بخش های متنوع سایت محشر دات کام ، این سایت را به محبوبترین و پربیننده ترین سایت فارسی تبدیل نموده است؛ شما نیز سایت محشر را صفحه اصلی خود کنید تا روزانه به مطالب جالب این سایت دسترسی داشته باشید
نام هنرمند
خسرو سینایی
طبقه بندی الفبایی
س
شرح
شب های روشن این هفته میزبان خسرو سینایی هنرمند ارجمند کشورمان بود که گفت و گوی ذیل ماحصل این برنامه است.
در سال 1319 در یک خانواده پزشک در ساری به دنیا آمدم تا کلاس اول ابتدایی در این شهر بودم و از کلاس دوم به تهران آمدم و در دبستان منوچهری پسران و در دبیرستان البرز تهران تحصیل کردم. درسال 1337 دیپلم گرفتم و به اروپا برای تحصیل موسیقی و معماری رفتم 4 سال معماری و 3 سال موسیقی خواندم. درموسیقی آهنگ سازی خواندم و درنهایت این دو رشته یعنی موسیقی و معماری را ادغام کردم. درسینما ، در آکادمی موسیقی و هنرهای نمایشی ، رشته سینما خواندم رشته اصلی من کارگردانی فیلم و رشته فرعی من فیلمنامه نویسی بود و در کنار این ها شعر هم مورد توجه من بود که در سال 1342 یک مجموعه شعری به نام "تاولهای لجن" منتشر کردم. درسال 1346 به ایران برگشتم با شرایطی که در آن زمان بر کشور حاکم بود و علاقه ای که به ادبیات و هنر داشتم به وزارت فرهنگ و هنر رفتم در آنجا با توجه به شرایط آنزمان مجبور بودم فیلم مستند بسازم که از ساخت این فیلمهای مستند در مورد ساختار سینمایی خیلی چیزها آموختم که همیشه مدیون آن ها هستم. تا سال 1351 دروزارت فرهنگ و هنر بودم چون از ساختن فیلم مستند خسته شدم برای ساختن یک سریال بنام "شما برروی صفحه تلویزیون" به تلویزیون رفتم پس از ساختن یک قسمت یک ساعته از این سریال دیدم نمی توانم کاربکنم چون باید تامل و تعمق بیشتری روی آن می شد . دراین فاصله بطور آزاد فیلمهای کوتاه داستانی از 4 دقیقه تا 54 دقیقه نظیر فرار، فعل مجهول و فیلم "پسر ، پدر و مادر" برای انجمن اولیاء مربیان ساختم که بلندترین آنها فیلمی در مورد مسئله اعتیاد میان جوانان بنام "خط خوردگی " بود.
. نخستین فیلم سینمایی که تهیه و تولید نمودم فیلم "زنده باد" بود فیلم بعدی من هیولای درون بود، بعد از آن اگر به ترتیب جلو برویم فیلم یار درخانه را کارگردانی کردم سپس فیلم مستند بسیار مهم "مرثیه گمشده " ساخته شد که موضوع آن مهاجران پناهنده لهستان به ایران طی سالهای 1342 بود "درکوچه های عشق " درسال 1369 ساخته شد که این فیلم در جشنواره کن درسال 1991 دربخش ویژه نمایش داده شد. بعد از آن فیلم عروس آتش بود که در جشنواره های داخلی و خارجی مطرح شد و در ایران هم منتخب منتقدان واقع شد این فیلم درجشنواره سال 2000 برنده جایزه بهترین بازیگر مرد برای آقای فرخ نژاد شد و در جشنواره غیر رقابتی ونکوور از میان دویست فیلم به انتخاب تماشاگران رتبه هفدهم را به خود اختصاص داد. در سال 1384 فیلم "گفتگو با سایه" را کارگردانی کردم آخرین فیلمی که تا این لحظه ساخته شده "مثل یک قصه" نام دارد. فیلمهای کوتاهی هم بنابه علاقه خودم ساخته شد و همیشه موسیقی آنرا خودم می نوشتم و ممکن بود بخشهایی از آن را هم خود اجرا نمایم. فیلم های کوتاه و بلند "میان سایه و نور" ، "عبور از نمی دانم" و " آوازهای سکوت " فیلم هایی بود که دراین فاصله ساخته شد.
