ای با دسته‌های زیبا و فاخر به همراه دارند. دستۀ سمت راست این ظرف لولۀ آن نیز می‌باشد.

این گروه در پایین نگاره عیلامیان نقش شده‌اند و نخستین نقش ردیف میانی است. نمایندگان ارمنی کلاهی مخصوص بر سر و کفشی بند‌دار بر پای دارند.

4- هیئت نمایندگان پارت

پارتیان چهار نفرند و شتری دو کوهان و زنگوله‌دار و دو ظرف به همراه دارند. آخرین نفر پوست جانوری از نژاد گربه‌سانان را بر روی خود انداخته و می‌آید.

سرزمین پارتیان در شمال خراسان امروزی و بخش جنوب شرقی دریای کاسپین/ مازندران بوده است. نمایندگان پارتی دستاری بر سر دارند که خراسانیان هنوز هم امروزه دستاری شبیه به آن بر سر می‌گذارند. داریوش در لوحة پی بنای آپادانای شوش اشاره کرده است که سنگ گرانبهای فیروزه را از خراسان و از پارت فراهم کرده است. این فیروزه‌ها بی گمان از معادن فیروزه نیشابور استخراج شده است، چراکه جز این معدن، جای دیگری برای استخراج فیروزه در این منطقه و حتی مناطق مجاور آن شناخته نشده است.

هیئت پارتی در پشت سر عیلامیان نقش بسته شده‌اند.

5- هیئت نمایندگان بابل

بابلیان شش نفرند که چهار کاسه، قواره‌ای پارچه یا شال و گاوی کوهان‌دار حمل می‌کنند. اینان کلاهی که نوک بلند و منگوله‌دار آن به پایین خم شده است، بر سر دارند و ادامه جامۀ بلندشان را بر روی شانه راست خود انداخته‌اند. کفش‌های اینان کوتاه و دو نفری که گاو کوهان‌دار را می‌رانند، هر کدام یک تعلیمی بر دست دارند. گروه نمایندگان بابل که از سرزمین میانردان/ بین‌النهرین آمده‌اند، در پشت سر هیئت ارمنی نمایانده شده است.

6- هیئت نمایندگان لیدی(سارد)

این گروه شش نفره که از غرب آسیای کوچک آمده‌اند، گرودونه‌ای زیبا که با دو اسب کشیده می‌شود به همراه دارند. دم و یال اسب‌ها به شکل برازنده ای آراسته شده است و نقش نیم‌تنۀ انسانی که دست به سینه است بر بخش بیرونی محور میانی چرخ گردونه دیده می‌شود. دیگران، گلدان‌هایی زیبا با دسته‌هایی به شکل گاو بالدار و همچنین کاسه و دو حلقه با نقوش جالب توجه در دست دارند. از آنجا که داریوش از زر سارد یا لیدی نام برده است، احتمالاً ظروف و حلقه‌های فوق از جنس طلا بوده است.

کلاه چهار تن از لیدیایی‌ها بلند و موج‌دار است و باریکه‌ای از موی سر خود را از پشت بر گردن آویخته‌اند. دو نفر آخر که گردونه را هدایت می‌کنند، از معدود کسانی هستند که هیچگونه کلاه و دستاری بر سر ندارند. سنگ‌نگاره هیئت لیدیایی در زیر نقش بابلیان قرار گرفته است و نخستین نقش ردیف پایینی است.

7- هیئت نمایندگان هرات (آریا)

اینان از هرات یعنی همین سرزمین هرات امروزی در غرب افغانستان امروزی می‌آیند. نام هرات ظاهراً همان شکل تغییر کرده آریا است.

نمایندگان هراتی شباهت زیادی به همسایه غربی خود یعنی پارتیان دارند. اینان نیز یک شتر دو کوهانة زنگوله‌دار و دو کاسه و پوست حیوانی با دم بلند به همراه دارند که قسمت علیای این بخش اخیر از بین رفته است. این گروه چکمه‌های بلند و شلوار مخصوصی ‌پوشیده‌اند و دستاری که چند دور به دور سر و گونه‌ها پیچیده شده است به سر دارند. این نوع دستار هنوز هم در افغانستان و جنوب خراسان استفاده می‌شود.

هیئت هراتیان به دنبال گروه پارتیان روان هستند.

8- هیئت نمایندگان آشور(سوری)

آشوریان از بخش علیای بین‌النهرین آمده اند و هفت نفرند. اینان دستار متشکل از چند رشته باریک بر سر و شالی بر کمر پیچیده‌اند و چهار کاسه و دو مشک یا پوست بره و یک قواره پارچه یا شال در دست دارند. سردار گروه دست خود را تا نیمه بلند کرده است و تمام گروه نیم‌چکمه‌هایی به پا کرده‌اند که بند آنها را به شکل مزینی گره زده‌اند. دو نفر انتهایی این هیئت، دو قوچ بزرگ و زیبا را هدایت می‌کنند. نقش نمایندگان آشور در پایین هیئت هراتی حجاری شده است.

9- هیئت نمایندگان کاپادوکیه

کاپادوکیه سرزمینی بوده است در جنوب دریای سیاه و مجاور ارمنستان، نمایندگان کاپادوکیه پنج نفرند که یک دست لباس همانند ارمنیان، یک اسب آراسته و تزئین‌شده به همراه دارند. این گروه کلاه‌های خاصی بر سر دارند که بی‌شباهت به کلاه ارمنیان نیست. اینان ردای موقری به دوش انداخته‌اند که دو گوشه این ردا در سمت شانة راست به همدیگر سنجاق شده‌اند. هیئت نمایندگان کاپادوکیه به دنبال هیئت لیدیایی قرار دارد.

10- هیئت نمایندگان مصر

از این سنگ‌نگاره که پس از هراتیان جای گرفته است، چیز زیادی باقی نمانده است و اکثر قسمت‌های آن و بخصوص بخش علیای آن مخدوش شده است. از بخش‌های پایینی آن معلوم می‌شود که نمایندگان مصری شش نفر بوده‌اند و با پای برهنه گام بر می‌داشتند. جامه بلندی بر تن دارند که پایین آن ریشه‌دار است و از همین خصوصیت است که به ملیت مصری آنان پی می‌بریم. تنها کالای همراه آنان که دیده می‌شود یک گاو است که از پاهایش شناخته می‌شود.

11- هیئت نمایندگان سکاهای تیز خود

این گروه به خاطر شکل خاص کلاهشان که ظاهراً فلزی بوده است، به سکاهای تیزخود معروفند و در کتیبه‌های داریوش نیز به همین نام یاد شده‌اند. اینان از سرزمین‌های شمالی دریای مازندران و دریاچه خوارزم (آرال) می‌آیند و هیئت نمایندگی آنان که در پشت سر آشوریان واقع است، از شش عضو تشکیل شده است. همه اینان دشنه به کمر دارند و نیام این دشنه را به پای راست خود محکم کرده‌اند. نیام سرپرست این گروه منقش به نقوش جالبی است که این برای سکاییان فلزگر دور از انتظار نیست.

گروه نمایندگی سکاهای تیزخود یک دست لباس کامل، دو حلقه و یک اسب که همچون اسبان ارمنی و کاپادوکیه به طرز باشکوهی آراسته شده است به همراه دارند.

12- هیئت نمایندگان ایونیه

سرزمین ایونیه در غرب آسیای کوچک و در همسایگی با لیدی بوده است. هیئت ایونیان از هشت عضو تشکیل شده است که پارچه‌ای شنل‌مانند و بلند بر روی جامه خود پوشیده‌اند و بالعکس بابلیان، ادامه آنرا بر شانه چپ انداخته‌اند. اینان از معدود کسانی هستند که کلاه بر سر ندارند.

این گروه شش ظرف و چند قواره پارچه تا شده و چهار گلوله پشم به همراه دارند. جای قرار گرفتن ایونیان در پایین هیئت نمایندگی سکاهای تیزخود و به دنبال هیئت کاپادوکیه است.

13- هیئت نمایندگان بلخ (باکتریا)

سرزمین بلخ، همین بلخ امروزی در شمال افغانستان و جنوب رود آمودریا می‌باشد. نمایندگان بلخ چهار نفر هستند. همانند دیگر نمایندگان سرزمین‌های شمال شرقی ایران‌زمین (پارتیان، هراتیان و رخجی‌ها) شتری دو کوهانه و زنگوله‌دار به دنبال دارند و جز این چهار ظرف نیز در دست دو نمایندۀ دیگر دیده می‌شود. داریوش در کتیبه‌اش همچنین از زر بلخ نیز یاد کرده است. بلخیان پوشاکی ساده و موقر بر تن دارند و سنگ‌نگاره آنان در ردیف بالایی و در پشت سر نمایندگان مصر است.

