|
گونـاگـون
|
کتیبه‌ها و متون کهن
|
باستان‌شناسی
|
جشن‌ها و آیین‌ها
|
سازه‌های خورشیدی
|
گاهشماری و تقویم
 
|
اخترباستان‌شناسی
|
 

سنگ‌نبشته کَـن‌چَـرمی

گزارش مقدماتی از کتیبه صخره‌ای کهن و نویافته در ایران

در بهار سال گذشته، با گزارش‌‌های شفاهی مردمان محلی نواحی شرقی کردستان از وجود نگارکندهایی در نزدیکی روستای «کَـن‌چَـرمی» در شمال شهر بیجار باخبر شدم. آن گفتارها به اندازه‌ای روشنگر نبود تا بتوان تشخیص داد که آیا در آن ناحیه، با سنگ‌نگاره‌ای روبرو خواهیم شد یا با سنگ‌نبشته‌ای. تصمیم گرفتم که پیش از سفر به منطقه، آگاهی‌هایی از آن بدست آورم. موضوع را با برخی از دوستان و سپس با آقای دکتر سعید عریان، دانشمند برجسته زبان‌ پهلوی و رئیس وقت پژوهشکده خط و زبان در میان نهادم. اما هیچکدام از آنان، نام و گزارشی از چنین نگارکندی را نشنیده و نخوانده بودند. در تیرماه سال 1384 با راه‌بلد جوانی از اهالی همان روستا بنام رحیم کن‌چرمی، موفق شدم تا به دیدار آن صخره‌کند بروم و عکس و گزارش‌هایی مقدماتی از آن تهیه کنم.

سنگ نبشته های کن چرمی، کردستان     

عکس‌های سنگ نبشته نویافته «کن چرمی»

ویژگی‌های منطقه و راه دستیابی به آن

پس از طی حدود یکصد کیلومتر در راهی که از زنجان به سوی بیجار می‌رود و پنج کیلومتر پس از روستای قجور و سه‌راهی حسن‌آباد یاسوکند، راهی فرعی از سوی راست جاده جدا می‌شود که پس از حدود سی کیلومتر و همراه با پیچ‌و‌خم‌های رود مجاور خود، با گذر از روستاهای جیران، چول ارخ، باباخان و الپهوت به روستای کن‌چرمی می‌رسد. این روستا در پایان این راه قرار دارد و پس از آن بگونه راهی مالرو و صعب‌العبور در می‌آید. نقشه‌های جغرافیایی، این روستا و رود را بنام «قمچقا/ قمچقای» ثبت کرده‌اند.

در این منطقه کوهستانی و در کنار همین روستا، می‌باید ماشین را رها کرد و پاها را در آب رود کن‌چرمی فرو برد تا با گذر از آن به ابتدای دره معروف به «دره‌ آسیاب» در جنوب غربی روستا رسید. در این دره بسیار زیبا و سرسبز، رودی بس زلال و خروشان روان است که انبوهی از درختان زرشک و آلوی جنگلی و گل‌های صحرایی رنگارنگ آنرا احاطه کرده‌اند. ریزشگاه این رود به رود کن‌چرمی، در مدخل همین دره واقع است.

پس از چند صد متر پیشروی در این دره (که گاه باید از درون آب راه رفت) به بازمانده‌های ویران بنایی لاشه‌سنگی می‌رسیم که رحیم آنرا آسیاب کهنه می‌نامید و نام دره را نیز برگرفته از همان آسیاب می‌دانست.

در روبروی آسیاب و در ارتفاع حدود 7 تا 8 متری از کف دره، تخته‌سنگی هموار وجود دارد که بطور طبیعی صیقل یافته و بر اثر اکسیده شدن در مجاورت هوا، دارای رنگی سیاه و براق است. دسترسی به نزدیکی این صخره بدون ابزار کافی بسیار دشوار و گاه ناممکن است. صخره‌کندهای کن‌چرمی بر روی همین تخته‌سنگ دیده می‌شوند و رو بسوی شرق دارند.

در دنیای باستان، همواره از چنین صخره‌هایی برای ثبت نگاره‌ها و نبشته‌ها بهره‌برداری می‌شده است که با نمونه‌های دیگر آن در «لاخ‌مزار» بیرجند و پیرامون گلپایگان و خمین آشنا هستیم.

