ادبیات عرب پس از قرآن كریم - كه با كلام بشر قابل مقایسه نیست – بیش و پیش از هر عامل دیگر به نهج البلاغه مدیون و از آن متأثر است. این حقیقت را نه مسلمانان و شیعیان، بلكه حتی ادیبان مسیحی عرب به صراحت بازگو می كنند و به آن اذعان دارند.
شاید شریف رضی رحمه الله علیه (970- 1016 م) چنین روزی را می دید كه آستین همت بالا زد و از میان گفتارها و كلمات و نامه ها و خطابه های مختلف منسوب به آن حضرت با وسواس و حساسیت فراوان مجموعه ای را بر اساس ویژگی های ادبی و جمال هنری با عنوان «نهج البلاغه» برگزید و تدوین كرد.
اینك قرن هاست كه نهج البلاغه بر تارك ادبیات عرب میدرخشد و راستی راهنما و راهبر بلاغت و ادب است. هركه با این دریای بیكران و خورشید درخشان رو به رو میشود، حتی اگر دلبستگی عاطفی و باور اعتقادی به صاحب آن نداشته باشد نمی تواند در مقابل جایگاه و مقام ادبی كلام امام و امام كلام سر تعظیم فرو نیاورد.
سال ها پیش در دوران نوجوانی از درس استادی بهره میبردیم به نام سید علی موسوی، ایشان كه تحصیلات دانشگاهی خود را گویا در آمریكا (ایالت اوهایو) طی كرده بود نقل می كرد كه: «استادی برای تدریس به دانشگاه ما دعوت شده بود كه مشاور اقتصادی رییس جمهور وقت آمریكا بود ...»
ایشان می گفت: «در نخستین جلسه درس استاد در میان جمعیت انبوه دانشجویان متوجه شد كه من ایرانی هستم و با لحن تحقیرآمیزی در باره شیعه سخن گفت. من هم هفته بعد نسخه ای از ترجمه انگلیسی نهج البلاغه برایش هدیه بردم و از او خواستم آن را ورق بزند و ببیند. چند هفته گذشت تا اینكه یك روز منشی اساتید من را به اتاق او فراخواند. وقتی وارد شدم، دیدم روزنامه ای به دست دارد و با چهره ای گرفته در حال قدم زدن در اتاق است. او به عكس جوانی در صفحه اول روزنامه اشاره كرد كه خودسوزی كرده بود. او گفت هر چه امروز این جوانان بی هویت و بی پناه می كشند و سرانجام به دام گروه های شیطانی و فساد و مواد مخدر می افتند از آن روست كه همین «علی»ی شما را كم دارند! من كتابی را كه به من داده بودی خواندم تا اینكه به عهد مالك اشتر رسیدم. این نامه چنان در من اثر گذاشت كه شروع كرده ام به حفظ متن آن و هر روز صبح همسرم با تعجب از من میپرسد، این چیست كه اینقدر تو را مشغول كرده است. بعد از آن شروع كرد به توضیح دادن كه اگر امروز بزرگترین حقوقدان ها و متفكرین دنیا جمع بشوند معلوم نیست بتوانند چیزی به جامعیت چنین نامه ای بنویسند كه چندین قرن از آن میگذرد. و برای چندین دقیقه همچنان از تأثیری می گفت كه كلمات و سخنان امیر مؤمنان بر او گذاشته بود.
در ادیبان مسیحیان عرب به ویژه نمونه های مورد مطالعه ما در لبنان این تأثیرپذیری چنان واضح و آشكار است كه به شكل طبیعی در منازل و دفاتر كار ایشان تابلوهای متعدد از كلمات و حكمت های حضرت دیده میشود و در گفتار روزمره به شكل مكرر از حكمت های نهج البلاغه بهره می گیرند و بدان استشهاد می كنند و چنانكه از پدران خویش به یاد می آورند، همواره چنین بوده است.
