|
گونـاگـون
|
کتیبه‌ها و متون کهن
|
باستان‌شناسی
|
جشن‌ها و آیین‌ها
|
سازه‌های خورشیدی
|
گاهشماری و تقویم
 
|
اخترباستان‌شناسی
|
 

قتل‌عام مردم اَکَد

به فرمان کورش یا نبونید؟

در کتیبه «رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ» که از آخرین نمونه‌های سنت رویدادنامه‌نویسی در بابل بشمار می‌رود، عبارتی مبهم آمده که پرسش‌ها و پیچیدگی‌هایی را رقم زده است. نویسندهٔ رویدادنامه آورده است:  

"هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت."

برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ در کتاب: تمدن هخامنشی، سیزده گفتار در بررسی‌های هخامنشی،  از همین نگارنده، 1386.

شیوه کوتاه‌نویسی رویدادنامه‌نویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است. در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتل‌عام کرد.

خانم اولمستد در این باره آورده است که: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند."

اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، 1372، ص 68 و 69.

جان مانوئل کوک نیز روایت می‌کند که: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز می‌شود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود می‌کند."

مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، 1384، ص 64. (یادآور می‌شود که استاد ثاقب‌فر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویس‌های گوناگون خود، انتقادها و اعتراض‌هایی را به روش تحقیق و بی‌طرفی مؤلف بیان نموده است.

استنباط استاد پرویز رجبی از این واقعه مقداری متفاوت است: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد."

رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، 1380، ص 136.

نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد. اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتل‌عام شده‌اند، شهر بابل بوده است و نه شهر اُپیس/ اوپیس.

برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدادنامه بیفکنیم و از میزان بی‌طرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم. آیا چنین جانبداری وجود دارد؟ به گمان نگارنده، متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است. او از یک‌سو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره می‌کند و از سوی دیگر به اهتمام کورش برای حفاظت از نیایشگاه‌ها و آیین‌هاای آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر:

"کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد". "کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی‌های او را بگرفت". "نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند". "کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد".

پرسش‌هایی که از متن مبهم رویدادنامه در باره قتل‌عام مردم مطرح می‌شوند، عبارتند از:

1- منظور از «اکد» در جمله «مردمان اکد بشوریدند» کدام شهر است؟

2- مردمان اکد علیه چه کسی شوریدند؟

3- چه کسی فرمان کشتار مردم اکد را صادر کرد؟

کلید همه پرسش‌ها در نخستین پرسش نهفته است. نام‌های «بابل» و «اکد» همواره بجای یکدیگر بکار می‌رفته‌اند و معنا و مصداقی یکسان داشته‌اند و هنوز نیز دارند. این دو واژه بطور همزمان برای نامیدن کشور بابل/ اکد، شهر بابل/ اکد، زبان بابلی/ اکدی و نیز خط بابلی/ اکدی بکار می‌رفته است.

چنانکه از متن رویدادنامه و نیز از متن منشور نبونید دریافته می‌شود، مردمان بابل/ اکد از فرمانروایی نبونید و دخالت او در آیین‌هاای مردمی ناراضی بوده‌اند. هنگامی که کورش به «سپاه اکد» در «شهر اپیس» حمله می‌کند، مردم پایتخت، فرصت را غنیمت می‌دانند و علیه حاکم وقت (یعنی نبونید) شورش می‌کنند. منظور از مردمان اکد، ظاهراً نمی‌تواند ساکنان شهر اپیس باشد، چرا که در این متن و در هیچ متن دیگری، نام اکد به عنوان یک شهر، جز برای نامیدن شهر بابل بکار نرفته است. نویسنده رویدادنامه نیز همین شیوه را بکار برده و نام‌های اپیس و اکد را آشکارا از یکدیگر تفکیک کرده و هر دو را مستقلاً بکار برده است.

از سوی دیگر، مردمی که در معرض حمله دشمن هستند، در برابر قوای مهاجم «شورش» نمی‌کنند، بلکه در برابر آنان «مقاومت» می‌کنند. حتی اگر این شورش در اپیس اتفاق افتاده باشد، شورشی علیه حکومت بابل/ اکد بوده است.

اگر مردمان شهر بابل/ اکد شوریده باشند، بدیهی است که این شورش علیه حاکم وقت بوده است و نه علیه سپاهی که هنوز به شهر آنان وارد نشده است. به همین ترتیب، کسی که فرمان قتل‌عام شورشگران را صادر می‌کند، فرمانروای وقت شهر و کشور (یعنی نبونید) است که در متن کتیبه «او» خطاب شده است. حتی اگر یکی دیگر از عاملان حکومت این دستور را صادر کرده باشد، با اشاره کوتاه «او» که به کلی نامفهوم و بی‌معنا می‌شد، خطاب نمی‌گردید.

همچنین بدیهی است که کورش نمی‌توانسته است به قتل‌عام مردمان شهری فرمان داده باشد که هنوز بدان وارد نشده و هیچگونه قدرت و اختیاری در آن ندارد.

به گمان نگارنده، در عین حالی که نمی‌توان از تصمیم هیچیک از جهانگشایان و از جمله کورش برای حمله به یک کشور مستقل دفاع کرد، اما به موجب رویدادنامه، هیچگونه دلیل روشنی برای دست‌داشتن کورش در قتل‌عام مردم شهر اپیس یا شهر اکد در دست نیست.

نوشته‌های دیگر در باره کوروش بزرگ:

منشور کورش هخامنشی

رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ

منشور نبونید، کتیبه آخرین شاه بابل

تاریخ‌های روزشمار ده رویداد از زمان کورش بزرگ

خیال‌پردازی و داستان‌سرایی در باره کورش بزرگ

نام کورش

کورش بزرگ در تاریخ‌نامه‌های سنتی رومانیایی

آرامگاه کورش بزرگ در پاسارگاد