مجري معروفي كه نظافتچي بود!
لاري كينگ با نام اصلي لارنس هاروي زيگر، يك مجري خوشنام و معروف تلويزيوني در آمريكاست كه به سال 1933 متولد شد. او 21 سال است که يك برنامهي شبانه در سيانان با نام "اجراي زندهي لاري كينگ" را تهيه ميكند. هر قسمت این برنامه حدود یک میلیون نفر بیننده دارد.
زندگي شخصي
لاري كينگ از يك پدر اتريشي متولد شد. او در بروكلين بزرگ شد و همانجا نيز به مدرسه رفت. از دوستان دوران كودكي وي ميتوان به سندي كوفاكس (كه البته در مورد آشنايي وي با كينگ، اختلاف نظرهايي وجود دارد، به هر حال داستان به شصت سال پيش برميگردد!) بازيكن معروف بيسبال و همچنين فرد ويلپون، مسوول تيم بيسبال نيويورك مت اشاره كرد. او همچنين مدتي در نيويورك زندگي كرد و پس از به پايان بردن دورهي تحصيلي دبيرستان، در كالج لافايته، به شغلهايي از جمله كارمند پستي در سازمان پست UPS آمريكا روي آورد.
او بر اثر پافشاريها و سماجتهاي شخصياش توانست صاحب نخستين شغل رسانهيي خود در راديوي ميامي شود. البته شغل او در ابتدا چندان هم رسانهيي نبود. يك نظافتچي ساده كه برخي اوقات هم كارهاي اجرايي ميكرد! سرانجام وقتي يكي از گويندگان راديو ميامي آنجا را ترك كرد، وي را به جاي آن گوينده روي آنتن فرستادند! اولين اجراي او در يكم ماه مي 1957 يعني وقتي بيست و چهار ساله بود، از راديو پخش شد. در آن زمان، از كينگ به عنوان DJ يا انتخابكنندهي موسيقيهاي ضبطشده براي پخش مجدد استفاده ميشد.
او همينطور دو اجراي اخبار عصرگاهي و نيز يك برنامهي ورزشي داشت و با تمام اين كارها، در هفته 55 دلار دريافت ميكرد. وقتي مدير اجرايي به او پيشنهاد داد كه نام زيگر، مقداري محلي است و به يادسپردنش نيز آسان نيست! او استعار لاري كينگ را براي خودش برگزيد.
بعد از مدتي، او اجراي يك برنامهي مصاحبهي بامدادي كه به صورت مستقيم از رستوران پامپرنيك در ساحل ميامي پخش ميشد را بر عهده گرفت. او با هر كسي كه وارد رستوران ميشد، بنا به سوژهي گفتوگويش صحبت ميكرد! نخستين گفتوگوي او با گارسون رستوران بود.
بعد از چند مدت، بابي درين، خوانندهي آمريكايي كه براي اجراي كنسرتي به ميامي آمده بود، يك روز صبح وارد رستوران شد و به نخستين فرد مشهوري تبديل گشت كه كينگ با او مصاحبه ميكند.
اين برنامهي گفتوگوي روزانه او را به يك ستارهي محلي تبديل كرده بود. چند سال بعد در 1960 ميلادي، او برنامهي "ميامي آندركاور" يا "ميامي مخفي" را تهيه كرد كه شبها ساعت يازده و نيم از شبكهي 10 WPLG تلويزيون پخش ميشد. در اين برنامه، او به بررسي موضوعات مهم روز با حضور ميهمانانش ميپرداخت.
در اوايل دههي 1970، او به مشكلاتي مالي دچار شد كه او را از پاي درآوردند. او در بيستم دسامبر 1971 دستگير شد و روانهي زندان گشت. او به دليل امضاي قرارداد با لوييز ولفسن كه سهام غيررسمي و غيرقانوني در بورس معامله ميكرد دچار مشكل گشت. از قرار معلوم او براي انجام مصاحبه با يك مقام رسمي دولتي، مقداري پول از ولفسون دريافت كرده بود كه از طريق غيرقانوني در بورس كسب شده بود.
