سرسخن
با اینکه برخی پژوهشگران زمان سنتی زرتشت را نادرست میانگارند و آنرا تا حدود ششصد سال به عقب میبرند، چنین به نظر میرسد که نادرست انگاشتن و رد گزارشهای ایرانی از زمان زرتشت، کار سادهای نیست. تخیلی دانستن و رد این دادهها، به معنای رد تمامی گزارشهای منابع ایرانی و از جمله شاهنامه فردوسی از تسلسل زمانی رویدادها، دورهها و پادشاهانی است که زمان زرتشت و گشتاسپ شاه نیز یکی از حلقههای به هم پیوسته آن است.
باورمندان به نادرستی زمان زرتشت در منابع ایرانی به ناچار با زنجیره گسیختهای از رویدادها روبرو هستند که در کنار ادعاهای تازه برای زمان زرتشت، میباید به پاسخ و چارهای برای پیوستگی کل زنجیره رویدادهای از هم پاشیده نیز برآیند. راهحلهایی که میباید علاوه بر توجیه تاریخی و تقویمی، توجیه باستانشناختی و زبانشناختی نیز به همراه داشته باشند.
نادرست و مجعول دانستن منابع ایرانی برای چنین موضوع مهمی، به معنای نادرستی و بیاعتباری هرگونه آگاهی دیگر، و حتی بیاعتباری تاریخنامههای ایرانی نیز میتواند باشد.
بجز این، زمان زرتشت، زمان پایان هزاره نهم و آغاز هزاره دهم در باورهای ایرانی دانسته شده است و بسیاری از باورها و حتی رویدادهای تاریخی با توجه به این هزارهها شکل گرفته است. باور به نادرستی زمان سنتی زرتشت، به معنای نادرستی تمامی دادههای مبتنی بر هزارهها نیز هست.
گزارشهای ایرانی از این جهت نیز نمیتوانند به کل اشتباه باشند که تغییر و دستکاری در زمان سنتی پیامبران هیچگاه کار آسانی نبوده و نیست. چنانکه میدانیم، زمان پیامبران را تنها منابع تاریخی حفظ نمیکنند، بلکه در جان و باور همه باورمندان به آنان ریشه میدواند و پایدار میماند. مگر آنکه آن پیامبر و دین او را، دینی مرده و پیامبری فراموش شده دانسته باشیم. همچنین میدانیم که پیروان هیچ پیامبری، هیچگاه تاریخ سنتی پیامبر خود را تغییر ندادهاند؛ حتی اگر آن تاریخ نادرست بوده باشد.
کلیات
۱- برای آگاهی از زمان زرتشت و رویدادهای وابسته به او، گزارشهای بسیاری در آثار مکتوب ایرانی و غیر ایرانی وجود دارد که دانشمندان فراوانی در حدود دویست سال اخیر و با پیدایی دانش اوستاشناسی در جهان، از آنها بهره بردهاند. هر چند که این کوششها به دلیل تناقض میان گزارشهای گوناگون ایرانی و غیر ایرانی، به نتیجهای قطعی و روشن نرسیده، اما در دامنهای میان سالهای ۵۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد محصور شده است.
۲- در این گفتار- همانگونه که از عنوان آن بر میآید- کوشش شده است تا زمانسنجی زندگی زرتشت بر مبنای دادههای منابع سنتی ایرانی انجام شود. هر چند که قصد دستیابی به زمان واقعی زندگی زرتشتِ تاریخی، در میان نبوده است، اما دلیلی نیز برای نادرستی این گزارشهای دیرینه ایرانیان در دست نیست.
۳- با اینکه بسیاری از دانشمندان، تاریخهای سنتی ایرانی (و یا یکی از این تاریخها) را پذیرفتهاند؛ اما برخی دیگر، دادههای تقویمی منابع ایرانی را نادرست، مجعول و ساختگی میدانند و زمان زرتشت را از یک تا شش سده به عقب میبرند. برای نمونه، خانم مری بویس- پژوهشگر بزرگ و فقید اوستا و زرتشتشناسی- ضمن رد کامل تاریخهای داده شده از زمان زرتشت در منابع ایرانی و اعتقاد به تاریخ ۱۲۰۰ پیش از میلاد، بر این باور است که این نادرستیها، جای هیچ شگفتی هم ندارد. چرا که «ایرانیان باستان نه به تاریخ دلبستگی داشتند و نه برای تاریخگذاری دقیق، صاحب وسیله گاهشماری بودهاند».
بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، جلد یکم، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ص ۲۶۳٫
۴- ویژگیهای ممتاز و دقیق منابع ایرانی و شواهد پرشمار دیگر، نشان میدهد که «ایرانیان نه تنها به تاریخ دلبستگی داشتهاند، بلکه برای تاریخگذاری صاحب ابزارهای دقیق گاهشماری بودهاند». این نکته آنگاه بهتر درک میشود که میبینیم گزارشی تاریخی از زمان متوکل عباسی در سال ۲۴۷ هجری قمری (۲۴۰ خورشیدی) و به هنگام فرمان متوکل برای قطع درخت سرو کاشمر که به دست زرتشت و گشتاسپ کاشته شده بود، سن کاشت درخت و زمان زرتشت و گشتاسپ را بدون حتی یک سال اشتباه ثبت میکند. تاریخ داده شده، یعنی ۱۴۵۰ سال پیش از آن زمان، دقیقاً با زمان دینپذیری گشتاسپ برابر است.
در باره قطع سرو کاشمر و زمانهای داده شده برای آن بنگرید به: تقیزاده، سید حسن، بیست مقاله تقیزاده، ترجمه احمد آرام و کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص نُه.
دبستان المذاهب، مؤلف ناشناس، چاپ عکسی، به کوشش علی اصغر مصطفوی، ۱۳۶۱؛
ابن فندق، تاریخ بیهق، تصحیح احمد بهمنیار، چاپ دوم، بیتا؛
فردوسی، شاهنامه، بیتهای دقیقی در داستان پادشاهی گشتاسپ؛
شاهنامه فردوسی، تحریر عربی از فتح بن علی بنداری اصفهانی، ترجمه عبدالحمید آیتی، ۱۳۸۰٫
در باره اهمیتی که والتر هینتس برای این داده تاریخی قائل شده است، بنگرید به: رجبی، پرویز، هزارههای گمشده، جلد یکم، ۱۳۸۰، ص ۳۵٫
۵- ابراز تردید و یا رد گزارشهای ایرانی و نادرست خواندن آنها کار آسانی نیست و تاکنون نیز منکران آن، دلایل و شواهد قاطعی عرضه نکردهاند؛ همانگونه که دوشن گیمن نیز در پیشگفتار خود بر ترجمهای از گاتها، گفته است که «هیچ دلیل جدی برای تردید در زمان سنتی وجود ندارد».
برای نظر دوشن گیمن و همچنین انتقاد او بر شیوه ترجمه بنگرید به: ساسانفر، آبتین، گاتاها- برگردان هفت هات نخستین، ۱۳۸۳، ص۱۱٫
از همین روی است که بجز دانشمندان نامدار سدهها و دهههای گذشته که معتقد به تاریخ سنتی بودهاند، همچون فردیناند یوستی، واسیلی آبایف، ارنست هرتسفلد، ایگور دیاکونوف، فرانتس آلتهایم، واسیلی استرووه، ویلیام جکسن، باباجان غفوروف، تئودور نولدکه، جیمز دارمستتر، سید حسن تقی زاده، کنستانتین ایناسترانتسیف، والتر هینتس، داندامایف، وایتلی، زنر، گرانتووسکی، هنینگ، وست، لومل و تا اندازهای نیبرگ، گرایش به باورمندی و اصالت این تاریخها در میان پژوهشگران معاصر همچون دوشن گیمن و گراردو نیولی نیز رو به فزونی گذاشته است.
برای نمونه بنگرید به تازهترین اثر گراردو نیولی که در رد نظریه پیشین خود نوشته و در آن زمان زرتشت را میان آخرین دو دهه سده هفتم تا میانه سده ششم (۶۲۰ تا ۵۵۰) پیش از میلاد میداند:
Gnoli, Gherardo, Zoroaster in History, Persian Heritage Foundation, 2000.
