| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
| |
تخت جمشید بنای میهنی ایرانیان و انجمن همپُرسگی ملی
بخش نخست، بخش سوم، بخش چهارم، بخش پنجم
بررسی بناه برای ساخت تختجمشید تمام اقوام شاهنشاهی ایرانی بسیج شده بودند. از منابع و معادنی در سراسر قلمرو ایران استفاده میشد، مرغوبترین مواد و مصالح از دورترین جایها به اینجا حمل میشده است. بهترین استادان و دانشمندان از همه جا دعوت شده بودند. داریوش خود در کتیبهای که از پی بنای کاخ آپادانا در شوش بدست آمده است، اظهار می دارد که: «... کندن و پر کردن و خشتهای قالبی، کار مردمی از بابل بود. تیرهای سدر از کوهستانی به نام لبنان آورده شد. مردم آشور آنها را تا بابل آوردند و مردمی از اهالی کاریه و ایونیه آنرا از بابل به شوش آوردند. الوار درخت یاکا از قندهار و کرمان آورده شد. زر از سارد و بلخ آمد. لاجورد گرانبها و عقیق شنگرف از سرزمین سغد و سنگ گرانبهای فیروزه از خراسان فراهم شد. نقره و آبنوس از مصر آمد. زیورهای دیوارها از ایونیه است. عاج از حبشه، هند و آراخوزیه آورده شد. سنگ ستونها از ناحیهای بنام آبیراد در عیلام بود. سنگبُران و پیکرتراشان ساردی و ایونی بودند. آنان که آجر پخته ساختند، بابلی بودند. درودگران ساردی و مصری بودند. آنان که زرگری کردند، مادی و مصری بودند. آنان که دیوارها را آراستند، مادی و مصری بودند...». سازماندهی و ادارۀ این لشکر بزرگ صنعتگران و هنرمندان که از همه جا گرد آمده بودند، کاری بزرگ و نیاز به ادارهای عریض و طویل داشت. در تختجمشید هزاران نفر کار میکردند، لوحههای بدست آمده حاکی از آنست که تنها در یک دعوت بیش از دو هزار صنعتکار درخواست شده بودند. در تختجمشید گروههای بیشماری از دانشمندان، ریاضیدانان، فیزیکدانان، هنرمندان، مهندسان، محاسبان، معماران، حجاران، بنایان، نجاران، نقاشان، بافندگان، دوزندگان، کاتبان، معدنکاوان، گوهرتراشان، سنگبُران، آزمایشگران چوب و سنگ، متخصصان حمل و نقل و بالا کشیدن سنگها، لشکری از کارگران ساده، کارمندان اداری، حسابداران، بایگانها، نگهبانان، آشپزان، نظافتگران، گردونهرانان، تیمارداران، پزشکان، پرستاران، بازرسان، نامهبران و بسیار شغلهای گوناگون دیگر کار میکردند و به گفتۀ داریوش: «در آنجا کاری بزرگ انجام شد.» در کنار هر کدام از این گروهها که برشمرده شد، آموزشگاهی نیز برقرار بوده است؛ چراکه آموختن هر کدام از این پیشهها احتیاج به سالها آموزش و شاگردی داشته است و مدارج استاد و شاگردی مرتباً و در طی نسلها ادامه داشته است. باید توجه داشته باشیم که بر پای داشتن ستونی سنگی به بلندای 20 متر و در چند تکه، و بالا کشیدن آنها و تراز کردن آنها و نصب و پایدارسازی آنها و آنگاه بالا کشیدن و نصب سرستونی با 15 تن سنگینی بر بالای این ستون 20 متری آن هم با امکانات دو هزار پانصد سال پیش تا چه اندازه احتیاج به تخصص و فناوری و محاسبۀ دقیق و نیرویی کاردان و تحصیلکرده دارد. و ما امروزه از پس این همه سال همچنان تعدادی از این ستونها را پایدار و پابرجا میبینیم. مسلماً محل سکونت این تعداد بیشمار از کارکنان تختجمشید باعث ایجاد شهری در دشت مرودشت شده بود. مایلم بخصوص به این نکته تأکید کنم که ما از عظمت و بزرگی کارهای پیشینیان خود بیاطلاعیم. بسیاری از کارهای آنان را با تمام فناوری امروزی هرگز نمیتوانیم تکرار یا تقلید کنیم و حتی از روشهای اجرایی بسیاری از حرفههای آنان بیاطلاع هستیم. در ادامۀ کتاب به بعضی از این نکات اشاره خواهد شد. پلکان ورودی مسافری که به تختجمشید میرسد، در برابر خود در دو سوی چپ و راست، پلکان وسیع و با شکوهی را میبیند که از هر دو طرف بالا میروند و از هم دور میشوند. هر کدام از این دو پلکان پس از 63 پله به پاگرد بزرگی میرسند که پس از چرخش، به سوی همدیگر نزدیک میشوند و پس از 48 پله دیگر به سطح وسیع125000 متر مربعی سکوی تختجمشید میرسد. مجموع پلهها در هر سو دقیقاً 111 پله است. راه ورودی و پلکان تختجمشید به گونهای است که انگاری به روی شما آغوش گشوده است، انگار دستان پر مهری هستند که به گرمی باز شدهاند و شما را به خود فرا میخوانند. در اینجا هیچ در و یا دیواری دیده نمیشود. هیچ مانع باز دارنده، هیچ اتاق نگهبانی و حفاظت و حراست، هیچ برج و بارو و هیچ مستنطق. در اینجا همه طرح و نقشه و طرز بنای پلکان ورودی، دعوت عمومی و اعتماد و امنیت و آرامش و حتی برابری است. چراکه راه ورودی برای کسان مختلف تفاوت نمیکند. آنان که بدون هیچ دلیل قاطع پلکان سمت راست را ویژه عبور پارسیان و سمت چپ را ویژۀ مادها میدانند، به این آرمان بلند سازندگان بنا آسیب میرسانند. شما از پلههایی 7 متری که 40 سانتیمتر رویه و 10 سانتیمتر بلندی دارند، بالا میروید. پهنای هفت متری پلکان و ارتفاع کم آن باعث میشود تا بدون خستگی و با آرامش و طمأنینه، در حالیکه چند تن از خویشان را در کنار دارید، گفتگوکنان از آن بالا روید و به سطح سکوی تختجمشید برسید. پیش