برای آگاهی بیشتر در این باره به ترتیب بنگرید به گزارش‌های آقایان رجبعلی لباف خانیکی و رسول بشاش در کتاب «سنگ‌نگاره لاخ‌مزار»، 1373؛ و پژوهش ارزنده و ماندنی آقای دکتر مرتضی فرهادی در کتاب «موزه‌هایی در باد»، 1378.

سنگ‌نبشته و نام آن

پس از نخستین دیدار از این صخره‌کند، پی بردم که نه با یک نگاره یا تصویر، بلکه با یک متن یا کتیبه روبرو هستیم. سنگ‌نبشته‌ای که علامت‌های آنرا پیش از این در چندین نمونه از کتیبه‌های گوناگون پیش‌عیلامی دیده بودیم.

اکنون ناچار هستیم تا در آغاز نامی برای این اثر باستانی و خط آن بیابیم. چنانچه مردم محلی، این اثر را با نامی خاص می‌شناختند و نامبردار می‌کردند، نیازی به نامگذاری تازه‌ای نمی‌بود. اما از گفتارهای رحیم و دیگر اهالی روستا چنین بر می‌آمد که نه تنها این اثر، نام خاصی ندارد؛ بلکه حتی متوجه اهمیت یا غیر عادی بودن آن نیز نبوده‌اند و چنین تصور می‌کرده‌اند که شکل‌ها و خطوطی ناشی از سرگرمی‌های جوانان و یادگارنویسی‌های آنان پس از مسابقه‌های صعود از صخره باشد.

به این ترتیب و با توجه به نبود نام دیرین برای این اثر، نگارنده نام «کن‌چرمی» را که نام رود و روستای مجاور آن است را پیشنهاد می‌کند و بطور موقت بکار می‌بندد. هر چند که گمان می‌دهد ای بسا همین نام در اصل متعلق به این کتیبه بوده باشد؛ چرا که نام‌هایی با پیشوند‌ یا پسوند «کَـن» (کندن/ کنده) و «چَـرمی» (چَـرما/ چَـرم = پوست/ پوست‌نوشته) در بسیاری از نامجاها و کتیبه‌های ایرانی بکار رفته است. (استاد میرعابدین کابلی و آقای آرش امجدی در گفتگویی با نگارنده یادآوری کردند که واژه «کَن» و «کِینی» به ترتیب در گویش‌ها و زبان‌های لری و کردی به معنای چشمه و «چرمی» به معنای سفید است).

اما از سوی دیگر، خط بکار رفته در این سنگ‌نبشته نیز هنوز نامی فراگیر ندارد. والتر هینتس Walther Hinz  کاشف رمز این خط در کتاب Altiranische Funde und Forschungen  از اصطلاح strichschrift  برای نامیدن این سبک نویسش بهره برده و دکتر پرویز رجبی معادل «مخطط» را در ترجمه فارسی آن (یافته‌های تازه از ایران باستان، 1385) بکار گرفته است. من با توجه به ظاهر این خط که شبیه شکل‌های هندسی است، عبارت «خط هندسی» را پیشنهاد کرده‌ام که آقای دکتر رجبی در گفتگویی با این نگارنده آنرا پذیرفته و نیز آقای دکتر یوسف مجید‌زاده نیز همین عبارت را برای کتیبه‌های نویافته به این خط از تپه‌ «کُـنار صندل» جیرفت بکار برده ‌است.

کتیبه شوش

کتیبه‌ای به خط هندسی عیلامی از زمان کوتیک اینشوشینک، موزه لوور

عکس از کتاب یافته‌های تازه از ایران باستان، ص 47

خط هندسی

تا سال گذشته، در مجموع شانزده کتیبه به خط هندسی در ایران بدست آمده و شناخته شده است که سیزده تای آن از شهر اصلی فرمانروایی عیلامیان یعنی شوش در خوزستان بدست آمده و همگی در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شوند. چهاردهمین کتیبه، نبشته‌ای است بر روی جام سیمین معروف به جام مرودشت که در نزدیکی تخت‌جمشید پیدا شده و در تالار گنجینه موزه ایران باستان در تهران نگهداری می‌شود.