6- فراوانی منابع موجود ایرانی که در آنها به زمان زرتشت پرداخته شده و در اینجا تنها به برخی از آنها اشاره میشود، نشان میدهد که این موضوع و جزئیات آن همواره برای ایرانیان اهمیتی بسیار داشته است.
۷- اختلافنظرها در این زمینه بین نویسندگان گوناگون ایرانی بسیار کمتر از نویسندگان یونانی و رومی بوده است که تفاوتنظرهایی هزاران ساله با یکدیگر دارند. در بخش بزرگی از منابع ایرانی حتی یک سال اختلاف با یکدیگر دیده نمیشود.
۸- با اینکه در آثار ایرانی، رویدادهای زمان زرتشت به صورت پراکنده و گاه غیر مستقیم ثبت و روایت شده و هیچیک از منابع به نقل زمان تمامی رویدادها نپرداخته است، اما تنظیم و طبقهبندی تمامی این دادهها نشان میدهد که میتوان آنها را به مانند حلقههای یک زنجیر در پیوستگی با یکدیگر دید. بسیاری از اطلاعات پراکنده در کتابهای گوناگون، یکدیگر را تکمیل میکنند و در قیاس با یکدیگر، دچار تضاد و تناقض نمیشوند.
۹- پیگیری زمان زرتشت بر پایه گزارشهای ایرانی، بیشتر متکی است بر متنهای پهلوی: «ویـچـیـتَـکیهای زاد سْـپَـرَم/ زات سْـپَـرَم/ گزیدههای زادسپرم» (مهمترین اثر)، «دینکرد» (کتاب هفتم)، «ارداویراف نامه» و «بندهش»؛ همچنین متنهای فارسی و عربی «آثارالباقیه» و «قانون مسعودی» از ابوریحان بیرونی، «تاریخ پیامبران و شاهان» («سنی ملوک الارض و الانبیا») از حمزه اصفهانی، «مروجالذهب» و «التنبیه و الاشراف» از ابوالحسن مسعودی، «الملل و النحل» از شهرستانی، «العبر» از ابن خلدون به نقل از مسعودی و «مجملالتواریخ و القصص» از نویسندهای ناشناس.
۱۰- جای شگفتی دارد که در سراسر اوستا کوچکترین اشارهای به زمانهای در پیوند با زرتشت نشده است، همانگونه که کمترین اشارهای به هخامنشیان و خاندان زال و رستم در آن وجود ندارد. در متون و کتیبههای هخامنشی نیز هیچ یادکردی از زرتشت و اوستا به دیده نمیآید.
۱۱- بررسی منابع موجود نشان میدهد که آنچه برای ایرانیان و تاریخنگاران اهمیت بیشتر داشته است، همانا زمان پیامآوری زرتشت میبوده و نه زمان زایش او. بیشتر منابع در زمینه زادروز پیامبر سکوت کرده، اما زمان آغاز پیامبری او را مشخص ساختهاند. البته این یکی از ویژگیهای ایرانیان بوده که زمان زادروز کسی بخودی خود در نزدشان اهمیت زیادی نداشته و ثبت نمیشده است. سکوت تاریخنامههای ایرانی در این زمینه نیز از همین نکته سرچشمه گرفته و علاقهمندی امروزی ما برای پیجویی زمان زایش بزرگان و نامآوران، گویا در دوران معاصر به وجود آمده است. آنچه برای ایرانیان اهمیت ثبت و نگهداری داشته، همانا زمان انجام کاری مهم و بزرگ بوده که به فراوانی در منابع گوناگون منعکس شده است. رویدادهای تاریخدار در شاهنامه فردوسی نیز دارای همین ویژگی هستند.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: دوانلو، فرانک، رویدادهای تاریخدار شاهنامه فردوسی، چاپ دوم، ۱۳۸۳٫
۱۲- برخی پژوهشگران، دادههای تاریخ سنتی را بگونهای نیز تحلیل و محاسبه کردهاند که پیرو آن، زمان زرتشت برابر با عصر هخامنشی و داریوش بزرگ شده است. وجود شواهدی که نشاندهنده نادرستی این برداشت است، موجب شده که منتقدان گزارشهای ایرانی، همین نکته را دلیلی بر بیاعتباری تاریخ سنتی بدانند. در حالیکه طبق دادههایی که در پایین خواهد آمد، زرتشت بیست و پنج سال پیش از بنیاد شاهنشاهی هخامنشی درگذشته است.