از اینکه این راه ساخته شود، راه ورودی تختجمشید در جناح جنوبی سکو و در کنار سنگنبشتههای داریوش بوده است؛ اما به زودی تغییری در نقشه تختجمشید پدید آوردند و در نتیجه راه ورودی مذکور را بسته و این راه جدید را گشودند که از شاهکارهای معماری در جهان محسوب میشود. پلکان تختجمشید از سنگهای بزرگ و گاه از دامنۀ اصلی کوه رحمت بطور یکپارچه تراشیده شده است. بر کنارۀ پلکانها، کنگرههای زیبایی ساخته بودند که هرگز جنبۀ دفاعی نداشتهاند و صرفاً به ملاحظات آرایشی ایجاد شده بودند. بعضی از این کنگرهها و بخصوص آنهایی که بر پلکان کاخ آپادانا قرار دارند، سالم باقی ماندهاند. از این کنگرهها که قریب شصت سانتیمتر بلندی دارند در بسیاری از بناهای تختجمشید استفاده شده است. امروزه بر خلاف اراده و آرمان عالی سازندگان تختجمشید، چندین نوع اتاقک نازیبا و موانع ناپسند و مزاحم، در برابر این راه ورودی باشکوه ایجاد کردهاند و به اندیشه بلند معماران این بنای رفیع صدمه زده اند. سکو یا صفه سکویی که مجموعۀ ساختمانهای تختجمشید بر روی آن ساخته شده است، چهار ضلعی مضرسی است که میانگین عرض آن 300 متر و میانگین طول آن 420 متر است که مجموعاً بالغ بر 125000 مترمربع یا بیش از 12 هکتار مساحت دارد. این سکو از یک سو پشت به کوه رحمت دارد و از سه سوی دیگر دشت فراخ مرودشت را نظارهگر است. چه اندیشۀ زیبایی! تکیه بر کوه سرسخت و روان به دشت بیکران. برای احداث این سکو سنگهای بخشهای وسیعی از دامنۀ کوه را کندهاند و با آن آوار، بخشهای فروتر سطح دشت را بالا آوردهاند تا سطحی صاف و تراز برای احداث کاخهای رفیع فراهم شود. سطح خارجی این سکـو از قطعه سنگهایی تـراشخورده و با لبههایی بسیار صاف تشکیل شده است کـه بـدون هیچگونه ملاتی بر روی هم و در کنار هم به دقت چیده شدهاند و تاکنون نیز به استحکام باقی ماندهاند. سطوح زیرین سکو را نیز از سنگ و شنهای محکم و درشت پر کرده و کوبیده اند تا در زیر بار سنگینی که بر روی آن ساخته میشود، نشست نکند و فرو نریزد. احتمالاً برای سفت کردن سکو که تمام آن حکم پی ساختمان تختجمشید را نیز داراست، از روشهای خاصی بهره برداری شده است که امروزه بر ما پوشیده است. در عمق کمی از سطح سکو در چند جا، راهآبهای متعددی برای هدایت آب باران به بیرون از محوطۀ تختجمشید احداث شده است. راه ورود و صعود به سطح سکو یا در اصلی تختجمشید همانطور که گفته شد، دو ردیف پلکان سنگی قرینه در شمال جبهۀ غربی تختجمشید است. سطح سکو در همه جای آن برابر نیست، بطوریکه در بعضی بخشها 5/5 متر از سطح دشت ارتفاع دارد و در جایی دیگر این ارتفاع به 18 متر بالغ میشود. بدین ترتیب سطح سکو در حدود 13 متر بین بخشهای گوناگون تفاوت سطح دارد. بلندی سطح سکو از سطح دشت در بخش قابل رؤیت جبهۀ غربی بیش از 14 متر و در جبهۀ جنوبی قریب 7 متر میباشد. جناح اصلی سکو و به تبع آن تمام ساختمان روی آن به سوی جنوب غربی متمایل هستند. این شیوۀ تعیین سمت ساختمان که در اکثر قریب به اتفاق بناهای باستانی مشاهده میشود و یا به قول امروزیها رو به قبله بودن بناها توجیهی منطقی دارد و آن اینکه بر ساعات تابش نور آفتاب به داخل ساختمان افزوده میشود و هم اینکه هر چهار ضلع ساختمان و هر کدام در ساعتی از روز در معرض پرتو آفتاب قرار میگیرد و هیچ نقطهای بینصیب از آن نمیماند. این پدیده همچنین نور مهتاب را نیز شامل میشود. با اینکه اضلاع تختجمشید دقیقاً رو به چهار جهت اصلی نیست، اما عموم نویسندگان برای راحتی کار اضلاعی را که رو به جنوب غربی و شمال شرقی دارد به ترتیب اضلاع غربی و شرقی نام میبرند و از تمایل آنها صرفنظر میکنند. بناهایی که بر روی سکوی تختجمشید واقع شدهاند، علیرغم نزدیکی آنها به یکدیگر به شکلی کاملاً مشخص از هم تفکیک شدهاند. بطوری که در نقشه ملاحظه میشود، در سوی غربی تختجمشید، کاخهای آپادانا، تَچَر، هَدیش، و سهدری، خود مجموعهای را تشکیل میدهند که از ورودیهای متعدد به یکدیگر راه دارند. در سوی شرقی، دروازۀ نیمه تمام با کاخ صدستون و اتاقهای مجاور آن یک بخش کاملاً مجزا را تشکیل دادهاند که جز از دروازۀ نیمه تمام راهی دیگر برای ورود به آنجا وجود نداشته است. در سوی جنوبی نیز مجموعه اتاقها که تا میانۀ تختجمشید و کاخ مهمانخانه ادامه پیدا میکند با دیوارهای طولانی محصور شده است. در سوی جنوب شرقی نیز بنای کاخ خزانه یا اداری با دیوارهای وسیع و خیابانهای جانبی به شکلی کاملاً مشخص از دیگر بخشهای تختجمشید تفکیک شده است. دروازۀ همۀ ملته نخستین بنایی که بلافاصله پس از ورود به تختجمشید به چشم میخورد، «دروازه همة ملتها» نام دارد. این بنا را به نامهای دروازۀ ملتها، دروازۀ ملل، دروازۀ کشورها، دروازۀ خشیارشا و کاخ دروازه نیز میشناسند. به دلیل اینکه ساختمان این دروازه در زمان خشیارشا به پایان رسیده است و سنگنبشتههایی از این پادشاه بر دیوار دروازه وجود دارد، اینجا را بنام خشیارشا نامبر کردهاند و از سوی دیگر در