14- هیئت نمایندگان گنداره و سَتَه (ثَتَه) ‌گوش

این گروه که در پایین بلخیان منقور شده‌اند، از سمت شرقی افغانستان امروزی هستند. هیئت نمایندگی گنداره (قندهار) مرکب از شش نفر است که دو نفر پیشین گاوی کوهان‌دار را هدایت می‌کنند و نفر بعدی مسلح به یک نیزه و سپری بزرگ است. دو نفر انتهایی هر کدام دو نیزۀ بدون سپر را حمل می‌کنند.

گنداریان و سته‌گوشیان ردایی بر دوش افکنده‌اند و کلاه کوتاهی بر سر دارند که موهای مجعدشان از زیر آن بیرون آمده است. شلوار آنان تا پایین‌ترین قسمت مچ پا ادامه یافته است. ممکن است که گنداره همان قندهار امروزی باشد.

15- هیئت نمایندگان زرنگ و رُخَج (آرخوزیا)

این گروه چهار نفره از سیستان و از جنوب افغانستان امروزی آمده‌اند. همچون همسایگان پارتی و بلخی و هراتی، شتری دو کوهان و جرس‌دار به دنبال خود دارند و دو نفر جلوتر، دو کاسه و دو جام نگارین زیبا و ریزنقش به همراه دارند. اینان گوشواره‌ای جالب بر گوش دارند و به جای کلاه با سربندی موهایشان را بسته‌اند. این گروه شلوارهایی گشاد و چین‌دار و کوتاه پوشیده‌اند که تا روی چکمه‌های بلندشان می‌رسد. جای این هیئت در پایین نمایندگان گنداره است.

16- هیئت نمایندگی ساگارتیه

ما امروزه از جای حتمی سرزمین ساگارتیه اطلاع نداریم. بعضی آنرا با سرزمین کرمان برابر می‌دانند؛ اما زینت‌افزار اسب و کلاه نمایندگان به هیئت‌های نمایندگی ارمنی و مادی شباهت دارد و بعید نیست که از ناحیه‌های شمال غربی ایران و جایی حدود آذربایجان امروزی بوده باشند. این هیئت که در پشت سر بلخیان واقع شده‌اند، از پنج نفر شامل می‌شود که سه نفر از آنها لباس‌هایی در دست دارند و آخرین نفر اسبی را با خود حمل می‌کند که همچون اسبان ارمنی یال و دمش تزئین شده است.
هیئت نمایندگان ساگارتیه تنها گروهی است که کلاه آنان سه شکل مختلف دارد. نفر نخست یا سرگروه و همچنین نفرهای دوم و چهارم، کلاهی شبیه کلاه مادی و نفرهای سوم و پنجم کلاهی شبیه به ارمنیان و ساکنان کاپادوکیه بر سر دارند.

17- هیئت نمایندگی سغد و خوارزم

هفدهمین هیئت نمایندگی از سرزمین سغد واقع در پیرامون رود زرافشان در ماوراءالنهر و از سرزمین خوارزم واقع در پیرامون رود آمودریا در جنوب دریاچه خوارزم (آرال) آمده‌اند. اینان پنج نفرند و به ادوات متعددی مجهزند. چهـار نـفر جلویی اسبابی که شاید کمـان‌دان باشد به شانه آویخته‌اند و دشنه‌ای در زیر ردا به همراه دارند که نوک نیام آن از جامه بیرون زده است و مشخص است که آنرا با تسمه‌ای به ران پا محکم کرده‌اند. نفر دوم دشنه‌ای بر روی دست گرفته است که احتمالاً از همان نوعی است که به کمر آویخته است. نفر سوم از همان دو حلقه ای که پیشتر یاد شد، به همراه دارد و چهارمین نفر دو ابزاری را به دست گرفته است که شباهت به تبرزین دارد. آخرین نفر، اسبی زنگوله‌دار به پیش می‌راند که دمی بلند دارد.

تمام اعضای این گروه کلاه مخصوص به سر دارند که با کلاه هیئت نمایندگی اسکودرا شباهت دارد. داریوش در کتیبه شوش اعلام می‌کند که لاجورد و عقیق شنگرف را از سرزمین سغد و خوارزم فراهم کرده‌اند. شکل ظاهری و ابزار نفر چهارم بی‌شباهت به این معدن‌کاوان لاجورد و عقیق نیست.
نقوش هیئت نمایندگی سغد و خوارزم در پایین گروه ساگارتیه تراشیده شده است.

18- هیئت نمایندگی هند

هندیان پنج نفرند و بجز سرگروه که پوشاکی پوشیده و کفش ساده‌ای به پا کرده است، بقیه افراد با پای برهنه‌اند و تنها لنگی به کمر بسته‌اند. نفر جلو، سبدی دو سویه و ترازو مانند به دوش نهاده که محتوی کیسه‌های کوچکی است که احتمالاً در آنها خاکۀ طلای رود سند یا ادویه‌های هندی قرار دارد. دو نفر بعدی قاطر و یا یابویی را پیش می‌آورند که هر کدام یک تعلیمی به دست گرفته‌اند. آخرین نفر دو ابزار به دست دارد که به تبری دو‌سویه شباهت دارند. هندیان همچنین سربندی ساده به سر دارند. این سنگ‌نگاره در پایین نگارۀ نمایندگان سغد و خوارزم کنده‌کاری شده است.

18- هیئت نمایندگان اسکودر

سنگ‌نگاره‌های این گروه و بقیه گروه‌ها بطور مورب در لبه پلکان قرار گرفته‌اند. بالاترین آنها متعلق به هیئت نمایندگی اسکودرا است که چهار نماینده دارد. اینان کلاه‌هایی به سر دارند که شبیه کلاه سغدیان و خوارزمیان است. ردایی بلند و بی‌کمر به دوش انداخته‌اند و نیزه و سپرهایی بزرگ و گرد در دست دارند. آخرین نفر افسار اسبی را در دست دارد که دم بلندش بافته نشده است.

20- هیئت نمایندگان تازی(عرب)

سه مرد بدون کلاه که افسار شتری کوچک و تک کوهان را در دست گرفته‌اند، هیئت نمایندگی تازیان را فراهم ساخته‌اند. نفر میانی پارچه یا عبایی را در دست دارد که احتمالاً از پشم شتر بافته شده است. تنها پوشاک این سه تن، پارچه بلندی است که بخود پیچیده‌اند و دست‌ها و شانه‌هایشان از آن بیرون است. دنبالۀ این پارچه بدون اینکه بسته یا محکم شود، به حال خود رها شده است. اینان پای‌افزارهایی چوبی دارند که با ریسمانی بر روی پا بسته شده است.

21- هیئت نمایندگی کاری

ما تاکنون نتوانسته‌ایم اطلاعاتی از سرزمین کاری‌ها به دست آوریم. این گروه چهار نفره که گاو نری با شاخ‌های بلند به همراه دارند، پوشاکی بر تن کرده‌اند که به جامه هیئت نمایندگی عرب شباهت دارد؛ اما تا اندازه‌ای مرتب‌تر و آراسته‌تر که کلاه گردی نیز بر سر دارند. اینان به جز گاو نر، یک نیزه و یک سپر نیز به همراه دارند.

22- هیئت نمایندگان لیبی

هیئت لیبیایی‌ها از سه عضو فراهم شده است که جامه‌ای بلند و دندانه‌دار بر تن دارند. این هیئت یک بز با شاخ‌های بلند و تابدار و یک گردونه دو اسبه و دو نیزه به همراه دارند و سر و موی آنان آرایشی مخصوص دارد.

23- هیئت نمایندگان حبشه (اتیوپی)

آخرین نقوش این بخش که مردانی کوتاه قد و پهن‌بینی هستند، متعلق به هیئت نمایندگی حبشه‌ای‌هاست که جامه‌ای بلند بر تن دارند و موهای مجعدشان هیچ کلاه و پوششی ندارد. اینان جانوری زرافه مانند بنام «اوکاپی» و یک ظرف و یک عاج فیل همراه دارند. داریوش در کتیبه شوش ذکر کرده است که حبشه از جمله جاهایی بوده است که عاج از آنجا فراهم شده است.

نگاره شاهان

در جاهای مختلف تخت‌جمشید، سنگ‌نگاره‌هایی وجود دارد که احتمالاً نقش شاه یا شاهزادگان یا بزرگان را نشان می‌دهد. صاحبان این نقوش در اندازه‌ای بزرگ‌تر از دیگر کسان نشان داده شده‌اند و معمولاً بر دو جانب درهای ورودی بعضی کاخ‌ها ساخته شده‌اند.

از مهمترین اینها می‌توان از نگاره‌هایی نام برد که شاه یا بزرگی را نشان می‌دهد که در حال ورود یا خروج از کاخ است و دو ملازم چتردار او را همراهی می‌کنند. از نکات جالب توجه این نقوش اینست که لباس شاه با ملازمان خود تفاوتی ندارد و همه لباس‌هایی بلند و چتردار با آستین‌های فراخ بر تن دارند. ممکن است و احتمال می‌رود که آنان داریوش و خشیارشا باشند. این نکته را نبشتۀ میخی کوچکی مشخص می‌دارد که بر روی چین لباس این دو وجود داشته است که بر اثر ضربه و آسیب تا حد زیادی محو شده‌اند. اما بعید نیست که این کتیبه‌ها در زمان پادشاهان مؤخر هخامنشی به تصویر الحاق شده باشند. احتمال اینکه این نگاره‌ها متعلق به مینویان باشد نیز وجود دارد. این نقوش در دو جانب درگاه ورودی کاخ تچر قرار دارند. در این نقوش حفره‌هایی بر گردن و دو سوی مچ دست و نیز بر اطراف سر دیده می‌شود که نشان می‌دهد برای تزئین سنگ‌نگاره از گردنبند و کلاه و دستبند استفاده می‌شده است.

چنین نقوشی بر درها و درگاه‌های کاخ تچر، کاخ هدیش، کاخ سه‌دری و کاخ مهمانخانه دیده می‌شود.

مجلس شاهانه

دسته بعدی نگاره‌های شاهان را نقشی تشکیل می‌دهد که در آنها شاه بر صندلی منبت‌کاری شده‌ای که بخشی از پایه‌های آن به پنجه‌های حیوان قدرتمندی شباهت دارد، نشسته است. او پای خود را بر چهارپایۀ کوتاه زیبایی نهاده است و عصای بلندی در دست راست و گلی با دو غنچۀ نشکفته در دست چپ دارد. در برابر او و در دو طرف، دو شیء پایه‌دار که شاید عود‌سوز یا اسپند‌سوز باشند، قرار دارد. سرپوش سوراخ‌دار این دو اسپند‌سـوز با زنجیر به بـدنه آن متصل شده است. در برابر شـاه شخصی با کـلاه نمدی شبیه به نقوشی که در پلکان آپادانا دیدیم، ایستاده است. این شخص که کمی به جلو خم شدنه است، دست راست خود را به نشانۀ گفتگو یا به نشانۀ بوییدن عطر خوش عود یا اسپند تا جلوی دهان و بینی بالا آورده است و چوب یا عصایی در دست چپ و دشنه‌ای به کمر دارد. این شخص گلی با دو غنچه، شبیه گل قبلی در دست چپ دارد و دست راست را تا نیمه بلند کرده است. گروهی اعتقاد دارند که این شخص ولیعهد پادشاه می‌باشد و گاه نام‌هایی را نیز برای آنان ذکر می‌کنند. اما به گمان ما هیچ دلیل محکمی مبنی بر انتساب هر یک از آنان به پادشاه یا شاهزاده‌ای بدست نیامده است.

دو نفر بعدی کسانی هستند که یکی از آنها کلاه یا دستاری مخصوص به سر گذاشته و چیزی مانند پارچۀ تا شده به دست دارد. نفر بعدی شیئی به دوش انداخته و ابزاری تبرزین مانند که شکل خاص و ناشناخته‌ای دارد، به دست گرفته است. تیغه این تبرزین از میان دهان اردکی بیرون آمده است. این شخص دشنه‌ای به کمر دارد که غلافی زیبا و مزین به نقوش فراوان آنرا در بر گرفته است. در هر دو سوی این مجلس دو نفر در هیئت نگهبانان و ملازمان با جامه‌ای شبیه به جامه شاه ولی با کلاهی متفاوت، با نیزه و با ظرفی مخصوص که احتمالاً جای عود یا اسپند است، ایستاده‌اند.

چند نسخه از این سنگ‌نگاره در تخت‌جمشید وجود دارد. بزرگترین آنها که یک جفت قرینه یکدیگر هستند، قریب شش متر طول و دو متر بلندی دارند. یکی از این دو که سالم‌تر است، اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود و دیگری که بیشتر آسیب دیده است در محل خود واقع در کاخ خزانه تخت‌جمشید قرار دارد. گمان می‌رود که این نقش در واقع برای میانۀ جبهۀ شرقی کاخ آپادانا ساخته شده باشد. نسخه‌های دیگری از این سنگ‌نگاره در بخش اورنگ‌داران معرفی خواهد شد.

درباره این تابلو مجموعه‌ای وسیع از پرسش‌های بی‌پاسخ در برابر ما قرار دارد. ما اصولاً نمی‌دانیم که در این مجلس چه اتفاقی روی می‌دهد و اشخاصی که حضور دارند چه کسانی هستند و چه سمت‌هایی دارند. ما نمی‌دانیم که گل‌هایی که در دست آن دو نفر است و همچنین عصایی که در دست دیگر گرفته شده است، چه توجیهی منطقی دارد. ما نمی‌دانیم که چرا کسی که در برابر شاه یا شخصیت مینوی ایستاده است، همچنان دشنه و میله‌ای در دست دارد و همچنین از کاربرد ابزارهای دیگری که در دست بقیه اهل مجلس است، بی‌اطلاعیم (← افزارآلات).

اورنگ‌داران

نسخه‌های دیگری از سنگ‌نگاره مجلس شاهانه که در بخش پیشین به آن پرداخته شد ولی در اندازه‌هایی کوچکتر و گاه ساده‌تر، در بخش‌های بالایی درگاه‌های شمالی و جنوبی کاخ صدستون به چشم می‌خورد. در اینجا همچنین به دفعات صندلی شاه بر اورنگی نهاده شده است که نمایندگان ملل گوناگون آنرا بر روی دست گرفته‌اند. این نقش در نمای ظاهری دخمه‌ها نیز بکار رفته است (← دخمه).

این نقش بی‌گمان نشانۀ آن نیست که در واقع اورنگ شاهی بر روی دست مردمان حمل می‌شده است؛ بلکه نشانه آنست که شاه قدرت خود را از ارادۀ مردمان ملت‌های گوناگون دریافت می‌کرده است و آنان هستند که شاه را برای این جایگاه مشروعیت می‌بخشند و او را پشتیبانی می‌کنند و آنان هستند که موجب استحکام و پایداری تخت پادشاهی و قدرت فرمانروایی‌اش هستند.

این نقش در درگاه شمالی تالار صدستون به گونه دیگری عرضه شده است. اینجا مردمان در سنگ‌نگاره‌ای از پنج طبقه و هر طبقه از پنج نفر که از دو سو رو به جانب هم کرده‌اند، تشکیل شده است. در این نگاره مجموعاً پنج نفر ایستاده‌اند.

نبرد پهلوان

نقش بعدی شاه یا به گمان بیشتر پهلوانی را نشان می‌دهد که در چند جای گوناگون با چهار جانور نبرد می‌کند. یکجا با گاوی بسیار آراسته و زیبا، یکجا با شیری خشمگین، یکجا با همایی که بدن پستانداران را دارد و در جای دیگر با یکی از عجیب‌ترین جانوران تخت‌جمشید، جانوری که بدنش از شیر و شاخ‌هایش از گاو الهام گرفته شده است و بال‌هایش مانند بال شاهین و دمش شبیه دم عقرب است. پهلوان ما در همه جا با چهره‌ای آرام و مصمم و پر اراده آستین‌های فراخش را بالا زده و چین‌های جامه بلندش را به کمر زده است و با این جانور خشمگین نبرد می‌کند. او با یک دست مسلح به شاخ‌شکن، شاخ حیوان را گرفته و با دست دیگر دشنه‌ای را به او فرو کرده است. این جانور دست و گریبان پهلوان را گرفته و با پای فشردن به گام‌های استوار او قصد سرنگونی او را دارد، اما در هیچ کجا موفق به این کار نشده است. بعضی نویسندگان این جانوران را نماد اهریمن و مظهر بدی و شر دانسته اند. اما شیر و گاو و شاهین یا عقاب در ایران باستان هرگز بدین صفات متصف نبوده‌اند و به نیکی و با احترام فراوان از آنان یاد می‌شده است.

