«دستمال هايي كه خواهند سوخت !»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛اكنون ديگر همه از جريان فتنه 88 به مثابه نوعي «عبرت» حرف مي زنند. كاركرد عبرت آموزي تاريخ، كاركردي اساسا ناظر به آينده است، يعني از گذشته مي آموزيم كه در آينده چگونه عمل كنيم و اگر به گذشته دسترسي نداشته باشيم يا در آن چنانكه بايد تامل نكنيم، تشخيص و تصميم درست درباره حوادث آينده اغلب بسيار دشوار خواهد بود. علاوه بر اين، عبرت ها نوعي ويژگي شناخت شناسانه هم دارند يعني اطلاعاتي در اختيار ما مي گذارند در اين باره كه به طور تاريخي پرتگاه ها و محل هاي سقوط در كدام بخش از حيات فرد و جامعه تعبيه شده است. اين اطلاعات، بسيار گرانبهاست چرا كه به دست آوردن آنها از هيچ روش ديگري امكانپذير نيست و وقتي به كار گرفته شود بدون خطا، درست و دقيق عمل خواهد كرد.
«عبرت» بودن فتنه 88 به اين معناست كه مجموعه حوادثي كه ما نام آنها را فتنه مي گذاريم، به لحاظ تاريخي امكان تكرار مجدد دارد. ولو اينكه بازيگران و بازي گردانان فتنه 88 همه از صحنه خارج شوند، دشمن بازي ها و بازي گراني ديگر را به صحنه مي آورد و فتنه هايي جديد علم خواهد شد كه احتمال هم اين است كه همان بازيگران و سناريونويسان، بازي هايي جديد طراحي كنند و خويش را در جامه اي ديگر بپوشانند تا بتوانند از مسيري متفاوت به اهداف پيشين برسند. درس آموختن از فتنه 88 در واقع امكاني است براي جلوگيري از وقوع فتنه هاي جديد يا اگر فتنه اي رخ داد، به حداقل رساندن تعداد ريزش ها و مقدار هزينه ها. همه آنچه در اين ماه ها از آن به عنوان بصيرت ياد شده را مي توان در همين يك جمله خلاصه كرد. حفظ كردن و به خاطر سپردن تاريخ فتنه 88 بي آنكه درس هايي كاربردي و دقيق از آن آموخته شود، و معيارهايي براي مبارزه موثر با هرگونه فتنه آينده در اختيار ما بگذارد، به هيچ كار نمي آيد.
در حالي كه هنوز فاصله چنداني از ايام فتنه نگرفته ايم و رنج آنچه در آن روزهاي سخت گذشت هنوز از دل و جان بسياري از اهل ايمان بيرون نرفته است، يك «پروژه بازسازي» كليد خورده است. اين پروژه، كه اين بار ديگر بدون هيچ ابهام و ترديد سررشته آن جايي در خارج از ايران قرار دارد، تلاش مي كند «گفتمان ضد فتنه» و «بصيرت محور» فعلي در صحنه سياسي كشور را به حاشيه ببرد و آرام آرام از جان و رمق آن كم كند. كليد خوردن اين پروژه قبل از هر چيز محصول آخرين برآورد راهبردي است كه پدرخوانده هاي خارجي فتنه 88 از وضع و حال آنها انجام داده اند. اين برآورد -كه مستندات مربوط به آن مفصل است- نتيجه گرفته است كه جريان فتنه اكنون دچار 4 بحران اساسي و حاد است كه آن را به يك «مرده سياسي» تبديل كرده و دورنماي حل اين بحران ها هم بسيار تاريك و مبهم است. خلاصه اين بحران ها چنين است.
1- طرف خارجي عقيده دارد جريان فتنه اكنون كاملا فاقد بدنه اجتماعي است و آن بخش از ضدانقلاب كه تلاش مي كند خود را به عنوان بخش اجتماعي فتنه جا بزند، در واقع تلفيقي از گروه هاي بي ريشه است كه اولا به لحاظ تعداد بسيار قليلند، ثانيا به لحاظ ايدئولوژيك اساسا جايي خارج از گفتمان اسلام و انقلاب به عنوان گفتمان عمومي مردم ايران تعريف مي شوند و ثالثا قدرت عمل و توان بازي سازي، سياسي، اجتماعي و امنيتي آنها بسيار محدود و عملا غير قابل اعتناست. نكته جالب اين است كه غربي ها ظاهرا به اين جمع بندي رسيده اند كه همين عده معدود هم توان تحرك خود را از دست داده و ناپرهيزي هاي سال 88 شبكه و تاكتيك هاي اجرايي آنها را سوزانده است. مهم ترين شاهد براي اين موضوع هنگامي نمايان شد كه اجراي طرح هدفمندي يارانه ها در ايران نه فقط هيچ اعتراضي برنيانگيخت، بلكه جلوي چشم هاي خيره دشمن خارجي و فتنه گران داخلي تبديل به صحنه اي براي نمايش اعتماد مردم به نظام و قدرت همبستگي اجتماعي موجود در كشور شد. كارنگي ديروز در گزارشي نوشت كه اگر هدفمندي يارانه ها مردم ايران را به تحرك وانداشته، بيانيه هاي موسوي و كروبي براي آنها ارزش مسخره كردن هم نخواهد داشت!
2- بحران دوم فتنه گران از ديد آمريكايي ها اكنون اين است كه اين جريان فاقد هرگونه دستاورد سياسي است. هيچ كدام از پروژه هاي مد نظر آن به نتيجه نرسيده و اميدي هم نيست كه بتواند موفقيتي هرچند نصفه و نيمه در صحنه سياست داخلي ايران به دست بياورد. جريان فتنه از هدف گذاري هايي بزرگ و توهم بار مانند ابطال انتخابات، تغيير ساز و كار برگزاري انتخابات و امثال آن شروع كرد، در ميانه راه به پروژه وحدت ملي شيفت داد كه هدفي جز احياي سياسي اين جريان بدون پرداخت هرگونه هزينه نداشت و اكنون هم به مرحله اي رسيده كه جز ناله كردن روي صفحات وب كار بيشتري از آن ساخته نيست. آمريكايي ها اكنون فهميده اند جرياني كه در تعريف اهداف سياسي براي خود، به توان و بنيه اش توجه نمي كند، معلوم است كه جايي در ميانه راه، زير باري كه برداشته له خواهد شد.
3- بحران بعدي فتنه گران اين است كه تمامي تكيه گاه هاي سياسي خود درون نظام را كه چند ماه اول كمك هاي فراوان به آنها كرد از دست داده اند. آمريكايي ها در همان يكي دو ماه اول بعد از آغاز فتنه گفتند كه به اين حركت اميدوارند چون براي اولين بار مي بينند كه تكيه گاه هايي نيرومند درون حاكميت دارد. ولو در آن مقطع چيزي وجود داشت، حالا ديگر دشمن هم فهميده است كه بسط اقتدار سياسي رهبري جايي براي غير باقي نگذاشته و جامعه هم نسبت به هر گونه نداي مخالف يا مسئله دار با اين خط اصيل، بسيار سخت تر و آشتي ناپذيرتر از گذشته واكنش نشان مي دهد. مهم ترين علتي هم كه باعث شد پراكندگي مقطعي خواص به سرعت از ميان برود اين بود كه جريان فتنه با سر در آغوش ضد انقلاب شيرجه رفت و به فاصله كمتر از 6 ماه سر از فاجعه اي چون اهانت به سيدالشهدا (ع) درآورد كه هيچ كس را ياراي توجيه آن نبود، چه رسد به حمايت و پشتيباني كه ديگر محال مي نمود. برداشته شدن مرزهاي فتنه گران با آمريكا، اسرائيل، نفاق، ضد انقلاب و... هرگونه حمايت درون سيستمي از آنها را منتفي كرد و فضايي بوجود آورد كه در آن جز مطالبه مرزبندي و بعد هم برخورد، هر مطالبه ديگري از جانب كساني كه نام خود را خواص گذشته اند، به آبروريزي منجر مي شد.