اما در یکسال گذشته به مجموعه آثار خط هندسی افزوده شده است. دکتر یوسف مجیدزاده در کاوش‌های تپه‌های باستانی «کنار صندل» جیرفت، موفق به کشف چند نمونه دیگر از کتیبه‌هایی به این خط شد و با توجه به محل پیدایی آنان، افزودن پسوند «عیلامی» به نام خط را غیرضروری دانست و حتی در مصاحبه‌ای، اصطلاح «خط ایرانی مقدم» را پیشنهاد کرد. از آنجا که نخستین نمونه‌های خط هندسی و نیز خط معروف به «عیلامی مقدم نوشتاری» (Elamite Linear) در تپه‌های باستانی شهر شوش بدست آمده‌اند، پسوند «عیلامی» در باره آنان بکار رفته است. اما با توجه به پیدایی نمونه‌های دیگری از خط معروف به «عیلامی مقدم» در تپه یحیی کرمان، تپه سیلک کاشان، تپه حصار دامغان، شهر سوخته سیستان و کنار صندل جیرفت، به نظر می‌آید که پیشنهاد آقای مجیدزاده شایسته پیگیری و توجه جدی باشد.

کتیبه جیرفت

کتیبه نویافته جیرفت، از دکتر یوسف مجید زاده

پژوهش و کشف رمز خط هندسی، بیش از همه مرهون کوشش‌های فردیناند بُـورک Ferdinand Bork  کارل فرانک Carl Frank  و والتر هینتس است. هینتس در کتاب پیش‌گفته و در نخستین بخش آن با نام «جام سیمین نویافته از دوره ایلام کهن» به پژوهشی ناب و گسترده در زمینه خط جام مرودشت و دیگر کتیبه‌های بدست آمده به خط هندسی می‌پردازد و برای نخستین بار آوانوشت و ترجمه برخی از آنها را بدست می‌دهد. هینتس در این نوشتار موفق شده 56 حرف در قالب 61 علامت از خط هندسی را کشف رمز نماید و از آن میان، معنای 21 حرف را تقریبی و نیازمند پژوهش‌های بیشتر بداند.     

ویژگی‌های ظاهری سنگ‌نبشته

همانگونه که گفته شد، این سنگ‌نبشته بر روی صخره‌ای دور از دسترس واقع است و به این سبب تنها کتیبه صخره‌ای شناخته‌شده به خط هندسی است (البته نمونه دیگری نیز از علامت‌های پراکنده این خط در کوهستان‌های کفترلی در دشت اخترآباد شهریار شناسایی شده که نگارنده گزارشی مقدماتی از آن نوشته است). دیگر نمونه‌های بدست آمده از این خط به تمامی بر روی ابزار و اشیای منقول نوشته شده‌اند.

صخره حامل سنگ‌نبشته، به مرور زمان و شاید تا اندازه‌ای بر اثر تخریب‌های انسانی، آسیب دیده و دچار فرسایش شده است. از مجموع نشان‌‌های این کتیبه، 10 نشان یا علامت توسط این نگارنده شناسایی و شمرده شده‌اند که چون یکی از آنها مکرر است، تنها با 9 علامت مستقل آشنا می‌شویم. بیشتر این نشان‌‌ها با رنگ زمینه خود، تضادی مناسب دارند و از دور قابل تشخیص هستند. اما ممکن است که بتوان با دقت بیشتر و در شرایط متفاوتی از زاویه تابش خورشید، بتوان علامت‌های دیگری را نیز پیدا کرد.

نشان‌‌های نه‌گانه کن‌چرمی، تا اندازه زیادی شبیه نمونه‌های پیشین خط هندسی هستند. برخی از آنها شباهتی فراوان و برخی شباهتی اندک دارند. به نظر می‌آید که بخاطر دشواری نگاشتن بر بدنه صخره، تا اندازه‌ای شکل ظاهری نشان‌ها ساده‌تر و انتزاعی‌تر شده باشد.

دیرینگی سنگ‌نبشته

در پیرامون سنگ‌نبشته کن‌چرمی، چند نشان دیگر و برخی یادگارنوشته‌ها نیز وجود دارد که از روی سبک و رنگ آنها، مشخص است که در زمان‌های دیگر و حتی در دوران معاصر نوشته شده‌اند. شاخص‌ترین این افزوده‌ها، شکلی از یک چهارگوش با ضربدری در میان آن است. هر چند که نگارنده این گمان را نیز می‌دهد که ممکن است این نقش دقیقاً بر روی نقشی کهن تراشیده شده و در واقع آنرا بازنگاری کرده باشند. چرا که چنین علامتی در مجموعه نشان‌های خط هندسی دیده شده است.