به نظر می‌رسد که این نگاه‌ها اشاره به باورهای اسطوره‌ای ناشناخته‌ای باشد که هنوز رمز آنان آشکار نشده است. از سوی دیگر، احتمال باورهایی کیهانی نیز می‌رود. در هر حال این نقش می‌تواند بطور نمادین مقاومت و مبارزه و ایستادگی را به نمایش گذارد و نشان‌دهنده پایداری و اراده در برابر هر نیروی زورمندی باشد که مانع پیروزی و سربلندی و موفقیت است. این سنگ‌نگاره بر درگاه‌های شرقی و غربی تالار صدستون و کاخ تچر و نیز بر درگاه‌های کاخ مهمانخانه دیده می‌شود.

جانوران واقعی

در سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید تعداد زیادی جانوران واقعی و خیالی دیده می‌شوند. حیوانات واقعی در اکثر مواقع به همراه اشخاصی هستند که آنها را هدایت یا حمل می‌کنند؛ اما گاهی نیز مانند شیرها و گاوهای نمای دخمه‌ها به تنهایی و بدون حضور انسان نقش شده‌اند.

فهرست جانوران واقعی تخت‌جمشید که در گسترۀ بزرگی از تخت‌جمشید و تقریباً در همه جای آن به چشم می‌خورد عبارت است از: اسب، گاو، گاو کوهان دار، قاطر یا یابو، شیر، مرغابی یا اردک، شتر دو کوهان و یک کوهان، شاهین، قوچ، اوکاپی، بز، بزغاله، گوزن، بز کوهی و شیر.

نبرد شیر و گاو

در بخش جانوران واقعی، یورش بی‌دریغ شیری خشمگین و قوی‌بنیه به گاوی گریزپا و زیبا را می‌بینیم که گردنبندی از گل‌های دوازده گلبرگی معمول هخامنشی را بر گردن دارد. این شیر پنجه‌هایش را بر پشت گاو نهاده و آنرا به دندان گرفته است. گاو نیز سر را به عقب برگردانده و با شگفتی او را تماشا می‌کند. این نقش به دفعات و در بسیاری از جاهای تخت‌جمشید به چشم می‌خورد.

نگاره یورش شیر به گاو، خاستگاهی در پدیده‌های کیهانی دارد. به وضعیت حرکات برج‌های شیر و گاو در آسمان باستان توجه می‌کنیم: از آغاز تابستان تا میانه مهرماه، نه شیر در آسمان دیده می‌شود و نه گاو. از میانه مهرماه تا آغاز زمستان، یعنی در زمانی که سرما و تاریکی شب رو به فزونی است، گاو در نبود شیر، یکه‌تاز آسمان است و هر شب بالاتر آمده است. انگاری که پیوندی میان سرما و تاریکی با اوج‌گیری گاو وجود دارد. در آغاز زمستان، شیر پس از شش ماه غیبت طلوع می‌کند و درست از همین زمان، روزها رو به بلند شدن می‌گذارند. انگاری که اکنون شیر برای دفع سرما و تاریکی به یاری خورشید آمده است.

در تمام طول زمستان، هر شب ابتدا گاو طلوع می‌کند و پس از حدود چهار ساعت، شیر از دنبال او طلوع می‌کند. هر چه شیر بالاتر می‌آید، گاو پایین‌تر می‌رود. در میانه‌های فروردین‌ماه، یعنی در زمانی که هوا گرم شده و روزها به اندازه کافی بلند شده‌اند، گاو به آسمان روزانه می‌رسد و دیگر دیده نمی‌شود. انگاری که از آغاز زمستان، شیر با یورش خود گاو را از میدان تاریکی و سرما بدر کرده است. سپس از میانه فروردین‌ماه تا آغاز تابستان، شیر یکه‌تاز آسمان در روزهای بلند و گرم سال است.

از دیگر جانوران واقعی تخت‌جمشید دو گاو بزرگ با سرهای تخریب‌شده است که در دو سوی درگاه ورودی غربی دروازه همه ملت‌ها نقش بسته است. هر یک از آنها بلندایی در حدوددی 6 متر دارند.


جانوران خیالی

در تخت‌جمشید نگاره‌هایی از جانوران خیالی دیده می‌شوند. بزرگترین و یکی از جالب‌ترین این جانوران سنگ‌نگاره موجودی است که بدن گاو و بال شاهین و سر انسان دارد. ما با الهام از کتاب پهلوی «مینوی خرد» جانوری که بدن گاو و سر انسان دارد را فعلاً به نام گوپت نامبردار می‌کنیم.

بر درگاه شرقی دروازه همه ملت‌ها، پیکره دو گوپت نقش بسته است. گوپت‌ها قریب 8 متر بلندی دارند و از بزرگترین و شکوهمند‌ترین نقوش تخت‌جمشید بشمار می‌روند. بدن گاو‌مانند آنان از موهایی مجعد و بافته‌شده تشکیل شده و دمی آراسته و مزین به دنبال دارند. این گوپت‌ها هر کدام بالی همچون شاهین دارند که آنها را با شکوه هرچه تمامتر و با قوسی چشمگیر به سوی آسمان بلند کرده‌اند. این بال‌ها از پرهایی ریز و درشت پوشیده شده‌اند. سر انسان‌مانند گوپت با آرامش و جدیت افراد را می‌نگرد. آنان ریش بلند اما بسیار آراسته‌ای بر صورت و گوشواره‌ای بر گوش دارند. کلاه آنان بلند و از کنگره‌های بسیاری تشکیل شده است. از زیر این کلاه موهای بلند و بافته شده‌ای بیرون آمده است که تا روی شانه‌ها می‌رسد.

نگاره بعدی موجودات خیالی، شباهت زیادی به نقش گوپت دارد. بدن این جانور عبارت از شیری است که بالی از شاهین و سری از انسان دارد. این سنگ‌نگاره که در اندازۀ نسبتاً کوچکی تراشیده شده است، قریب 60 سانتی‌متر بلندی دارد و دو تا از آنها بطور قرینه در قسمت علیایی و میانی جناح شرقی آپادانا و نیز جناح شمالی کاخ سه‌دری تراشیده شده است. بدن این جانور، شیری را در حالت نشسته نشان می‌دهد که پنجه‌ها و بازوهایی ستبر و قوی دارد. این شیر یک دست خود را تا نیمه بالا آورده است. بال‌های این جانور از پرهای کوچک و بزرگ بسیاری پوشیده شده است که با قوسی زیبا همانند نقش گوپت، به سوی بالا باز شده است. این موجود سری همچون سر انسان دارد که شباهت زیادی به چهره گوپت دارد. او موها و ریش‌های بلند و فردار و آراسته‌ای دارد که گوشی بلند و رو به جلو از میان آنها بیرون آمده است. بر این گوش، گوشواره‌ای چند تکه و زیبا آویخته شده است.

نگاره بعدی جانوران خیالی از دو جانور تشکیل شده است که اولی شاهینی است که بدنی مانند پستانداران دارد و دومی شیری است که بال شاهین و شاخ گاو دارد. او دمی به دنبال دارد که به کژدم شبیه است. ما در درگاه‌های غربی و شرقی کاخ صدستون و نیز در کاخ تچر، زورآزمایی این جانور با پهلوانی را می‌بینیم که نتیجه آن فروشدن دشنه‌ای در شکم این جانوران است. در بعضی جاها بجای این جانوران خیالی از شیر و گاو برای صحنه‌آرایی استفاده شده است. این سنگ‌نگاره در بخش نبرد پهلوان نیز بررسی شد.

گل و گیاه

نقوش گل و گیاهان مختلف در تخت‌جمشید چه از لحاظ تعداد و چه از لحاظ جنس، شمار زیادی را در بر می‌گیرند. بطوری که از هر فضایی برای نشاندن شاخه‌ای گل و یا کاشتن درختی و یا برآوردن گیاهی دیگر بهره‌برداری شده است و در دستان بسیاری از مردمان شاخه‌ای گل به نشان مهر و محبت و صلح و تفاهم و دیده می‌شود. تخت‌جمشید در واقع باغی است سنگی و گلستانی است از گل‌های سنگی و بسیار زیبا.

