New Page 1
ملاحظات تاريخي
مكزيك تاريخي كهن دارد كه اولين نشانه هاي آن به حدود 000، 5 سال پيش از ميلاد
باز مي گردد. مهمترين تمدنهايي كه قرون متمادي در مكزيك وجود داشتند عبارتند از:
مايا، آزتك، تولتك، و ناهواتل كه آثار مهمي از آنها تاكنون باقي مانده است.مردم
بومي مكزيك، سرخپوستاني بودند كه در طول تاريخ خود امپراطوري مهمي را تشكيل دادند
كه آخرين آن امپراطوري آزتك بود. اولين اروپائيان در قرن شانزدهم به مكزيك فعلي
رسيدند و امپراطوري خود را در زماني نسبتاٌ كوتاه تأسيس نموده و تحكيم بخشيدند.در
سال 1518 ميلادي، ارناندوكورتز (كورتس) پوينده اسپانيولي مسافرت خودر ا براي پويش
مكزيك آغاز كرد و در سال 1519 پاي به سواحل اين كشور نهاد. او پس از پيشروي در طول
سواحل شرقي مكزيك شهر وزاكروز را بنيان گذاشت. كورتز كه از تشتت داخلي امپراطوري
آزتك آگاه بود شروع به رخنه كردن در آن امپراطوري كرد و در سال 1519 شهر تنوچتيتلان
(مكزيكوي فعلي) پايتخت آزتك را گرفت. آزتكهاي خرافي، سفيدپوستان اسپانيولي را
بعنوان اعقا كستالكو آتل خدا و فرمانرواي باستاني خود مي پنداشتند، و كورتز نيز از
اين موقعيت استفاده كرد و مونتزوما امپراطور آزتك را گروگان نگاه داشت و بنام او
فرمان راند ولي آزتكها شخص ديگري را بنام كوائوتموك به سلطنت برداشتند. بدنبال
كشتار آزتكها در يك جشن مذهبي در تنوچتيتلان،توسط معاون كورتز،جنگ ميان بوميان و
اسپانيوليها آغاز شد. بالاخره در طي يك جنگ بزرگ در ناحيه اوتومبا، كورتز پيروز شد
و كوائوتموك اسيرو سپس كشته شد. كورتز مجدداٌ تنوچتيتلان را گرفت (1521) و
امپراطوري آزتك را برانداخت و بدين صورت بتدريج تمام خاك مكزيك جزء امپراطوري
اسپانيا شد. در واقع از راه مكزيك بود كه اسپانيا به قاره امريكا دست يافت. استعمار
مكزيك تا سه قرن ادامه يافت و در طي اين مدت ميليونها اسپانيولي به اين كشور آمده و
در آن مسكن گزيدند. امروزه مكزيك پرجمعيت ترين كشور اسپانيولي زبان جهان است.از
نخستين سالهاي قرن نوزدهم، انقلاب براي استقلال مكزيك آغاز شد و اين بيشتر بخاطر
وضع داخلي نابسامان اسپانيا بود. در شانزدهم سپتامبر 1810 يك كشيش مكزيكي بنام ميگل
هيدالگو نخستين شورشها را بر ضد اسپانيوليها شروع كرد ولي قيام او توسط نيروهاي
سلطنتي اسپانيا سركوب شد و خود وي نيز در سي ويكم ژوئيه 1811 اعدام گرديد.در ششم
نوامبر سال 1813 مورالز يكي ديگر از رهبران استقلال طلبان، نمايندگان تمام ايالاتي
را كه قيام كرده بودند در مجمعي گردآورد و همه با هم استقلال مكزيك را اعلام نمودند
و مورالز را فرمانده كل قوا اعلام كردند.