استاد «رشاد سلامه» كه مانند پدرش بولس سلامه دل در گرو محبت علی علیه السلام دارد، میگوید زمانیكه مشاور عالی سازمان فائو (نهاد بین المللی متصدی كشاورزی و غذارسانی سازمان ملل) بودم، قرار شد شعاری بر سردر ساختمان مركزی فائو نقش كنند و من عباراتی از امیرمؤمنان در نهج البلاغه را پیشنهاد كردم كه در كودكی از پدرم شنیده و خود از حفظ داشتم (هیچ فقیری گرسنگی نمی كشد مگر به آنچه بینیازی زیاده می خورد و...) وقتی رییس وقت فائو این جملات را شنید با تحسین و استقبال از مصدر آن می پرسید و من با افتخار می گفتم از نهج البلاغه است.
نقل كرده اند كه وقتی از اسقف اعظم سابق روم ارتدوكس «الیاس چهارم» درباره برجسته ترین آثار ادبی مورد علاقه اش پرسیدند پاسخ داد: «قرآن و نهج البلاغه را دوست دارم.»
در مجموعه های آموزشی مدارس و مراكز علمی مسیحیان لبنان همواره بخش هایی از نهج البلاغه در میان متون برگزیده آموزشی دیده می شود و شاید مجموعه مشهور «مجانی الأدب» به تنهایی برای نشان دادن این موضوع كافی باشد.
جرج جرداق كه مجموعه ارزشمند و مشهور «الإمام علی، صوت العداله الإنسانیه» را تألیف كرد و می گوید برخی عبارات و بخش های نهج البلاغه را صدها بار خوانده ام آغاز این آشنایی و شیفتگی را مدیون برادر خود فؤاد است كه نخستین بار یك جلد نهج البلاغه را به او هدیه می دهد و او را به مطالعه عمیق آن توصیه می كند.
هم او و هم دیگر اندیشمندان و نویسندگان و شاعران مسیحی عرب كه به آستان مولای متقیان ابراز ارادت و احترام كرده اند معمولا به حق آن حضرت به گردن ادبیات عرب و دِینی كه نهج البلاغه بر زبان شیوا و گفتار شیرینشان دارد، اعتراف می كنند و در نوشته ها و گفته های خویش معمولا از نهج البلاغه سخن می گویند. بسیاری از این اندیشمندان و نویسندگان مانند سعید عقل از امام علی با دو ویژگی برجسته شجاعت و قدرت و جنگاوری و دیگر بیان سحرانگیز و كلام بلیغ و فصیح یاد كرده اند و به تعبیر ادموند رزق، امام علی كسی است كه برای دنیا دو معجزه آورد، یكی نهج البلاغه و دیگری ذوالفقار.
بولس سلامه كه با منظومه «عیدالغدیر» خود شهرت گسترده دارد و این كار را نخستین منظومه حماسی تاریخی عربی به شمار می آورند، شاید بیش از هركسی در نوشته ها و اشعار خود بدین موضوع اشاره كرده است. او می نویسد:
«وقتی شانزده سال داشتم، به مطالعه آثار برجسته ادبی روی آوردم و روزی به كتابی برخوردم كه گزیده هایی از آثار برجسته ادبی را گرد آورده بود و در میان آنها دو نامه از امام علی به معاویه وجود داشت. آن لحظات و اوقات، ساعت ستاره باران زندگی ادبی من بود و از آنجا به بالاترین قله های سخن راه یافتم و با نهج البلاغه آشنا شدم. و این كتاب برترین و والاترین مجموعه ای است كه به دست یك نویسنده عرب زبان در طول تاریخ نگاشته شده. این دو نامه دل انگیز را دوباره خواندم و سه باره و... و هربار چیز تازهای كشف می كردم. این ویژگی آثار جاویدان ادبی است، زیبایی اش كاستی نمی یابد و خوشی اش پایان نمی پذیرد و تا زمانی كه توان دریافتن داشته باشی همچنان تو را بهره مند می سازد و هر چه توان غواصی داشته باشی عمق و وسعت پیدا می كند. این رویارویی مبارك نخستین آشنایی من با امام علی بود. و دانستم همه مطالعات پیشین من مقدمه ای بوده تا من به اینجا برسم وهمه دلبستگی های ادبی ام از این سوی و آن سوی گروه هایی پراكنده در انتظار یك فرمانده بود تا اینكه فرمانروای سخن از راه رسید... و بعد از تابش خورشید نهج البلاغه دیگر نور ستاره های ادبی مختلف در دلم پنهان شد.»او سپس احساس درونی خود نسبت به تأثیر حماسی قهرمانی های امام علی شرح میدهد و می گوید كه چگونه نهج البلاغه باعث آشنایی او با قرآن كریم و تفاسیر گوناگون این كتاب مقدس بوده است. همچنین او در یكی از اشعار خودمی سراید:
«ای پیشوای سخن، نهج البلاغه تو دریایی است كه در خود مرواریدهای ناب دارد و كلمات تو منبرها را زینت میدهد و برای عقل گنج های پر بها می آورد. نهج البلاغه تو همه ثروت های ادبی را گرد آورده و همه قاموس ها ریزه خوار تو هستند. روزگار می گذرد و كهنه می شود، اما قلم هایی كه از كاوش معدن كلماتت كلامی بنگارند ماندگار می شوند.»