سنگنبشته خشیارشا از این بنا بعنوان دروازۀ همۀ ملتها نام برده شده است. دروازۀ همۀ ملتها، کاخی چهار گوش است که طول هر ضلع آن نزدیک به 25 متر است و در مجموع بالغ بر 600 متر مربع مساحت دارد. این کاخ، چهار ستون 17 متری داشته است که دو تای آن تا به امروز باقی مانده و یکی دیگر مرمت و پا برجا شده است. بر دو سوی درگاه ورودی این کاخ که قریب 12 متر بلندی دارد، نقش موجودی با هیبت و با عظمت تراشیده شده است که مستقیماً اشخاص وارد شده به تختجمشید را مینگرد. بدن این جاندار در جناح غربی مانند گاو و در جناح شرقی تلفیقی است از سر انسان و بدن گاو و بالهای عقاب (← جانوران خیالی و واقعی). اما متأسفانه صورت آن دوتایی که رو به سوی پلکان ورودی تختجمشید دارند، آسیب دیده و متلاشی شدهاند. در ضلع داخلی درگاههای دروازۀ همه ملتها سنگنبشتهای از خشیارشا وجود دارد که به سه خط و زبان فارسی باستان و عیلامی و بابلی کنده شدهاند که مجموعۀ این متن و ترجمهها در بالای هر یک از درگاهها تکرار شدهاند (← نبشتههای میخی). کاخ دروازۀ همه ملتها در واقع سالن ورودی یا اتاق انتظار یا به عبارتی هشتی تختجمشید بوده است. کسانی که به تختجمشید میآمدند، پیش از هر چیز به اینجا وارد میشدند و آنگاه از یکی از دو در جنوبی یا شرقی آن خارج میشدند. احتمالاً در داخل این کاخ رفتوآمد اشخاص ثبت میشده است و نمایندگان و اشخاصی که از کشورهای گوناگون میآمدند، در اینجا تشریفات لازم برای ورود را به عمل میآورده اند. در پایین درگاه غربی دروازۀ همه ملتها نام اشخاصی کندهگری شده است که در آنجا یادگاری نوشتهاند. نام و تاریخ بازدید بعضی از سیاحان اروپایی و نیز بعضی ایرانیان مانند میرزادۀ عشقی در اینجا دیده میشود. دروازه نیمهتمام در تختجمشید دروازۀ دیگری نیز وجود دارد که در فاصله 120 متری شرق دروازۀ همه ملتها قرار گرفته و در واقع حکم دروازهای داخلی را دارد و هیچ سوی آن به بیرون از تختجمشید راه ندارد. وضعیت قرار گرفتن این بنا نشان میدهد که دروازهای اختصاصی برای کاخ صدستون و اتاقهای مجاور آن بوده است. عملیات ساختمانی این دروازه هیچگاه به پایان نرسید و هنوز متولد نشده، بر اثر لهیب آتش اسکندر ناکام شد. ساختمان دروازه نیمهتمام برای بررسی روند ساخت بناهای تختجمشید ارزش فراوانی دارد. با دقت در دروازه نیمهتمام در مییابیم که بخشی از کار تراش سرستونها و پیکرهها پیش از نصب انجام میشده است و بخشی دیگر پس از نصب. به این ترتیب که ابتدا طرح کلی و اضلاع و زوایای اصلی موضوع نهایی را میتراشیدند و آنگاه آنرا بر درگاه یا بر بالای ستون قرار میدادند و محکم میساختند و پس از آن کار تراش جزئیات و ریزهکاریها و تزئینات آنرا ادامه میدادند. دروازه نیمه تمام قریب 50 متر طول و 40 متر عرض و مجموعاً بالغ بر 2000 متر مربع مساحت داشته است. این دروازه همچون دروازه همه ملتها از چهار ستون متشکل بوده است که در طرفین تالار مرکزی آن، دو اتاق طویل به طول 28 و عرض 4 متر واقع بوده است. کاخ آپادان کاخ آپادانا اصلیترین و رفیعترین بنای تختجمشید است. این نخستین جایی بود که بلافاصله پس از فرمان داریوش بزرگ و پس از بر آوردن سکو، ساخت آن آغاز شد و در سالهای آغازین پادشاهی خشیارشا یعنی پس از قریب سی سال ساختمان آن به پایان رسید. آپادانا محل اصلی برگزاری گردهماییها و تالار مجمع عمومی هیئتهای نمایندگی ملل بوده است. این کاخ از یک تالار مرکزی و سه ایوان تشکیل شده است. هر یک از ایوان ها 12 ستون و تالار مرکزی به تنهایی 36 ستون 20 متری دارند که مجموعاً 72 ستون سنگی با شکوه، سقفی را بر سر دارند که از دوردست ها و از دشت مرودشت بدون هیچگونه حائلی دیده میشوند (← ستون). هر یک از اضلاع کاخ چهارگوشة آپادانا قریب 110 متر است که مساحت آن به بیش از 12000 مترمربع بالغ میشود. ارتفاع این بنا از سطح دشت قریب 38 متر بوده است و ورود به آن از طریق پلکانهای جناحهای شمالی و شرقی صورت میپذیرفته است. در هر جناح، دو پلکان دو سویه، جمعاً 8 ردیف پلکان موجود است که بر روی سطح خارجی آنها یکی از عالیترین و شگفتانگیزترین سنگنگارههای جهان نقش بسته است. این نقوش در فصل سنگنگارهها بررسی خواهد شد. همانطور که گفته شد، ورود به تالار آپادانا از ایوانهای شمالی و شرقی انجام میشده است و ایوان غربی جایگاهی دلپذیر برای تماشای دشت به نظر میرسیده است. میان تالار با ایوانهای ورودی، درهای دو لنگه و چوبی بوده است که امروزه محل پاشنۀ آنها به طرز زیبایی در محل دیده میشود. بیتردید در جایی که سنگها را چنین ریزنقش میتراشیدهاند، باید اندیشید که با چوب نرم چه کارها که نمیکردند و چه نقشها که بر آن نمیزدند. تالار اصلی کاخ آپادانا مربعی است که طول هر ضلع آن به بیش از 60 متر بالغ میشود. در این محوطۀ 3600 متر مربعی تعداد 36 ستون 20 متری برافراشته بودند که از بالای هر کدام از آنها، سرستونی با هیبت و پر ابهت اشخاص حاضر در تالار را مینگریستند. در این تالار هیچ قسمتی وجود ندارد که نشاندهندۀ جایگاهی خاص برای پادشاه یا شخص برتر باشد. نقشه این تالار به نوعی طراحی شده است تا هیچ نقطه والاتر و فروتری در آن مفهوم نداشته باشد و هیچ بخشی نباشد که باشندگان آن خود را برتر از دیگران بدانند. شواهد بدست آمده حاکی از آن است که تمام دیوارها و کف تالار آپادانا از گچی به رنگ سبز ملایم پوشیده بوده است و فرشهایی عالی و پردههایی نفیس آنرا میپوشانده است. در ضلع جنوبی و نیز در هر یک از چهار گوشۀ کاخ آپادانا اتاقهای بسیاری وجود داشته است که بیگمان محل کار کارمندان و پرسنل داخلی کاخ و همچنین اتاقهایی برای بایگانی، انبار، دبیرخانه، کتابخانه، پذیرایی و بخشهای دیگر مورد لزوم بوده است. این اتاقها در چهار گوشۀ کاخ آپادانا بیش از یک طبقه داشتهاند و بقایای پلکان داخلی آنها نشان از وجود طبقات دیگر دارد. در جلوی در ورودی این بخشها، چنانکه در نقشه ملاحظه میشود، یک جفت پیکرۀ سگ از سنگ سیاه وجود داشته است که دو تای از آنها تا کنون بدست آمده است (← پیکره). در کاخ آپادانا نبشتههای متعددی بدست آمده است که مهمترین آنها لوحههایی از زر و سیم است که از پی بنای آپادانا کشف شدهاند. به دستور داریوش در چهار گوشۀ تالار آپادانا و در زیر دیواری که بیش از پنج متر ضخامت داشته است، صندوقی سنگی کار گذاردهاند و در هر یک از صندوقها چند سکه طلا، یک لوحه زرین و یک لوحه سیمین هر کدام حاوی متنی به زبان فارسی باستان و با ترجمه عیلامی و بابلی قرار دادهاند. تفصیل این نوشتهها در بخش نبشتههای میخی آمده است. کاخ صدستون کاخ صدستون که به نام کاخ تختگاه نیز معروف است، دومین بنای بزرگ تختجمشید پس از کاخ آپادانا میباشد. ساخت آن در زمان پادشاهی خشیارشا آغاز شد و در زمان اردشیر یکم به پایان رسید. این نکته بر اساس آجرنبشتهای که در گوشهای از کاخ بدست آمده است، تأیید میشود. تالار کاخ صدستون مربعی است که طول هر ضلع داخلی آن نزدیک به 70 متر است و در مجموع مساحتی نزدیک به 4700 متر را در بر میگیرد. در این وسعت، تعداد یکصد ستون سنگی 14 متری در ده ردیف ده تایی قـد برافراشته بودند و پیکرههـای زیـبایی از گـاو سنگی بر بالای هر یک از آنها نهاده شده بود. دور تا دور تالار صدستون را دالانی باریک و طولانی فرا گرفته است که بجز به درون تالار به جای دیگری راه ندارد. مابین تالار اصلی و این دالان ها، در هر سو، دو درگاه سنگی با نگارههایی جالب توجه وجود دارد که مجموعاً 16 تابلوی سنگی را شامل میشود (← سنگنگارهها). بر خلاف کاخ آپادانا، کاخ صدستون تنها از یک ایوان بهرهمند است که در ضلع شمالی و رو در روی دروازه نیمه تمام واقع شده است. این ایوان دو ردیف هشت ستونی دارد که با احتساب ستونهای تالار جمعاً شاهد 116 ستون در کاخ صدستون هستیم. امروزه بجز یک ستون در ایوان، متأسفانه هیچیک از دیگر ستونهای این کاخ بر پای نیستند و پارههای فرو افتادۀ ستونها و سرستونها در سطح تالار پراکندهاند. مجموعۀ کاخ صدستون و دروازۀ نیمهتمام با دیوارهای قطوری از دیگر بخشهای تختجمشید منفک شده است و ورود به کاخ تنها از طریق دروازۀ نیمهتمام و به تبع آن از دروازۀ همه ملتها صورت میپذیرفته است. در جوار کاخ صدستون و در سوی شرقی آن (همانند کاخ آپادانا) اتاقهای بسیاری وجود دارد که بیتردید برای استفاده کارکنان داخلی این کاخ و دبیران و کارمندان و دفترداران و بایگانها و نیز همچنین اقامتگاه مهمانان بوده است. تفاوت این اتاقها با اتاقهای کاخ آپادانا اینست که اینها بطور مستقیم دری رو به تالار ندارند، بلکه با واسطۀ عبور از ایوان، رفتوآمد امکانپذیر میشده است. کاخ تَچَر تچر نامی است که داریوش بزرگ در سنگنبشتهای در درگاه جنوبی کاخ آنرا به این نام خوانده است و اکنون آنرا کاخ داریوش نیز مینامند. کاخ تچر در سمت غربی ضلع جنوبی کاخ آپادانا قرار گرفته است و همچون آپادانا مشرف به دشت مرودشت است. این کاخ مربع مستطیلی است با 12 ستون و با عرض و طول تقریبی 30 متر و 40 متر که مجموعاً وسعتی 1200 مترمربعی را در بر میگیرد. در ساخت این کاخ بیش از هر بنای دیگر از سنگ استفاده شده است، بطوری که تمام درگاهها و تاقچهها از تختهسنگهایی یکپارچه تراشیده شدهاند. ورود به کـاخ از طریق پلکانهایی کـه در سمت غـرب و جنوب بنا قرار دارد، صورت میپذیرد. این راهها به تالاری مرکزی و مربع شکل ختم میشوند که قریب 250 متر مساحت دارد و از سه سو به چهار اتاق و این چهار اتاق به نُه اتاق دیگر ختم میشود. هیچیک از این اتاقها جز به تالار مرکزی راه دیگری به بیرون ندارند. ضلع جنوبی این تالار به ایوانی گشوده میشود که از هشت ستون سنگی تشکیل شده است و در دیوارههای داخلی این ایوان سنگنبشتهای از خشیارشا وجود دارد که نشان میدهد این ایوان و پلکانهای روبروی آن در زمان این شاه ساخته شدهاند (← نبشتههای میخی). پلکانها و سنگنگارههای جناح غربی کاخ تچر در زمان پادشاهی اردشیر سوم ساخته شدهاند و از آخرین ساختههای تختجمشید