مورالز نيز در سپتامبر 1815 بدست اسپانيائيها تيرباران گشت و تنها رهبر استقلال
طلبان كه باقي مانده و به مبارزه علني ادامه مي داد، گررو نام داشت.اوگوستين
ايتوربيده (سرهنگ ارتش اسپانيا در مكزيك) كه روابطي با گررو برقرار كرده بود،
فوريه 1821 طرح ايگوالا را منتشر نمود و در ظرف مدت شش ماه تمام شهرهاي عمده مكزيك،
بجز پايتخت، اين طرح را پذيرا شدند.سرانجام در بيست و چهارم اوت 1821 خوان اودنوخو
نايب السلطنه اسپانيا در مكزيك، استقلال مكزيك را برسميت شناخت و يك شواري دولتي و
يك شواري نيابت سلطنت برياست ايتوربيده تشكيل داد.ساير كشورهاي امريكاي مركزي نيز
بدنبال استقلال از اسپانيا به امپراطوري ايتوربيده پيوستند. تشكيل امپراطوري با
مخالفتهايي روبرو شد و سرانجام با خلع ايتوربيده از حكومت،در هجدهم ماه مه 1823
امپراطوري تجزيه شد و كشورهاي امريكاي مركزي بتدريج از مكزيك جدا شده و خود تشكيل
فدراسيون مستقلي را دادند.بدنبال خلع ايتوربيده،در كشور اعلام جمهوري فدرال (مانند
امريكا) شد و بدين ترتيب مكزيك به استقلال سياسي كاملي دست يافت. ولي پس از اين
تحول نيز آرمانهاي انقلابي كه موجب خلعيد اسپانيا و سپس ايتوربيده شد، به ثمر نرسيد
و و فقر و بدبختي همچنان بيداد مي كرد.
در آنزمان مكزيك قسمتهاي بسيار وسيعي را در شمال رود ريوگرانده (ازجمله تكزاس،
نيومكزيكو، آريزونا و غيره) دارا بود كه در حال حاضر به عنوان ايالت يا ناحيه جزء
امريكا هستند. در سال 1836 ايالت تكزاس سر به شورش برداشت و بهمين خاطر قواي مكزيك
برهبري رئيس جمهور وقت سانتا آنا در طي نبردي دژ عظيم ال آلامو را در سان آنتونيو
تصرف كردند. ولي بعداٌ رهبر استقلال طلبان تكزانس بنام هوستون با حمايت امريكا
توانست قواي دولتي مكزيك را شكست داده و بدين ترتيب در تكزاس اعلام جمهوري برياست
هوستون شد.
در سال 1845 جمهوري تكزاس موافقت نمود تا بصورت يكي از ايالتهاي امريكا به
آن كشور منضم گردد و اين موجب خشم مكزيك گشت. مكزيك فوراٌ روابط سياسي خود با
امريكا را قطع كرد و در پي آن جنگ مكزيك در گرفت. جنگ از سال 1846 آغاز شد و تا سال
1848 ادامه يافت. سرانجام با انعقاد پيمان صلح گوادالوپه هيدالگو در سال 1848،جنگ
پايان گرفت و براساس آن امريكا مالك تكزاس شناخته شد و نواحي ديگري نيز در شمال
غربي مكزيك به امريكا واگذار گرديد. امريكا نيز متعهد شد كه 15 ميليون دلار به
مكزيك بپردازد و در ضمن دعاوي اتباع خويش در مقابل مكزيك را برعهده بگيرد.روي
كارآمدن بنيتوخوارز موجب تحولات عمده اي در كشور گشت. قبل از روي كارآمدن وي، اموال
و املاك كليسا دست كم معادل ثلث تمام ثروت كشور بود. در سال 1855 پيروزي حزب
اصلاحات تهديدي براي كليسا شد و بدنبال اين پيروزي و روي كارآمدن خوارز در نوامبر
1855،بدستور وي دادگاههاي مذهبي منحل گرديد. قانون جديدي نيز در 1856 كشيشها را
ناگزير ساخت كه قسمتي از املاك خود را بفروشند ولي كليسا به مقابله برخاست و به