مجری: جایگاه شما درسینمای ایران خیلی رفیع است ونقش خسرو سینایی را نمی توان از سینمای ایران جدا کرد. مروری بر آثار و تولیدات شما حکایت از سینمایی متفاوت دارد سینمای اندیشه ، سینمای کم دیالوگ و آرام ، در این مورد توضیح بفرمائید.
پاسخ : باید عرض کنم که سینما به من بدهکار نیست بلکه این من هستم که به سینما بدهکار هستم سینما در طول این 40 سال باعث شد که من خیلی قشنگ زندگی کنم این مسئله اساسی است که انسان در زندگی به کاری بپردازد که به زندگی اش معنا بدهد و او را از روزمرگی جدا کند اصولا انحراف !! من در زندگی با شعر شروع شد چون قرار بود یک شغل ساده پزشکی و یا مهندسی را انتخاب کنم و یک زندگی بدور از هیجان و هیاهو داشته باشم . از همان اوایل کلاس ابتدایی سر کلاس می نشستم و یک چیزهایی را روی صفحه کاغذ می نوشتم بعد که این اشعار را به استاد حریری در دانشکده معماری نشان دادم
ایشان بمن پیشنهاد دادند که این اشعار را به استاد زین العابد معتمد نشان بدهم . او مرا خیلی تشویق کرد تا جایی که من شبها زیر بالش خود قلم و کاغذ می گذاشتم نصف شب از خواب بیدار می شدم و شروع به نوشتن می کردم . این مطالب را گفتم که بگویم که یک شب ، شعری به ذهنم رسید و آن را در جایی نوشتم با این مضمون :
زندگی پوچ است ، بی معناست
راست می گویی ای رفیق راه
زندگی یک لحظة تنهای تو خالی است
خالی این لحظه را پر کن زندگی عالی است .
این را می خواستم به شما عرض کنم که سینما با عث گردید که من خالی زندگی نکنم و دلم به حال کسانی می سوزد که در زندگی هدفی برای زندگی کردن ندارند.
تقریبا هفده ، هجده ساله که بودم شعر می گفتم و شعرهایم را نزد شاعری می بردم تا تصحیح کند. وقتی به محضر ایشان می رسیدم این سئوال برایم پیش می آمد که هنر برای زندگی آفریده شده یا زندگی برای هنر ؟ بعدا به این نتیجه رسیدم که هنر برای بهتر و زیباتر زندگی کردن آفریده شده است.
مجری : سینما برای شما چیست ؟ ابزار ، وسیله یا هدف؟
پاسخ : از همان دوران بچگی که یازده دوازده ساله بودم یکی از ستارگان سینما بنام ارورفیلد را به خاطر شمشیر بازیش خیلی دوست داشتم همیشه مثل او پارچه ای بر پیشانی می بستم مانند وقتی که دزد دریایی می شد و جلوی آینه می ایستادم و شمشیر بازی می کردم فیلم و فیلم سازی زمانی برای من جذابیتش کشف شد که من با هنرهای دیگر ارتباط برقرار کرده بودم از حدود ده یا دوازده سالگی با موسیقی و فیلم آشنا شدم. یک مدت هم نقاشی می کردم اما در آن رشته بی استعداد بودم بعد از آن 4 سال معماری خواندم و سه سال موسیقی که در نهایت با تلفیقی از آن به سینما رسیدم .
مجری : در صحبت هایتان گفتید که وقتی در هنرهای دیگر سرآمد شدید سینما برایتان جدی شد در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
پاسخ : سینما را به این دلیل به عنوان یک ابزاری که می توانست یک هنرمجتمع را بوجود آورد انتخاب کردم . هنری که در خودش ادبیات ، موسیقی ، نقاشی و هنرهای تجسمی را داراست . چون من هم در رشته معماری تحصیل می کردم هم در رشته آهنگسازی ، ساز آکاردیون را به اتمام رساندم حالا می خواستم از مجموعه همه اینها چیز جدیدی بسازم . دوست نداشتم هیچ کدام از آنها را از دست بدهم از طرفی همه آنها هم در یک جا شدنی نبود. این جرقه زمانی زده شده که روزی در سرکلاس معماری امتحان هندسه مختصات معماری داشتم و در جایی از برگه امتحانی خود پرسپکتیو مختصاتی را سه میلی متر اشتباه قرار داده بودم . استاد از من ایراد گرفت و من در عالم جوانی اصرار کردم که همین صحیح است . استاد مرا به همین دلیل به پای تخته برد و پای تخته نگه داشت و امتحان سختی از من گرفت که عرق مرا در آورد و پس از سه ساعت مرا رد کرد . من که دانشجوی خوبی بودم و تا به آن روز حتی تجدید هم نشده بودم آنقدر دلزده شدم که به طور کل معماری را رها کردم و به هنر سینما روی آوردم .