نشان‌‌های الحاقی به کتیبه کن‌چرمی، اهمیتی فراوان در تعیین دیرینگی و قدمت آن دارند. از آنجا که سطح تراشیده شده سنگ، رنگ روشن‌تری نسبت به زمینه خود دارد و به مرور رو به اکسیده‌شدن و تیرگی می‌گراید؛ با مقایسه مقدار و میزان تغییر رنگ بخش‌های تراشیده‌شده در دوره‌های گوناگون، می‌توان یک ارزیابی تقریبی از قدمت هر بخش را بدست آورد.

از سوی دیگر، نوع خط، شکل و سبک نشان‌‌ها نیز می‌توانند راهنمایی مناسب برای تعیین قدمت باشند. از آنجا که تمامی لوحه‌های شانزده‌گانه یادشده بالا، به سال‌های سده 23 پیش از میلاد (4300 تا 4200 سال پیش) منسوب هستند و از سوی دیگر، برای لوحه‌های جیرفت نیز قدمت موقت سده 25 تا سده 21 پیش از میلاد (4500 تا 4000 سال پیش) سنجیده شده است؛ می‌توان قدمت سنگ‌نبشته کن‌چرمی را نیز در همین حدود دانست. اما احتمال‌هایی در باره قدمت بیشتر و حتی کمتر، به قوت خود باقی است. گمان‌هایی که ناشی از گونه خاص نشان‌های کتیبه است که گاه پیچیدگی‌هایی بیشتر و گاه حالت انتزاعی افزون‌تری را نسبت به همتاهای خود عرضه می‌دارد.

با توجه به سبک خط و دیرینگی بیشتر آن از سنگ‌نبشته «آنوبانی‌نی» در سرپل‌ذهاب، می‌توان گفت که گویا سنگ‌نبشته کن‌چرمی کهن‌ترین کتیبه صخره‌ای شناخته شده در ایران است.

کتیبه کن چرمی، بیجار

طرح بازنگاری سنگ‌نبشته کن چرمی

محتوای سنگ‌نبشته

اکنون کوشش برای آگاهی از محتوای کتیبه بسیار زود است؛ چرا که هنوز پیش‌نیازهای اینکار (همچون کوشش برای یافتن علامت‌های دیگر و مقایسه‌ای فراگیر و جامع با دیگر کتیبه‌های بازمانده به این خط) فراهم نشده است. تمامی کتیبه‌های دیگری که به این خط نوشته شده‌اند، دارای سطرهایی از سوی راست به چپ بوده‌اند. اما به نظر می‌آید که سنگ‌نبشته کن‌چرمی از سوی چپ به راست نوشته شده باشد. این نکته از احساسی سرچشمه می‌گیرد که گویا نگاه سطرها و نشان‌ها و تراش خطوط بسوی راست است.

در اینجا مقایسه‌ای کوتاه میان برخی از نشان‌های سنگ‌نبشته کن‌چرمی با فهرست نشان‌های خط هندسی والتر هینتس آورده می‌شود.

نشان شماره یک در طرح بازنگاری من از کتیبه کن‌چرمی، شباهت بسیاری با نشانی دارد که هینتس آنرا هجای «شـو» نامیده است. نشان شماره 4 شبیه هجای «هـی»، نشان شماره 5 شبیه هجای «تَـش»، نشان شماره 6 شبیه هجای «ایــم»، نشان شماره 7 شبیه هجای «گـی»، نشان شماره 8 شبیه هجای «پـی» و نشان شماره 9 و 10 شبیه هجای «کَـه/ کـا» (بنگرید به عکس‌ها).

وضعیت سنگ‌نبشته در کنار چشمه‌ای زلال و در برابر آسیابی آبی که بعید نیست لایه‌های باستان‌شناختی زیرین آن گزارشی از بنایی یادمانی و یا نیایشگاهی باستانی را عرضه دارند، چنین گمانی را تقویت می‌کند که متن کتیبه به مانند نمونه‌های مشابه آن، نیایشی به درگاه خدایان و آرزویی برای پاسداشت کشور و دوام فرمانروایی باشد.