اتفاق تعدادي از نظاميان و فئودالها تصميم گرفتند تا به خوارز به جنگ برخيزند.در
اين زمان دول مسيحي اروپا (فرانسه،انگلستان و اسپانيا) بظاهر براي كمك به آزادي
خواهان و در اصل براي حاكم شدن بر شئونات مكزيك به حمايت از روحانيون و محافظه
كاران در مكزيك مداخله كردند. پياده شدن لشكريان اروپايي دروراكروز در سالهاي 62 –
1861 به جبهه متحد محافظه كاران و روحانيون امكان داد تا به شدت به عمليات خود
ادامه دهند و بسرعت بسوي پايتخت پيشوي كنند. سرانجام خوارز تا شهرهاي مرزي شمال
مكزيك عقب نشست و حكومت بدست كليسا افتاد. يك شوراي مذهبي به تحريم سران اروپايي،
پرنس ماكسيميليان اتريشي را به امپراطوري مكزيك برگزيد. خوارز در شمال با حمايت
امريكا نيروهايي را گردآورد و بتدريج چند پيروزي بدست آورد. سرانجام با حمايت
تعدادي از سران ارتش ماكسيميليان از وي، ماكسيميليان شكست خورد و پس از اسارت در
نوزدهم ژوئن 1867 تيزباران شد. خوارز پس از پيروزي، در سال 1871 مجدداٌ به رياست
جمهوري انتخاب شد و سال بعد در گذشت.در سال 1876 پورفيريو دياز بدنبال يك شورش مقام
رياست جمهوري را بدست آورد. وي با وجود ممنوعيت انتخاب مجدد يك شخص برياست جمهوري
(طبق قانون اساسي مكزيك)، چند بار ديگر برياست جمهوري انتخاب شد و بر روي هم تا سال
1911 كاملاٌ بر كشور حاكم بود. در دوره حكومت او اقتصاد مكزيك بسبب فعاليت سرمايه
هاي خارجي رونق يافت ولي توده مردم در فشار و محروميت بسر مي بردند. وي يكي از ظالم
ترين ديكتاتورهاي آنزمان امريكاي لاتين بود.در سال 1901 نخستين چه نفت مكزيك حفر
شد. از سال 1910 شعله هاي انقلاب براي پايان دادن به ظلم و ستم دياز زبانه كشيد.
رهبري اين قيام را فرانسيسكو (پانچو) ويلا، اوبرگون، اميليانوزاپاتا، كارانزا و
فرانسيسكو مادرو برعهده داشتند. اين نهضت خيلي سريع به پيروزي دستي افت و دياز
تبعيد شد.فرانسيسكو مادرو در سال 1911 برياست جمهوري انتخاب گرديد ولي وي پس از
مدتي بدست رفقاي سابقش بقتل رسيد (1914) و نوستيانوكارانزا به رياست جمهوري برگزيده
شد.
يكي از معروفترين رهبران انقلاب مكزيك، كه سرخپوستان وي را منجي خود ميدانستند،
اميليانوزاپاتا بود. وي از اواخر سال 1910 كه مادرو بر ضد دياز قيام كرد با شعار
زمين و آزادي اسلحه بدست گرفت و با لشكري از سرخپوستان ه تصرف اراضي دولتي پرداخت و
تا زمانيكه مادرو را اصلاحگر مي دانست از او طرفداري كرد. وي سپس برنامه اصلاحات
اراضي خود را اعلام نمود كه متضمن بازگرداندن زمين به سرخپوستان بود و در دفاع از
برنامه خود بر ضد مادر و اقدام كرد و اراضي وسيعي را بتصرف درآورد. ولي سرانجام او
را در سال 1919 با حيله و نيرنگ كشتند.قسمت اعظم برنامه اصلاحي كارانزا در قانون
اساسي 1917 درج شد ولي اين قانون هيچگاه بمورد اجرا در نيامد. وي در سال 1920
هنگامي كه در حال فرار با يك چمدان پول بود بدست يكي از سركردگان محلي بقتل رسيد.