میباشد. در کاخ تچر نیز همانند دیگر کاخهای ذکر شده، سنگنگارههای جالبی وجود دارد که در بخش سنگنگارهها از آنها یاد خواهد شد. دیوارهای تالار تچر و ایوان آن از 18 تاقچه سنگی یکپارچه تشکیل شدهاند که همه آنها حاوی کتیبهای تکراری هستند که به سه زبان نوشته شدهاند (← نبشتههای میخی). کاخ هدیش هَدیش نامی است که خشیارشا در سنگنبشتهاش بر این کاخ آنرا به این نام خوانده است. خشیارشا نه تنها این کاخ بلکه کاخ تچر را نیز بنام هدیش نامیده است. امروزه این بنا را بنام کاخ خشیارشا نیز میشناسند. این ساختمان در سمت جنوب شرقی تچر واقع است و از بناهایی است که ساخت آن در زمان پادشاهی خشیارشا آغاز و در زمان همین پادشاه به پایان رسیده است. کاخ هدیش مستطیلی است با عرض و طول تقریبی 40 متر و 55 متر که تمام سطح زیر بنای آن قریب 2200 مترمربع میباشد. تالار مرکزی این کاخ با وسعت نزدیک به 700 متر مربع از 36 ستون تشکیل شده است. مجموع ستونهای کاخ هدیش و ستونهای اتاقها و ایوان و دروازه جمعاً به 60 عدد میرسید که امروزه حتی یکی از آنها برپا نیست. تالار هدیش از جانب شرقی و غربی به 13 اتاق تودرتو راه دارد که هیچیک از این اتاقها جز به درون تالار راه به جایی دیگر ندارند. تعداد این اتاقها با اتاقهای کاخ تچر برابر است. تالار هدیش از سمت شمال با دو درگاه به تنها ایوان کاخ گشوده میشود که به محوطه روبازی راه پیدا میکند. ورود به کاخ از پلکانی که در دو سوی همین محوطه قرار دارد، انجام میشود. در سوی شرقی، علاوه بر پلکان، بقایای دروازهای همچون دروازه همه ملتها و دروازه نیمهتمام شناخته شده که امروزه چیزی از آن باقی نمانده است. کاخ هدیش علاوه بر پلکانهای شرقی و غربی از سمت جنوب نیز دو راه پله دیگر داشته است که امروزه تنها یکی از آنها که در سمت غربی قرار دارد، باقی مانده است. این راه پلهها کاخ را به ساختمان مهمانخانه که سطح آن 9 متر پایینتر از سطح کاخ است، میرساند. در ضلع جنوبی کاخ هدیش همچنین یک در و شش پنجره وجود دارد که از میان آنها دشت مرودشت تا دوردست قابل تماشاست. در این کاخ نیز همچون دیگر کاخها، کندهکاریهای متعددی وجود دارد که در فصول مربوطه بررسی خواهند شد. کاخ سهدری کاخ سهدری را کاخ شورا و کاخ مرکزی نیز میگویند. این کاخ در مرکز تختجمشید ساخته شده است و علیرغم کوچک بودنش سنگنگارههای زیبا و بـاشکوهی را داراست. این کاخ در جنوب شرقی آپادانا با راهها و راهپلههای متعدد با بسیاری از کاخها مرتبط است: از شمال غربی با آپادانا، از غرب با کاخ «ج»، از جنوب غربی با کاخ هدیش، از جنوب شرقی با کاخ مهمانخانه و از شمال با کاخ صدستون. تالار مرکزی کاخ سهدری قریب 250 متر مربع وسعت دارد. یعنی مربعی متشکل از چهار ضلع 16 متری که سقف آنرا چهار ستون نگاه میداشته است. در سمت شرق و غرب کاخ سهدری، اتاقها و دالانهای متعدد و تودرتویی وجود دارند که پرسش برانگیز و ناشناختهاند. از دیگر دیدنیهای کاخ سهدری تختهسنگی است به طول و عرض قریب 70 سانتیمتر که درست در وسط تالار قرار گرفته است. در میانه این تختهسنگ حلقه کوچکی تراشیده شده است که قطری نزدیک به 7 سانتیمتر دارد. بعضی پژوهشگران این سنگ و به تبع آن کاخ سهدری را ابزار زمانسنجی و محل تابش نور خورشید در نوروز دانستهاند. اما این فرض درست نیست و به نظر میرسد این تختهسنگ یک بنچمارک Benchmark یا ترازسنگ به عنوان نقطه صفر و شاخص ترازگیری تختجمشید باشد.. در کاخ سهدری هیچگونه کتیبهای وجود ندارد و نگارههای جالب آن در بخش سنگنگارهها بررسی خواهد شد. عملیات ساختمانی این کاخ در زمان خشیارشا آغاز و به پایان رسیده است. اما پلکان شمالی و سنگنگارههای آن در زمان اردشیر یکم ساخته شدهاند. کاخهای «هـ»، «ج»، «د» از کاخهایی که به موجب نامگذاری اشمیت، حفار پیشین تختجمشید نامهای: «هـ»، «ج»، «د»(H, G, D) بر خود دارند، اثر چندانی باقی نمانده و یا حفاری نشده است. کاخ «هـ» در غرب هدیش، کاخ «د» در شرق هدیش و کاخ «ج» در شمال هدیش واقع بودهاند. از کاخ «هـ» باقیمانده و طرح بعضی از دیوارها و ستونها بجای مانده است و تنها اثر قابل توجه آن سنگنگاره و نبشتههای جناح شمالی آن میباشد که محل واقعی آن مورد تردید است و بعضی پژوهندگان اعتقاد دارند که این نقوش در واقع در ضلع جنوبی کاخ «ج» واقع بودهاند و در جای فعلی آنها پلکان و نگارههای زیبای دیگری وجود داشته است. در سمت جنوب غربی کاخ «هـ» که به دشت مرودشت مشرف است، کنگرههای خاصی هست که در جای دیگری از تختجمشید دیده نمیشود. از کاخ «ج» امروزه جز تل کوتاهی وجود ندارد و محلی که به نام کاخ «د» معروف شده است، به حدی تهی از هرگونه آثاری است که بعید به نظر میرسد در آن محل بنایی بیش از چند اتاق موجود بوده باشد. کاخ و ساختمانهای مهمانخانه در اینجا راجع به کاخی سخن میداریم که تاکنون به نامهای کاخ ملکه، کاخ اندرونی، حرم و حرمسرا نامیده شده است. ما پیش از این به این موضوع پرداختیم که تختجمشید یک پایتخت و