بسیاری از این اندیشمندان و نویسندگان مانند سعید عقل از امام علی با دو ویژگی برجسته شجاعت و قدرت و جنگاوری و دیگر بیان سحرانگیز و كلام بلیغ و فصیح یاد كرده اند.
جورج جرداق نیز در مقدمه ای كه برای كتابش «روائع نهج البلاغه» نوشته، درباره شخصیت متفاوت امیرمؤمنان سخن می گوید و سپس به نهج البلاغه می پردازد و می نویسد:
«نهج البلاغه در مبادی زبان عربی پس از قرآن جای می یابد و اساس این زبان در طول سیزده قرن پیاپی بر شالوده آن شكل گرفته و از آن بهره مند شده است. علی گذشته و آینده بیان را به هم پیوند زد و زیبایی ادب جاهلی را با جادوی فصاحت پیامبر جمع كرد و از این رو گفته اند كه سخنش از كلام خالق پایین تر و از كلام همه مخلوقات بالاتر است.
و این تعجبی ندارد، زیرا همه ویژگیه ای لازم برای رسیدن به این جایگاه در او گرد آمده بود. چراكه از یك سو در محیطی تربیت یافت كه صفای فطرت او را محفوظ می داشت و با داناترین مردمان یعنی محمدبن عبدا... زندگی كرد و همه قدرت و حرارت رسالت پیامبر را از او دریافت كرد، این همه جدا از استعدادهای حیرت زا و توانمندی های شگفت انگیز او بود... اما هوش سرشار او چیزی است كه در هر عبارت و كلمه نهج البلاغه آشكار است. » وی سپس با ذكر نمونه هایی از عبارات حضرت در نهج البلاغه به تشریح این دیدگاه خود میپردازد. نصری سلهب نیز وقتی از نهج البلاغه سخن به میان می آید، می گوید: «هیچ كسی در جان و زبان به خدا نزدیك نشده، آنگونه كه علی در نهج البلاغه» و زمانی كه به ذكر خطبه متقین و زبان شیوا و دل انگیز حضرت در بیان اوصاف پرهیزگاران می رسد، می نویسد:
«كسی كه این خطبه را می خواند، اگر بخواهد زیباترین و برترین فرازش را برگزیند، حیران می ماند و بعد از حیرتی دراز درمی یابد كه باید تمامش را كامل برگزیند. البته من به عنوان یك مسیحی كه با فضای معنوی انجیل خو گرفته ام، اقرار و اعتراف می كنم كسی كه مانند علی بن أبی طالب شاگرد قرآن و پرورده پیامبر باشد، تنها متعلق به یك قوم خاص نیست، بلكه او از آن همه دنیاست و هیچ زمان و مكانی او را در خود محصور نمی كند. او امیر همه مؤمنان است چه مسیحی باشند و چه مسلمان و من به همه برادران مسیحی ام توصیه می كنم كه به نهج البلاغه روی آورند و آن را با دقت و حوصله بخوانند.»
خلیل فرحات نیز در سروده خود پیرامون امیرمؤمنان به تفصیل از نهج البلاغه و وام خویش به كلام امیر مؤمنان می گوید و چنین می سراید:
«چون سفره نهج البلاغه گسترده شود،
شراب ناب است كه با درخششی مرواریدگون جام ها را پر میكند
و تاج گردانی و چوگان رقصانی است كه دختركان فكر را بر سبزه زارها به پویه می آرد
بزرگان تكبیر می گویند و خلایق، سر و سینه برخاك به سوی خدای باز می گردند
اگر شمشیر نهج البلاغه از نیام به درآید یا تیرش پرگیرد.»