با مرگ وي، آلوارو اوبرگون آخرين پيشواي بزرگ ملي انقلاب در نوامبر 1920 توسط كودتا
به رياست جمهوري رسيد. در زمان او برگون وجانشين وي(پلوتاركوكايس) اقدامات اصلاحي
زيادي درمورد مسائل فرهنگيكارگري، بانكها و امور كشاورزي انجام گرفت.
اوبرگون در سال 1928 مجدداٌ برياست جمهوري انتخاب شد ولي قبل از بدست گرفتن رسمي
قدرت كشت شد.در اين دوران مكزيك از لحاظ اقتصادي توسعه پيدا مي كرذد و اين امر
بيشتر در صنعت نفت نمايان بود. در بين سالهاي 38 – 1918 مكزيك دومين كشور
توليدكننده نفت جهان (پس از امريكا) بود. در دسامبر 1934 لازارو كاردناس برياست
جمهور انتخاب گرديد و تا سال 1940 حكومت كرد. اگرچه در دوره زمامداري، وي گرفتار
كشمشكهاي دولت و كليساي كاتوليك بود ولي اصلاحاتي از قبيل تقسيم اراضي، بسط
فرهنگ،ملي كردن صنعت نفت و نوسازي مكزيك را آغاز كرد.بدنبال ملي شدن صنعت نفت در
سال 1938 از سوي دولت،استخراج طلاي سياه رو به كاهش نهاد. ملي شدن نفت و خلع يد از
كمانيهاي خارجي مشكلاتي را براي مكزيك ايجاد نمود،زيرا كشور مجبور به پرداخت قروض
كلاني شد و علاوه بر آن كمانيهاي نفتي امريكايي از ماه مارس 1938،مكزيك را تهديد
به تحريم كردند . اما بزودي بر اثر خريد نفت بوسيله آلمان نازيمحاصرهء اقتصادي
شكسته شد و كمپانيهاي امريكايي نيز مجبور به مذاكره گشتند. پس از كاردناس، ژنرال
آويلا كاماچو برياست جمهوري رسيد، كه او نيز كارهاي اصلاحي را دنبال كرد. از سال
1929 تاكنون تمام رؤساي جمهوري مكزيك از مهمترين حزب كشور يعني حزب شوراي انقلابي
بوده اند. در مكزيك نيز مانند اكثر كشورهاي منطقه، كليساي كاتوليك نقش مهمي را در
سياست ايفا نمي كند، زيرا قانون اساسي مكزيك فعاليت كليسا و اعمال آنرا محدود ساخته
است.پس از كاماچو، ميگل آلمان به رياست جمهوري رسيد (1946). انقلاب در زمان وي كم
كم به فساد كشيده شد، هرچند كه وي دست به اقدامات عام المنفعه و اصلاحات چشمگيري زد
و كشور را نيز صنعتي نمود. پس از آلمان،روئيزكورتينز (58 – 1952)، لوپزماتئوس (64
– 1958) و دياز اورداز (70 – 1964) بقدرت رسيدند.قيام دانشجويان مكزيك در آستانه
برگزاري مسابقات المپيك مكزيكو در ماه اكتبر 1968 به كشتار خونين 300 تن بدست
نيروهاي انتظامي در پايتخت انجاميد. در پنجم ژوئيه سال 1970 لوئيس اچه وريا برياست
جمهوري رسيد.در طي دهه 1970 منابع عظيمي از نفت گار در نواحي مختلف مكزيك كشف گرديد
و موجب شد تا مكزيك بصورت سومين كشور توليد كننده نفت جهان (خارج از اوپك) درآيد.در
طي سالهاي تحريم سياسي اقتصادي كوبا از سوي بيشتر كشورهاي امريكايي، مكزيك رابطه اش
را با آن كشور حفظ كرد. در دوران حكومت اچه وريا، مكزيك به توسعه اقتصادي بالايي
دست يافت. در سال 1976 خوزه لوپز پورتيلو بعنوان شصت و دومين رئيس جمهوري از آغاز
استقلال و چهاردهمين رئيس جمهور از سال 1911 بقدرت رسيد. در زمان حكومت او روابط
مكزيك با كشورهاي امريكا، ژاپن، شوروي، چين و اروپا توسعه ء فراوان يافت، شهرهاي
عمده مكزيك در طي سالهاي 82 – 1978 گاه و بيگاه دچار خشونتهاي سياسي بوده است.