4- و بحران آخر، به هم ريختگي دروني بسيار حاد و علاج ناپذير اين جريان است. بهترين تشبيه شايد اين باشد كه بگوييم در مجلس ختم مرحوم فتنه، بستگان و آشنايان اكنون به جان هم افتاده اند و از هيچ فرصتي براي متهم كردن يكديگر صرف نظر نمي كنند. يكي مي گويد كه فلاني سياست را زنانه كرده و همه اختيارش را به كسي سپرده كه از اداره امورات خودش عاجز است! ديگري بقيه را متهم مي كند كه كم آورده اند و در حال خيانت به اهداف جنبش هستند! سومي خشمگين است كه اگر مسابقه اي براي التماس به نظام وجود دارد چرا او جامانده است! و همينطور تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل. تحت اين شرايط ناظر خارجي دريافته است كه بعيد است كسي از اين مجلس ترحيم جان سالم به در ببرد و به همين دليل به اين فكر مي كند كه گاه بهترين استفاده از يك دستمال آلوده و مصرف شده- در شرايطي كه كار ديگري از دست هيچ كس ساخته نيست- اين باشد كه آن را به آتش بكشد شايد از شعله اين آتش، آسيبي به صاحب خانه برسد و اين مي شود بمب گذاري، عمليات تروريستي و ...
فتنه هاي 88 كشور را واكسينه كرده است. اكنون همگان مي دانند كه بايد مواظب چه كساني باشند و دست هاي آلوده از كدام آستين بيرون خواهد آمد. دست ها رو شده و پروژه ها سوخته است. آمريكايي ها هم دريافته اند كه براي به راه انداختن يك بازي جديد امكانات چنداني در اختيار ندارند ضمن اينكه خسارت ناشي از سوختن و نفله شدن سربازان و مواجب بگيران و متلاشي شدن همه شبكه هاي تو در تو در داخل ايران را هم بايد يك جوري علاج كنند. بدتر و خطرناك تر از همه براي آمريكايي ها كينه، خشم و نفرتي است كه در جان مردم ايران افتاده و اراده دستجمعي كه براي انتقام كشيدن از هر چه بوي آمريكا مي دهد، بوجود آمده است.
احتمالا فكرش را هم نمي كردند كه قضيه به اينجاها ختم شود. بنا بود جنبش اجتماعي شود نه اينكه نيروهاي اجتماعي به طور فراگير به جان سركردگان جنبش بيفتند و در اين كار حتي دستگاه هاي مسئول از آنها جا بمانند. بله، يك پروژه براي بازسازي فتنه وجود دارد، ولي ظاهرا اين ذهن منهدم شده استراتژيست هاي آمريكايي است كه ابتدا بايد بازسازي شود!
رسالت:سه برداشت سياسي، اجتماعي و اقتصادي
«سه برداشت سياسي، اجتماعي و اقتصادي»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛
1- راهپيمايي ها و اجتماعات خودجوشي که پنج شنبه گذشته در اقصي نقاط کشور به مناسبت سالگرد حماسه تاريخي و غرور آفرين نهم دي برگزار شد حکايت از عزم راسخ ملت در پاسداشت دستاوردهاي اين حرکت بزرگ، اعلام بيداري و هشدار به فتنه گراني بود که هنوز از موضع طلب کارانه با نظام صحبت مي کنند. سران فتنه شايد سر خود را زير برفهاي نيامده زمستان امسال بکنند اما مردم خون هاي ريخته شده صدها بسيجي و زن و مرد بي گناه را که ناشي از ادعاي بي اساس سران فتنه بود، فراموش نمي کنند.
سه برداشت سياسي، اجتماعي و اقتصادي
1- راهپيمايي ها و اجتماعات خودجوشي که پنج شنبه گذشته در اقصي نقاط کشور به مناسبت سالگرد حماسه تاريخي و غرور آفرين نهم دي برگزار شد حکايت از عزم راسخ ملت در پاسداشت دستاوردهاي اين حرکت بزرگ، اعلام بيداري و هشدار به فتنه گراني بود که هنوز از موضع طلب کارانه با نظام صحبت مي کنند. سران فتنه شايد سر خود را زير برفهاي نيامده زمستان امسال بکنند اما مردم خون هاي ريخته شده صدها بسيجي و زن و مرد بي گناه را که ناشي از ادعاي بي اساس سران فتنه بود، فراموش نمي کنند.
مردم در يک سال گذشته استخوان در گلو و خار در چشم سکوت کردند اما اين سکوت به معناي تحمل هميشگي تالمات و فجايع حرمت شکنانه سال قبل و هم پالگي سران فتنه با دشمنان امام(ره) و انقلاب نيست بلکه بيشتر شبيه انتظار براي ظهور مختاري در قوه قضائيه است که به خون خواهي شهداي سال گذشته برخيزد.
حرمت شکني در روز عاشورا و جسارت به دستگاه عزاداري اباعبدالله الحسين(عليه السلام) گناه نابخشودني است که ماهيت منحرف جريان فتنه را براي هميشه هويدا کرد. اهانت به ساحت مقدس بنيان گذار کبير انقلاب(ره) گناهي بزرگ و اسف بار است.
شعار عليه اصل ولايت فقيه در روز عاشورا نشان دهنده عمق خصومت و کينه اين جريان با انقلاب و ميراث گرانبهاي آن يعني اصل مترقي ولايت فقيه است.
فراتر از همه اين موارد بزرگترين جرم سران فتنه به تعبير رهبر معظم انقلاب اميدوار کردن دشمن است. فتنه گران با ايجاد فتنه و اميدوار کردن دشمن، به انقلاب اسلامي و ملت صدمه زدند. در يک سال گذشته سران فتنه نه تنها به جبران مافات نپرداختند بلکه اخيرا زبان به طلب کاري گشوده اند و فراموش کردند اگر دعوت رهبر معظم انقلاب به آرامش نبود همان روز نهم دي تومار فتنه گران براي هميشه درهم پيچيده مي شد.
2- با گذشت نزديک به دو هفته از اجراي قانون هدفمند کردن يارانه ها برخلاف انذارها و هشدارهاي عاقل اندر سفيهانه اي که برخي از منتقدان اصولگرا و اصلاح طلب در چند ماه گذشته لقلقه زبانشان شده بود و خبر از تورم 50، 60، 70، 80، 90 درصدي! مي دادند اما وضعيت بازار آرام و الحمدلله کاملا تحت کنترل دولت است و حتي بعضا قيمت برخي کالاها کاهش يافته و مردم نيز ضمن پذيرفتن اين طرح بزرگ از آن حمايت مي کنند. البته نواقص و مشکلاتي نيز محتمل است که دولت براي اين مسائل برنامه ريزي دقيق کرده و بلافاصله براي رفع آنها وارد عمل مي شود.
به زعم راقم اين سطور يکي از انحرافات تحليلي که منتقدان و مخالفان طرح هدفمند شدن يارانه ها داشتند ذي مدخل نساختن متغيرهاي اجتماعي در تحليلهاي اقتصادي شان بود. اساسا يکي از ضعفهاي نگاه رياضي به اقتصاد و حذف متغيرهاي اجتماعي انعطاف ناپذيري فرمول هايي است که در دانشکدههاي اقتصاد هاروارد، آکسفورد و ... براي حل مسائل انگليسي و آمريکايي طراحي شده اند.