اما جوزف هاشم جدا از اشاراتی كه در سروده های خود به این موضوع دارد، در مقالات متعدد از نهج البلاغه سخن گفته است. وی كه با افتخار از ده ها بار مطالعه و تدریس بعضی فقرات نهج البلاغه یاد میكند، رسما به وزارت آموزش و تعلیم عالی لبنان پیشنهاد داده كه عهد مالك اشتر در برنامه درسی دانش آموزان و دانشجویان قرار گیرد.
او معتقد است: «نهج البلاغه اقیانوس است و انتها ندارد. هر بار كه آن را می خوانی می بینی چیزی تازه برایت كشف می شود.» و می نویسد: «هر كسی كه نهج البلاغه را بخواند شیفته علی می شود و به او دل می بندد و به او نزدیك می شود. شاید كسانی كه امام را نمی شناسند یا تظاهر به نشناختنش می كنند ما را در تعظیم و بزرگداشت او به غلو متهم سازند، ما چه جوابی محكمتر از این می توانیم داد كه از آنها دعوت كنیم سخنانش را بخوانند و با او آشنا شوند.»
و می گوید: «هر كس نهج البلاغه را با توجه بخواند، نشانه های علم الهی را در آن می بیند، زیرا این كتاب در متن خود همه ضرورت های اتصال میان آسمان و زمین و همه حقایق ارتباط میان بنده و خدا و همه لوازم كمال میان انسانها با هم را نهفته دارد و مضامین عمومی این كتاب اختصاص به یك گروه و مذهب و دین ندارد، بلكه كتابی جامع است كه امام در آن با همه بندگان خدا سخن گفته و همه مردم را مورد خطاب قرار داده است. و از همین رو نهج البلاغه می تواند به عنوان كتاب مشترك میان اسلام و مسیحیت مبنای گفت وگوی ادیان باشد، چراكه مفاهیمی مانند خدا و خلق و دنیا و آخرت و انسان و بهشت و جهنم و تقوی و مرگ و زهد و مانند این ها مفاهیمی مطلق هستند كه هویت دینی به خصوصی ندارند.»
ریمون قسیس نیز در قصیده طولانی خود بارها به نهج البلاغه پرداخته و ضمن اشاره به عهد مالك اشتر فرازهایی از آن مانند «الناس صنفان، إمّا أخ ٌ لك فی الدین أو نظیر لك فی الخلق» را نقل كرده است:
«با قلمی گنج نما كلمات نهج البلاغه را نگاشته ای و جهان فكر و اندیشه را بهره می رسانی. از شگفتی های خلقت طاووس می گویی و با خطبه «قاصعه» [شیطان را رسوا می كنی] نهج البلاغه تو منبرها را زینت می دهد و راه را روشن می سازد، گرچه تمام این كلمات حیرت انگیز و شورآفرینند من از میان نامه هایش به گلگشت یكی بیشتر می شتابم و از دامانش یاقوت و مرجان برمی چینم. اگر تو نبودی مالك اشتر و مصری در كار نبود تا چنان عهد گهرباری را بنویسی و قانون ماندگارت را برای تمام روزگاران به یادگار بگذاری. اگر حاكمان به شیوه تو روی می آوردند این همه مصیبت و گرفتاری در دنیا نبود و اگر مردمان به آیین تو می شدند، جز برادری نمی ماند.»
وی قصیده خود را با این عبارات پایان می دهد كه: «حكمت های سلیمان و لقمان با كلمات علی كامل میشود و من علی را دوست داشته ام و بر این باورم كه حكمت او از سخن آنان هم برتر است.»
با خود می اندیشم: گاه یك شاعر و كشیش مسیحی ده ها بار نهج البلاغه را خوانده و بسیاری از فرازهای آن را به خاطر سپرده اند. اگر از من بپرسند چند بار نهج البلاغه را خوانده ای چه بایدم پاسخ گفت؟ شرم دارم از پاسخ و حسرت دارم از بی حاصلی و با خود زمزمه می كنم كه:
«عاشق شو ارنه روزی كار جهان سرآید / ناخوانده نقش مقصود از كارگاه هستی»
بخش تصاویر و مطالب جالب مذهبي وب سایت محبوب فارسی زبانان محشر