یا یک سکونتگاه نبوده و در نتیجه نیازی به چنین بناهایی نبوده است. این پندار از آنجا ناشی شده که مجموعهای که بنام حرمسرا نامیده میشود از اتاقهای کوچک و فراوان و راههای ارتباطی محدود و تحت کنترل متشکل بوده است. از دیدگاه ما به احتمال زیاد اینجا کاخ و ساختمانهای مهمانخانۀ هیئتهای نمایندگی ملل بوده است؛ چرا که در اینجا 23 واحد مسکونی یعنی دقیقاً به تعداد 23 هیئت نمایندگی ساخته شده است. این مجموعه را تعداد زیادی اتاق کوچک و بزرگ تشکیل میدهد که در ضلع جنوبی تختجمشید واقع شده و قریب 9 متر از سطح سکو پایینتر هستند. این اتاقها از غربیترین جناح جنوبی آغاز شده و 150 متر به طرف شرق ادامه دارند. آنگاه تغییر جهت داده و قریب 130 متر به سمت شمال و تا دیوار کاخ صدستون ادامه پیدا میکند. این بنا در مجموع بیش از 9000 مترمربع وسعت دارد که از یک کاخ زیبا در بخش علیای آن و از 23 واحد اقامتی تشکیل شده است. این مهمانخانه مجموعاً متجاوز از 90 اتاق کوچک و بزرگ تنها در طبقه اول دارد و احتمال میرود که این ساختمان بیش از یک طبقه داشته و در طبقات بالایی بعضی خدمات یا تأسیسات دیگر وجود داشته است. همانطور که در نقشه ملاحظه میشود، هر واحد مسکونی از یک اتاق کوچک یا بزرگ ستوندار تشکیل شده است که به یک یا دو اتاق کوچکتر راه دارد، هر اتاق 8 تا 12 تاقچه یا کمد دیواری نیز دارا بوده است. وسعت هرکدام از این واحدهای اقامتی بسته به تعداد نفرات هیئتهای نمایندگی متفاوت بوده و اندازه اتاق اصلی آنها از84 متر تا 170 مترمربع و اندازه اتاقهای جانبی آنها از 12 تا 22 مترمربع متغیر میباشد. در قسمتی از این مجموعه اتاقهای متعدد کوچک و مستقلی دیده میشود که احتمالاً محل بخشهای بهداشتی و خدماتی مختلف بوده است. بخش شمالی این مجموعه مسکونی با بنایی که همچون کاخهای دیگر از درگاههای سنگی و سنگنگارههای زیبا ساخته شده، تشکیل شده است. درگاههای ورودی این کاخ از دو تختهسنگ یکپارچه که قریب 70 تن وزن دارند، ساخته شدهاند. این کاخ از 7 اتاق و یک ایوان 8 ستونی تشکیل شده است. تالار مرکزی کاخ را 12 ستون و 4 درگاه زیبا شامل میشود که امروزه بطرز زیبایی با ستونها و سقف چوبی بازسازی شده و بعنوان موزه تختجمشید استفاده میشود. روبروی ایوان کاخ، محوطه روباز و بدون سقفی وجود دارد که با دیوارهای بلند محاط بوده است. در روبروی این محوطه تعدادی اتاقهای دیگر، اما با نقشهای متفاوت وجود داشته است که احتمالاً جایگاه میزبانان و خدمتکاران و بخشهای اداری مهمانخانه بوده است. دورتادور این مجموعه وسیع را دیواری قطور احاطه کرده است که امروزه مقداری از آنها باقی مانده است. همچنین در دو سوی ایوان کاخ اتاقهایی دیده میشود که با توجه به سنگنگارههای آن که نقش نگهبانانی را نشان میدهد، احتمالاً محل اقامت نگهبانان مهمانخانه بوده است. سخن خود را در باره این بخش خلاصه کنم: در اینجا 23 واحد مسکونی به تعداد 23 هیئت نمایندگی ملل که در تختجمشید حضور پیدا کردهاند، ساخته شده است. این مهمانان از طریق دو پلکان از کاخ هدیش به راهروها و آنگاه به اتاقهای بزرگ و ستوندار خود میرسیده اند که از یک یا دو اتاق خواب و تعداد زیادی کمد دیواری برخوردار بوده است. همۀ راهروها با یک دالان به بخش با شکوه مهمانخانه که ما آنرا کاخ مهمانخانه نامیدهایم، میپیوندد و اینجا در واقع تالار عمومی و اتاق نشیمن و محل ملاقات و گفتگوهای دوستانه بوده است. یعنی همان جایی که در هتلداری امروزه به آن لابی (Lobby) میگویند. در شمالیترین بخش مجموعه و در آنسوی محوطه مجاور کاخ، اتاقها و ساختمانهای اداری و محل کارکنان و خدمتکاران مهمانخانه واقع بوده است. این کارکنان برای اینکه برای انجام کارهای روزمره و در رفتوآمدهای مکرر خود، با مهمانان حاضر در کاخ مواجه نشوند، راه جداگانهای داشتهاند که از پشت دیوار شرقی و جنوبی کاخ میگذشته و به دالان اصلی مهمانخانه راه مییافته است. کاخ خزانه یا اداری در جنوب شرقی تختجمشید مجموعهای از بناها قرار دارد که با دیوارهای قطور و دو خیابان، کاملاً از بخشهای دیگر تختجمشید تفکیک شدهاند. این قسمت نزدیک به 80 متر عرض، 130 متر طول و بیش از 10000 متر مساحت دارد. کاخ خزانه در دورۀ داریوش بزرگ ساخته شده اما در زمان خشیارشا و اردشیر یکم در ساختمان آن تغییراتی صورت گرفته است. این کاخ از 9 تالار ستوندار کوچک و بزرگ تشکیل شده است. کوچکترین آنها 4 ستون و بزرگترین آنها به ترتیب یکی 99 ستون و دیگری 100 ستون داشته است. پایه این ستونها از سنگ و بدنه آنها از چوب بوده است که تمام بخشهای چوبی آن در آتشسوزی از بین رفته است. این کاخ همچنین از دو محوطه چهار ایوانی برخوردار است که در نوع خود بینظیر است. در این کاخ همچنین سنگنگارهای وجود دارد که بعضی را عقیده بر این است که این نگاره از جای دیگری و احتمالاً از جناح شرقی کاخ آپادانا به این محل تغییر مکان یافته است (← مجلس شاهانه). با توجه به لوحههای گلی و اشیای مختلفی