پس از آزادي، او به لوييزيانا رفت و گزارشگر مسابقات ليگ جهاني فوتبال شد. از طريق آشنايي يك تهيهكنندهي تلويزيوني بيبيسي با كارهايش، به اين شبكه رفت و بازسازي تلويزيوني از برنامهي راديويي "وستوود وان" نخستين كاري بود كه در اين شبكه انجام داد.
در برنامهي شبانهي لاري كينگ لايو، او ميهماناني با حوزههاي كاري مختلف را مورد پرسش و پاسخ قرار ميدهد!
شكستها و موفقيتها
در 27 فوريهي سال 1987، لاري كينگ يك حملهي قلبي سخت را متحمل شد و به ناچار، يك عمل جراحي پنجگانه را پذيرفت. اين اتفاقات، شايد روند زندگي او را تغيير دادند. كشيدن مداوم سيگار كه ديگر به يكي از مشخصههاي فردي او در برنامههاي تلويزيوني تبديل شده بودند، از جمله عواملي بود كه ولي را دچار چنين حملهيي كرد.
او به طور متوسط در طول روز سه پاكت سيگار ميكشيد و يك سيگار ملايم هم در مصاحبههايش بر لب داشت. حالا او خود از هر فرصتي كه به دست بياورد، براي تبليغ عليه سيگار استفاده ميكند تا خطر حملات قلب و عروقي را به سهم خودش كاهش بدهد!
او همچنين كتابي در زمينهي دست و پنجه نرم كردن با حملات قلبياش نوشته كه با نام "آقاي كينگ، شما ناراحتي قلبي داريد: چگونه حملهي قلبي و عمل جراحي زندگي من را تغيير دادند!" منتشر شده و در آن از نظرات نويسندهي علمي نيويورك نيوزدي، دكتر كولن هم استفاده نموده است.
بعد از تحمل كردن حملات قلبي متعدد، او "بنياد قلبي لاري كينگ" را راهاندازي كرد كه در آن ديويد لترمن، رييس بنياد بينالمللي AFCG به عنوان يك نهاد خيريه و نگهداري از افراد ناتوان قلبي و بيسرپرستها نيز به كمك و فعاليت ميپرداخت. او همچنين يك ميليون دلار كمك به دانشكدهي علوم انساني و ارتباطات دانشگاه جورج واشنگتن كمك كرد تا از طريق آن با اعطاي بورس دانشجويي، دانشجوياني كه سابقهي شكست تحصيلي داشتند را جذب بنياد خود كند.
در سوم سپتامبر 2005، او يك برنامهي سه ساعته با عنوان "چگونه ميتوانيد كمك كنيد" را پخش كرد و از طريق آن با دعوت كردن از ميهماناني كه در جلسه شركت كردند، راههاي كمك براي بازسازي مناطق آسيبديده از بلاياي طبيعي، گرهگشايي از مشكلات اجتماعي بيماران صعبالعلاج و نيز بررسي تلاشهاي خيرخواهانه در جهت كمك به نوع بشر از طريق جمعآوري اعانههاي مردمي را بررسي نمود. اين برنامه پس از واقعهي تلخ توفان كاترينا پخش شد و ريچارد سيمونز، يكي از اهالي نيواورلئان نيز به او گفت: "لاري تو حتي نميداني امشب چه قدر پول جمع كردي، اما وقتي ما نيواورلئان را دوباره ساختيم، به ياد تو، و براي تو، بخشي از شهر را نامگذاري ميكنيم، كه در خاطرهها بماند..."
كينگ جوايز رسانهيي بسيار متعددي دريافت كرده است. او جايزهي پيبادي آورد را به دليل تبحر و مهارت در اجراي برنامههاي راديويي به سال 1982 و براي اجراي برنامههاي ويژهي تلويزيوني در سال 1992 دريافت نمود. او همچنين يكي از برندگان ده جايزهي كابل آس به عنوان مجري برگزيدهي مجموعههاي خبري تلويزيوني است. در سال 2002 مجلهي صنعت گويندگان، لاري كينگ را به عنوان چهارمين گويندهي برنامههاي راديويي تاريخ و برترين مجري تلويزيوني آمريكا از بدو پيدايش تلويزيون معرفي كرد.