مشهور‌ترین این گل‌ها، گل گردی است که از دوازده گلبرگ تشکیل شده و در واقع نه تنها گل، بلکه نمادی از خورشد هم هست. در بعضی جاها این گل چنان از میان برگ‌ها و ساقه‌های خود بالا آمده است که بلافاصله سپیده‌دم و سرزدن خورشید را در اذهان تداعی می‌کند.

مایلم به جای سخن بیشتر در این باره، شما را به تماشای گوشه‌ای از این گلزار وسیع در پایان این کتاب دعوت کنم.

پوشاک

سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید مهمترین مأخذ برای آگاهی از چگونگی پوشاک در میان ملل مختلف در 2500 سال پیش است. سنگ‌نگاره‌ها طرح ده‌ها نوع مختلف، از جامه گرفته تا کفش و کلاه را به ما می‌نمایاند.

به موجب این نگاره‌ها متوجه شده‌ایم که در زمان هخامنشیان لباس‌هایی که مردمان مختلف می‌پوشیده‌اند، تنها به لحاظ وضعیت آب‌وهوایی و جغرافیایی و همچنین بخاطر پیشه و شغل هر شخص تفاوت می‌کرده است و موقعیت اجتماعی، چندان موجب تفاوت پوشاک مردم نمی‌شده است. صحت این نکته با دقت در نگاره‌های تخت‌جمشید به تأیید می‌رسد. بطور نمونه در سنگ‌نگاره‌ها می‌بینیم که حتی پوشاک شاه یا شخصیت مینوی با خدمتکارانش تفاوتی ندارد و همگی جامه‌ای ساده که بلند و گشاد و چین‌دار است، پوشیده‌اند. کلاه شاه فاقد هرگونه گوهر و جواهر و بدون هرگونه تزئینات خاص است و به همین دلیل نمی‌توان به آن نام تاج اطلاق کرد.

بجز جامه‌های مختلفی که هیئت‌های نمایندگی ملل به تن دارند، بقیه نگاره‌های تخت‌جمشید عمدتاً دو نوع جامه به تن دارند: نخست همان جامه متداول و بلند و گشاد که چین‌های بسیار و آستینی فراخ دارد و کلاهش دندانه‌دار و کفش‌هایش بعضاً از سه بند تشکیل شده است و صاحب آن دشنه‌ای در میان دارد؛ و دومی جامه‌ای کوتاه‌تر و تنگ‌تر و بدون چین با آستین‌های تنگ و کمربندی چرمین که دشنه‌ای بر آن آویخته شده است. صاحبان این جامه گاهی ردایی آستین دار نیز بر دوش انداخته‌اند که دست خود را در داخل آن آستین‌ها نکرده‌اند.

صاحبان این دو نوع پوشاک در همه جا در موقعیتی برابر و گاه بطور یک در میان نمایانده شده‌اند که نشان می‌دهد هیچکدام وجه امتیازی نسبت به دیگری ندارند. طرز آرایش سر و صورت و همچنین گردنبند و دستبندهای آنان نیز شبیه یکدیگر است.

با توجه به نقوش هیئت‌های نمایندگی ملل اینطور حدس زده شده است که صاحبان جامۀ نخست را پارسیان و صاحبان جامه دومی را مادی‌ها تشکیل می‌دهند. این گمان بعید به نظر نمی‌رسد، اما این احتمال را نیز نباید از نظر دور داشت که ای بسا پوشاک نوع نخست جامه‌ای رسمی و درباری و تشریفاتی باشد و جامه نوع دوم برای استفاده روزمره و متداول و برای سوارکاری و امور مختلف روزانه مناسب بوده باشد. واضح است که جامه بلند و چین‌دار به هیچ روی برای سواری و کارهای دیگر مناسب به نظر نمی‌آید و نمی‌تواند پوشاک دائمی و همیشگی پارسیان بوده باشد.

توجه در پوشاک گروه‌های نمایندگی ملل ما را با طرح‌های متنوعی از جامه و کلاه و کفش آشنا می‌کند (← هیئت‌های نمایندگی ملل).

آرایش و زیورآلات

وجه غالب آرایش قسمت عقبی موی سر در تمام سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید موهای و بلند و فر داده‌ای است که تمام پشت سر و بخش وسیعی از گوش را می‌پوشاند. تنها در نگاره‌های هیئت‌های نمایندگی ملل بطور معدود طرز آرایش دیگری دیده می‌شود. آرایش ریش گونه‌های متعدد و متنوعی دارد. گاه تمام ریش فر داده شده است و گاه بخش کوچک یا بزرگی از پایین و نوک آن فر داده نشده است. گاهی تنها یک ردیف از ریش در محل خط گونه تاب داده نشده و بقیۀ آن تابدار است، و گاه تنها ردیفی از پایین ریش و زیر فک تاب داده نشده است. تعداد ردیف فرها از3 تا 7 متغیر است، اما وجه غالب آن 5 ردیف است. ریش‌های شاه بلندتر و جالب‌تر است، بطوریکه به شکل مطبق و یک در میان، چهار بار فر خورده و سه بار به شکل صاف آذین شده است. گوشواره‌ای به شکل حلقه، زینت متداولی است که همه کس اعم از بزرگان یا خدمتکاران بر گوش دارند.

در سنگ‌نگاره‌های ضلع شرقی آپادانا بطور استثنایی چند تن دیده می‌شوند که هیچیک موی ریش و سر خود را تاب نداده‌اند.

سبیل در همه جا صاف و کوتاه است و گوشۀ آن تا پایین لب آمده و آنگاه به طرف بالا تاب خورده است. این طرح دربارۀ شاه نیز صادق است.

موهای جلوی سر در همه جا بلافاصله پس از بیرون آمدن از کلاه در یک ردیف فر خورده‌اند و آنگاه بطور صاف تا بالای پیشانی ادامه پیدا کرده‌اند.

اکثر اشخاص دستبندهای زیبایی بر هر دست و گردنبندی بزرگ بر گردن دارند. دکمه‌های کمربند و حلقه‌های اتصال نیام دشنه از قطعاتی هستند که گاه چشمگیرند. تا آنجا که دقت کرده‌ایم در هیچیک از نقوش انگشتر دیده نشده است.

آرایش هیئت‌های نمایندگی ملل اقسام متفاوتی را عرضه می‌دارد. لیدیایی‌ها تنها بخش جلویی ریش خود را صاف گذارده‌اند و باریکه‌ای از موی سر خود را از پشت گوش تا روی شانه آویخته‌اند. اینان از دو جهت از چهره‌های استثنایی نقوش تخت‌جمشیدند؛ نخست از این بـابت که دو نفر انتهایی هیـئت، همچون ایـونیان هیچگونه کلاه یا پوششی بر سر ندارند و دیگر اینکه گوش‌های همه آنان کاملاً پیداست و در زیر مو پنهان نشده است. بلخی‌ها نه موی خود را تاب داده‌اند و نه ریش خود را؛ سکاهای تیزخود، مو و ریش بلند و صاف دارند و ایونیان نیز مانند لیدیایی ها با سر برهنه معرفی شده‌اند که فقط قسمت کمی از جلو و عقب موی سر خود را فر داده‌اند و ریش را به حال خود رها کرده‌اند.

زرنگیان و رخجی‌ها گوشواره‌ای زیبا و چند تکه به گوش آویخته‌اند و هندیان نیز مو و ریش کوتاه و صاف دارند.

ما در تخت‌جمشید کسانی را می‌شناسیم که نه ریش دارند و نه سبیل، و این سنگ‌نگارۀ خواجه‌سرایانی است در درگاه‌های بخش شمالی کاخ تچر و کاخ هدیش و کاخ مهمانخانه که حوله و احتمالاً عطردانی در دست دارند.

در تخت‌جمشید حتی جانوران نیز به آراسته‌ترین حالت ممکن تصویر شده‌اند. موهای گاوها به شکل برازنده‌ای تزئین و فر داده شده و گردنبندی از گل‌های دوازده گلبرگی خورشید مانند بر گردن آنان آویخته شده است. موهای گونۀ گاوها ابتدا به دقت شانه شده و آنگاه فر داده شده‌اند. موهای پیشانی و سینه و دم آنان نیز تزئین داده شده است و در میان موهای سینه گل زیبایی نصب شده است. یال شیرها به دقت دسته‌بندی شده و نوک هر دسته تاب داده شده است. نگارۀ گوپت، گوشوارۀ چند تکه و مجللی بر گوش دارد، این گوشواره همچنین بر گوش شیر بالدار نیز خودنمایی می‌کند.