۱۳- دامنه امکان استنباطهای دیگر از زمانهای داده شده برای زندگی زرتشت، ۱+ سال و ۴۹ــ سال است. یعنی میتوان با روشهای استنباطی دیگر (مثلاً با بکارگیری مبدأ گاهشماری سلوکی بجای سال غلبه اسکندر) در تطبیق زمانهای داده شده، حداکثر تا یک سال به همه زمانهای داده شده افزود و تا ۴۹ سال از زمان زایش و پیامآوری و درگذشت او، و یا ۱۹ سال از زمان دینپذیری گشتاسپ کاست. در مجموع میتوان نزدیکترین زمان حیات زرتشت را تا ۵۳۵ پیش از میلاد و دورترین زمان حیات او را تا ۶۶۲ پیش از میلاد به عقب برد. با هر گونه محاسبه و استنباط از متون ایرانی، پیش و پس از این بازه ۱۲۸ ساله نمیتواند در محدوده حیات زرتشت باشد.
۱۴- سال غلبه اسکندر به عنوان نقطه شاخص تمامی اندازهگیریها، برابر است با سال ۱۲۵۳ــ ایرانی که با سال ۳۳۱ــ میلادی آغاز و با سال ۳۳۰ــ میلادی پایان مییابد. مبدأ گاهشماری اسکندری یا سلوکی در سکهها و اسناد اشکانی و دیگر منابع ایرانی برابر است با یکم اکتبر سال ۳۱۲ــ میلادی و در میان منابع نجومی بابلی برابر است با سوم آوریل سال ۳۱۱ــ میلادی.
۱۵- هر چند که دادههای تاریخی برای زمانهای منتسب به تاریخ اسکندری یا سلوکی میباید بر بنیان مبدأ تأسیس این گاهشماری انجام شود و نه بر بنیان سال غلبه اسکندر بر ایران، اما برای تعیین زمان زرتشت، ملاک سال غلبه است. چرا که در آثار ایرانی بارها به صراحت از سال تباهی پادشاهی به دست اسکندر یاد شده و روش نگارنده نیز مبتنی بر دادههای سنتی است. ابوریحان بیرونی نیز که در آثارالباقیه، مبدأ گاهشماری اسکندری را ملاک گرفته بوده، بعدها و در کتاب قانون مسعودی آنرا اصلاح و به عبارت «بعد از غلبه اسکندر» تصحیح میکند. تقیزاده (منبع زیر) نقل میکند که گویا بیرونی رسالهای نیز به نام «فی اعتذار عماسبق لی فی تاریخ الاسکندر» نوشته بوده است.
سید حسن تقیزاده، لزوم رعایت تطبیق دادههای تقویمی برای زمان زرتشت بر اساس سال غلبه اسکندر بجای مبدأ گاهشماری اسکندری/ سلوکی را یادآور شده است. بنگرید به: تقیزاده، سید حسن، بیست مقاله تقیزاده، ترجمه احمد آرام و کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص نُه.
جلیل اخوان زنجانی در گفتاری نوآورانه بر این باور است که گاهشماری اسکندری ارتباطی با شخص اسکندر و یا کس دیگری ندارد و نام اسکندر محصول تلطیف آوایی نام اصلی آن یعنی «سَـگ کَـنـدَر» بوده است. برای این گفتار خواندنی بنگرید به: اخوان زنجانی، جلیل، رصد و تاریخگذاری در ایران، ۱۳۸۴، ص ۹۷ تا ۱۰۲٫
۱۶- شمارههای داده شده برای روز و ماه به روش معمول حفظ شمارههای روز و ماه در گاهشماریهای پیشین که جزئیات زمانسنجی و کبیسهگیری آنها ناشناخته است، در گاهشماری ایرانی و تطبیق آن با گاهشماری میلادی انجام شده است. به همین دلیل نمیتوان روزهای هفته را برای آنها بکار برد.