او جايزهي افتخاري رياست جمهوري در باشگاه رسانهيي سال 2006 لسآنجلس را نيز دريافت كرده و عضو افتخاري باشگاه رسانهيي گردشي بورلي هيلز است.
عينك بزرگ و قديمي، آستينهاي تاكرده و بالازده، كراوات و بندشلوار معروف لاري كينگ ديگر به نمادي از وجود او تبديل شده بودند. در كمتر گفتوگو و برنامهيي با تيپ و لباسهايي غير از اين ظاهر ميشد.
او معمولاً توسط نشريهي فكاهي "پياز" مورد حمله و كنايههاي بيرحمانه قرار ميگرفت. از جمله دفعهيي كه در مورد او تيتر شده بود: "لاري كينگ، با سرعت به سراشيبي ديوانگي ميدود!"
در يكي از برنامههاي زندهي تلويزيوني، ديويد لترمن كه با او در بنياد خيريه كار ميكرد، به طنز گفت: "لاري كينگ به نظر ميرسد تا يك مدت ديگر هزار ساله شود!"
او جملات معروفي هم دارد كه معمولاً زياد نقل ميشوند: "وقتي بچههاي ديگر به كالج ميرفتند، من در ادارهي پست بودم. هميشه به هر كسي ميگفتم كه دوست دارم مجري شوم، اما..."
و زماني كه يك خبرنگار آمريكايي از او در مورد اينترنت سوال كرد، اينگونه پاسخ داد: "هيچ وقت از اينترنت استفاده نكردم، علاقهيي هم به آن ندارم. هيچ چيز را از روي اينترنت نيافتهام... چه معني ميدهد كه به اين دگمههاي ريز و كوچك و گمشدني مدام مشت بزنيم؟!!"
لاري كينگ، پنجاه سال فرهنگ مردمي
لاري كينگ در مصاحبهيي كه اخيراً با شبكهي خودش يعني سيانان توسط اندرسون كوپر، خبرنگار اين شبكه انجام دادم، سوالاتي را پاسخ گفته و نكات جالبي در مورد خودش مطرح نموده است.
او در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه فرهنگ مردمي را چگونه تعبير ميكند، اعتقادش را اينطور بيان ميكند: "ميتوانيم بگوييم آنچه كه محبوب است؟ پاسخ به نظر سخت ميآيد! تعريفي به ذهنم نميرسد. مثلاً آيا جورج بوش بخشي از فرهنگ مردمي محسوب ميشود؟ يا ليندزي لون ميتواند بخشي از فرهنگ مردمي باشد؟ به نظر در پاسخ بايد هر دو گزينه را لحاظ كرد!"
اما سبك مصاحبهي كينگ با مصاحبهشوندههايش، همواره مورد توجه بوده است. چه مورد توجه مردم و چه رسانهها. اندرسون از او در اين مورد پرسيده است: سبك گفتوگوي شما با بسياري از مصاحبهگران ديگر متفاوت است. من از بسياري مردم كه شما از آنها سوال پرسيديد و با آنها گفتوگو كرديد، در مورد تفاوتهاي مصاحبهي شما پرسيدم. آنها ميگويند شما مصاحبهشونده را راحت ميگذاريد و اجازه ميدهيد دقيقاً به موضوع اشاره كند، و چيزهايي بگويد كه قبلاً نتوانسته جايي مطرح كند. نظرتان چيست؟
پاسخ كينگ جالب به نظر ميرسد: "خودم هم اين را ميدانم. به نظر خودم، شديداً كنجكاو هستم. ارتباط چشمي خوبي برقرار ميكنم، به پاسخها گوش ميكنم و سوالهاي كوتاه ميپرسم. اگر سوالي بيشتر از دو جمله از من بپرسيد، داريد به بيراهه ميرويد! هيچ سوالي نبايد بيشتر از دو جمله باشد. اگر دوربين "اجراي زندهي لاري كينگ" را نگاه كنيد، از هر ده بار ميبينيد كه نه بار ميهمان برنامه در حال نمايش داده شدن است. اگر حتي بيش از دو بار من ديده شوم، يعني برنامه در مورد من است! و من فكر ميكنم هيچ وقت برنامهيي راجع به من نبوده است."