که از این کاخ بدست آمده است (← لوحههای گلی)، به نظر میرسد که این ساختمان محل انجام امور اداری و خزانهداری و حسابداری و انبارداری تختجمشید بوده است. دخمه بر ارتفاعات شرقی مشرف به تختجمشید و در سینه کوه رحمت، سه دخمه سنگی وجود دارد که دو تای آنها که بزرگتر است و از داخل تختجمشید کاملاً به چشم میآید، متعلق به دو تن از آخرین پادشاهان هخامنشی یعنی اردشیر دوم و سوم است. اما هیچگونه دلیلی در دست نیست تا بدانیم هر دخمۀ بخصوص به کدامیک از این دو منسوب است. دخمۀ سوم که از درون تختجمشید دیده نمیشود و در چند صد متری جنوب بقیه قرار گرفته است، دخمه نیمه تمامی است که به داریوش سوم، پادشاه ناکام و آخرین شاه هخامنشی تعلق دارد. این دخمهها نیز همچون تختجمشید رو به جانب جنوب غربی دارد. نمای ظاهری این آثار جالب توجه است. این نما با سنگنگارههایی که شکل ظاهری کاخهای تختجمشید را تداعی میکند، ساخته شدهاند. چهار ستون که در میان آنها درگاهی شبیه به درگاههای کاخ تچر قرار گرفته است و از طریق آن میتوان به دخمه راه یافت و دخمهای که درون آن متشکل از یک اتاق سنگی تاریک است. در بالای ستونها نقشهای جالبی وجود دارد که به موجب همین نقوش توانستهایم طرح سقف کاخها را بازسازی کنیم و بدانیم که سقفها قبل از سوختن به چه شکلی بوده است و چه نقوشی داشته است. در بخش بالاتر نمای دخمه نگارۀ سنگی 28 تن از نمایندگان ملل دیده میشوند که اورنگی را بر دوش دارند و شخص دیگری در کنار یکی از پایه های اورنگ ایستاده است. این نقش نشانهای از همبستگی و همدلی و وحدت ملی اقوام گوناگون بوده است و میباشد (← اورنگ داران). از طریق نبشتههای میخی بر این نگارهها که ملیت هر یک از این اشخاص را بازگو میکند، به شناسایی صاحبان نگارهها موفق میشویم و نیز از طریق مقایسه همین اشخاص و وضع ظاهری و لباس آنها میتوانیم ملیت دیگر نقوش تختجمشید، همچون نقوش پلکان شرقی و شمالی کاخ آپادانا را متوجه شویم. در بخش علیای نمای دخمهها، کسی (شاید شاه) بر روی سکویی با سه پله ایستاده است. این شخص که کمانـی در دست چپ دارد و دست راست را تا نیمه بلند کرده است، در برابر قرص خـورشید و آتشدانی از آتش فروزان (نمادی از دو منبع مهم و اصلی نور و گرما و زندگی) ایستاده و نشان گوی بالدار (← نگاره گوی بالدار) در بالای همه آنها قرار گرفته است. در شش کیلومتری شمال تختجمشید و در محلی موسوم به نقشرستم، چهار دخمه دیگر به همین سبک وجود دارد که قدیمیترین این دخمهها متعلق به داریوش بزرگ است. ستون تختجمشید با 873 ستون، جنگلی از ستونهای سر به فلک کشیده بوده است. اگر بقایای این ستونها امروزه در دیدرس ما نبود، وجود آنها را افسانهای خیالی و غیر قابل باور می انگاشتیم. ما در تختجمشید میبینیم که سازندگان آن، ستونهای سنگی کاخ آپادانا را در سه تکه و قریب 18 متر ارتفاع با صلابت و استحکامی بینظیر برافراشتند و آنگاه سرستونی با 15000 کیلو وزن را بر افراز آن بالا بردند و استوار ساختند. اینکار امروزه با هیچ توجیهی امکانپذیر نیست. ما به هیچ صورت نتوانستهایم بدانیم که آن مردان و زنان چه تخصصی در ریاضیات و مکانیک و چگونه امکانات و ابزاری داشتهاند که توانستهاند ستونها و سرستونهایی چنین سنگین را بر چنین بلندایی و بر چنین قاعدۀ کوچکی بر پای سازند؟ کدام قرقره تحمل چنین وزنی را داشته است و این قرقره به کجا آویخته شده است؟ ادعای بالا بردن آنها با دست، جواب را باز هم پیچیدهتر میکند: کدام داربست تحمل صدها نفری را میکند که باید وزنهای پانزده تنی را بالا ببرند؟ طرح این داربست چگونه بوده است؟ این صدها نفر باید به کجای این گاو سنگی بیاویزند؟ آیا میتوان از خاکریز بهره برد؟ این خاکریز با چند درجه شیب و با چه طولی؟ به چه تعداد و به چه ارتفاع و به چه پهنایی؟ از 873 ستون تختجمشید امروزه تنها 18 تای آن بر پای هستند: 14 ستون در کاخ آپادانا، 3 ستون در دروازه همه ملتها و یک ستون در ایوان کاخ صدستون. اکثر ستونهای باقیمانده، از زمان هخامنشیان تا کنون علیرغم نشست زمین و زمینلرزهها و طوفانهای بسیار بر پای ماندهاند؛ اما چند تای آنها اخیراً و با قطعات پراکنده آنها بازسازی شده است که بهترین آنها یکی از ستونهای دروازه همه ملتهاست که تنها ستون سرستوندار تختجمشید است. ستونها همگی مدور و از چند بخش مجزا، که سر هم شدهاند، تشکیل شده است. بدنه این ستونها همگی خیارهدار و بر روی تهستونی پایدار شدهاند که در بعضی جاها همچون تالار آپادانا، چهار گوش و مطبق و در جاهای دیگر مدور و زنگولهای شکل هستند. تهستونهای مدور از تزئینات گلدار زیبایی بهره میبرند که در بخش گل و گیاه به آن اشاره خواهد شد. هر چند بیشتر از 98% ستونهای تختجمشید فرو غلطیدهاند، اما شمار بسیاری از تهستونها همچنان بر جای خود باقی ماندهاند که راهنمای خوبی برای پی بردن به جای ستونها و نقشه کاخها بوده است. ته ستونهای کاخ خزانه و ساختمانهای مهمانخانه کوچک و سادهاند و از ستونهای