در اين فرمول ها که متناسب با مسائل جوامع راقيه طراحي شده اند پاسخ مشکلات کشورهاي در حال توسعه به صورت وارونه جلوه مي کند.
نوعا اعتقاد بر اين است يکي از متغير هاي اجتماعي که در اجراي هر چه بهتر قانون هدفمندسازي يارانه ها دخيل است افزايش سرمايههاي اجتماعي در چند سال گذشته است. سرمايه اجتماعي حداقل در جامعه شناسي سياسي به کليه منابع نرم و هنجارهايي گفته مي شود که در حمايت از سياستهاي کلان دولت ((State شکل مي گيرد. مهمترين شاخص سرمايه اجتماعي ميزان اعتماد مردم به حاکمان و مشارکت عمومي در سياستگذاري ها و تصميم گيري هاي کلان است.
دولت اصولگراي احمدي نژاد در 6 سال گذشته به طور چشمگيري در جلب اعتماد عمومي به اولويت بندي در سياستگذاري ها و به تعبيري بازگشت دولت به مردم موفق عمل کرده است. پاسخگويي دولت نهم و دهم به مطالبات انباشته شده مردم طي ساليان گذشته اين انتظارات را در فرايند کارآمدسازي سيستم سياسي به حمايت از نظام تبديل کرده است. به گونه اي که امروز بيشتر مردم به اين مهم باور دارند که حضور فعال احمدي نژاد در يکي از سپهر هاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي به معناي آغاز يک سلسله تحولات مثبت به نفع جامعه است. در مقابل احمدي نژاد نيز در رويکرد کلان اثبات کارآمدي نظام از سرمايه بزرگ اعتماد عمومي در جهت يک انقلاب اقتصادي در کشور بهره برداريهاي مثبت و فراواني کرده است.
در موضوع هدفمند سازي يارانه ها نيز سرمايه اجتماعي به عنوان زيربناي توسعه اقتصادي بزرگترين پشتوانه اجراي اين قانون است و همين اعتماد و حمايت عمومي مشکلات و نواقص جزئي محتمل را مي پوشاند و مانع از اين مي شود که اجراي قانون هدفمندسازي يارانه ها با خلل مواجه شود.
3- حمايت مردم از قانون هدفمند سازي يارانه ها اگرچه سرمايه بزرگي براي آغاز اين انقلاب اقتصادي است اما جامعه به هيچ دولت و شخصي چک سفيد امضا نداده و نمي دهد. کوچکترين غفلت در اجراي اين قانون بزرگ مي تواند دومينوي تورم در کشور را کليد بزند و اجراي اين طرح ملي را با مشکل مواجه کند.
چشمان بيدار دولت مانند دو هفته گذشته اجازه حتي يک لحظه پلک زدن نيز ندارند. اوضاع اقتصادي کشور به طور مرتب بايد رصد شود. سيستم حمل و نقل عمومي، بازار، بنگاه هاي صنعتي، اقشار ضعيف و متوسط جامعه و ... به همه جا دولت بايد سرک بکشد.
در سه دهه گذشته همواره اين سئوالها در ذهن سيال اقتصادي جامعه وجود داشته است که چرا در ايران پس از انقلاب چرخ دنده هاي دولت و بازار هيچ وقت آن طور که بايد چفت نشده اند؟ چرا اهرمهاي نظارتي دولت ناکارآمد و يا حداقل ضعيف هستند؟ چرا دولتها در مسير مديريت بحرانهاي اقتصادي با دنده سنگين حرکت مي کنند؟ دانشگاه ها، رسانه ها، اتاقهاي فکر و ساير نهادهاي تاثيرگذار چرا قادر نيستند روندهاي ذي مدخل در سامانه تامين و تنظيم تقاضا در کشور را پشتيباني تئوريک کنند؟ و از همه مهمتر چرا در فرهنگ عمومي کشوري که سه دهه از انقلاب اسلامي درآن مي گذرد عده اي از تجار و بازرگانان سودجو بايد به سوي احتکار کالاهاي اساسي و مورد نياز مردم بروند؟
اجراي دقيق و کامل هدفمند سازي يارانه ها بسياري از مشکلات سابق را حل مي کند و يا حداقل با شفاف کردن فضا موجب آن مي شود که بتوان پاسخي براي مسائل فوق و يا پرسشهايي از اين دست يافت. مآلا بايد گفت اهميت هدفمند سازي يارانه ها در مقطع ملي شايد مساوي و يا حتي بيشتر از هسته اي شدن کشور باشد.آغاز ريل گذاري ثبات در نظام اقتصادي و بستري براي حرکت پر شتاب قطار پيشرفت و عدالت در دهه چهارم انقلاب است. همه دستگاه ها، جريانات سياسي، گروه ها و احزاب مي بايست در اين طرح عظيم سهيم شوند و به دولت خدمتگزار کمک کنند.
مردم سالاري:سازمان محيط زيست پاسخگو باشد
«سازمان محيط زيست پاسخگو باشد»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم مرجان حاجي حسني است كه در آن ميخوانيد؛آخرين ببر ايران حدود 52 سال پيش با گلوله يک شکارچي به زمين افتاد و از آن روز به بعد ايران ماندو حسرت جاي خالي ببر. سوم ارديبهشت امسال اما در رسانه ها سروصدايي برپا شد و مسوولا ن محيط زيست نويد دادند که حسرت از دست دادن ببر ايراني به پايان رسيد و قرار است نسل اين حيوان زيبا در کشور، احيا شود.
جريان از اين قرار بود که ما يک جفت پلنگ به کشور روسيه داديم و آنها علي رغم مخالفت مردم و رسانه هايشان، يک جفت ببرسيبري را در ازاي آن پلنگ ها عازم کشور ما کردند.
روزهاي اول کلي آرزوي زيبا در سرمسوولين محيط زيست پرورانده شد و اين توهم تا جايي پيش رفت که اعلا م شد ببر ماده باردار است.
تصور تولد توله ببرها و بازي کردن آنها در ميان درختان انار ميانکاله، حبابي رنگي در ذهن مسوولين ما ايجاد کرد که در همان توهمات باقي ماندند و فراموش کردند، اين مهمانان تازه وارد که از سرزمين هاي سرد عازم کشور ما شده اند نمي توانند مدت زيادي درهواي گرم و آلوده تهران دوام بياورند.
مسوولين همچنان تصوير رنگي توله ببرها را در ذهنشان پررنگتر مي کردند و اتفاقات پيش رو را با رسانه ها در ميان مي گذاشتند که طي 10 سال آينده چنين خواهد شد و چنان خواهد شد. در همان زمان اما روزي که به ديدار ببرها رفتم، ديدم ببرها در قفس هاي تنگ و کثيف باغ وحش در حسرت سرزمين مادريشان هر روز بدحالتر از ديروز، به آينده اي مبهم و تاريک مي نگريستند. باغ وحش ارم شايد براي بچه هاي بازيگوش يک مهد کودک جذاب و ديدني باشد اما آنچه مسلم است براي ببرهايي که در کشور روسيه و در ناز ونعمت به سر مي بردند، فقط يک زندان غمبار است که هيچ آينده خوشي را برايشان تصوير نمي کند.