تطبیق زمان زرتشت بر پایه گزارشهای ایرانی
زادروز زرتشت: ۳۰ یا ۲۹ اسفند (آخرین روز سال) ۱۲۸۳ــ ایرانی (از مبدأ هجری خورشیدی)، ۲۷ مارس ۶۶۱ــ میلادی ژولی، ۳۳۱ــ غلبه اسکندر.
روز و ماه زایش زرتشت بر پایه متن پهلوی «گزیدههای زادسپرم» فصل بیستم، بند یکم، و مقایسه آن با فصل بیست و یکم، بند یکم، و نیز فصل بیست و پنجم، بند پنجم داده شده است. انتساب زادروز زرتشت به آخرین روز سال و هنگام اعتدال بهاری و روز پیش از نوروز، قابل مقایسه نمادین است با دادههای آثار نجومی ایرانی که زرتشت را موضع گاهشماری مبتنی بر مبدأ اعتدال بهاری و کبیسهگیری اصلاحی آن میدانند.
بنگرید به: گزیدههای زادسپرم، ترجمه محمد تقی راشد محصل، ۱۳۶۶، ص ۳۱٫
گزیدههای زاد اسپرم، ترجمه مهرداد بهار، در: پژوهشی در اساطیر ایران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، ص ۲۴۱ تا ۲۶۲٫
برای پیوندهای میان زرتشت با نجوم و تقویمنگاری بنگرید به: بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ص ۲۰ و ۷۲؛
همو، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه (متن اصلی)، تحقیق و تعلیق پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۲۰ و ۵۴؛
همو، القانون المسعودی (متن اصلی)، تصحیح عبدالکریم سامی الجندی، سه جلد، بیروت، ۲۰۰۲ (متن اصلی و یا ترجمه کتاب اخیر تاکنون در ایران منتشر نشده است).
نویسنده ناشناس مجملالتواریخ و القصص، زمان زرتشت را ۱۷۷۲ سال پیش از سال ۵۱۰ هجری قمری میداند که برابر میشود با سال ۶۵۶ پیش از میلاد و ۵ سال با زادروز زرتشت فاصله دارد. بنگرید به: مجمل التواریخ و القصص، نسخه عکسی کتابخانه برلین، به کوشش ایرج افشار و محمود امید سالار، ۱۳۷۹، ص ۶ب.
سال زایش زرتشت بر پایه متنهای پهلوی «گزیدههای زادسپرم» فصل بیستم، بند یکم؛ کتاب هفتم «دینکرد»، بخش سوم، فصل «همپرسگی با بهمن»، بند یکم؛ «الملل و النحل» بخش یکم، جزء سوم، باب یکم، فصل سوم؛ و دیگر روایتهای مشهوری که زمان آغاز پیامبری زرتشت را در سن سی سالگی دانستهاند و با افزودن سی سال به سال دینآوری پیامبر استخراج شده است. هیچیک از منابع موجود به صراحت به سال زایش پیامبر اشاره نکردهاند و تنها از طریق محاسبه دادههای ثانوی قابل استخراج است.
بنگرید به ترجمه فارسی بخشهایی از کتاب هفتم دینکرد در: رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، ۱۳۸۰، جلد دوم، ص ۱۰۸۰ تا ۱۱۰۱، بر اساس ترجمهای از وست؛
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، توضیحالملل- ترجمه الملل و النحل، ترجمه محمد رضا جلالی نائینی، جلد یکم، چاپ پنجم، ۱۳۸۴، ص ۳۹۵٫
کتاب پنجم دینکرد به رغم گزارشهای منحصربفرد از زندگی زرتشت، بدون دادههای تاریخدار است. بنگرید به: آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، کتاب پنجم دینکرد، ۱۳۸۶، ص ۲۸ به بعد.
فاصله سی و یک سالهای که برای زمان زایش تا آغاز پیامبری داده شده، تنها در شمار است و در عمل به سی و یک سال نمیرسد. این بدین سبب بوده که زادروز زرتشت درست در آخرین روز سال پیشین بوده و بنابر دادههای مرتبط با درگذشت پیامبر، او به هنگام دینآوری سی سال و چهل و پنج روز سن داشته است. این فاصله در شماره سالهای میلادی سی سال است، چرا که مرز آغاز سال میلادی در میان روزهای زادروز و دینآوری قرار نگرفته است.