در واقع تمام تخت‌جمشید با کمال نظم و دقت هر چه تمامتر تزئین و آذین شده است و هیچ چیز در آنجا از این اصل مهم فرو گذارده نشده است.

رزم‌افزار

در هیچیک از نقوش، رزم‌افزارها مورد استفاده قرار نگرفته‌اند. هیچ نیزه‌ای به سوی جلو گرفته نشده است و بجز در صحنه نبرد پهلوان، در هیچ کجا هیچ دشنه‌ای از نیام بیرون نیامده است. در تخت‌جمشید هیچ دستی قبضۀ دشنه‌ای را نگرفته است و اگر لازم بوده است که دشنه‌ای به دست گرفته شود، آنرا از سمت تیغه در دست گرفته‌اند که آیینی غیرجنگی و دوستانه بوده است. همان رسمی که امروزه برای دادن کارد و شیء برنده به دست کسی اعمال می‌کنیم.

نگاره‌های رزم‌افزار در تخت‌جمشید نشانۀ آمادگی و هوشیاری مردمان ایرانی در برابر دشمنان است و هیچگاه این سلاح‌ها را به سوی یکدیگر نشانه نرفته‌اند.

در اینجا ما با شمار زیادی جنگ‌افزار روبرو هستیم که تعداد آنها بیش از تنوع آنهاست. آنها منحصر به دشنه، نیزه و کمان هستند، سه جنگ‌افزاری که بیش از هر سلاح دیگر در تشریفات شرکت داده می‌شوند.

شناخته‌شده‌ترین این سلاح‌ها، دو دشنه‌ای است که هنگام بررسی پوشاک به آن پرداختیم. یکی از آن دو دشنه در پر شال کسانی است که جامه‌ای گشاد و چین‌دار پوشیده‌اند. بخش علیای نیام دشنۀ این اشخاص در یک طرف بلندتر و دندانه‌دار است. این باعث می‌شود تا قسمت بلندتر روی شال قرار گیرد و پایداری بیشتری یابد. دشنه دوم بر کمربند چرمی اشخاصی است که جامه‌ای کوتاه و نسبتاً تنگ پوشیده‌اند و کلاه نمدی گردی بر سر دارند. قسمت بالایی این دشنه با قلاب جالبی به کمربند متصل شده است و بخش پایینی آن توسط ریسمانی به ران محکم شده است. در بعضی نگاره‌ها همچون سنگ‌نگاره مجلس شاهانه نیام این دشنه به طرز زیبایی منقش شده است (← نگاره شاهان). این دشنه به علاوه بر کمر هیئت نمایندگی سکاییان تیزخود نیز به چشم می‌خورد.

در تخت‌جمشید همچنین نیزه‌داران فراوانی دیده می‌شوند. شکل غالب این نیزه‌وران از همان پوشاک تشریفاتی و چین‌دار بر تن و کلاهی دندانه‌دار بر سر دارند. اینان نیزه‌ای بر دست راست و سپری بیضوی که شکل ویژه آن معروف‌ترین نقش سپرهای تخت‌جمشید است، به دست چپ گرفته‌اند. بخش زیرین این نیزه از سیب یا اناری تشکیل شده است. این نقش معرفی‌کننده سربازی رزمنده و جنگجو نیست. جامه و کلاه این شخص به هیچ روی برای میدان هماوردی و نیزه‌افکنی مناسب نیست و به نظر نمی‌رسد.

به گمان ما این نیزه‌وران صرفاً نگاره‌ای نمادین از آمادگی در برابر دشمن را عرضه می‌دارند و احتمالاً چنین کسانی در چنین هیئتی واقعاً در تخت‌جمشید حضور داشته‌اند. این نیزه‌وران گاه از دو سو به سوی هم در حرکتند. اما حالت آنان هرگز نشان دهندۀ قصد رویارویی و درگیری آنان نیست و بیشتر حالتی احترام‌آمیز و نشانه‌ای از همبستگی را ارائه می‌کنند.

در میان هریک از سربازان، سربازی نیز دیده می‌شود که پوشاک نوع کوتاه و تنگ را بر تن دارد. این سرباز با هر دو دست نیزه‌ای را گرفته است و بجای سپر، دشنه‌ای بر کمر دارد.

علاوه بر این در سنگ‌نگاره مجلس شاهانه، نیزه‌دارانی را می‌بینیم که کلاه آنان کوتاه‌تر و نیزه‌های آنان بسی بلندتر است. در این مجلس سه نفر از این نیزه‌وران، هر سه بدون سپر حضور دارند (← نگاره شاهان).

از نیزه و سپر، نمونه‌هایی دیگر در بین اعضای هیئت‌های نمایندگی ملل سراغ داریم. در نگاره گنداریان و سته‌گوشیان نیزه‌ورانی را می‌بینیم که هر کدام دو نیزه به دست دارند و شخص دیگر یک نیزه با سپری گرد و بزرگ به همراه دارد. اسکودراها، کاری‌ها و لیبیایی‌ها نیز نیزه و گاه سپری مخصوص به همراه دارند.

کمانداران تخت‌جمشید بطرز چشمگیری بر گیرایی سنگ‌نگاره‌ها افزوده‌اند. اینان بخصوص در دو سوی بعضی سنگ‌نبشته‌ها دیده می‌شوند و همگی جامه‌ای تشریفاتی بر تن دارند. دو گوشۀ کمان آنان به شکل پرنده‌ای منقاردار همچون مرغابی یا اردک ساخته شده است. این مرغابی سر خود را به شکلی مغرورانه به پایین خم کرده و زه کمان تا پشت سر او می‌رسد. ترکش بر پشت این کمان‌داران جای گرفته است و درپوش چرمی آن نشان می‌دهد که تمام یا لااقل بخش علیای آن از چرم ساخته و دوخته شده است. این سرپوش با بندهایی که حتی در گره‌های آن دقت و سلیقه بکار رفته است، به بدنه ترکش بسته شده است. از پشت این ترکش‌ها، بندها و منگوله‌های خاصی آویزان است که هنگام حرکت به هر جانب می‌جنبیده‌اند. برای خالی نبودن عریضه و بیکار نماندن دست‌ها، هریک از کمانداران نیزه‌ای را نیز با هر دو دست گرفته‌اند که این بر وجه تشریفاتی و نمادین این سربازان صحه می‌گذارد.

کمان بدون تیر و ترکش را همچنین در دست شاه و بر نمای دخمه‌های مشرف به تخت‌جمشید می‌بینیم.
ما در بررسی هیئت‌های نمایندگی ملل نیز با کمان و ترکش یا تیردان مواجه شده‌ایم. یک گونه کمان در دست نخستین فرد عیلامی که در پشت سر رئیس گروه حرکت می‌کند، دیده‌ایم اما نشانی از ترکش در بین آنان مشاهده نشده است و این کمان بدون تیر بر جنبۀ حرکت صلح‌آمیز و مسالمت جویانه آنان تأکید می‌کند.

در سنگ‌نگاره‌ها با شیئی مواجه می‌شویم که گمان رفته است کمان‌دان باشد، اما نباید از احتمال‌ها و بررسی‌های دیگری راجع به آن غافل بود. اینان که هیچکدام ترکشی به همراه ندارند، بیشتر در سنگ‌نگاره‌های بخش شمالی جناح شرقی آپادانا و نیز در نگاره‌های درگاه شمالی کاخ صدستون دیده می‌شوند. یکی از این کمان‌دان‌ها بر پشت یکی از حاضران مجلس شاهانه دیده می‌شود که طرز آویختن و حمل آن با دیگران تفاوت دارد (← نگاره شاهان).

از این شیء دو بار در نقوش نمایندگان ملل یاد شده است. یک بار بر کمر رئیس گروه نمایندگان سکاییان تیزخود و بار دیگر بر کمر رئیس و سه تن دیگر از نمایندگان سغدیان و خوارزمیان. هیچکدام از این اشخاص ترکش به همراه ندارند.