منطقه حفاظت شده ميانکاله که قرار بود در روزهاي آغازين ورود ببرها به ايران براي اسکان مهمانان دوست داشتني ما آماده شود بنابه گفته مسوولا ن به دليل کمبود اعتبار آماده نشد و ببرها ناچار شدند محيط آلوده باغ وحش ارم را با غذايي تحمل کنند که چه باب ميلشان بود و چه نبود بايد با آن کنار مي آمدند چرا که در باغ وحش ارم غذايي به غير از گوشت الا غ و گاهي سرالا غ براي گوشتخواران سرو نمي شد. از غذا که بگذريم شرايط آب و هوايي و قرار گرفتن در معرض ديد بازديدکنندگان مسائلي نيست که ببر سيبري به آن عادت داشته باشد. لازم به يادآوري است که به محض ورود پلنگ هاي ايراني به کشور روسيه که با هواپيماي اختصاصي وارد اين کشور شدند ولاديمير پوتين نخست وزير اين کشور شخصا به ديدن پلنگ هاي ما رفت و اين ديدار تاکنون چندين بار صورت گرفته است. اما ببرهاي روسي در باغ وحش مورد بازديد بچه هاي مهدکودک و پيش دبستاني قرار گرفتند.
بچه ها هم در بازديد از ببرها پفک نمکي و چيپس هايشان را داخل قفس اين مهمان عزيز پرت مي کردند تا عمق علاقه شان را به آنها ثابت کنند. آماده سازي منطقه حفاظت شده ميانکاله آنقدر به درازا کشيد که ببرها ناچار شدند 8 ماه در داخل قفس با مهمان نوازي ما دست و پنجه نرم کنند تا اينکه سرانجام پنجشنبه گذشته، ببر نر پشت نرده هاي آهنين باغ وحش ارم جان خودرا از دست داد و خبرها حاکي از آن است که ببر ماده هم حال و روز خوشي ندارد و همين روزهاست که او هم جان بسپارد. حالا ديگر نه آرزوي رنگيني مانده و نه روياي بازي توله ببرها در ميان درختان و نه پروژه عظيم احياي ببر ايراني! اين روزها آنچه مانده سرافکندگي ما در مقابل روس ها و بعد در مقابل اکوسيستم ايران است که نه تنها نسل ببر را احيا نکرديم بلکه از همان تعدادي هم که در روي کره زمين باقي مانده بود با ندانم کاريهايمان يک عدد کم کرديم.
البته سرافکندگي بالاتر ما در حضور خداوند و دينمان اسلام است. چرا که ما پيرو پيامبري هستيم که همواره تاکيد فراوان به حفظ حقوق حيوانات داشتند; آن وگاه، اينگونه حيوان زبان بسته را اسير خودخواهي و ندانم کاري و کاغذ بازي هاي خود کرديم و از سرزمين اصلي اش آواره و در پشت ميله هاي باغ وحش وادار به مردن کرديم. شايد ما شايستگي يک اکوسيستم سالم را نداريم و بهتر است از اين پس به جاي تخيلات رنگين احياي شير و ببر ايراني، به همين گربه هاي خياباني اکتفا کنيم و بيشتر از اين خود را مديون محيط زيست نکنيم.
تهران امروز:از 2010 تا 2011
«از 2010 تا 2011 »عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلك دکتر حسن بهشتي پور است كه در آن ميخوانيد؛اگر بخواهيم به جهان 2010 با ديدي كلان نگاه كنيم بايد به پارامترهايي نگاه كنيم كه براي كل بشر امروز مطرح است. مثلا پديده آلودگي محيط زيست، تغيير آب و هوا از موضوعات بسيار مهمي است كه بشر امروز با آن درگير است. اختلاف درآمدي، شكاف بين كشورهاي غني و فقير همچنان رو به افزايش است و نه تنها اين شكاف كاهش پيدا نكرده بلكه افزايش نيز پيدا كرده است. جهان امروز در مقايسه با سالهاي گذشته ناامن تر شده وفضاي بينالمللي به سمت صلح و ثبات پيش نميرود.
در اين ميان اگر از ديد جزئي و خرد به دنيا نگاه كنيم رويدادهايي مهم اتفاق افتاده كه هركدام مدتي اخبار را تحت تاثير خود قرار داد. مثلا انتشار اسناد ويكي ليكس بدور از اينكه چه كسي اين اسناد را در اختيار اين سايت قرار داده و اهدافش چه بوده يك نقطه عطفي در روابط بينالملل به وجود آورد چرا كه آمريكاييها با انتشار اين اسناد نشان دادند كه هيچ محيط امني وجود ندارد و مذاكراتشان با ساير كشورها منتشر ميشود و دست كساني كه در خفا به گونهاي ديگر برخورد ميكنند باز مي شود چنانكه قرار است اسناد بيشتري منتشر شود.
بحث انعقاد قرارداد استارت 2 و امضاي آن بين آمريكا و روسيه و نهايي شدن آن به نظر من در اين سال بسيار مهم بود از آن جهت كه شايد دنيا به سمت مقوله خلع سلاح حركت كند.
امروز مجموعه بمبهايي كه اين دو كشور در اختيار دارند ميتواند كره زمين را چندين بار نابود كند و در واقع كاهش اين سلاحها خدمت بزرگي به بشريت بود. موضوع مهم ديگري كه اخبار را تحت تاثير قرار داد مسئله معدنچيان شيلي بود كه اگرچه اين موضوع كاملا انساني بود اما از طرفي نشان داد كه مديريت يك دولت چگونه موضوع ملي را به يك مسئله منطقهاي و جهاني تبديل ميكند و اين چه مقدار به نفع منافع ملي كشوري مثل شيلي است كه در خبرها كمتر مطرح ميشد.
ابتكار:انتخابات آينده و سرنوشت گروههاي سياسي!
«انتخابات آينده و سرنوشت گروههاي سياسي!»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد؛اسفند سال 1390 ، ايران شاهد برگزاري انتخابات دوره نهم مجلس شوراي اسلامي است . اهميت اين انتخابات آنچنان است که ميتوان آن را يکي ديگر از بزنگاههاي تاريخي تغييرات بنيادي در طيف بندي نيروهاي سياسي تفسير کرد و برغم اينکه آينده گروههاي سياسي به متغيرهاي زيادي بستگي دارد و با نگاه به صحنه سياسي امروز جامعه ايران پيش بيني آينده را مشکل ميکند اما شواهد موجود نمايي کلي از آينده را ترسيم ميکند، دلايل زيادي براي اين نمايه ميتوان بيان کرد ، اول: شايد اين انتخابات اولين انتخاباتي باشد که بدون حضور پاي ثابت انتخابات سي سال گذشته يعني اصلاح طلبان و گروههاي چپ برگزار خواهد شد.
فاصله انتخابات رياست جمهوري 88 تا انتخابات مجلس نهم، دوره فصل بندي جديدي در ساحت سياسي ايران بحساب ميآيد، برغم زمزمههايي که در اين مدت مبني بر بازگشت بخشي از اصلاح طلبان به گوش ميرسد اما رفتار زيرپوستي، چيز ديگري را نشان ميدهد. در اردوگاه اصلاح طلبان، ديدگاههاي مختلفي وجود دارد يک ديدگاه همچنان بر ادامه وضع موجود اصرار دارد و معتقد است راه بازگشت به حاکميت وجود ندارد بنابراين راهکار"باز دارندگي فعال" را براي خود انتخاب کرده اند آنها با اين استدلال، که گفتگو وچانه زني بي ثمر است، اعتراضهاي اجتماعي را هدف قرار داده اند .