چوبی برخوردار بودهاند. بلندترین ستونها با ارتفاعی قریب به 20 متر و قطر 2 متر به کاخ آپادانا تعلق دارند که همانگونه که گفته شد، چهارده تای آنها به شکل ناقص بر جای هستند. ستونهای آپادانا که قریب 9 متر از هم فاصله دارند، در زمان آبادانی بدون هیچگونه حائل یا دیواری از دوردستهای دشت مرودشت دیده میشدهاند. از لحاظ تعداد، تالار صدستون و ایوان آن جمعاً با 116 ستون بیشترین تعداد را در میان کاخها داراست. ارتفاع سـتونهای کاخ صدستون 6 متر کمتر از کاخ آپادانا است و به 14 متر میرسد. از این ستونها همانطور که گفته شد، تنها یکی از ستونهای ایوان بر جای مانده است اما اکثر قریب به اتفاق تهستونها در جای خود باقی هستند. ستونهای تختجمشید در بخشهای علیایی، تزئینات و آذینهایی دارند که با الهام از گیاهان و گلها انجام شده است. بر بالای این بخش و در آخرین قسمت، سرستونی از دو گاو که پشت به هم دارند و با جدیت و سیمایی با شکوه به پایین مینگرند، قرار داده شده است. بجز این، سه نوع سرستون دیگر به شکل شیر و گوپت و دیگری به شکل شاهین بدست آمده است که در بخش پیکرهها معرفی خواهند شد. در قسمت میانی و بالایی سرستونها، شکاف یا فرورفتگیای وجود دارد که جای قرار گرفتن تیرهای حمال سقف است. این تیرها به اظهار داریوش در کتیبه شوش، از چوب درخت سدر تهیه شده است که بنا به گفتهاش از کوهستانی بنام لبنان آورده شده است. حمل آن به عهده مردمانی از آشور و کاریه و ایونیه بوده است. با اینکه سقفها همگی و به کلی در آتش از بین رفتهاند اما بازسازی آنها با نگرش به بنای دخمهها تا حدی ممکن است. اینکار با بازسازی بدنه و سقف کاخ مهمانخانه، تا اندازهای صورت پذیرفته است. پیکره پنج نوع پیکره در تختجمشید دیده شده است: گاو، شیر، شاهین، گوپت و سگ. گاو بیشترین تعداد پیکرهها را گاو تشکیل میدهد. هر ستون از دو پیکره گاو که پشت به هم دارند، ساخته شده است. این گاوها ساختی بسیار عالی و سنگی مرغوب دارند. بعضی از آنها که بهتر باقی مانده اند، چنان صیقل یافتهاند که مانند آینه تصویر را منعکس میکند و ما بدنبال ابزاری هستیم که در آن زمان میتوانسته سطحی چنان صیقلی ایجاد کند. پیکرۀ گاو با توجه به محل نصب از 90 تا 220 سانتیمتر بلندی دارد. این گاوها به بهترین شکل زینت داده شدهاند: گردنبندی از گلهای متداول دوازده گلبرگی بر گردن دارند که یکی از آنها در اندازهای بزرگتر و شانزده گلبرگ بر سینهاش نشانده شده است. حیوان دستهای خود را از زانو خم کرده و بر روی آن نشسته است. شاخهایش اگر سالم مانده باشد، قوس زیبایی دارد که به بالا و جلو متوجه است. این گاو در همه جا گوشهایش را به جلو خم کرده و با هیبتی تمام حضار را مینگرد. از پیکره گاو نه تنها برای سرستون، بلکه در دو طرف ایوان کاخ صدستون، در دروازه نیمه تمام و در دو سوی درگاه غربی دروازه همه ملتها بکار رفته است. شیر از شیر تنها یک سرستون دو سویه با بلندای بیش از دو متر در تختجمشید بدست آمده است که اکنون به محوطه ایوان شرقی کاخ آپادانا منتقل شده است و از قصد سازندگان آن اطلاعی در دست نیست. این شیر بر روی پنجههای قویاش نشسته و آنها را به سوی جلو گرفته است. دهانش را با هیبتی تمام باز کرده و میغرد. در داخل دهان او زبان و همه دندانها به دقت تراشیده شدهاند. شاهین سرستون دیگری نیز که تعداد معدودی از آن در تختجمشید بدست آمده متعلق به شاهین/ عقاب است. این سرستون نیز بطور دوسویه ساخته شده اما مشخص نیست که قرار بوده است در کجا نصب شوند. آنها هر کدام بیش از دو متر بلندی دارند و ظاهر آنها نشان میدهد که هنوز عملیات ساخت آنها کاملاً به پایان نرسیده است. شاید بعد از نصب، کارهای پایانی آنرا انجام میداده اند. این شاهین نیز همچون گاوان گوشهای خود را به جلو گرفته و با منقار نیمه باز و نسبتاً هراسناکش به پایین متوجه است. گوپَت این پیکرهای است که بر درگاههای شرقی دروازه همه ملتها و نیز بر ستونهای کاخ سهدری به چشم میخورد. ما در بخش جانوران خیالی به شرح و توصیف آن پرداختهایم. از گوپت که تنها مجسمه جانوری خیالی در تختجمشید است، نمونه دیگری نیز در دست است که در موزه ایران باستان نگهداری میشود و در اصل یکی از سرستونهای کاخ سهدری بوده است. سگ دو پیکره از سگ در تختجمشید بدست آمده است که در اصل شمار آنها به هشت میرسیده است. از این دو پیکره که یک متر بلندی دارند، یکی در موزه تختجمشید و دیگری که سالمتر است در موزه ایران باستان نگهداری میشود. این سگها در دو طرف ورودی مجموعه اتاقهای چهار گوشه کاخ آپادانا جای داشتهاند و از سنگ سیاه بسیار براق و صیقل یافته تراشیده شدهاند. این سگ نر بر روی پاهای عقب خود نشسته، دستهایش را عمود کرده و سینه ستبرش را به جلو داده است. او قلادهای که دو بار به گردنش پیچیده به گردن دارد و دم خود را از زیر پا خمانده و بر روی ران پای راست انداخته است.
پیکره
سازی ایرانیان با این حد از توانایی و دقت، دیگر هرگز تکرار نشد. |
|