پیامآوری زرتشت: ۱۵ اردیبهشت ۱۲۵۲ــ ایرانی، ۱۲ می ۶۳۱ــ میلادی ژولی، ۳۰۰ــ غلبه اسکندر، آغاز هزاره دهم.
روز و ماه پیامآوری زرتشت بر مبنای تنها سند موجود یعنی متن پهلوی «گزیدههای زادسپرم» فصل بیست و یکم، بند یکم به بعد، داده شده است. متن به صراحت به روز دیبهمهر (پانزدهم) از اردیبهشتماه اشاره دارد.
سال پیامآوری زرتشت بر پایه «گزیدههای زادسپرم» فصل بیست و پنجم، بند دوازدهم؛ «ارداویراف نامه»، فصل یکم، بندهای یکم تا سوم؛ «التنبیه و الاشراف»، فصلهای یازدهم و شانزدهم؛ و دیگر روایتهای مشهوری که زمان دینآوری زرتشت را به ۳۰۰ سال پیش از غلبه اسکندر منسوب میدارد، برگرفته شده است.
بنگرید به: ژینو، فیلیپ، ارداویراف نامه (ارداویراز نامه)، ترجمه ژاله آموزگار، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ص ۴۱؛
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص ۹۱ و ۱۷۷ تا ۱۹۴؛
دینپذیری گشتاسپ: ۱۲۱۰ــ ایرانی، ۵۸۹ــ / ۵۸۸ــ میلادی ژولی، ۲۵۸ــ غلبه اسکندر.
زمان دینپذیری گشتاسپ، رویدادی مهم برای تاریخنگاران گذشته و نیز نویسندگان دینی بوده و به فراوانی از آن در متنهای گوناگون یاد شده است. احتمالاً به این دلیل که پادشاه و در نتیجه تمامی نظام سیاسی به دین و پیام زرتشت پس از سالها گمنامی رسمیت و شهرت میبخشند و میتوان گفت که این سال، زمان پیدایی عملی و رسمیت دین زرتشتی است (با بهدینی ساخته موبد کرتیر و دستگاه دینی و سیاسی عصر ساسانی که در سده اخیر به نام دین زرتشتی معروف شده، اشتباه نشود).
از روز و ماه این رویداد آگاهی در دست نیست، اما سال دینپذیری گشتاسپ بر پایه متن پهلوی «بندهش»، بخش بیست و دوم؛ «آثارالباقیه»، فصل سوم، ششم و هشتم؛ «تاریخ پیامبران و شاهان»، باب یکم، فصل یکم و سوم؛ «مروجالذهب»؛ «العبر»، بخش یکم، فصل سوم؛ و گزارشهای بسیار دیگری که زمان زرتشت را به ۲۵۸ سال پیش از غلبه اسکندر منسوب میدارند، برگرفته شده است. در برخی از این منابع (مانند آثارالباقیه و تاریخ پیامبران و شاهان) به صراحت به زمان دینپذیری گشتاسپ اشاره شده و در برخی بدون اشاره به گشتاسپ یا رویداد خاص دیگری، آنرا زمان زرتشت دانستهاند.
بنگرید به: بندهش، ترجمه مهرداد بهار، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص ۱۵۶، (عجیب است که این منبع مهم، در باره زمان و زندگی زرتشت به شکل غیرمنتظرهای سکوت کرده و عدد ۲۵۸ سال نیز تنها با محاسبه دادههای دیگری از طول زمان پادشاهی پادشاهان به دست میآید)؛
اصفهانی، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰ و ۲۲؛
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروجالذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد یکم، ۱۳۶۵، ص۲۷۶٫
ابن خلدون، العبر- تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، جلد یکم، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۱۷۶ و ۱۷۷، به نقل از مسعودی.