در نقطه مقابل اين ديدگاه، اصولگرايان معتقد به لزوم عدم انعطاف حاکميت ميباشند و با اين استدلال که اصلاح طلبان بخشي از پازل دشمن خارجي هستند اکنون ديگر جاي رافت و مدارا نيست و نه تنها آنان نبايد به ساخت قدرت در نظام جمهوري اسلامي برگردند بلکه ميبايست با آنها اشد برخورد صورت پذيرد و عدم دستگيري رهبرانشان موجب اعتراض و گلايه اين بخش ميباشد. گروه ديگري از اصلاح طلبان همچنان به بازگشت ميانديشند و براي برگشت به صحنه سياسي روشهايي را در پيش گرفته اند .
الف: چانه زني با نخبگان سياسي به منظور پيدا کردن چارچوب براي گفتگوهاي سازنده .
ب: آشکار سازي تمايز و تفاوت ديدگاه خود با اپوزيسيون ضد نظام و دوري از بخش تندرو و ساختارشکن .
ج: تاکيد بر قانون اساسي به عنوان مبناي ميثاق ملي .
در نقطه مقابل اين ديدگاه، دو نوع واکنش در جبهه اصولگرا مشاهده ميشود يک واکنش همان است که نسبت به ديدگاه اول وجود دارد يعني عدم مدارا با آنان چرا که اين بخش اصولگرايان حاضر به تفکيک بين دو ديدگاه فوق نيستند و در نگاه خود، اين ديدگاه يک ترفند و تاکتيک سياسي و بلکه دليل بر پُر رويي تعبير ميشود .
واکنش ديگر بر صلح ، آرامش و استقبال از اين ديدگاه تاکيد دارد. اين بخش اصولگرايان ضمن گلايه از نحوه رفتار اصلاح طلبان و سکوت آنان در اتفاقات سال88 اما به دنبال بهانه براي گفتگو و بازگشت اين بخش اصلاح طلبان ميباشند اين گروه بسيار با احتياط حرکت ميکنند و البته مورد طعن گروه اول هستند .
دوم: به دلايل گفته شده، بدنه اجتماعي اصلاح طلبان، اميد خود به نيروهاي شناخته شده سياسي را از دست داده و به دنبال نيروهاي ناشناخته ميباشند. بر اين اساس بخشي از اصولگرايان به دنبال جلب رضايت آنان ميباشند و در اين مسير رقابت پنهاني در جريان است و بخشي از رفتارهاي سياسي اين گروهها، معطوف به اين هدف ميباشد. حال با اين تصوير احتمال بازگشت اصلاح طلبان به ساحت سياست در ايران، صفر درصد است پس انتخابات دوره نهم مجلس شوراي اسلامي، صحنه رويارويي جدي نيروهاي اصولگرا خواهد بود.
سوم: انتخابات دوره نهم مجلس، تکليف انتخابات رياست جمهوري دوره يازدهم را روشن ميکند به دليل اين حساسيت، رقابت اصلي بين جناح دولت و جريان اصولگرايي منتقد دولت خواهد بود اگرچه احتمال ائتلاف گروههايي همچون لاريجاني ،قاليباف ، رضايي در انتخابات رياست جمهوري کم است اما به احتمال زياد اين گروهها در انتخابات مجلس شوراي اسلامي دوره نهم، با ليست واحد وارد خواهند شد جناح دولت هم تمام تلاش خود را بر بدست آوردن اکثريت مجلس مصروف خواهد کرد.
چهارم: آرايش نهايي گروههاي اصولگرا خود تابع متغيرهايي است .
الف: طرح هدفمندي يارانهها پاشنه آشيل انتخابات آينده است اجراي موفقيت آميز اين طرح ملي، ضريب موفقيت جناح دولت را چند برابر خواهد کرد راي شهرهاي کوچک و مناطق محروم رابطه مستقيم با توان دولت در پرداخت يارانههاي نقدي خواهد داشت البته احتمال رضايتمندي آراء کلان شهرهاي بزرگ بسيار پايين است.
ب: ريزشها و رويشهايي که در نتيجه عقايد آقاي مشايي صورت ميپذيرد، نقش تعيين کننده اي در آرايش آينده خواهد داشت .
به عبارت ديگر در حقيقت آقاي مشايي به يکي از مفصلهاي اصلي آرايش سياسي آينده تبديل شده است اگرچه تکليف اصولگرايان منتقدين سنتي دولت مشخص است اما بسياري از نيروهاي که تاکنون در ليست حاميان دولت بودند و اکنون يا به دليل اخراج از مسئوليت يا به دليل زاويه نگاه با ديدگاههاي آقاي مشايي در بلاتکليفي بسر ميبرند.
معلوم نيست کساني چون بذرپاش، رسايي، حسينيان، جريان کيهان و ..... بنا دارند که خود در قالب مستقل به ميدان آيند يا اينکه همچنان در همراهي جريان دولت به رقابت با ديگر اصولگرايان منتقد به ميدان خواهند آمد .
بنابراين موضوع آقاي مشايي ميتواند رقابت آينده را از دو قطبي منتقدين و حاميان به سه گانه، حاميان دولت ،منتقدين سنتي و منتقدين راديکال تغيير دهد. تحولات آينده از جمله نوع برخورد دکتر احمدي نژاد با مخالفان آقاي مشايي در شفاف سازي چهرههاي آرايشي سياسي تعيين کننده خواهد بود.
آفرينش:صنعت سينما و موانع رشد
«صنعت سينما و موانع رشد»عنوان سرمقالهي روزنلمهي آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد؛امروزه كمتر جامعه يا انساني پيدا ميشود كه اهميت بنيادين سينما را درك نكرده باشد. در اهميت توجه به صنعت سينما همين بس که ساختار قدرت در کشورهاي قدرتمند ودر حال توسعه امروزه مي کوشند تا از سينما به عنوان اهرمي قدرتمند در تبليغ، توجيه ايدئولوژيک ،معرفي فرهنگ و تمدن جامعه خود بهره گيرند و از سينما به مثابه ابزاري براي اهداف سياسي اقتصادي وفرهنگي و در نهايت شکل دهي و هدايت افکار عمومي و افزايش قدرت ملي و رسانه اي هر کشور استفاده کنند و لذا اين يک حقيقت غير قابل انکار است که قدرت ملي هر کشور بدون تصوير قابل تصور نيست.جدا از اين سينما درمقام هنر صنعت و نمادي از فناوري بوده و رشد وتوسعه ان در کشورهاي مختلف نمادي از موفقيت آن کشور ها در راستاي اهداف بلند مدت و چند وجهي خود به شمار ميرود در اين راستا است که امروزه رقابت در صنعت سينما و توسعه آن امري واقعي است و کشور ها ميکوشند تا سهم زيادي از بازار جهان را به خود اختصاص دهند .
در اين بين با نگاهي به سينماي ملي کشور در مي يابيم که اين صنعت در کشور با وجود پتانسيل ها و فرصت هاي گوناگون رشد نتوانسته روند رو به جلويي داشته باشد و در خطر از دست دادن جايگاه جهاني و افول قرار دارد به طوري که بسياري از آينده اين صنعت در کشور هشدارداده اند .
امروزه چالش هاي صنعت سينما در کشور چند گانه است از يک سو برخي از اين مشکلات به سياست گذاري و ضعف مديريت فرهنگي کشور بر مي گردديعني در واقع مديريت سينماي کشور نتوانسته است با توجه به پتانسيل هاي گوناگون کشور اين صنعت را در کشور رشد دهد چنانچه برخي جهت گيريهاي غلط سياسي- جناحي، فقدان اطلاعات کافي و صحيح در حوزه فرهنگ و شناخت و تصوير و تصور غلط از سينما باعث شده است تا جدا از عدم رشد اين صنعت در حال ، عملا خطرات بسياري نيز آينده ان را تهديد کند .