پیشنهادهایی برای پژوهش و حفاظت سنگ‌نبشته

از آنجا که سنگ‌نبشته کن‌چرمی، تنها کتیبه صخره‌کند به خط هندسی و ظاهراً کهن‌ترین کتیبه صخره‌ای ایران است؛ شایسته است تا هر چه بیشتر و گسترده‌تر، پژوهش‌هایی با دیدگاه‌ها و با اهداف گوناگون بر روی آن انجام شود. پژوهش‌های همچون: بررسی قدمت دقیق کتیبه، جمع‌آوری نشان‌های دیگر آن، بررسی وجود کتیبه‌ یا نگارکندهایی کهن‌تر در لایه‌های زیرین آن (همانند لاخ‌مزار)، مقایسه تطبیقی با دیگر نمونه‌های خط هندسی، ارتباط آن با فرهنگ کاسی/ کاشو، گمانه‌زنی‌هایی در بازماندهای آسیاب آبی، گردآوری داده‌های مردم‌شناختی، بررسی وضعیت فرسایش طبیعی و تخریب عمدی (عوامل و راه‌های مقابله با آن) و همچنین راه‌هایی برای حفاظت و معرفی آن.

بی‌گمان چنین بررسی‌هایی همراه با درنظرداشت کتیبه‌های نویافته جیرفت، می‌تواند آگاهی‌هایی تازه و مفید از تاریخچه و دیرینگی پیدایش خط در ایران عرضه دارد.

پرسش‌هایی برای پژوهش‌های آتی

اکنون به گونه‌ای دور از انتظار، با کشف چندین نمونه از این خط ناشناخته روبرو بوده‌ایم. نمونه‌های پیدا شده در جیرفت، در کن‌چرمی، در دامنه کوهستان‌های «کفترلی» در دشت اخترآباد شهریار و نیز نمونه‌های احتمالی دیگری که توسط علاقه‌مندانی از نواحی گوناگون ایران گزارش شده و هنوز بررسی آنها به پایان نرسیده است.

دامنه پرسش‌های بی‌پاسخِ فراروی ما در باره این کتیبه‌ها و خط هندسی بسیار گسترده است: آیا ممکن است پس از پیدایی این نمونه‌ها بتوان احتمال داد که با خطی فراگیر در سرزمین‌های ایرانی روبرو هستیم؟ آیا با توجه به تفاوت فراوان این گونه نویسش با خط مشهور به عیلامی مقدم، و نیز با توجه به پیشنهاد دکتر مجیدزاده، می‌توان این خط را نیز عیلامی مقدم نامید؟ آیا مطالعات دقیق‌تر بر نگارکندهای مجاور برخی کتیبه‌های هندسی و نیز بازمانده‌های بناها و دیگر نشانه‌های استقراری در محل می‌تواند راهگشای آگاهی‌هایی مردم‌شناختی در زمینه آیین‌هاا و باورداشت‌ها و مناسبات اجتماعی و فرهنگی آنان باشد؟ آیا نقوش و طرح‌های هندسی دیرینه در سنت گبه و گلیم‌بافی عشایر کرمان و کردستان و برخی نواحی دیگر ایران، ارتباطی با خط هندسی مورد نظر ما دارند؟ و آیا مفاهیم اولیه این علامت‌ها در مفاهیم ثانویه نقش و نگارهای هنری مردمی بازنمانده است؟  آیا شواهدی از وجود یک خط واحد در نواحی گسترده و پهناوری از فلات ایران و در زمان نبود حکومت‌های مرکزی، نشانه‌ای از مناسبات و تفاهم‌های فرهنگی و بازرگانی گسترده، قراردادهای اجتماعی پذیرفته شده، و حتی احتمال شکل‌گیری نظام استانده یکاها و اوزان و مقیاس‌ها در گستره جغرافیایی وسیعی نیست؟

ما اکنون و با دستیابی به منابع بزرگی از داده‌های باستانی، در آغاز مرحله‌ای تازه از تحلیل و درک زندگی و مناسبات انسانی در هزاره سوم پیش از میلاد هستیم. منابع و دستاوردهایی که می‌تواند آگاهی‌های ما از سیر تکامل و رویدادهای فرهنگی جوامع انسانی را دچار تغییراتی اساسی و بنیادین کند. 

 

این گزارش در خبرگزاری میراث فرهنگی نیز منتشر شده است.