در سال 1979 پاپ ژان پل دوم رهبر كاتوليكهاي جهان از مكزيك ديدن كرد.
از آغاز سال 1981 وضع اقتصادي درونماي خوبي نداشت. در همان سال كنفرانس بين
المللي شمال و جنوب با شركت تعدادي از سران كشورها در مكزيك برگزار شد.در آغاز سال
1982 رئيس جمهور مكزيك پيشنهاد صلح در امريكاي مركزي ميان كوبا و نيكاراگوئه با
امريكا را داد كه مورد توجه قرار نگرفت. در ژوئيه سال 1982 در طي يك انتخابات آزاد
كه بخاطر شركت هفت كانديدا، بي سابقه مي نمود، ميگل د لا مادريد برياست جمهوري
رسيد. مكزيك به لحاظ اقتصادي دومين كشور امريكاي لاتين (پس از برزيل) است.
ملاحظات جغرافيايي
مكزيك با 547، 972، 1 كيلومتر مربع وسعت (چهاردهمين كشور جهان) در نيمكره
شمالي،نيمكره غربي،در امريكاي مركزي و در كنار اقيانوس كبير، درياي كارائيب و
خليج مكزيك، و در همسايگي كشورهاي ايالات متحده امريكا در شمال و گواتمالا و بليز
در جنوب شرقي واقع شده است.مكزيك كشوري نيمه كوهستاني و فلاتي بوده و مهمترين
ارتفاعات آن عبارتند از كوههاي مادرهء غربي، مادرهء شرقي ، مادره جنوبي و همچنين
فلات مكزيك. جلگه هاي آن عمدتاٌ در كناره ها واقع شده اند. بيابانها نيز قسمتهايي
از مكزيك را شامل ميشوند. از مهمترين رودهاي آن ميتوان از:
ريوگرانده، لرما، اوسوماسينتا، گريخالوا، پانوكو، بالزاس و سانتياگو نامبرد. آب
و هواي آن در نواحي مرتفع معتدل كوهستاني و در ساير نواحي گرم و مرطوب و يا خشك
است. بلندترين نقطه آن قله سيتلال تپتل (اوريسابا ) با 700، 5 متر ارتفاع ميباشد.
رود ريوگرانده (034، 3 كيلومتر) ني طويلترين رود آن است.
ملاحظات سياسي
حكومت مكزيك جمهوري بوده و رئيس جمهور ميگل د لا مادريد ميباشد
قوه مقننه از دو كنگره تشكيل يافته يكي مجلس نمايندگان با 400 عضو (بمدت 3 سال)
و سنا با 64 عضو (بمدت 6 سال ).