از سوي ديگر امروزه ما شاهد وضعيت نابسامان و تعطيلي سينماها، عدم سرمايه گذاري در اين حوزه وتعداد کم سينما در کشور ،عدم حمايتهاي مالي از سينماگران، بحران مخاطب ، ، خط قرمزهاي پررنگ توقيف و سانسور، کيفيت پايين فيلمها ،بي توجهي به نياز مخاطب ، عدم قانون کپي رايت درايران ، قاچاق فيلم هاي روي پرده،حضور کم بخش خصوصي در سينما و دهها مشکل ديگر روبرو هستيم مشکلاتي که گسترهاي وسيع داشته وهر يک به نوبه خود مي تواند جلوي چرخ سينما در کشور را و در آيندهاي نه چندان دور در صورت تداوم آن جدا از آن که چهره و توان تاثير گذاري سينماي ملي ايران در سطح جهان رو به افول رود بلكه بازار داخلي و مخاطبان ايراني خود را نيز از دست دهد روندي که بيشک با توجه به سابقه تمدني و جايگاه فرهنگي کشور در جهان نياز به توجهي دو چندان از سوي مسئولان و چهره هاي فرهنگي دارد .
آرمان:دستگاه سياست خارجي و علت نگاه به شرق
«دستگاه سياست خارجي و علت نگاه به شرق»عنوان سرمقالهي روزنامهي آرمان به قلم کاظم جلالي است كه در آن ميخوانيد؛ بعداز فروپاشي اتحاد جماهير شوروي يک خلا قدرت در عرصه جهاني بوجود آمد. بلافاصله آمريکاييها يک اصطلاح جديدي را به عنوان نظم نوين جهاني وارد ادبيات دنيا کردند ضمن آنکه به مرور سه نظريه در عرصه بين الملل شکل گرفت.
اول نظريه آمريکاييها بود مبتني بر اينکه دنيا به سمت يکجانبه گرايي پيش ميرود و رهبري يکجانبه در دست ايالات متحده آمريکاست به عبارت ديگر آنها فروپاشي اتحاد جماهير شوروي را به عنوان پيروزي ليبرال دموکراسي به سردمداري آمريکا جشن گرفتند. نظريه دوم که به تدريج شکل گرفت قائل به چند جانبه گرايي در عرصه جهاني بود که با ارتقاء تاثيرگذاري اقتصاد چين بر معادلات جهان و ظهور پوتين در روسيه، شيراک در فرانسه، شرودر در آلمان نگاه چند جانبه گرايي شکل گرفت و تقويت شد. اينها معتقد بودند که کشورهاي اروپايي، روسيه و چين يک قدرت در کنار آمريکا محسوب ميشوند و ايالات متحده تنها نيست.
نظريه سوم همه جانبه گرايي بود که جمهوري اسلامي ايران اين ديدگاه را پيگيري کرد و بيشتر اين مشي از زمان تصدي رياست جمهوري توسط احمدي نژاد در دستور سياست خارجي کشور قرار گرفت. از آن زمان بود که ايران بسيار به تحقق عدالت در جهان بواسطه تقابل با يکجانبه گرايي تاکيد کرد.
البته قبل از دولت نهم نيز هيچگاه ايران نظريه يکجانبه گرايي را نپذيرفت و با آن مقابله کرد به همين دليل هم جمهوري اسلامي در ساختار قدرت بين المللي هيچوقت هضم نشد و پشت سر آمريکا قرار نگرفت. اما چند جانبه گرايي را کم ضررتر و بهتر از يکجانبه گرايي ميدانست به همين خاطر هميشه بحث چند جانبه گرايي را با محوريت روسيه، چين و در زمان ژاک شيراک و شرودر با تقويت کشورهاي اروپايي در پيش گرفته بود.
از اين جهت تقريبا بعداز اشغال عراق وقتي بحث پرونده هستهاي ايران به يک مسئله مهم جهاني تبديل شد اروپاييها به عنوان واسطه جهت حل موضوعات و ابهامات از سوي جمهوري اسلامي ايران پذيرفته شدند و مذاکرات پاريس و بروکسل و غيره شکل گرفت. اما با روي کارآمدن دولت نهم بلافاصله مسئله حاکم شدن عدالت در عرصه بينالمللي پيش آمد و اعتقاد بر آن بود که با يکجانبه گرايي و چند جانبهگرايي بايد تقابل کرد.
بعداز مدتي اروپا آن شکل و شمايل خودش را از دست داد چراکه شيراک و شرودر جاي خود را به سارکوزي و مرکل دادند که اين تغييرات سبب شد تا اروپا تقريبا پشت سر آمريکا قرار بگيرد. لذا در بحث چند جانبه گرايي روسيه و چين باقي ماندند و دولت نهم نيز با اين دو کشور شروع به همکاري کرد.
البته در کنار اين چون ايران استراتژي همه جانبه گرايي را پيگيري ميکرد از ظرفيتهاي ديگري نظير جنبش عدم تعهد و ساير کشورهاي مستقل دنيا و برخي کشورها که بواسطه يکسري تحولات به حکومت هايي در تقابل با ساختار قدرت بين المللي رسيده بودند سعي شد تا تعاملاتي را ايجاد بکند.
حمايت:استانبول؛ فرصتي تازه براي اعتماد سازي
«استانبول؛ فرصتي تازه براي اعتماد سازي»عنوان يادداشت روز روزنامهي حمايت به قلم حسن معظمي است كه در آن ميخوانيد؛مجموعه گفتهها و اقدامهاي دولتمردان غربي در مساله هسته اي ايران با وجود تاكيدهاي تهران بر پيگيري عادلانه و منصفانه مذاكرات در فضايي تعاملي نشان از بيرغبتي آنان براي رسيدن به نتيجهاي مشترك با ايران دارد.بيتوجهي اين كشورها به دستاوردهاي مشترك دو طرف همچون موضوع تبادل سوخت، ناديده گرفتن بيانيه تهران و مورد اخير آن اعلام موضوعات خارج از توافق در نشست ژنو، بيانگر تداوم سياستهاي يكجانبهگرايانه و برخورد از بالا توسط آنان است
.
ايران بارها اعلام كرده است مذاكره با گروه 1+5 حول موضوعهاي مشترك بين بستههاي پيشنهادي دو طرف خواهد بود. با اين حال، هر بار با دست پر به اين دورهها رفته است تا شايد درهاي تازهتري را براي گفت و گو و اتمام بهانهجوييهاي غرب بگشايد؛ موضوعي كه از سوي انان ناديده گرفته شده است.
از سوي ديگر، نبود زبان مشترك بين دو طرف كه ناشي از نداشتن رويه اي مشخص در جريان اين مذاكرات بود، مانع بزرگي پيش روي نشست استانبول است.
اعضاي 1+5 در حالي ميخواهند به اين شهر وارد شوند كه هنوز هيچ توافقي براي اين نشست بين آنان شكل نگرفته است. از اين منظر ميتوان گفت يا اين كشورها اصولا رسيدن به يك توافق را در دستور كار خود ندارند يا اينكه براي حصول يك توافق، نظر مشتركي ندارند.
همچنين ممكن است تنها توافق اين كشورها، تداوم مسير دوگانه مذاكره همزمان با فشار باشد؛ چرا كه شايد به اين ترتيب، فرصتهايي را براي امتيازگيري بيشتر از هم در اختيار خواهند داشت. همچنين فكر ميكنند به اين شيوه، چراغهاي زرد و قرمز خود را به رخ ايران ميكشانند تا اين كشور را به مذاكره از موضع ضعف دعوت كنند.
