|
گونـاگـون
|
کتیبه‌ها و متون کهن
|
باستان‌شناسی
|
جشن‌ها و آیین‌ها
|
سازه‌های خورشیدی
|
گاهشماری و تقویم
 
|
اخترباستان‌شناسی
|

Winged Globe

Achaemenid Empire Symbol

 


Translator: Saam Sheykh- ol Eslami
 

Everybody knows the ancient Winged Globe (Winged Disk). In it's common kind there is a globe with two wings at it's both sides and a god in the middle of that which sometime has a ring or flower in her hand and a star figure on top of her head .Winged Globe chart had been seen from ninth century BC at all western parts of Persian lands. But her different main parts like Globe, Wing, god had their own usage at more ancient times. 

Globe's figure or medial tassel gets vision from sun which the origin of many of the ancient believes and we can see its effect on today's praying. We can see symbol of sun without globe/ disk or anything else is so many charts which the most typical one is chart of quintet Lulluian at Sar-e Pol-e Zahab. 

Figure of wing and tail around the globe is taken from eagle famous and dear ancient peoples Bird. Eagle's figure was found on Middle East arts before it came to its final relief .Ancient people believed that eagle and sun are from a same origin and also thought they are dependent to each other .form one point during sunrise and sunset it looks like a bird with two wings and at the other point eagle flies at the highest point that a bird can fly is the nearest world's creature to sun. After a while figure of sun and Eagle merged and made Winged Globe at Egypt's ancient art "Horus" figure Sun god has shown with a head like eagle. 

But the other part of this figure god before its final figure had been seen individually at eastern art. At these figures we see a man which had a crown or a hat with stars on it and has a ring or flower at his hand and his other hand is up and giving salute at all lands that this figure has been founded obviously it has been stressed on it's similarity with Jupiter or god and we know that at ancient believes Jupiter was God. This powerful god which is symbolized at Jupiter was same between different races but had different names. Persian called him "Ahuramazda/ Ourmazd/ Hormazd". Babylonian called him "Marduk". They have some similarity with Avestan`s phrase "Ameretat", Pahlavi`s "Amordad" and Persian "Mordad". In Greek "Zeus", Ourartou "Khaldi", Kas- si/ Kasit "Ashuryash- Mazutash", Assur "Assur", which is another form of "Ahuramazda". Plenty of times at Pahlavi`s and Persian writing  we see Ourmazd or Hormazd has been used instead of  Jupiter. 

Some times Winged Globe has a companionship which is star with eight angles. From far past eight angle star was used by eastern artists. They used planet "Anahid/ Nahid" (=Venus) at their art works. For the first time this name introduced to Mesopotamia by Kassitian. Except this at Winged Globe there are another symbols some of them is cross that is originated from Pole Star and constellations around polar and is old symbol of Mithra. 

It seems confection of all symbols of ancient eastern and finding figures that had symbols of different races was an endeavor for solidarity. Especially that at different copies of this figure we see flower or unity ring in the hands of Ahuramazda.

During Achaemenid period Winged Globe gets its final form and we see a lot of it's figures at Behistun during kingdom of great Darius and we see a lot o f them at Persepolis and we can say it was somehow national symbol of Achaemenid. But after Achaemenid period no one used this symbol and the last ancient symbol of is the one on third Daryush`s grave which is not even completed.

 

 

گوی بالدار

نشان شاهنشاهی هخامنشی

نشان باستانی «گوی بالدار»، برای همگان شناخته شده است. در متداول ترین گونه این نگاره، یک گوی با دو بال در طرفین و ایزد/ خدایی در میانه آن دیده می شود که گاه حلقه یا گلی را در دست، و نقش ستاره ای را بر بالای سر دارد. نگاره گوی بالدار از حدود سده نهم پیش از میلاد در سراسر سرزمین های آسیای باختری و از جمله در نیمه غربی ایرانی روایی داشته، اما هر یک از اجزای اصلیِ آن، یعنی گوی، بال و ایزد/ خدا، پیش از ترکیب نهایی آن، از زمان های دورتر کاربرد داشته است.

نقش گوی یا چنبره میانه، از خورشید الهام گرفته شده است که خاستگاه بسیاری از باورهای آیینی مردمان باستان بوده و تا امروز نیز تأثیر فراوان خود بر آیین های نیایشی را حفظ کرده است. نشان خورشید، به گونه مستقل و بدون بال در نگاره های باستانی فراوانی دیده شده است که شاخص ترین آن نگارکندهای پنج گانه لولوبیان در سرپل ذهاب است.

نقش بال و دم در پیرامون گوی، از پرنده بلندآوازه و گرامی مردمان باستان، یعنی شاهین برگرفته شده است. نقش شاهین نیز خود به تنهایی و پیش از اینکه در این ترکیب نهایی راه یابد، در آثار هنری مردمان خاورمیانه به فراوانی دیده شده است. مردمان باستان شباهت هایی میان خورشید و شاهین را احساس می کردند و آن دو را از آن یکدیگر می دانستند. از یک سو، خورشید به هنگام طلوع و غروب در افق و یا در پشت ابرها، آشکار همراه با دو بال به دیده می آید و از دیگر سو، شاهین نیز به عنوان بلندپروازترین و دورپروازترین پرندگان، نزدیکترین موجودات زمینی به خورشید دانسته می شده است. نقش خورشید و شاهین، پس از مدتی در یکدیگر ادغام می گردند و نگاره گوی بالدار را بر می سازند. در هنر مصر باستان، نگاره «هُـروس» (خدای خورشید) با سری به مانند شاهین نشان داده می شده است.