قانون اساسي موجود در سال 1917 تدوين شده و براسا آخرين تقسيمات كشوري، مكزيك از
31 ايالت و يك بخش فدرال تشكيل گرديده كه هركدام داراي فرماندار و مراجع قانوني
منتخب خود ميباشند.فعاليت احزاب در مكزيك نسبتاٌ آزاد بوده و احزاب مهم آن عبارتند
از:
. حزب شوراي انقلابي
. حزب اقدام ملي (محافظه كار)
. حزب سوسياليست خلق (كمونيست)
. حزب سوسياليست كارگر
. حزب دموكرات و حزب كمونيست
مكزيك در سال 1821 از اسپانيا مستقل شده و روز ملي آن شانزدهم سپتامبر است. در
سال 1945 به عضويت سازمان ملل درآمده و علاوه بر آن در سازمانهاي زير نيز عضويت
دارد: آن در سازمانهاي زير سازمان كشورهاي امريكائي – آلادي – بلادكس – سكلا- اكلا
- فائو- يا آآ- بانك جهاني – ايكائو – آيدا– ايفك – ايلو – ايمكو –
ايمف- ايتو- ناكامور – سلا - يونسكو – يوپو – وهو- ومو- مبادلات بازارگاني با جامعه
اقتصادي اروپا – همكاري و مبادله با كومكون نيز عضويت دارد.
ملاحظات اقتصادي
واحد پول آن پزوي مكزيك (Mex.$) معادل 100 سنتاوو است که هر 40 پزو معادل يك
دلار مي باشد.ميزان توليد ناخالص ملي مكزيك در سال 1980 حدود 128 ميليارد دلار بوده
(درآمدسرانه 800، 1 دلار ) كه 37% آن از صنايع و معادن (اكثراٌ نفت) و 12% از
كشاورزي، ماهيگيري و جنگلداري بدست مي آيد. هزينه هاي نظامي كشور در سال 6/0% و
هزينه هاي آموزش و پرورش 3/4% توليد ناخالص ملي بوده است .نرخ سالانه رشد توليد
ناخالص ملي حدود 9/1% است. درآمد بودجه ملي در سال 1981 بالغ بر 3/93 ميليارد دلار
و هزينه هاي آن نيز معادل 3/93 ميليارد دلار بوده است.واردات مكزيك در سال 1981
حدود 24 ميليارد دلار بوده كه بيشتر شامل: ماشين آلات صنعتي،وسائط نقليه و يدكي،
موادشيميايي، وسايل الكتريكي و ارتباطات، وسايل حمل و نقل و لوازم نيروگاههاي برقي
است و اكثراٌ از كشورهاي ايالات متحده امريكا (66%)،آلمان غربي (5%) و ژاپن (5%)
وارد ميشود. ميزان صادرات آن حدود 35/15 ميليارد دلار است كه بيشتر شامل :
پنبه،شكر، ميوه جات و پوست و پشم، سبزيجات، قهوه ، گوگرد،نفت ، موز، ميگو، نقر و
توتون بوده و اكثراٌ به كشورهاي ايالات متحده امريكا (63%) و اسپانيا (7%) صادر مي
شود.مهمترين صنايع آن عبارتند از: توليد فولاد ،شيميايي،الكتريكي، نساجي، چوب،
سيمان، كفش، توليدات اتومبيل، ماشين آلات، ساختماني و پتروشيمي.پنبه ، قهوه،نيشكر،
گندم، ذرت،برنج، توتون و موز نيز مهمترين محصولات كشاورزي آن كشور را تشكيل داده و
سرانه زمين مزروعي براي هر نفر بالغ بر 44/0 هكتار ميباشد. توليد ساليانه (1980)
گوشت گاو 000، 595 تن، گوشت خوك 000، 490 تن، گوشت گوسفند 000، 874 تن ميباشد.
توليد سالانه (1978) نيروي الكتريسيته نيز معادل 5/59 ميليارد كيلووات ساعت است.از
نظر معادن مكزيك بزرگترين توليدكننده جهاني نقره بوده و داراي ذخاير فراواني از
گاز، نفت، طلا و آهن است و همچنين مس، سرب، روي،آنتيموان، جيوه، ارسنيك، گرافيت،
موليبدن، زغال سنگ، گوگرد و منگنز نيز وجود دارد. در سال 1980 ذخاير زيرزميني نفت
آن حدود 25/31 ميليارد بشكه تخمين زده شده است.
|