مجری : شما با مرحوم سهراب شهید ثالث چگونه آشنا شدید؟
پاسخ : من و سهراب همدیگر را خیلی دوست داشتیم و درک می کردیم سهراب درعین حال که یک طنز قشنگ خاصی از زندگی داشت یک نوع برخورد خاصی نسبت هم به زندگی داشت اما آشنایی ما از زمانی آغاز شد که من تصمیم گرفتم از دانشکده معماری به دانشکده سینما بروم در آکادمی سینما و هنرهای نمایشی وین 120 نفر شرکت کرده بودند که من و سهراب شهید ثالث هم جزو آنها بودیم . از آن 120 نفر هشت نفر بعنوان دانشجوی رسمی پذیرفته شد و چهار نفر بعنوان دانشجوی مشروط .
سهراب بدلیل اینکه چهره خیلی جوانی داشت اساتید او را نمی پذیرفتند و هم به زبان آلمانی تسلط کافی نداشت بعد از چند ماهی به خاطر ناراحتی ریوی دانشکده را رها کرد و به فرانسه رفت بعد از آن در سال 1346 یا 1347 من به اتفاق همسرم برای دیدن تاتر به سالن سنگلچ رفته بودم تا نمایشنامه مرحوم غلامحسین ساعدی به نام " آی با کلاه ، آی بی کلاه " به کارگردانی جعفر والـی را با بازی عزت الله انتظامی و علی نصیریان تماشا کنیم در همان سالن در ردیف جلو جوانی با خانم مسنـی که از اقوامشان بود نشسته بود ، همسرم به من گفت آیا او همان جوانی نیست که در ویـن با او دوست بودی ؟ من دقت کردم دیدم سهراب است در پایان نمایش در کنار در ورودی ایشان را دوباره ملاقات کردم و از دیدن هم خیلی خوشحال شدیم از سهراب سئوال کردم چکار می خواهی بکنی گفت من نتوانستم تحصیلات خود را در رشته سینما به پایان برسانم الان دلم می خواهد به خاطر تسلط به زبان فرانسه و آلمانی کاری در سفارت پیدا کنم او از من پرسید شما کجا هستید من گفتم در وزارت فرهنگ و هنر هستم و قرار است از مدرسه باغچه بان که مربوط به کودکان ناشنواست فیلمی بسازم و مشغول تهیه مقدمات کار هستم ایشان برای همکاری با من ابراز علاقمندی کرد و من هم به او گفتم اگر مایل باشد می تواند همکار ی خود را بعنوان دستیار کارگردان با من شروع کند . در آن فیلم سهراب شهید ثالث دستیار من بود. نام آن فیلم "آنسوی حیات " بود.
در سه چهار دقیقه اول فیلم "سهراب " در صف اتوبوس ایستاده و در چنـد دقیقه پایانی فیلم صدای او که با کودکان ناشنوا مشغول لب خوانی است هنوز وجود دارد . بعد از آن با همکاری من و دیگر دوستان فیلمی ساخت با نام "قفس" که مجوز ورود ش به دنیای سینما بود. آقای رحمتیان که در وین اقامت داشت فیلمبردار این فیلم بود و موسیقی آن را من نوشتم . این نخستین کار سهراب بود . چند سالی در وزارت فرهنگ و هنر فیلمهایی را ساخت که جنبه سفارشی داشت تا اینکه رسید به فیلم " آیا" که با همکاری حسین ترابی ساختند . اما در جایی که استعداد سهراب شکوفا و بقول معروف اثرش دیده شد کاری بود بنام "سیاه و سفید " که برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام داد و نظرها را به خود جلب کرد .
برچسب عنوان2
مقدار عنوان2
برچسب شرح2
مقدار شرح2
HyperLink