بررسی رزم‌افزار‌ها را با گردونه یا ارابه دو اسبه به پایان می‌رسانیم. عالی‌ترین نوع این گردونه‌ها در بخش شمالی جبهه شرقی آپادانا و نیز در جبهه شمالی این کاخ دیده می‌شود. این گردونه‌ها از بدنه‌ای تشکیل شده‌اند که دور تا دور آن نگاره چندین شیر که بدنبال هم در حرکتند، نشانده شده است. در سوی بیرونی آنها یک کمان‌دان با پوششی پولک مانند و در جلو تیردانی قرار دارد. در قسمت عقبی گردونه دستگیره‌ای نصب شده است که سوار شدن به آنرا تسهیل می‌کند.

هر گردونه دو چرخ و دو اسب دارد. چرخ‌های این گردونه از دوازده پره ساخته شده و ساختی بسیار عالی و مرغوب دارد. بطوری که شکل ظاهری عاج‌های سطح خارجی آن با بهترین تایرهای امروزی رقابت می‌کند. این چرخ حتی طوقه‌ای داخلی هم دارد و برای ما بسیار جالب است اگر می‌دانستیم جنس واقعی آنها از چه چیز بوده است.

کیفیت مرغوب این چرخ‌ها از ساخت عالی و روکش بسیار خوب راه‌های هخامنشی حکایت می‌کند.

در میان محور این چرخ نقش کسی (به احتمال زنی باردار) نشان داده شده است که دست‌ها را بر سینه گذارده است. این گردونه را دو اسب خوش‌هیکل با افسار و یراقی عالی و یال و کاکلی آذین شده و آراسته بدنبال می‌کشند. گردونه‌ران بر بالای آن ایستاده و آن را هدایت می‌کند.

گردونه را بار دیگر در هیئت اعزامی لیدیایی‌ها و لیبیایی‌ها می‌بینیم. در اینجا گردونه‌ها از ساختی کم و بیش یکسان سود جسته‌اند و گردونه‌ران سوار بر گردونه نشده بلکه در کنار آن حرکت می‌کند.

افزارآلات

اسپندسوز یا عودسوز

از جالب‌ترین افزارآلات تخت‌جمشید می‌توان از دو ظاهراً اسپندسوزی نام برد که در برابر شاه یا شخصیت مینوی و در مجلس شاهانه که در پیش ذکر آن رفت، قرار دارد. این دو اسپندسوز از پایه‌ای‌ چوبی یا فلزی و آذین‌شده برخوردارند که کلاهکی بر سر دارد که شکاف هایی به شکل پیکان بر آن دیده می‌شود. سرپوش بالایی عودسوز با زنجیر به بدنه پایینی آن وصل شده است.

در همین مجلس ظرفی ظاهراً فلزی و شیاردار در دست شخص دیگری دیده می‌شود که گمان می‌رود جای نگاهداری عود یا اسپند و یا مواد معطر است.

عصای شاهی

ابزار جالب دیگر در این مجلس عصای بلندی است که شاه به دست گرفته و نوک آنرا بر زمین حائل ساخته است. این عصا شاید از جنس نقره یا آبنوس بوده است.

اورنگ و صندلی

اورنگ شاهی را در نمای بیرونی دخمه‌ها و نیز در درگاه‌های جنوبی کاخ صدستون و کاخ سه‌دری دیدیم. اینها همچون صندلی ساختی عالی و مرغوب دارند. صندلی را چند بار در نگارۀ مجلس شاهانه و نیز همچنین بر بالای نقوش اورنگ در درگاه‌های صدستون و سه‌دری دیدیم. هم اورنگ و هم صندلی و هم چهارپایۀ کوچک و ظریفی که در زیر پای شاه قرار دارد، احتمالاً از چوبی مرغوب ساخته شده‌اند که تزئینات و منبت‌کاری‌های دقیق و زیبایی در آن بکار رفته است. طرح ساخت اینها بسیار به هم شبیه است و در قسمت میانی، پایه به شکل پنجه‌های حیوان قدرتمندی طراحی شده است. نقش چهارپایه را یکبار دیگر در سنگ‌نگاره‌های کاخ آپادانا می‌بینیم که کسی آن را به پشت خود بسته و حمل می‌کند.

تبرزین و تبر

تبر دو لبه را یکبار در دست آخرین نفر از فرستادگان سرزمین هند دیدیم. اما تبرزین را که شکل عجیبی دارد، یکبار در دست یکی از نمایندگان سغد و خوارزم و از آن جالب‌تر و عجیب‌تر، در دست یکی از حاضران در مجلس شاهانه می‌بینیم. در اینجا تیغه تبرزین از داخل دهان یک اردک یا مرغابی بیرون آمده است و سوی دیگر آن شبیه یک آچار است و اطلاعی از کاربرد آن نداریم.

حلقه

این شیء را بنام دستبند و بازوبند نیز نامیده‌اند و از آنجا که کاربرد آن مشخص نشده است، مایلم نامی بر آن نگذارم. در نگاره‌های تخت‌جمشید این نگاره را در دست و بازوی هیچکس ندیده‌ایم و اصولاً شکل و اندازۀ آن مناسب این بهره‌برداری نیست. از دیگر سو، طرز خاص در دست گرفتن آن و قوسی که سهولت در دست گرفتن را افزایش می‌دهد، نشان می‌هد که کاربردی ویژه داشته است.

از آنجا که از کهن‌ترین روزگاران تا به امروز حلقه نماد پیمان بوده است، بعید نمی‌دانیم که در اینجا نیز بعنوان ابزاری برای پیمان بستن و عقد قرارها و ایجاد اتحاد و همدلی و راستی و راستگویی استفاده می‌شده است. کاری که امروزه در میان ملل مختلف با دست گذاردن بر کتب آسمانی انجام می‌شود.

فرش

بر درگاه غربی جناح شمالی تالار صدستون نشانه‌ای از یک فرش وجود دارد که نقش‌های آنرا تیلیا باستان‌شناس ایتالیایی با استفاده از خراشیدگی بسیار کمرنگ آن بازسازی کرده است. این نگاره شباهت زیادی به فرش مشهور پازیریک دارد و تفاوت آن در استفاده از نقش شیر به جای گاو است. این شیرها مانند بدنۀ گردونۀ دو اسبه در دور تا دور فرش به دنبال هم حرکت می‌کنند. در میان فرش نقوش زیبایی از گل‌های ستاره مانند بافته شده است.

علاوه بر این شکل تاشدۀ فرش در زیر بغل کسانی در پلکان شرقی آپادانا دیده می‌شود. اینان بجز فرش چیزی شبیه تازیانه نیز به همراه دارند.

حوله و عطردان

در درگاه‌های شمالی کاخ تچر و نیز کاخ هدیش و در دست کسی که گفتیم از ریش و سبیل عاری است، حوله‌ای بلند را می‌بینیم که با احترام پیش می‌آورد. در دست دیگر این شخص که تا نیمه بلند شده است، ظرفی دیده می‌شود که احتمالاً باید عطردان یا گلاب‌پاش باشد.

دیگر چیزه

سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید نقوش دیگری از افزارآلات را عرضه می‌دارد. در این میان می‌توان از آتشدانی که شاه یا شخصیت مینوی در برابر آن ایستاده است، از ابزار شاخ‌شکن در نگاره نبرد پهلوان، از سبدی دو جانبه که شخص هندی پیش می‌برد، از چتری که در درگاه‌ها بالای سر شاه گرفته‌اند، از مشک آب یا شرابی که میزبانان حمل می‌کنند، از ظرف‌های متعدد و متنوع و نیز بخصوص از کوزه‌ها و تنگ‌ها و جام‌های زیبایی که هیئت‌های نمایندگی در پیش گرفته‌اند، از زنگوله‌ها و جرس‌هایی که به گردن اسبان و شتران آویخته شده است، از دکمه‌های زیبای جامه‌ها و نیز بخصوص از یراق باشکوه اسب‌ها نام برد.

نگاره گوی بالدار

بررسی سنگ‌نگاره‌ها را با آخرین بخش آن ادامه می‌دهیم. در اینجا بحث دربارۀ گرامی‌ترین و ارجمندترین نگارۀ تخت‌جمشید را پیش می‌کشیم. این نقش چیزی نیست جز نگارۀ گوی بالدار.