با اين وجود، همانگونه كه رييس شوراي عالي امنيت ملي ايران تاكيد كرده است 'گفتوگو بايد با صداقت، پايبندي به قانون و با احترام به همه حقوق ملت ايران باشد'.
به بيان ديگر، در شرايطي كه غرب ادعا ميكند نميتواند به برنامه هستهاي ايران اعتماد كند و تهران بايد براي اعتمادسازي جهاني تلاش كند، ايران نيز به سبب سابقه نهچندان روشن غرب، اعتماد خود را به انان از دست داده است.
در همين ارتباط شاهد بوديم که رييسجمهوري در جمع مردم استان البرز با اشاره به پيامهاي مطرح شده از سوي گروه 1+5 مبني بر آمادگي براي مذاكره درباره همكاري، از اين امر استقبال كرد و گفت: ايران آماده است در استانبول، برزيل و تهران در اين زمينه با 1+5 گفتوگو داشته باشد.
احمدينژاد تاكيد كرد: همه طرفهاي گفتوگو بايد به حقوق ملت ايران تن دهند تا راه براي همكاريها باز شود.
وي تصريح كرد: از آن دسته از كشورهايي كه پيغامي مبني بر همكاري ارسال كردهاند انتظار نميرود رفتاري را انجام دهند كه در آن بوي كينهورزي و دشمني به مشام برسد.
رييس شوراي عالي امنيت ملي با اشاره به فراز و نشيبهاي موضوع هستهاي ايران گفت: آنها فشار سياسي تبليغاتي زيادي وارد كردند و تحريم پشت تحريم تصويب كردند تا ايران هستهاي نشود اما ملت ايران در اين نبرد سياسي چند ساله پيروز شد.
رييسجمهوري با بيان اينكه طرف مقابل تنها دو راه پيش روي خود دارد، اظهار داشت راه اول ادامه مسير قبلي است كه در چارچوب آن قطعنامه صادر كنند، حرف بزنند و تهديد كنند كه نتيجه آن از قبل معلوم است.
احمدينژاد ادامه داد: آن زماني كه هستهاي نشده بوديم نتوانستند با اين اقدامات مانع از حركت ايران شوند و حال كه ايران هستهاي شده است، آنها قادر نخواهند بود كه انرژي هستهاي را از ملت ايران پس بگيرند و از اين رو ادامه مسير قبلي راهي بنبست و بسته است.
وي از به رسميت شناختن حقوق قطعي ملت ايران به عنوان مسير دوم پيش روي غرب نام برد و گفت: آنها تاكنون از مسير تقابل نتيجهاي نگرفتهاند و در مقابل، ايران به اهداف خود دست يافته است.
رييسجمهوري خطاب به اين دسته از كشورها خاطرنشان كرد: اگر قصد داريد راه قبلي را ادامه دهيد، بدانيد هركس در دنيا بخواهد مانع از حقوق ملت ايران شود، مردم ايران جوابي به او خواهند داد كه تا به امروز به آنها داده است و اين جواب پشيمانكننده خواهد بود.
احمدينژاد با دعوت از طرفهاي گفتوگو براي مذاكره صادقانه با ملت ايران تصريح كرد زماني كه آنها حقوق رسمي ملت ايران را به رسميت بشناسند و براي همكاري سر ميز گفتوگو حاضر شوند، همه سود خواهند برد.
وي با هشدار به دشمنان ملت ايران گفت: اگر آنان تحت تاثير شياطين راه اول و ادامه مسير قبلي را انتخاب كنند، ملت ايران اجازه نخواهد داد كه ذرهاي از حقوق مسلماش تضييع شود.
رييسجمهوري با اشاره به اينكه 5-4 كشور در شوراي امنيت گرد هم مينشينند و بخشنامه صادر ميكنند و خود نيز اجرا ميكنند، اظهار داشت جالب است وقتي كه از جلسه تصويب قطعنامه بيرون ميآيند، ميگويند كه تحريمهاي جديدتري را نيز بايد عليه ايران اتخاذ كنيم.
احمدينژاد در واكنش به اين شيوه عمل غربيها گفت: اينها كه سهل است، اگر 100 مورد ديگر هم به ليست تحريمها اضافه كنيد، كوچكترين ضعف و خللي در اراده ملت ايران به وجود نخواهد آمد.
از همين رو، اعضاي 1+5 فرصت اندکي دارند تا بار ديگر با درك موقعيت تهران به عنوان يك قدرت هستهاي، با تاييد مسير بدون بازگشت غنيسازي هستهاي در خاك ايران بنا بر حقوق بينالمللي اين كشور، به ساخت 'ديوار بلندي از بياعتمادي' پايان دهند و به توافقهاي صورت گرفته پايبند باشد؛ زيرا آنان هستند كه تداوم مذاكره را طلب ميكنند و هر گام اشتباه از سوي آنان، تهديدي براي تداوم گفت و گوهاست.
جهان صنعت:لزوم واقعبيني در اصلاح
«لزوم واقعبيني در اصلاح»عنوان سرمقالهي روزنامهي جهان صنعت به قلم رامين فروزنده است كه در آن ميخوانيد؛ خبر پيش از تعطيلي جمعه يعني مخالفت شوراي نگهبان با حذف رييسجمهور از مجمع بانک مرکزي را بايد از جمله اخبار مهم اقتصادي روز تلقي کنيم چرا که در ماده 80 لايحه برنامه پنجم توسعه با تغييرات اساسي در مجمع عمومي بانک مرکزي ، رييسجمهور از ترکيب اين مجمع حذف و همچنين اعضاي ديگري خارج از دولت به ترکيب مجمع عمومي اضافه شده بود.
شکي نيست اين مصوبه در راستاي استقلال بانک مرکزي بوده و ايدهاصلي آن همواره مورد تاييد عموم کارشناسان قرار داشته است اما شکل اجراو تغيير اساسي حاصل شده در مجمع عمومي از همان ابتدا به گونهاي بود که رد آن از سوي شوراي محترم نگهبان دور از ذهن نبود.
به نظر ميرسد حضور هفت اقتصاددان و نماينده بخش خصوصي و حذف رييسجمهور هر چند تا حدي متضمن استقلال بانک مرکزي از دولت است اما با واقعيات اقتصاد ايران همخواني ندارد. نخست آنکه رييسجمهور نه صرفا به لحاظ قانوني که از جنبه اقتصادي نيز بالاترين مقام اجرايي کشور است چرا که بخش عمده اقتصاد کشور کماکان دولتي است از اين رو حذف وي بيتوجهي به بزرگترين موتور محرکه اقتصاد کشور است.
دنياي اقتصاد:ايران 2011
«ايران 2011»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن ميخوانيد؛سال نوي ميلادي، امروز آغاز ميشود. سال نو به خودي خود چيزي را تغيير نميدهد و روندهاي سياسي و اقتصادي جهان، فارغ از تقويم به راه خود ادامه ميدهند.