برخی دانشمندان و از جمله سید حسن تقیزاده (همان) و گراردو نیولی (که بعدها از این نظر خود برگشت)، تاریخ ۲۵۸ پیش از اسکندر را ساخته دستگاه جعل و تاریخسازی دینی عصر ساسانی میدانند و تنها تاریخ ۳۰۰ پیش از اسکندر را مستند میدانند، اما با توجه به اینکه عدد ۲۵۸ در زنجیره اعداد و ارقام داده شده از زمان پیامبر، نه تنها اختلالی ایجاد نمیکند، بلکه تکمیلکننده و روشنگر رویدادها و تاریخهای دیگر است، و از سوی دیگر به فراوانی در متون گوناگون از آن یاد شده، دلیلی برای ساختگی بودن آن در دست نیست. درست است که دستگاه دینی عصر ساسانی دست به تحریفهای بیشماری در تاریخ و فرهنگ ایران زمین زده بوده، اما دستکاری آنها برای تغییر فاصله زمان زرتشت تا عصر ساسانی، تنها با کوتاه کردن طول زمان اسکندر تا پایان پادشاهی اشکانیان انجام پذیرفته است و نه با تغییر فاصله زرتشت تا اسکندر.
نظر پیشین نیولی را در اینجا ببینید: نیولی، گراردو، زمان و زادگاه زرتشت، ترجمه سید منصور سید سجادی، ۱۳۸۱، ص ۲۱۷ تا ۲۲۶٫
در باره کاستن از شمار سالهای پادشاهی اشکانی بنگرید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، همان، ص ۹۲؛
بیرونی، آثارالباقیه، همان، ص ۲۰ و ۲۱٫
آنچه موجب این تردیدها شده است، استنباطهای گوناگونی است که از فاصله پیامآوری زرتشت تا دینپذیری گشتاسپ میشود. منابع موجود این فاصله را از صفر تا سی و پنج سال میدانند؛ اما اختلاف فراوان روایتها، نشانه سستی آنها، و تسلسل منطقی تاریخهای داده شده در متون کهن، نشان میدهد که به احتمال، عدد ۳۰۰ پیش از اسکندر، اشاره به پیامآوری زرتشت و عدد ۲۵۸ پیش از اسکندر، اشاره به زمان دینپذیری گشتاسپ در چهل و دومین سال پیامبری زرتشت دارد.
از همین روی است که متنهایی مانند گزیدههای زادسپرم و ارداویرفنامه که زمان پیامآوری زرتشت را ۳۰۰ سال پیش از اسکندر میدانند، اشارهای به زمان دینپذیری گشتاسپ نکردهاند. در واقع متونی که از سال ۳۰۰ پیش از اسکندر یاد کردهاند، زمان پیامآوری زرتشت؛ و متونی که از سال ۲۵۸ پیش از اسکندر یاد کردهاند، زمان دینپذیری گشتاسپ و رسمیت دین را در نظر داشتهاند. ممکن است استنباطی که فاصله پیامآوری زرتشت تا دینپذیری گشتاسپ را دوازده سال میداند، بر اثر جابجایی فاصله ۴۲ ساله پیامآوری زرتشت تا دینپذیری گشتاسپ، با فاصله زادروز زرتشت تا دینپذیری گشتاسپ (یعنی سن زرتشت در آن هنگام) رخ داده باشد.
برای گزارش بیرونی در این زمینه بنگرید به: بیرونی، آثارالباقیه، همان، ص ۳۰۰٫
نگارنده بر این باور است که کلید حل دقیق معمای زمان زرتشت در همین عدد ۴۲ نهفته است. چرا که بسیاری از اشتباهها و اختلافنظرهای ناشی از آن، از استنباطهای گوناگون در انتساب بازه زمانی ۴۲ ساله به فاصلههای گوناگون در زمان زندگی زرتشت بوده است. همچنین عدد ۴۲ نتیجه تفریق ۲۵۸ از ۳۰۰ نیز هست.
درگذشت زرتشت: ۱۱ اردیبهشت ۱۲۰۵ــ ایرانی، ۸ می ۵۸۴ــ میلادی ژولی، ۲۲۳ــ غلبه اسکندر.
سن درگذشت زرتشت بر پایه «دینکرد» (کتاب هفتم، بخش پنجم)؛ و روز و ماه و سن زرتشت به هنگام درگذشت به گزارش «گزیدههای زادسپرم» فصل بیست و پنجم، بند پنجم داده شده است. گزارش زادسپرم، بسیار دقیق، واضح و بدون نیاز به استنباطهای ثانوی است.