او همينطور ادامه ميدهد: "نقش من اين نيست كه ميهمان را معذب كنم. بعضي مجريها را ميبينم كه ميهمان برنامهشان را آزار ميدهند. من اينگونه نيستم. اگر ميهمان ناراحت باشد، من هم معذب ميشوم. در واقع بايد بگويم اگر بخواهيم يكطرفه اجرا كنيم، چيزي ياد نميگيريم. به همين دليل من از مدتها پيش آموختم كه كه بهترين راه، كنجكاو بودن است. مردم دوست دارند با علاقه به سوالات كسي پاسخ دهند كه ميدانند مشتاق و كنجكاو شنيدن است. براي مثال سيناترا يك بار به من گفت: من ميدانم كه براي پاسخهايم اهميت قايلي. در نتيجه تنها به اين دليل پاسخ ميدهم كه ميدانم صحبتهايم برايت اهميت دارد. چه آن نيكول اسميت ميهمان برنامه باشد و چه فرانك سيناترا و چه يك رييس جمهور، مهم اين است كه براي پاسخهايشان اهميت قايلم و اميدوارم كه اين حس از طريق من به مخاطب هم منتقل شود. وظيفهي من اين است كه يك مجرا باشم، يك كانال..."
كوپر در يك سوال هوشمندانه و جالب ديگر هم از كينگ پرسيد: "سوم ژوئن 1985 نخستين باري بود كه تصويرتان از بيبيسي پخش شد. عصبي و نگران نبوديد؟"
و كينگ هم با نهايت صداقت پاسخ ميدهد: "چرا، بودم! ميداني؟ نميدانستم كه دوستش خواهم داشت يا نه. اما بايد به تلويزيون ميرفتم، كاري كه قبلاً هم انجام داده بودم. به همين دليل از قرار گرفتن مقابل دوربينهاي تلويزيوني نگران نبودم. تد تارنر مرا متقاعد كرده بود كه جلوي دوربين بيايم چرا كه از يك دوست هم برايم عزيزتر بود، و اين باعث ميشد حرفش را بپذيريم.
در نتيجه يك استوديوي كوچك در جورجتاون ساختيم. از كوچهها كه ميگذشتيم تا به ساختمان اجرا برسيم، در پنج دقيقه مانده به شروع برنامهام، گفتم: من ميتوانم!"
و يك آرزو از لاري كينگ كه هيچگاه برآورده نشد: "دوست داشتم هميشه با آخرين پاپ مصاحبه كنم. پاپ ژان پل دوم. او به چند دليل مرا مجذوب خودش كرده بود. هميشه اين آرزو را داشتم كه با فريادي شاديآور بشنوم: بچهها، از واتيكان ايميل داريم...! او از بين يهوديها ظهور كرده بود، زير سلطهي هيتلر و استالين زيسته بود، نمايشنامهنويس، شاعر، هنرمند، نويسندهيي با كتابهاي پرفروش و كشيشي بسيار محافظهكار بود كه در عين مقام مذهبياش، به حقوق زنان اهميت فراواني قايل ميشد. عصرهاي تاريكي كه او تجربه كرده بود، از او يك محافظهكار ساخته بودند اما در موارد ديگر او بيش از اندازه آزادانديش بود..."
مطالب مرتبط:
مجري ,
معروف ,
نظافتچي ,
آمريكا ,
شغل ,
دلار
لینک مستقیم: مجري معروفي كه نظافتچي بود!
بخش سينماي ايران و جهان وب سایت محبوب فارسی زبانان محشر