اما آغاز و پايان سالها، شاخصهايي زماني براي مقايسه گذشته، حال و آيندهاند. به همين علت در آغاز سال اين پرسش هميشگي، معنايي تازه پيدا ميكند: در سال پيشرو سياست و اقتصاد جهان و از جمله ايران، چه وضعي خواهد داشت؟
1- برآوردها درباره اقتصاد ايالات متحده آمريكا و ديگر كشورهاي صنعتي جهان، خوشبينانه نيست. در حالي كه شمار اندكي از تحليلگران اقتصادي احتمال ميدهند رشد اقتصادي آمريكا و اروپا اندكي افزايش يابد، نتايج تحقيقات سازمان ملل بسيار بدبينانه است. براساس اين برآورد، ميانگين رشد اقتصادي جهان از رقم 5/3 درصد سال 2010 به 1/3 در سال پيشرو كاهش خواهد يافت. سهم كشورهاي صنعتي در كاهش اين ميانگين، بيشتر خواهد بود و در عوض احتمال ثبات رشد اقتصادي بالاي كشورهاي آسيايي از جمله چين و هند بيشتر است. سال 2010 با اميد بهبود وضع اقتصادي جهان آغاز شد و تحولات ششماهه اول اين سال هم اميدواركننده بود؛ اما در نيمه دوم سال حركت كند شد و در نتيجه پيشبيني خوشبينانه رشد 6/3 درصدي محقق نشد. اروپا بحران مالي يونان را با هزينههاي سياسي و اقتصادي قابل اعتنا پشتسر گذاشت؛ اما احتمال تكرار همان وضع در ايرلند و اسپانيا و پرتغال همچنان موجب نگراني اتحاديه اروپا است.
2- جنگ ارزي آمريكا و چين كه از تحولات مهم سال 2010 بود، پس از آنكه چينيها به اصلاح تدريجي نرخ برابري يوآن موافقت كردند، اندكي فروكش كرد؛ اما موضوع دعوا هنوز باقي است و احتمالا در سال پيشرو دوباره فعال خواهد شد؛ به ويژه اينكه دلار در مسيري كمابيش طبيعي و خارج از اراده دولت آمريكا در حال تقويت است و همين تحول اقتصادي، انگيزه سياسي آمريكا را براي تشديد تقابل با چين تقويت خواهد كرد. رشد اقتصادي نسبتا بالاي چين كه امسال كمتر از 9 درصد نخواهد بود، در كنار يوآن ارزان، صادرات اين كشور را افزايش خواهد داد و نگراني آمريكا از اين وضع باقي خواهد ماند. صادرات هند هنوز نگرانكننده نشده؛ اما احتمال تبديل شدن آن به چين دوم، منتفي نيست. اين در حالي است كه پول كره جنوبي (وون) به احتمال زياد تقويت خواهد شد و بر صادرات اين كشور تاثير كاهنده خواهد گذاشت. ضعف تجاري كرهجنوبي به عنوان متحد سياسي آمريكا در شرق آسيا بر مشكل قبلي آمريكا؛ يعني ركود ژاپن و ين پرقدرت، افزوده خواهد شد.
3- در حوزه سياست نيز وضع 2011 چندان بهتر از سال 2010 نخواهد بود. عراق بحران تشكيل دولت را پس از 9 ماه كشمكش پشت سر گذاشته و تلفات آمريكاييها در آن كاهش يافته است؛ اما اين دو دستاورد همه آن چيزي نيستند كه جهان به آن نياز دارد. تحولات داخلي عراق هنوز آبستن تلاطمهاي سياسي داخلي و تاثيرگذاري بر همسايگان اين كشور و ايضاً تاثيرپذيري از آنها است. عربستان سعودي از تحولات دو ماه اخير عراق چندان خشنود نيست و اين ناخشنودي ميتواند در سال 2011 دردسرساز شود.در افغانستان نيز با وجود محكمتر شدن جايگاه دولت، هنوز خطر طالبان و القاعده به قوت خود باقي است و معلوم نيست برنامه خروج نيروهاي بينالمللي به سرانجام برسد. در فلسطين وضع بدتر از عراق و افغانستان است و قرينهاي در دست نيست كه نشان دهد وضع بهبود خواهد يافت. مذاكراتي كه دو ماه پيش و در پي يك سال وقفه آغاز شده بود، بينتيجه پايان يافت و زخم كشتار امدادرسانان در راه غزه، به ديگر خاطرات ناخوشايند فلسطين اضافه شد. سايه اين تحولات، احتمالا در سال جديد، بر سر فلسطينيها، خاورميانه و جهان باقي خواهد ماند.
رابطه كرهشمالي و آمريكا همچنان بحراني است و بعيد است در سال 2011 راهحلي قطعي براي آن پيدا شود. البته به علت زيانهاي غيرقابل پيشبيني؛ ولي حتما ويرانگر جنگ در شرق آسيا، احتمالا چين و آمريكا و ژاپن همه تلاش خود را خواهند كرد كه بحران كره را حل كنند. اما به هر حال اين بحران به سياست و اقتصاد منطقه به ويژه كرهجنوبي تاثير سوء خواهد گذاشت.
4- تاثيرپذيري ايران از اين تحولات، دوسويه است. سال پيشرو، براي جمهوري اسلامي از جهات گوناگون مهم و حساس است. در اين سال آثار اوليه اجراي قانون هدفمندسازي يارانهها، آشكار خواهد شد و بر مسير آتي آن اثر خواهد گذاشت. وضع اقتصاد جهاني از پارهاي جهات به نفع اجراي اين قانون است.با توجه به اينكه فعلا قصد اصلاحات ارزي وجود ندارد، افزايش نرخ برابري دلار تا حدودي به كاهش هزينههاي وارداتي آن كمك خواهد كرد. همچنين بهبود وضع اقتصادي چين به عنوان يكي از صادركنندگان اصلي كالا به ايران، موجب كاهش بهاي بخشي از كالاهاي وارداتي به ايران خواهد شد. كاهش ميانگين رشد اقتصادي جهان نيز از افزايش فاصله رشد اقتصادي ايران با ديگر نقاط جهان جلوگيري خواهد كرد. اين وضع البته ميتواند به كاهش درآمدهاي نفتي ايران بينجامد؛ اما از آنجا كه ايران هنوز از همه ظرفيت صادراتي خود استفاده نميكند، امكانات جبراني در اختيار دارد كه در روز مبادا ميتواند از آن استفاده كند. اگر بر اثر اصلاح قيمت حاملهاي انرژي، كاهش مصرف موثري رخ دهد، حجم صادرات فرآوردههاي نفتي ميتواند افزايش يابد. سياست خارجي ايران به ويژه مساله هستهاي، كمابيش مانند گذشته پيش خواهد رفت. تنها تغيير محسوسي كه ممكن است رخ دهد، همكاري بيشتر هند با آمريكا در اين زمينه خواهد بود. اين وضع براي سياست خارجي ايران ناگوار است؛ اما غيرقابل حل به نظر نميرسد. هنديها حتي از همين ايامي كه بر سر خريد نفت با ايران اختلاف پيدا كرده اند، به خوبي ميدانند كه روابط منطقهاي آنها به طرز اجتنابناپذيري متاثر از منافع و اراده دولت ايران است. بنابراين، سردي روابط تهران و دهلي را نبايد مسالهاي پايدار به شمار آورد.
دست آخر اينكه سال 2011 براي ايران سال انتخابات مجلس شوراي اسلامي است. برگزاري انتخابات در سال 2012 خواهد بود؛ اما مسائل پيش از انتخابات يعني تبليغات غيررسمي و صفآراييها در سال 2011 خواهد بود.از اين جهت، همزماني تحول اقتصادي بزرگ و بيسابقه و برگزاري انتخاباتي مهم را ميبايست همنشيني بزرگي به شمار آورد كه احتمالا جهتگيري اصلي سياست و اقتصاد را در سالهاي پيشرو رقم خواهد زد. سالي كه امروز آغاز ميشود براي همه ملتها شاخص زماني است و براي ايرانيان مبدا دوراني جديد.
مطالب مرتبط:
انتخابات ,سياست ,
اقتصاد ,
ايران ,
آمريكا ,
ژاپن ,
لینک مستقیم: دستمالهايي كه خواهند سوخت!
بخش عکس و مطالب جالب روزانه وب سایت محبوب فارسی زبانان محشر