در تخت‌جمشید نگاره گوی بالدار در هر گوشه و کنار نمایانده نشده است. هرگز آنرا در جایی فرودست و در دسترس نگذاشته‌اند. نگاره گوی بالدار در چند جای معدود اما در جایگاهی والا و بالا قرار گرفته است؛ بطوریکه بر تمام نقوش اشراف دارد و برتری خود را می نمایاند. گوی بالدار ابتدا تنها در بالاترین بخش داخلی درگاه کاخ سه‌دری نگاریده شد و بعدها بر جبهه غربی پلکان کاخ هدیش در بالای سنگ‌نبشته خشیارشا و بر درگاه جنوبی کاخ صدستون تکرار شد.

در بخش زیرین نگاره گوی بالدار در کاخ سه‌دری و کاخ صدستون، نشان کهن‌تر همین نقش بصورت گوی بالداری بدون نقش مرد میانی آن که اهورامزدا باشد، تراش داده شده است. این نوع از گوی بالدار همچنین به طرزی بزرگ و غالب و به تنهایی بر پیشانی میانۀ جبهۀ شرقی کاخ آپادانا دیده می‌شود.

ما نگاره گوی بالدار را در دو جای دیگر نیز می‌بینیم و آن در بالاترین بخش نمای دخمه‌های مشرف به تخت‌جمشید است. در اینجا این نگاره اندک تفاوت‌هایی در بخش طراحی بال‌ها با گوی بالدارهای داخلی تخت‌جمشید دارد.

نشان باستانی گوی بالدار، برای همگان شناخته شده است. در متداول‌ترین گونه این نگاره، یک گوی با دو بال در طرفین و ایزد/ خدایی در میانه آن دیده می شود که گاه حلقه یا گلی را در دست و نقش ستاره‌ای را بر بالای سر دارد. نگاره گوی بالدار از حدود سده نهم پیش از میلاد در سراسر سرزمین‌های آسیای غربی و از جمله در نیمه غربی ایرانی روایی داشته، اما هر یک از اجزای اصلیِ آن، یعنی گوی، بال و ایزد/ خدا، پیش از ترکیب نهایی آن، از زمان های دورتر کاربرد داشته است.

نقش گوی یا چنبره میانه، از خورشید الهام گرفته شده است که خاستگاه بسیاری از باورهای آیینی مردمان باستان بوده و تا امروز نیز تأثیر فراوان خود بر آیین‌هاای نیایشی را حفظ کرده است. نشان خورشید، به گونه مستقل و بدون بال در نگاره‌های باستانی فراوانی دیده شده است که شاخص‌ترین آن نگارکندهای پنج‌گانه لولوبیان در سرپل ذهاب است.

نقش بال و دم در پیرامون گوی، از پرنده بلندآوازه و گرامی مردمان باستان، یعنی شاهین برگرفته شده است. نقش شاهین نیز خود به تنهایی و پیش از اینکه در این ترکیب نهایی راه یابد، در آثار هنری مردمان خاورمیانه به فراوانی دیده شده است. مردمان باستان شباهت‌هایی میان خورشید و شاهین را احساس می‌کردند و آن دو را از آن یکدیگر می‌دانستند. از یک سو، خورشید به هنگام طلوع و غروب در افق و یا در پشت ابرها، آشکارا همراه با دو بال به دیده می‌آید و از دیگر سو، شاهین نیز به عنوان بلندپروازترین و دورپروازترین پرندگان، نزدیکترین موجودات زمینی به خورشید دانسته می‌شده است. نقش خورشید و شاهین، پس از مدتی در یکدیگر ادغام می‌گردند و نگاره گوی بالدار را بر می‌سازند. در هنر مصر باستان، نگاره «هُـروس» (خدای خورشید) با سری به مانند شاهین نشان داده می‌شده است.

اما دیگر عضو اصلی این نشان، یعنی نگاره ایزد/ خدا نیز پیش از ترکیب نهایی، به شکل مستقل در آثار هنری مردمان شرق باستان به فراوانی بکار رفته است. در این نگاره‌ها، مردی نمایانیده شده است که تاج یا کلاهی سـتاره آذیـن بر سـر و یک حلقه یا گلی را در دسـت دارد در حـالی که دست دیگر خود را به نشانه شناخته شده درود و تهنیت، تا نیمه بالا آورده است. در سراسر سرزمین‌هایی که این نگاره در آنها فرادست آمده است، آشکارا بر اینهمانی آن با سیاره مشتری و خدا یا خدای بزرگ تأکید شده است و می‌دانیم که در باورهای کهن، سیاره مشتری تجلی‌گاه و نماد کیهانی خداوند بوده است. این خدای بزرگ که در سیاره مشتری متجلی می‌شده است در میان اقوام گوناگون یکسان می‌بوده، اما نام‌های متفاوتی داشته است. ایرانیان او را با نام «اهورامزدا/ اورمزد/ هُـرمزد» می‌شناخته‌اند و بابلیان نام «مَـردوک/ اَمَـر اوتو» را بر آن نهاده بودند که ظاهراً با واژه اوستایی «اَمِـرِتات» و پهلوی «اَمورداد» و فارسی «مرداد» اینهمانی دارد. همچنین یونانیان او را «زئوس»، اورارتوییان «خالدی»، کاسیان «اَشوریاش- مَـزوتاش» و آشوریان او را «آشور» می‌نامیدند که گونه‌ای دیگر از نام اهورا است. نام اورمزد یا هرمزد در متون پهلوی و ادبیات فارسی به فروانی برای سیاره مشتری بکار رفته است.

نگاره گوی بالدار را گاه عضو دیگری نیز همراهی می کند که همانا نقش ستاره‌ای هشت پر است. ستاره هشت پر از دیرباز در آثار هنری شرق، سیاره «آناهید/ ناهید/ زهره» و ایزدبانوی منسوب به آنرا افاده می‌کرده است که برای نخستین بار توسط اقوام «کاسی» از ایران به میاندورود/ بین‌النهرین برده شد. بجز این در مواردی معدود، در نگاره گوی بالدار نمادهای دیگری نیز بکار رفته است که از آن میان می‌توان به نقش چلیپا یا صلیب شکسته، نماد برگرفته از ستاره قطبی و صورت‌های فلکی پیراقطبی و نشان دیرینه آیین میترا، اشاره کرد.

به نظر می‌آید که ترکیب تمامی نشان‌های نیایشی در شرق باستان و فراهم دیدن نگاره‌ای که حامل نشان‌های ویژه بسیاری از اقوام و ادیان در آن زمان بوده، کوششی برای همبستگی و یگانگی مردمان بوده است. به ویژه که در بسیاری از نسخه‌های این نگاره، گل یا حلقه پیمانی نیز در دست اهورامزدا دیده می‌شود.

نگاره گوی بالدار در دوران هخامنشیان به نهایی‌ترین شکل خود دست می‌یابد که در سنگ‌نگاره داریوش بزرگ در بیستون و نیز در سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید به فراوانی دیده شده و عملاً به عنوان نشان ویژه و ملی و فراگیر هخامنشیان به کار بسته می‌شود. اما پس از عصر هخامنشی، استفاده از این نشان برای همیشه و در همه سرزمین‌ها فراموش می‌شود و در واقع نگاره گوی بالدار نیمه تمام بر آرامگاه صخره ای داریوش سوم در نزدیکی تخت‌جمشید، آخرین نمونه این نشان و نماد دیرینه باستانی است.

در اینجا توضیح یک نکته نیز ضروری به نظر می‌آید که در سالیان اخیر، گاه از این نگاره با نام «فروهر» و نشان دینی زرتشتیان یاد می شود و برای رمزگشایی اجزای آن، سخنان نادرست فراوانی بازگو می‌شود. از آنجا که هیچ نشانه‌ای از کاربرد این نگاره در عصر ساسانی (زمان رسمیت و گسترش آن دین) تا به دوران معاصر به دست نیامده است؛ آشکارا دانسته می‌شود که نگاره گوی بالدار ارتباطی با دین زرتشتی نداشته است. همچنین می‌دانیم که علیرغم کاربرد فراوان این نگاره در آثار هخامنشی، حتی برای یکبار هم نام فروهر یا مفهوم آن، در هیچیک از کتیبه‌های هخامنشی و حتی در «گاتها»ی زرتشت دیده نشده است. توصیف و تفسیرهایی که امروزه در باره این نگاره و با نام «فروهر» گفته می‌شود، تنها ناشی از ذوق و قریحه است. (بخش گوی بالدار در ویرایش دوم به این کتاب افزوده شده است).