اما دیگر عضو اصلی این نشان، یعنی نگاره ایزد/ خدا نیز پیش از ترکیب نهایی، به شکل مستقل در آثار هنری مردمان شرق باستان به فراوانی بکار رفته است. در این نگاره ها، مردی نمایانیده شده است که تاج یا کلاهی ستاره آذین بر سر و یک حلقه یا گلی را در دست دارد در حالی که دست دیگر خود را به نشانه شناخته شده درود و تهنیت، تا نیمه بالا آورده است. در سراسر سرزمین هایی که این نگاره در آنها فرادست آمده است، آشکارا بر اینهمانی آن با سیاره مشتری و خدا یا خدای بزرگ تأکید شده است و می دانیم که در باورهای کهن، سیاره مشتری تجلی گاه و نماد کیهانی خداوند بوده است. این خدای بزرگ که در سیاره مشتری متجلی می شده است در میان اقوام گوناگون یکسان می بوده، اما نام های متفاوتی داشته است. ایرانیان او را با نام «اهورامزدا/ اورمزد/ هُـرمزد» می‌شناخته اند و بابلیان نام «مَـردوک/ اَمَـر اوتو» را بر آن نهاده بودند که ظاهراً با واژه اوستایی «اَمِـرِتات» و پهلوی «اَمورداد» و فارسی «مرداد» اینهمانی دارد. همچنین یونانیان او را «زئوس»، اورارتوییان «خالدی»، کاسیان «اَشوریاش- مَـزوتاش» و آشوریان او را «آشور» می نامیدند که گونه ای دیگر از نام اهورا است. نام اورمزد یا هرمزد در متون پهلوی و ادبیات فارسی به فروانی برای سیاره مشتری بکار رفته است. 

نگاره گوی بالدار را گاه عضو دیگری نیز همراهی می کند که همانا نقش ستاره ای هشت پر است. ستاره هشت پر از دیرباز در آثار هنری شرق، سیاره «آناهید/ ناهید/ زهره» و ایزدبانوی منسوب به آنرا افاده می کرده است که برای نخستین بار توسط اقوام «کاسی» از ایران به میاندورود/ بین النهرین برده شد. بجز این در مواردی معدود، در نگاره گوی بالدار نمادهای دیگری نیز بکار رفته است که از آن میان می توان به نقش چلیپا یا صلیب شکسته، نماد برگرفته از ستاره قطبی و صورت های فلکی پیراقطبی و نشان دیرینه آیین میترا، اشاره کرد.

به نظر می آید که ترکیب تمامی نشان های نیایشی در شرق باستان و فراهم دیدن نگاره ای که حامل نشان های ویژه بسیاری از اقوام و ادیان در آن زمان بوده، کوششی برای همبستگی و یگانگی مردمان بوده است. به ویژه که در بسیاری از نسخه های این نگاره، گل یا حلقه پیمانی نیز در دست اهورامزدا دیده می شود.

نگاره گوی بالدار در دوران هخامنشیان به نهایی ترین شکل خود دست می یابد که در سنگ نگاره داریوش بزرگ در بیستون و نیز در سنگ نگاره های تخت جمشید به فراوانی دیده شده و عملاً به عنوان نشان ویژه و ملی و فراگیر هخامنشیان به کار بسته می شود. اما پس از عصر هخامنشی، استفاده از این نشان برای همیشه و در همه سرزمین ها فراموش می شود و در واقع نگاره گوی بالدار نیمه تمام بر آرامگاه صخره ای داریوش سوم در نزدیکی تخت جمشید، آخرین نمونه این نشان و نماد دیرینه باستانی است.

در اینجا توضیح یک نکته نیز ضروری به نظر می آید که در سالیان اخیر، گاه از این نگاره با نام «فروهر» و نشان دینی زرتشتیان یاد می شود و برای رمزگشایی اجزای آن، سخنان نادرست فراوانی بازگو می شود. از آنجا که هیچ نشانه ای از کاربرد این نگاره در عصر ساسانی (زمان رسمیت و گسترش آن دین) تا به دوران معاصر به دست نیامده است؛ آشکارا دانسته می شود که نگاره گوی بالدار ارتباطی با دین زرتشتی نداشته است. همچنین می دانیم که علیرغم کاربرد فراوان این نگاره در آثار هخامنشی، حتی برای یکبار هم نام فروهر یا مفهوم آن، در هیچیک از کتیبه های هخامنشی و حتی در «گاتها»ی زرتشت دیده نشده است. توصیف و تفسیرهایی که امروزه در باره این نگاره و با نام «فروهر» گفته می شود، تنها ناشی از ذوق و قریحه و تخیلات بوده و  آنچنان از اسناد و مدارک و روش های پژوهشی بدور است که نیازی به تحلیل آن نیست. امید می رود که گویندگان چنین سخنانی، همراه با ادعاهای خود، به بازگویی اسناد و منابع نیز بپردازند چرا که تکرار فراوان سخنان ذوقی و دلبخواهی، چیزی جز تحریف و واژگونه نمایی در تاریخ و فرهنگ یک کشور کهنسال نیست.

در زمینه تاریخچه نشان گوی بالدار و گونه ها و ویژگی های متفاوت آن در جهان باستان، کتابی از این نگارنده در دست چاپ است.